هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
4_5992054091788849427.mp3
3.77M
🔸حکایت عجیبی از عریضهنویسی به محضر امام زمان علیه السلام
📚به نقل از مرحوم آیت الله بهجت.
#داستان_توسل
#توسلات_مهدوی
👈عضویّت در قصّههای مَهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
#پندانه
حکایت اموزنده📜
#صدقه
در کتاب «لئالی الاخبار» نقل شده است که در زمان رسول خدا«صلی الله علیه وآله وسلم»مرد جوانی زندگی میکرد که همسری نداشت.
وی در جوانی کوشش بسیاری کرد و ثروت و اموال زیادی جمع آوری نمود. تا اینکه روزی بیمار شد و به حال مرگ افتاد.
چون خبر بیماری او به گوش پیامبر اکرم«ص»رسید، حضرت به عیادت او تشریف برد. جوان با دیدن حضرت، عرض کرد: «یا رسول الله، من زحمت زیادی کشیدهام و اموال زیادی جمع کرده ام، اکنون خواهشی از شما دارم که تمام دارایی مرا بعد از مرگم در راه خدا انفاق نمائید. »
پیامبر اکرم«ص»پذیرفت و پس از مرگ او آنچه داشت در راهی که صلاح میدانست به مصرف رساند.
شخصی که شاهد ماجرا بود، با خود چنین گفت: «خوش به حال کسانی که دارای ثروتی هستند و میتوانند با مالشان بهشت را برای خود خریداری کنند. »
تا این مسئله در ذهن وی خطور کرد، پیامبر اکرم خم شد و دانه خرمایی را که روی زمین افتاده بود، برداشت و سپس رو به آن شخص کرد و فرمود: «این چیست؟ »
عرض کرد: «دانه خرماست. »
حضرت فرمود: «قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست، این شخصی که مرده، اگر در زمان زنده بودنش، یک دانه خرما انفاق کرده بود، بهتر از این اموالی است که من پس از مرگش انفاق کردم [۱] . »
----------
[۱]: معارفی از قرآن-صفحه۲۳۴
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مسعود عالی
داستان جعفر آقای مجتهدی و شفای جوان آلمانی
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
#پندانه
📚خدا رو چ دیدی شاید شد...
دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود «خدا رو چه دیدی شاید شد».
یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره... دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه می کردیم و حالمون خراب بود. گریه مون وقتی شروع شد که گفت به درک که نمی تونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمی تونم بازیگر بشم. آخه عشق سینما بود. سینما پارادیزو رو صد بار دیده بود. سی دی ۹ تایتانیک رو اون برای همه ی ما آورده بود. معلم ریاضی مون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت...
« خدا رو چه دیدی شاید شد ».
وقتی این رو گفت همه ی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره.
امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته... مثل همون روز تو مدرسه گریه م گرفت.
👈فکر می کنی رسیدن به آرزوت محاله؟!
«خدا رو چه دیدی شاید شد》
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیه الله مرحوم ناصری:
موضوع: خاطره ای جالب از عارف بزرگ مرحوم حاج شیخ محمد کوفی
در جهت دیدن امام زمان علیه السلام
مدت : کمتر از یک دقیقه
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_آموزنده
🔆حماد بن حبیب
🌾«حماد بن حبیب کوفی» گفت: سالی برای انجام حج با عدهای بیرون شدیم همینکه از جایگاهی به نام «زباله» کوچ کردیم بادی سهمگین و سیاه وزید، آنقدر شدید بود که قافله را زا هم متفرق ساخت.
🌾من در آن بیابان سرگردان ماندم تا خود را به زمینی که از آب و گیاه خالی بود رساندم.
تاریکی شب مرا فراگرفت، از دور درختی به نظرم رسید، نزدیک آن رفتم، جوانی را دیدم با جامههای سفید که بوی مُشک از او میوزید، به طرف آن درخت آمد. با خود گفتم: این شخص یکی از اولیاء خدا باشد!
🌾ترسیدم اگر مرا ببیند به جای دیگر برود، لذا خود را پوشیده داشتم. او آماده نماز شد و اول دعا کرد (یا مَنْ حاذَ کُلَّ شَی مَلَکُوتا…) آنگاه وارد نماز شد. من به آن مکان نزدیک شدم، چشمهی آبی دیدم که از زمین میجوشید. وضو ساختم و پشت سرش به نماز ایستادم.
در نماز چون به آیهای میگذشت که در آن وعده یا وعید بود با ناله و آه، آن آیه را تکرار میکرد.
🌾شب روی به نهایت گذاشت، جوان از جای خود حرکت نمود و به راز و نیاز مشغول شد (یا مَنْ قَصدَهُ الضّالُونَ…)
🌾ترسیدم از نظرم غائب شود، نزدش رفتم و عرض کردم ترا سوگند میدهم به آن کسی که خستگی را از تو گرفته و لذت این تنهائی را در کامت قرار داده، بر من ترحّم نما که راه گم کردهام و آرزو دارم به کردار تو موفق شوم.
فرمود: «اگر از راستی بر خدا توکل میکردی گم نمیشدی، اینک از دنبالم بیا.» به کنار درخت رفت و دست مرا گرفت (و با طَیِ الْاَرْض) مرا به جائی آورد.
🌾صبح طلوع کرده بود و فرمود: مژده باد ترا به این مکان که مکه است؛ و صدای حاجیان را میشنیدم!
🌾عرض کردم ترا سوگند میدهم به آن کسی که به او در قیامت امیدواری، بگو کیستی؟ فرمود: اکنون که سوگند دادی من علی بن الحسین (زینالعابدین) هستم.
📚(پند تاریخ، ج 5، ص 182 -بحارالانوار، ج 11، ص 24)
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از کانال روشنگری عرفان
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک هنر زیبا در امر فرهنگی در مازندران
نمایش اغتشاش
http://eitaa.com/roshangaryerfan
هدایت شده از کانال روشنگری عرفان
15.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید
💢 زیارت امام صادق علیهالسلام
🎙استاد رضا بکایی
📎 #شهادت_امام_صادق
http://eitaa.com/roshangaryerfan
هدایت شده از کانال روشنگری عرفان
15.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشتباه کرده ایم که تا الان این کلیپ را ندیده ایم
ببینیم
و
حتماً
منتشر کنیم
🗣 جنگِ امروزِ ما، جنگِ روایتهاست.
http://eitaa.com/roshangaryerfan
هدایت شده از کانال روشنگری عرفان
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی آیت الله بهجت نماز شب را ترک کرد!!
بخشی جالب از زندگی آیت الله بهجت، به مناسب ۲۷ اردیبهشت سالروز رحلت این عالم بزرگوار
http://eitaa.com/roshangaryerfan