هدایت شده از انگشتر کفیل
🔴حكايت امام رضا علیه السلام و بچه آهو
💠عبد اللَّه بن سوقه ميگويد: امام رضا- عليه السّلام- از كنار ما گذشت و با ما در باره امامت خويش، بحث كرد.
💠من و تميم بن يعقوب سرّاج به امامت او قائل نبوديم! و مذهب زيدي داشتيم.
💠وقتي كه با آن حضرت به صحرا رفتيم، چند آهو ديديم و امام- عليه السّلام- به يكي از بچه آهوها اشاره كرد و بچه آهو آمد و نزد حضرت ايستاد.
💠ايشان دست مباركش را به سر بچه آهو كشيد و آن را به غلامش داد.
💠آنگاه فرمود: اي عبد اللَّه! آيا باز هم ايمان نميآوري؟
💠گفتم: چرا اي آقاي من! تو حجّت خدا بر خلقش ميباشي و توبه ميكنم.
💠سپس حضرت به بچه آهو فرمود: به چراگاهت برو.
💠بچه آهو در حالي كه اشك از چشمانش سرازير بود آمد و بدن خودش را به پاهاي امام- عليه السّلام- ميكشيد و صدا ميكرد.
💠حضرت فرمود: ميداني چه ميگويد؟
💠گفتيم: خدا و پيامبر و فرزند پيامبرش داناترند.
💠فرمود: اين آهو ميگويد: اول كه مرا خواندي، خوشحال شدم و خيال كردم از گوشت من خواهي خورد و دعوتت را پذيرفتم، ولي اكنون كه امر به رفتن نمودي، مرا غمگين كردي «۱».
_________________________
(۱) بحار: ۴۹/ ۵۲، حديث ۶۰.
#ضامن_آهو
#امام_رضا_علیه_السلام
#خدایا_ذرهای_از_معرفت_این_آهو_نسبت_به_امامش_را_به_ما_هم_عنایت_کن
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04