یار مهربان
#کتاب یکی از #هدیه های مورد علاقه ی منه. هم دوست دارم هدیه بدم و هم از هدیه گرفتنش واقعا خوشحال میشم
چرا نمیگید از هدیه گرفتن چه چیزی خوشحال میشید؟
شاید مثلا یک روزی خواستم براتون هدیه بگیرم.
خوبه ک بدونم😁
@yaremehrabanema
من بگم بازم؟
گاهی حس میکنم تو بچگی هام موندم!
بچه ها رو دیدین؟
چطور با هر چیز کوچیکی ک صرفا رنگ و لعاب خاصی داشته باشه خوشحال میشن؟
برای بچه ها قیمت و ارزش گذاری مادی هدیه مهم نیست!
مثلا همین چند وقت پیش یک پاک کن کوچولوی خرگوش ب دخترک هدیه دادم و از ذوق بالا و پایین پرید و تا آخر شب چند بار رومو بوسید و تشکر کرد بابتش!
منم این شکلی ام!😅
قیمت هدیه واقعا برام ملاک ارزشی گذاری نیست!
خب درواقع هم باید همین باشه!
چون مگه هدیه چیه؟
هدیه مگر غیر از ابراز محبت و علاقه ی خالصانه و صادقانه ی کسی ب ماست در حد وسعش( فقط وسع مالی هم منظورم نیست!)
پس انسان باید هدیه رو هرچی ک باشه و هر طور ک باشه با همه ی قلبش بپذیره!
چون اون هدیه برخاسته از محبت قلبی کسیه!
و این محبت و عشق ارزشمندترین چیزیه ک یک انسان میتونه ب انسان دیگه ای در این دنیا #هدیه بده!😭
@yaremehrabanema
ولی یکسری #هدیه ها ب طور ویژه ای میتونه منو واقعا ب ذوق و شوق بیاره!
یکیش لوازم آرایشه! خصوصا لاک و رژ لب!
عاشق لاک و رژ لبم و راستش یک مدته دارم جلوی خودمو میگیرم ک دیگه نخرم😅
مامانم و رفیقم ریحانه معمولا نقش مهمی در توصیه های اکید به من در کافی بودنِ خریدن لاک و رژ لب ایفا میکنند😄
خدا رو شکر به خاطر بودنشون!
آدما گاهی وقتا واقعا نیاز دارن ب اینکه کسی تعدیلشون کنه😅
حالا ب نظرتون این علاقه ی زیاد من ب لاک و رژ لب از کجا میاد؟☺️
خودم ک نمیدونم ولی یادمه ک وقتی بچه بودم مامانم همیشه موقع نماز خوندن آرایش میکرد و راستش من خییییلی خوشم میومد...
مامانم شبیه فرشته ها میشد وقتی با آرایش، چادر نماز قشنگش رو سرش میکرد و به نماز می ایستاد...
دوست داشتم همینجوری وایستم و نگاش کنم...
الانم خودم خیلی وقتا بعد از وضو و قبل نماز آرایش میکنم و بعد نماز میخونم☺️
و یا مثلا تو کلاسای قرآنم همیشه اگر روز شهادت نباشه یک رژی میزنم.
بالاخره مهمه ک معلم قرآن خوشگل باشه😁😜
@yaremehrabanema
یکی دیگه از #هدیه هایی که خیلی خوشحالم میکنه و چشامو قشنگ این شکلی میکنه😍، گله! اونم گل طبیعی!
واقعا دوسش دارم...
اونقدر ک الان خاطره ی تمام گل های طبیعی ک از گذشته تا امروز هدیه گرفتم اومد جلوی چشمام...
وقتی بچه بودم تو حیاط خونمون بوته های بلند و خیلی زیبایی از گل های رز داشتیم!
وقتی روز معلم میشد مامانم یک دسته گل بزرگ از گل های توی حیاط میچید و بهم میداد ک برای معلمم ببرم.
اون موقعا خیلی حس خوب و قشنگی داشتم!😍
بعدها اولین گل طبیعی زندگیم که به عنوان هدیه دریافت کردم شاخه گل رز قرمزی بود ک چند روز بعد از عقدمون همسرم بهم هدیه داد.
خیلی حس خاصی داشت برام.
بعد از اون در موقعیت های مختلف گاهی برام گل رز میاورد.
انقدر دوسشون داشتم ک تک تک اون شاخه های گاه و بیگاهِ رز رو خشک کردم و نگه داشتم...
من علاقه زیادی ب چسبیدن به خاطرات خوب و تلاش برای نگهداری اونها دارم!
شاید یک دلیلِ خشک کردن گل ها همین بود!
میخواستم برای همیشه اون گلها و حس و حال اون لحظاتم رو موندگارشون کنم.
نمیدونم از کی بود ک تصمیم گرفتم دیگه گل ها رو خشک نکنم!
ب نظرم اومد ک بهتره از همون لحظه هایی ک شاداب هستن لذت ببرم و بعدش ک پژمرده شدن دیگه بندازمشون ک برن...
اما ب طرز عجیبی یکهو دلم خواست آخرین گل رزی ک هدیه گرفتم( دسته گل سوپرایزی خانم مجاور آقا) رو خشک کنم و نگه دارم!
شاید چون خیلی وقت بود ک دیگه گل هدیه نگرفته بودم!
@yaremehrabanema
ملیحه سادات تا حالا برام چند تا گلدون آورده ک هیچ کدوم برام نموندن!
گلِ تو گلدون هم خیلی دوست دارم ولی متاسفانه برام نمیمونه و تو دستم خراب میشه با اینکه واقعا سعی میکنم بهشون برسم.
از گلدون هایی ک تو این سالها ملیحه سادات برام #هدیه آورده یک گلدون پر از گل های بنفش تو ذهنم پررنگ تره ک هنوزم وقتی بهش فکر میکنم حالم خوب میشه.
@yaremehrabanema
از بین همه ی گل ها و دسته گل هایی ک گرفتم، یه دسته گل بزرگ طبیعی همیشه تو ذهنمه.
اونم دسته گلی که عارفه تو اون روزهای اول تولد فاطمه، وقتی اومده بود عیادتم برام #هدیه آورد!
اون روزا من خیییلی خیییلی حال جسمی و روحیم بد بود و دیدن اون دسته گل بزرگ ک تمام روز عطرش توی خونه میپیچید واقعا حالم رو خوب میکرد!
@yaremehrabanema
آخرین گل هایی که #هدیه گرفتم
دسته گل انیس❤️
دسته گل مجاور آقا💚
و گلدون گلیه ک ملیحه زارعی جانم به انتخاب پسر عزیزش برام آورد و خوشبختانه بیشتر از سه ماهه ک دارمش و خیلی بزرگ شده😍
بگید ماشاء الله😄
@yaremehrabanema
خب دیگه از گل زیاد گفتم😅
بریم سراغ مورد بعدی😁
یکی دیگه از چیزایی که خیلی دوست دارم
#هدیه بگیرم، لوازم تحریره!
از مداد و خودکار گرفته تا دفتر و دفترچه، پاک کن و مداد تراش و خلاصه هرچیزی ک مربوط ب لوازم تحریری باشه میتونه جیغ خوشحالی منو در بیاره!😆
وقتی کوچیک بودم ما شهرستان زندگی میکردیم و هیچ کدوم از اقوام مادری پیشمون نبودن.
خاله های من در شهر رشت زندگی میکردن و ما خیلی از هم دور بودیم و سالی یکبار همدیگه رو میدیدیم و من بی نهایت خاله هامو دوست داشتم.
یادمه گاهی اوقات یکی از خاله هام ( خاله نرگس) همراه با بسته ی پستی که برای مامان ارسال میکرد، برای منم یکسری چیزا میفرستاد...
معمولا لوازم تحریری های خیلی خاص و فانتزی برام میفرستاد ک تو شهر ما پیدا نمیشد یا اگرم بود مامان برا من نمیخرید.😄
اصولا مامان آدم خیلی خودکفایی بود و سعی میکرد از جامدادی تا کیف و هر وسیله ای ک بشه رو خودش برامون بدوزه ک البته در عین سادگی واقعا شیک و خاص بود!
در زمینه لوازم تحریری هم اگرچه همیشه همه چی داشتم ولی واقعا دقت میکرد ک چیزای ساده برام بخرن و کارآییش بیشتر مد نظر بود تا جینگول بودنش😁
مثلا اون جامدادی آهنربایی های بزرگ رو یادتونه؟
من خیلی دوست داشتم یکی از اونا میداشتم!
البته ک فکر نمیکنم هیچ وقت اینو گفته باشم به مامان و بابا!
ولی یادمه ک هر سال یکی دو نفر از بچه های کلاس از اون جامدادی ها داشتن و من واقعا بهشون حسرت میخوردم ک چ جامدادی قشنگی دارن😁
شاید برای همین بود ک وقتی لوازم تحریری های خاص و فانتزی از طرف خاله نرگس برام میومد دیگه تا مدت ها روی ابرا بودم و حس خاص بودن داشتم🤣
از بین همه ی کادو ها دو تا رو خیلی خوب یادم مونده!
یکی یک دفترچه ی قلبیِ رنگی رنگی
و یکی یک پاک کن رنگی رنگی ک چند قطعه داشت و روی هم سوار میشد و مثل یک ماژیک بزرگ میشد و میشد قطعه هاش رو جا ب جا کنی!
به عنوان یک بچه واقعا ذوق میکردم از داشتن اونها و تا چندددد سال نگهشون داشتم تا وقتی ک کاملا کوچیک و پودر شدن😆
خلاصه اینکه بععععله!
لوازم تحریری های جینگول این پونه ی ۳۳ ساله رو هم دقیقا مثل اون پونه ی ۷ هشت ساله خوشحال و ذوق زده میکنه.
@yaremehrabanema
روز اولی که رفتیم #مهر_آنا یک بسته #هدیه بهمون دادن.
نمیدونید من چه ذوقی کردم با دیدنش!
آخه تو بسته یک جعبه مداد رنگی بود با برگه های رنگ آمیزی...
و خانم کریم زاده ( مربی بچه ها و مسئول ساعتِ بازیِ مامانای مهرآنایی☺️) بهمون تاکید کردن ک این جعبه ی مداد رنگی فقط و فقط مال خودتونه و باید با چنگ و دندون ازش محافظت کنید😂
راستش الان فکر میکنم چه خوب ک این توصیه رو بهمون کردن، چون ب راحتی میتونستم مغلوب عواطف مادرانه ام بشم وقتی فاطمه اونجوری چشم دوخته بود ب جعبه مداد رنگیم و میخواست ک مال اون باشه😅
کلی حرف زدم باهاش تا قبول کرد ک اون خودش مداد رنگی داره و اینا مال منه و خانم مهرآنامون گفته ک برگه ها رو فقط خودتون باید رنگ کنید نه بچه هاتون😁
از اون روز هر از گاهی در سکوت، رنگ های مختلف مداد رنگی رو میپاشیدم روی برگه ها... بدون فکر کردن ب هیچ چیزی!
انگار تو یک خلسه فرو میرفتم!
انگار در اون لحظه تمام ماموریتی ک داشتم فقط و فقط رنگ کردن اون طرح ها بود!
سعی میکردم کارم رو تمیز و عالی انجام بدم و ترکیب رنگ های مختلف رو کنار هم امتحان کنم و بعدها یک سوال مهم برام پیش اومد!
اینکه چرا سالها بود ک هیچ جعبه ی مداد رنگی ای برای خودم نداشتم؟
@yaremehrabanema
این یکی از اون طرح هاست ک رنگ آمیزی کردم👆
بعدها فهمیدم یکی از مسائلی که برای تیم #مهر_آنا اهمیت داره، زنده کردن و فعال و شاداب نگه داشتنِ کودک درونه!
و دادنِ #هدیه هایی از این دست به ما و اون چند دقیقه بازی های آخر جلسه ک خانم کریم زاده برامون تدارک میبینن دقیقا در جهت همین هدفه!
البته ک یکی دیگه از مزایای رنگ آمیزی، ذهن آگاهیه!
از #ذهن_آگاهی چی میدونید؟😉
#کودک_درون
@yaremehrabanema