ShoorHamidEbrahimian-Safar98Shab2.MP3
5.67M
✅ مداحی #شور(من که برات گریونم)
🎤کربلایی #حمید_ابراهیمیان
🔺شب دوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
Hamikhani-HajMohammadEbrahimian-Safar98Shab2.MP3
5.63M
✅ مداحی #همخوانی(باز, منو یه کم نگاه کن)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب دوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
Zekrpayani-HajMohammadEbrahimian-Safar98Shab2.MP3
4.05M
✅ مداحی #ذکرپایانی(با تو این زندگی شیرینه برام...)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب دوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_چهل_ویکم 1⃣4⃣
🍂_محمد میدونی که نمیتونم تو که خودت بودی و میدیدی حال زار منو یادت نیست؟؟ این کار از من بر نمیاد😔 یه راه دیگه پیش پام بذار
+رضا خانواده تو هیچ وقت نمی پذیرن با خانواده ای مثل ما وصلت کنن تو باید واقعیتها را ببینی و در نظر بگیری، یعنی من باید به خاطر خانواده ام دختر مورد علاقمو♥️ از دست بدم؟؟!! اونا خیلی وقت ها اشتباه می کنند اگر قرار بود به همه خواسته هاشون تن بدم باید #مشروب میخوردم؛ باید نماز خوندنو میذاشتم کنار؛ باید جوری لباس می پوشیدم که اونا میگن و هزارتا کار دیگه ... باید همه این کارو میکردم تا براشون پسر خوبی باشم👱 فکر می کنی باید هر چی میگن رو میخوان را انجام بدم؟ اگر از نظر تو این کار درستی باشه !!
🌿+بابا لااقل دنبال یه مورد میانه باش. یعنی دختری که همه مناسب روحیات تو باشه هم مورد قبول خانوادت. رضا جان خواهر من توی عقایدش از منم سفت و سخت تره
_شاید اگر اینجوری سفت و سخت نبود آنقدر #عاشقش نمی شدم
از شنیدن این جمله ناراحت شد و رویش را برگرداند و زیر لب گفت"
+ "لا اله الا الله"
🍂فهمیدم حرف درستی نزدم. سعی کرد خودش را آرام کند تمام تلاشش را می کرد تا رفتار معقول و منطقی به بروز دهد با درماندگی رو به من کرد و گفت:
+خیلی خب، باشه. من با #فاطمه حرف میزنم که اگه مخالفت نکرد با خانوادت بیاد خواستگاری💐
فهمیده بودم که میخواهد مرا دنبال نخودسیاه بفرستد چون مطمئن بود خانواده ام رضایت نمی دهند. اما نمی دانست من سرسخت تر💪 از آنم که کوتاه بیایم و #فاطمه را رها کنم ...
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan
💠 اندکی تامل!
🔹مدیر حراست یک شرکت ، نظر لطفی به من داره. بهم گفت: "فلانی یک جوان خوب سراغ نداری؟ میخواهیم یک نفر رو استخدام کنیم"
🔸میگویم: جوان لایقی را میشناسم که خیلی هم خوش اخلاق و خنده روست و همه او را به صداقت و درستکاری می شناسند و او را امین می دانند، اما نمیدانم برای فضای کاری شما مناسب باشد یا نه، چون موهایش بلند است و موهایش را روغن میزند. خیلی هم به تیپ و ظاهرش میرسد و کلی هم برای عطر خرج می کند.
🔹میگوید: البته میدانی که محیط سازمان ما خیلی مذهبی است و طبیعتا این سر و شکل با آن مجموعه خیلی سازگار نیست ولی حالا شاید بتوانیم قانعش کنیم که موهایش را کوتاه کند! چون بالاخره فضای عمومی بر و بچه های ما بیشتر جوّ رفقای هیئتی و حزب اللهی است.
🔸ادامه می دهم که راستش دور و برش هم آدم های مختلفی هست و با همه جور آدمی کنار می آید. گرچه موضع اعتقادی قاطع و شفاف و صریحی دارد اما روابطش خیلی وسیع و متنوع است و بعضی رفقایش چندان مثل خودش نیستند. البته مشکل دیگری هم در مورد بستگانش هست! دو تا از عموهایش از سران ضدانقلاب هستند که پرونده سنگین دارند!
🔹میگوید: نه دیگر این را اصلا نمی شود کاری کرد، چون جواب استعلام از همان اول معلوم است!
🔸میگویم بله می فهمم، شما حق دارید چون محیط کارتان خیلی مذهبی است چنین آدمی به درد شما نمی خورد! اما آیا می دانی تمام اوصافی که من گفتم خصوصیات پیامبر اسلام بود؟!
🔹هر دو سکوت می کنیم!
@YasegharibArdakan
Vahed1-MEbrahimian-Safar98Shab3.MP3
4.65M
✅ مداحی #واحد1(در پیش من آتش مزن بال و پرت را...)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب سوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
Vahed2-MEbrahimian-Safar98Shab3.MP3
4.86M
✅ مداحی #واحد2(از دور گنبدی پیداست...)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب سوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
Hamkhani-Zekr-MEbrahimian-Safar98Shab3.MP3
9.76M
✅ #همخوانی و #ذکر_پایانی (باز منو یه کم نگاه کن)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب سوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_چهل_ودوم 2⃣4⃣
🍂به خانه برگشتم با اینکه رفتار محمد مودبانه بود اما از فهمیدن مخالفتش حالم گرفته شده بود. تصمیم گرفتم وقتی حالم کمی بهتر شد با خانواده ام صحبت کنم. می دانستم مخالفت پدر و مادرم از محمد بیشتر و شدیدتر است😔 خودم را برای هر عکس العملی آماده کردم چند روز بعد آنها را صدا زدم تا صحبت کنیم.
🌿پدرم هنوز به خاطر ماجرای عمو مهرداد سر سنگین بود. پس از کلی مقدمهچینی گفتم:
_من یک #تصمیم_بزرگ گرفتم
مادرم گفت:
+چه تصمیمی؟؟
_می دونم شما هنوز منو به چشم یک بچه می بینید میدونم ممکنه از شنیدن این حرفم شوکه بشید.. ولی بالاخره باید بهتون میگفتم. من ...می خوام #ازدواج کنم😁
🍂پدرم به اختیار خندش گرفت. مادرم ذوق زده شد
+خب دورت بگردم این همه مقدمه چینی نمی خواست که، زودتر میگفتی دیگه مامان جون. خودم برات دختر پیدا می کنم مثل ماه😍
پدرم با تندی گفت: 😡
*چه چی را برات دختر پیدا می کنم؟ خانم این سربازی نرفته، درسشم تمام نشده. نه کار داره. کی بهش دختر میده؟
🌿+وااااااا ... دلشونم بخواد. پسر به این خوش قد و بالایی. به این آقایی. پسرم مهندسه. باید از خداشونم باشه. اتفاقاً از وقتی #رضا دانشگاه قبول شد خودم فهمیدم چند نفری غیرمستقیم می خواستند دخترشونو نشون کنن برای بچم. هی مهندس مهندس میکردن. اتفاقاً دختر یکیشونم خوبه با نمکه، با کمالاته. حالا بهت میگم کیه.
🍂وسط حرفش پریدم و گفتم:
_ببخشید مامان ولی ... من انتخابمو کردم
پدرم خنده ی تمسخر آمیزی به مادرم زد و گفت:
*هه ...بیا ...تحویل بگیر ... 😏
مادرم همانطور که چپ چپ نگاهش می کرد😒 پرسید:
+خوب کیه؟ ما میشناسیمش؟
🌿_نه مامان، شما نمی شناسین. تا به حال ندیدینش. میدونم اگه بگم کیه ممکنه مخالفت کنید. ولی من تصمیم خودمو گرفتم😔
پدرم گفت:
*دوباره شروع شد
🍂ادامه دادم:
_من اتفاقی جایی دیدمش. ولی بعداً فهمیدم خواهر دوستمه. الان هم تنها انتخاب من برای ازدواج💍 اونه
مادرم نگذاشت جمله ام تموم شه. گفت:
+به خدا قسم برگردی بگی خواهر اون پسره #محمده شیرمو حلالت نمیکنم رضا !
🌿سرم را زمین انداختم. مادرم که فهمیده بود درست به هدف زده عصبانی شد😠 و صدایش را بالا برد:
+ای خدااا ...من چیکار کردم که این قدر باید از دست این پسر و کاراش، حرص و جوش بخورم. ببین رضا چشماتو وا کن. منو نگاه کن برای اولین بارو آخرین بار دارم میگم. این پنبه را از گوشت در بیار که ما به این ازدواج رضایت بدیم والسلام.⛔️
🍂بلند شده از اتاقم بیرون رفت. پدر هم بعد از اینکه پوزخندی زد اتاق را ترک کرد بغضم گرفته بود😢 می دانستم تلاشم برای جلب رضایت آنها بیفایده است شمشیر را از رو بسته بودند انگار همه دنیا دست به دست هم داده بودند تا با #انتخابم و مخالفت کنند...
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan
1_74747122.mp3
15.48M
#مهندسی_فکر 13
💢 چرا اینقدر دیر کرد؟
چرا اینهمه سال، بعد از اینهمه دعا، بازم نیومد؟
چرا واقعاً؟
⁉️هیچ برای این سؤال، "فکرت" رو خرج کردی؟
@YasegharibArdakan
بیا بشنو #پدر_جان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را😭
دو چشم خویش را #یک_لحظه وا کن
ببین گریه چه کردہ صورتم را😭😭
#وداع_با_پدر
#به_یاد_سه_ساله_کربلا
@YasegharibArdakan
امشب ، شب روضه امام حسنه ع مجمع
نذر کنید برای حوائجتون ، امشب تنها نیاید هیئت....
یاالله...یالله... زنگ بزنید
راس ساعت ۱۹:۳۰. وعده
مجلس امام حسنه ع