فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️بزهای غشکننده دیده بودید؟!😂😂
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۵۹🎬
حالم خیلی بد بود,نمیدانم به خاطر وضعیت خاصم بود یااینکه حرفهایی که شنیده وصحنه هایی که دیده بودم,علت این بدحالیم بود.
به خانه که رسیدم ,خودم راانداختم روی مبل وزار زدم,علی دست پاچه ,لیوان شربت عسل برام درست کرد تابخورم ,اما میل به هیچی نداشتم.
علی:سلما چرا اینقد ناراحتی؟؟ببین بچه ها ی مبارز فلسطینی برای شنیدن صداتون از میکروفن تا داخل اورشلیم دنبالتون بودندوصداتون را داشتندووقتی که متوجه شدند,ماشین اسکورت اسراییلی داخل اورشلیم توقف کردوماشین شما به کوره راهی خارج شهر رفت ,از ترس اینکه لو نروند ,تعقیبتان نکردند ودیگه صداتون رانداشتند اما سیستم رد یاب کار میکرد والانم داره محل موردنظر رانشان میده,ببینم توساعت را اونجا جاگذاشتی؟؟
اصلا اونجا چه خبر بود؟چرا گریه میکنی,سلما؟؟جون به لبم کردی بانو....جان علی زبان بازکن....
عقده ی دلم ترکید وشروع کردم به گفتن,از بچه های بیگناه,از جنایتی که قرار بود اتفاق بیافتد ,از زهرا وصورت زیبا ودل مهربانش گفتم.....
ناگاه علی مثل اسپند روی اتش از جا پرید ,یک دستش را به کمر زد ویه دستش هم روی سرش گذاشت ومشغول قدم زدن شد.
خوب میدونستم وقتی علی,خیلی ناراحته ومیخوادتصمیم بزرگی بگیره ,این حالت میشه.
علی:این کار دیگه عمق پستی وشیطان صفتی هست,اینا دست ابلیس هم از پشت بستند,اخه چرا؟؟وروکرد به من وگفت:سلما,یه چیزی بخور وراحت بخواب,من میرم تا بیرون باید کاری انجام بدهم,سعی میکنم ,زود برگردم,در خانه را به روی هیچ کس بازنکن,گوشی موبایلت هم خاموش کن چون نمیخوام درنبود من انورخبیث زنگ بزنه وتومجبوربشی جواب بدی,باید خودم باشم ببینم چی به چیه....
روکردم به علی وگفتم:علی ,تورا خدا یه فکری به حال بچه ها کنید...
علی برگشت طرفم یه بوسه به سرم زد وگفت:مطمین باش سلما...اگه خدابخوادو شده جان خودم را فداکنم,نمیذارم کوچکترین خراشی به بدن بچه ها بیافته ,توکار بزرگی کردی,کشف این قتلگاه دروسط,بیابان کارخیلی بزرگیه,امیدوارم ما هم بتونیم یه خدمتی انجام بدیم.
علی را از زیر قران رد کردم,علی که رفت,گوشیم راخاموش کردم به قران پناه بردم تا شاید هرم اتش درونم را با خواندن ایات نورانی قران,التیام ببخشم.
#ادامه دارد...
💦🌧💦🌧💦🌧
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت ۱۶۰ 🎬
چشم که باز کردم ,خودم را سرسجاده دیدم ,انگار وقت نماز صبح بود ,بلند شدم,وضوگرفتم وبه نماز ایستادم.
راز ونیاز با معبود,نبودن علی را ازیادم برد,نذزکردم برای موفقیت علی ودوستانش ختم صلوات بردارم.
همینطور که چادرنمازم را تا میکردم شروع به صلوات فرستادن کردم.
صبح به ظهر رسید وظهر به شب رسید وختم صلوات من هم تمام شد وخبری از علی نشد که نشد,خیلی نگران بودم,چندبار میخواستم گوشی را روشن کنم وبه علی زنگ بزنم,اما هربار تاکید علی مبنی بر روشن نکردن گوشی جلوی چشمام میامدومنصرف میشدم....
خدایا چه کنم؟؟چقدر زمان دیرمیگذرد....
علی کجایی ای تمام وجودم؟واقعا خانه درنبود علی به قبرستانی متروک میماند,علی وجودش سرزندگی ومهربانی وطراوت بود.
ضعف شدید بربدنم مستولی شده بود,باخودم گفتم حالا من ناراحتم گناه این بچه درونم چیست؟بلندشدم تا چیزی برای خوردن بیاورم که ناگاه با صدای زنگ خانه ,درجای خودم میخکوب شدم.
این دیگه کیست؟تواین دوسالی که تل اویو بودیم با احدالناسی حشرونشر نداشتیم ,نه کسی مارا میشناخت ونه من کسی رامیشناختم,هرکس که پشت دربود انگار دست بردار نبود.
رفتم سمت در هال ودر راقفل کردم که از پشت پرده با دیدن صحنه ی روبه رویم برخودم لرزیدم....
#ادامه دارد....
💦🌧💦🌧💦🌧
عارفانه
در شبِ تلخِ جدایی عشق را نفرین مکن
این قضاوت، انتقام از بیگناهی دیگر است
#فاضل_نظری
┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈
زیارتعاشورا۩حلواجی.mp3
7.65M
📖 زیارت عاشورا
🎙 با نوای اباذر حلواجی
محتاجیم به دعای خیرتان🙏
صبح زیبای پنجشنبه تون به خیر و امام حسینی انشاالله 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮فرزندآوریت رو جوری طراحی کن که
خدا سه فرزند رو بهت بده
دکتر_سعید_عزیزی
فرزند_آوری
لبخند😂😂😂
تربیت فرزند بعضی ها:
پسرم اگر کسی اذیتت کرد تو سعی کن با شعور و شخصیت خودت
بهش بفهمونی که کارش اشتباه بوده هرگز با کسی دعوا نکن😍😊☺️
حالا تربیت فرزند بعضی ها :
پخمه نباش یه جوری بزن صدای خر بده😐😂😂😂
جمعه شب های پاک....
سلسله جلسات هفتگی مجمع عاشقان بقیع اردکان
مناسبت : تخریب حرم و بارگاه ائمه بقیع س
جمعه ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ از اذان مغرب همراه با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء
امام جماعت : حجه الاسلام قانعی
قرائت قرآن
قرائت زیارت عاشورا
آموزش مداحی
سخنرانی
ذکر توسل و روضه
سخنران : حجه الاسلام دکتر کمالی
(مدیریت محترم حوزه علمیه اردکان
از ساعت۱۹:۴۵)
مکان : خیابان شهید مطهری جنوبی ، مجتمع بیت الزهرا ء س ، مجمع عاشقان بقیع اردکان
روابط عمومی مجمع
https://eitaa.com/yasegharibardakan
مجمع عاشقان بقیع اردکان
جمعه شب های پاک.... سلسله جلسات هفتگی مجمع عاشقان بقیع اردکان مناسبت : تخریب حرم و بارگاه ائمه بقی
🏴 مراسمسالروز تخریب قبور ائمهبقیع
◾ گرامیداشت مرحوم احمد حیدریان
▫️با سخنرانی حجتالاسلام حمیدکمالی
| مدیریت حوزه علمیه اردکان |
▫️با نوای حاج محمد ابراهیمیان
🔰جمعه ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۳
🔰 همراه با اقامه نماز مغرب و عشاء
✅ مجمع عاشقان بقیع اردکان
@yasegharibardakan
دولت امارات انتشار فیلمها و تصاویر مربوط به سیل اخیر در این کشور را ممنوع اعلام کرد! به گفته مقامات امارات آسیب رساندن به شهرت این کشور به صورت آنلاین مجازات حبس و جریمهای تا یک میلیون درهم را در پی دارد.
✍ مگه نمیگفتند امارات الگوی پیشرفت و آزادی در منطقه هست؟!!! پس چی شد؟!! فقط یه سیل اومده دیگه😐😁
https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همون رهبری که شجاعتش، تدبیرش اقتدارش در برخورد با دشمن کل دنیارو مبهوت خودش کرده، بخصوص بعد از پاسخ به اسرائیل از خاک خودش
همون رهبر با کودکان اینطوریه
قشنگ مصداق "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم" با کفار با شدت برخورد میکند و با مردم خودش مهربان است
ببینید و لذت ببرید😍
https://eitaa.com/yasegharibardakan
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۶۱ 🎬
یک مرد که از لباسش مشخص بود از نظامیان اسراییلی,است از دیوار خانه بالا امد ودر حیاط راباز کرد وچند نفردیگه وارد شدند,فوری خودم را به اتاق خواب رساندم واسلحه ی کمری را که علی بهم داده بود تا برای مواقع اضطراری استفاده کنم زیر لباسم پنهان کردم که صدای در هال بلند شد.
خودم رابه در رساندم,بازش کردم وطوری که انگار از خواب بیدار شدم باتعجب گفتم:ببخشید شما؟؟مگه در حیاط باز بود؟شما به چه جراتی وارد خانه ی من شدید؟؟
یکیشان که به نظرمیامد بربقیه ارجحیت دارد جلو امد وگفت:ببخشید خانم هانیه الکمال؟
من:بله امرتان؟
نظامی:ما قصد جسارت نداشتیم اما دکتر انور امر کردند شما را پیش ایشان ببریم وتاکید کردند اگر درخانه را بازنکردید ,از نبود شما درخانه مطمین شویم وگرنه ما قصد بدی نداشتیم.
وقتی لحن کلام نظامیه راشنیدم ,کمی خیالم راحت شد ,اما احساس درونم خبراز خطری بزرگ وقریب الوقوع میداد.
پس روکردم به مردنظامی وگفتم:شما بیرون بیاستید تا من اماده شوم وباشما بیایم.
همه شان از خانه بیرون رفتند,به سرعت گوشی راروشن کردم,هرچه زنگ میزدم علی در دسترس نبود ,پس برایش پیغام گذاشتم وتوضیح دادم چه شده وکجا رفته ام وبرای اطمینان بیشتر هم روی کاغذی یادداشتی نوشتم وگذاشتم روی میز جلوی تلویزیون,تا به محض امدن ببیند.
ساعتم را به زهرا داده بودم,پس گردنبند رابه گردنم بستم ویه چاقوی کوچلو اما تیز ,ضامن دار داخل جیب پیراهنم گذاشتم واسلحه کمری را مسلح واماده ,داخل جورابم پنهان کردم,چون حسم بهم میگفت خطری تهدیدم میکند واز وضعیت خانه انور هم مطلع بودم,یک ماده ی خمیری مانند نرمی راکه علی قبلا عملکردش رابرایم شرح داده بود کف دستم پنهان کردم ,که هنگام ورود به خانه به قفل در ورودی خانه انور بزنم تا از بسته شدن کاملش جلوگیری کنم واگر احیانا خطری تهدیدم کرد,از باز بودن در خانه مطمین باشم.
زیر لب بسم الله گفتم وباخواندن آیت الکرسی ,سوار ماشین نظامیان شدم.
جلوی خانه انور پیاده شدم,یکی از نظامیان تا جلوی در بدرقه ام کرد ودرهمین حین باانور تلفنی صحبت میکرد واصرار داشت که بمانند اما مثل اینکه انور مرخصشان کرده بود.
خیلی ارام ومعمولی لنگ در را گرفتم ,که انگار میخواهم از نظامیان خداحافظی کنم,وخیلی نرم,کف دستم راکه ماده ی خمیرمانند بود روی قفل وسوراخ کلید در فشاردادم,وعادی برگشتم وبا سربازان اسراییلی خداحافظی کردم ,در را پشت سرم بستم وکاملا مطمین شدم ,زبانه در جا نرفت.
دوباره بسم الله ای گفتم ووارد خانه شدم.
#ادامه دارد....
💦🌧💦🌧💦🌧
#نویسنده_طاهره_سادات_حسینی
🦋 ای در دام عنکبوت
#قسمت۱۶۲ 🎬
انور داخل هال نبود,چند دقیقه ای که گذشت صدای در هال که روبه حیاط بزرگ وازمایشگاه مجهزش باز میشد امد وسرتاس انور پدیدارشد.
من:سلام استاد...
انور:کجایی هانیه الکمال,چرا گوشیت خاموشه وبا لحنی که احساس کردم حاکی از متلک است ادامه داد:نمیگی این پدر پیرت برای تو واون نوه های عزیزش ,دلتنگ میشه ودرحینی که خنده جنون امیزی میکرد اشاره به درحیاط کرد وگفت ,بیا بریم ازمایشگاه,کار اصلی ما اونجاست....
از لحن کلامش متوجه شدم از چیزی عصبانی ست وخطر بیخ گوشم است ,باخودمذفکر میکردم این چی چی میگفت نوه هایم؟؟؟
,اما با طمانینه پشت سرش حرکت کردم وگفتم:یه کم خسته بودم,گوشی را خاموش کرده بودم وخواب بودم.
انور:پس اون شوهر دلقکت کجا بود؟؟
ازاین طرز,حرف زدن انور جاخوردم واصلا تحمل نداشتم کسی به علی من ,توهین کند,همینطور که وارد ازمایشگاه میشدم ,گفتم:وای استاد شوهرمن ماهه,راجب علی اینجور نگین....
وای, من چی گفتم؟!!خدای من اشتباه کردم....هارون نه علی ....
#ادامه دارد....
💦🌧💦🌧💦🌧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️این خانم برانداز میگه این نظام باید سرنگون بشه، چون هر روز که از خواب پا میشیم میبینیم #دلار بالا رفته و قیمتها گران شده😳
حالا ببینید مجری برنامه که خودش هم از منتقدان نظام هست چقدر قشنگ و زیبا و کامل جوابش را میده که اگر با لودر از روش رد میشد اینطور له نمیشد👌
حتما این کلیپ را اونقدر نشر بدین تا به دست تک تک خواهان براندازی برسه، بلکه سر عقل بیان.....
🆔 https://eitaa.com/yasegharibardakan
عارفانه
ابریست چشمِ پنجره، باران گرفته است
ای گل! تو نیستی دلِ ایوان گرفته است
تنها به شوق توست اگر نردهی تراس
بر دستِ خویش، اینهمه گلدان گرفته است
#علیرضا_نورعلیپور
┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈
📣#اطلاعیه
🔰 راهپیمایی سراسری در حمایت از پاسخ مقتدرانه نیروهای مسلح ایران و مردم مظلوم غزه
🔹️زمان:
جمعه ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۳
بعد از اقامه نماز جمعه
🔸️مسیر راهپیمایی:
از مصلی بزرگ امام خمینی رحمةاللهعلیه اردکان
تا گلزار شهدای گمنام میدان امام خمینی رحمةاللهعلیه پارک شهر
#وعده_صادق
#تنبیه_متجاوز
#هم_پای_طوفان
#شورایهماهنگیتبلیغاتاسلامیاردکان
🏴 مراسمسالروز تخریب قبور ائمهبقیع
◾ گرامیداشت مرحوم احمد حیدریان
▫️با سخنرانی حجتالاسلام حمیدکمالی
| مدیریت حوزه علمیه اردکان |
▫️با نوای
حاج محمد ابراهیمیان
کربلایی حمید ابراهیمیان
🔰جمعه ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۳
🔰 همراه با اقامه نماز مغرب و عشاء
✅ مجمع عاشقان بقیع اردکان
@yasegharibardakan
🔶 دانلود صوتی جلسه هفتگی 31 فروردین ماه 1403 (گرامیداشت مرحوم احمد حیدریان)
👤سخنرانی: #حجت_الاسلام_کمالی
🗣ذاکرین: #حاج_محمد_ابراهیمیان ، #کربلایی_حمید_ابراهیمیان ، #کربلایی_وحید_شفیعی
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
1sokhan.mp3
8.42M
✅ #سخنرانی بخش اول
👤سخنران: #حجت_الاسلام_کمالی
🔶 جلسه هفتگی 31 فروردین ماه 1403 (گرامیداشت مرحوم احمد حیدریان)
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
2sokhan.mp3
7.38M
✅ #سخنرانی بخش دوم
👤سخنران: #حجت_الاسلام_کمالی
🔶 جلسه هفتگی 31 فروردین ماه 1403 (گرامیداشت مرحوم احمد حیدریان)
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
3Madh.mp3
7.27M
✅ #مدح و #روضه #امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
🗣ذاکر: #حاج_محمد_ابراهیمیان
🔶 جلسه هفتگی 31 فروردین ماه 1403 (گرامیداشت مرحوم احمد حیدریان)
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
4zamine.mp3
7.62M
✅ #زمینه (خواب دیدم که تو یه حرم داری، شلوغه همه صحنا...)
🗣ذاکر: #کربلایی_حمید_ابراهیمیان
🔶 جلسه هفتگی 31 فروردین ماه 1403 (گرامیداشت مرحوم احمد حیدریان)
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan