3sokhan.mp3
5.35M
✅ #سخنرانی بخش سوم
👤سخنران: #حجت_الاسلام_دادآفرین
🔶 جلسه هفتگی 2 آذرماه 1403
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
4roze.mp3
1.88M
✅ #روضه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
👤سخنران: #حجت_الاسلام_دادآفرین
🔶 جلسه هفتگی 2 آذرماه 1403
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
5madh-haji.mp3
5.26M
✅ #مدح #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🗣ذاکر: #حاج_محمد_ابراهیمیان
🔶 جلسه هفتگی 2 آذرماه 1403
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
6roze-haji.mp3
6.23M
✅ #روضه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🗣ذاکر: #حاج_محمد_ابراهیمیان
🔶 جلسه هفتگی 2 آذرماه 1403
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
7zamine.mp3
5.31M
✅ #زمینه (سادات شرمنده، مغیره داره به حسن میخنده، دست علی رو با طناب میبنده...)
🗣ذاکر: #حاج_محمد_ابراهیمیان
🔶 جلسه هفتگی 2 آذرماه 1403
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
8shoor-hamid.mp3
4.84M
✅ #شور (ام النجباء، کیه جز تو ام ابیها...)
🗣ذاکر: #کربلایی_حمید_ابراهیمیان
🔶 جلسه هفتگی 2 آذرماه 1403
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
9shoor-Haji.mp3
3.38M
✅ #شور (تنهاترین آدم دنیا منم، مرده ای که هنوزه روو پا منم...)
🗣ذاکر: #حاج_محمد_ابراهیمیان
🔶 جلسه هفتگی 2 آذرماه 1403
🚩#مجمع_عاشقان_بقیع_اردکان
🆔 @YasegharibArdakan
قسمت دهم
شاهرخ
چند روزي از پيروزي انقلاب گذشته بود. نيروي نظامي و انتظامي وجود نداشت. كميته هاي انقلاب اسلامي حلال مشكلات مردم شده بود. هر شب تا صبح نگهباني مي داديم. خبر رسيد كه يكي از افراد شرور قبل از انقلاب با اسلحه در محله ي نارمك تردد دارد. دو نفر از بچه ها در تعقيب او بودند. اما موفق نشدند. ساعتي بعد ديدم آقايي با هيكل بسيار درشت وارد دفتر كميته ي مسجد احمديه شد. موهاي فرخورده و بلند. قد و هيكل بسيار درشتي داشت. بعد هم با صدايي بلند گفت: دنبال من بوديد!؟ با تعجب پرسيدم شما؟! گفت: شاهرخ ضرغام هستم. بعد هم اسلحه ي خودش را محكم گذاشت روي ميز. يك دفعه صداي مهيبي آمد. گلوله اي از دهانه ي اسلحه خارج شد! همه ترسيده بودند؛ بيشتر از همه خود شاهرخ. رنگش پريده بود. دست و پايش مي لرزيد. بعد با خجالت گفت: به خدا منظوري نداشتم. اسلحه ي ام ـ3 خيلي حساسه. خدا رحم كرد. گلوله به كسي نخورد. پرسيدم: اين اسلحه رو از كجا آوردي؟ گفت: من عضو كميته ي منطقه ي يازده هستم؛ اطراف خيابان پيروزي.من هم كمي فكر كردم و گفتم: اين آقا رو فعلاً بازداشت كنيد تا بفرستيم كميته ي مركز اونجا معلوم مي شه. بيشتر بچه ها مي ترسيدند. هيچ كس راضي نمي شد او را به كميته ي مركز منتقل كند. مي گفتند دوست و رفيق زياد داره ممكنه به ما حمله کنند. ساعتي بعد با ماشين خودم به همراه دو نفر ديگر حركت كرديم. جلوي درب كميته ي مركز دو نفر از رفقا را ديدم. سلام و عليك كرديم. نگاهي به شاهرخ كردند و گفتند: اين كيه!؟ عجب هيكلي داره! چشماش رو ببند. زود ببرش تو كه آقاي خلخالي منتظر اين هاست! رنگ چهره ي شاهرخ پريده بود. دستاش مي لرزيد. التماس مي كرد و مي گفت: آقا تو رو خدا بگو من هيچ كاري نكردم. شما تحقيق كنيد. به خدا من انقلابي ام. رفتيم طبقه ي دوم. طوري كه كسي متوجه نشود به بازپرس گفتم: قيافه اش غلط اندازه. اما كار خاصي نكرده. فقط اسلحه داشته و بچه ها تعقيبش كردند. عصر فردا در محل كميته نشسته بودم. سرم توي كار خودم بود. يكي از در وارد شد. بلافاصله پشت ميز من آمد. مرا از پشت بغل كرد و شروع كرد بوسيدن! همين طور هم مي گفت: آقا خيلي نوكرتم. غلامتم، خيلي مردي، هر كاري بگي مي كنم. درست حدس زدم. شاهرخ بود. گفتم: چه خبره مگه چي شده!؟ گفت: مسئول كميته از شما خيلي تعريف كرد. بعد هم به خاطر شما من رو آزاد كرد. آقا از امروز من نيروي شما هستم. هر كاري بخواي مي كنم. هر چي بخواي سه سوته حاضره!
ادامه دارد...
مجمع عاشقان بقیع اردکان
#قاب_یادگاری ☑️ عکس دست جمعی و یادگاری با مداح اهل بیت #آرش_پیله_ور در پایان مراسم دیشب دهه اول فا
به درخواست اعضای محترم فایل باکیفیت عکس دسته جمعی دهه اول فاطمیه ۱۴۰۳ ... 👇👇