1_74002457.mp3
6.72M
#مهندسی_فکر 11
💢تغییر احساس، فقط و فقط با فکر ممکن است..
🔋تفکر، بزرگترین محرّک در برداشتن قدم های بزرگ انسانی،
و قوی ترین مانع، در انتخاب ها و ارتباطات غلط است!
@YasegharibArdakan
Hamkhani-MEbrahimian-Safar98Shab1.MP3
3.36M
✅ مداحی #همخوانی و شور(من غلام نوکراتم...)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب اول مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
Zekrpayani-MEbrahimian-Safar98Shab1.MP3
5.15M
✅ مداحی #ذکرپایانی(با تو این زندگی شیرینه برام)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب اول مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_چهلم 0⃣4⃣
🍂_من اون دختری که عاشقش بودم رو پیدا کردم.
+مبااااااااااارکه ... به سلامتی، تبریک میگم، چشم شما روشن😉
با لبخند مختصری گفتم:
_ممنون
+حالا از من میخوای باهات بیام خواستگاری؟
خنده اش را کمتر کرد و ادامه داد:
+خب از شوخی گذاشته، چه کمکی از من برمیاد آقا داماد؟؟
🌿ضربان قلبم💗 بالا رفته بود؛ دستانم یخ زده بود، بدون اینکه لبخند بزنم به چشمانش خیره شدم و گفتم:
_تو ... اونو .... میشناسی
لب خط لبخندش کمتر و کمتر میشد. ابروهایش را گره کرده و با تعجب گفت:
+من میشناسم ؟؟ خب ... کیه؟؟
صدای ضربان قلبم توی سرم می پیچید. احساس می کردم چیزی به سکته زدنم نمانده، نفسهایم کوتاه شده بود دستمال کاغذی توی جیبم را می فشردم. دلم را به دریا زدم و با صدای لرزان گفتم:
_ #فاطمـــــه ...♥️
🍂در عرض چند ثانیه ته مانده لبخندش کاملاً خشک شد. از شدت تعجب نزدیک بود شاخ دربیاورد.
+فاطمه !!؟؟؟؟!!!؟؟
حرفی نزد. کمی به من خیره ماند و پس از آن نگاهش را به قبر جلویش دوخت. زمان زیادی به سکوت گذشت فهمیدم چقدر شوکه شده. استرسم مقداری کمتر شده بود اما نمی دانستم با چه واکنشی روبرو می شوم. بعد از دقایقی گفت:
+واقعاً فکرشم نمیکردم ...
🌿مکثی کرد و دوباره ادامه داد:
+تو برام عزیزی مثل یه برادر، ولی فاطمه نور چشم منه💖 اگر بخواهد ذره گرد و غبار قصه روی دلش بشینه من زمین و زمان را به هم می دوزم. خودت میدونی بین خانواده ما و شما چقدر فاصله زیاده نمیدونم الان باید چی بگم فقط میدونم که این کار شدنی نیست❌ اگر میتونی #فراموشش_کن.
از شنیدن جمله آخر حسابی شوکه شدم و با صدای بلند گفتم: ...
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan
4_5879966741127235157.mp3
6.66M
#مهندسی_فکر 12
⚜ تفکر در لحظه ی آغاز زندگیِ آخرتی مون
و کیفیتِ زندگی مون، بعد از تولد به برزخ، زیباترین و ارزشمندترین بخشِ تفکر هر انسانه...
💢تفکری که اونو از شقاوت ابدی، دور میکنه.
@YasegharibArdakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@YasegharibArdakan
ShoorHamidEbrahimian-Safar98Shab2.MP3
5.67M
✅ مداحی #شور(من که برات گریونم)
🎤کربلایی #حمید_ابراهیمیان
🔺شب دوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
Hamikhani-HajMohammadEbrahimian-Safar98Shab2.MP3
5.63M
✅ مداحی #همخوانی(باز, منو یه کم نگاه کن)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب دوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
Zekrpayani-HajMohammadEbrahimian-Safar98Shab2.MP3
4.05M
✅ مداحی #ذکرپایانی(با تو این زندگی شیرینه برام...)
🎤حاج #محمد_ابراهیمیان
🔺شب دوم مراسم آخر صفر98
@YasegharibArdakan
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_چهل_ویکم 1⃣4⃣
🍂_محمد میدونی که نمیتونم تو که خودت بودی و میدیدی حال زار منو یادت نیست؟؟ این کار از من بر نمیاد😔 یه راه دیگه پیش پام بذار
+رضا خانواده تو هیچ وقت نمی پذیرن با خانواده ای مثل ما وصلت کنن تو باید واقعیتها را ببینی و در نظر بگیری، یعنی من باید به خاطر خانواده ام دختر مورد علاقمو♥️ از دست بدم؟؟!! اونا خیلی وقت ها اشتباه می کنند اگر قرار بود به همه خواسته هاشون تن بدم باید #مشروب میخوردم؛ باید نماز خوندنو میذاشتم کنار؛ باید جوری لباس می پوشیدم که اونا میگن و هزارتا کار دیگه ... باید همه این کارو میکردم تا براشون پسر خوبی باشم👱 فکر می کنی باید هر چی میگن رو میخوان را انجام بدم؟ اگر از نظر تو این کار درستی باشه !!
🌿+بابا لااقل دنبال یه مورد میانه باش. یعنی دختری که همه مناسب روحیات تو باشه هم مورد قبول خانوادت. رضا جان خواهر من توی عقایدش از منم سفت و سخت تره
_شاید اگر اینجوری سفت و سخت نبود آنقدر #عاشقش نمی شدم
از شنیدن این جمله ناراحت شد و رویش را برگرداند و زیر لب گفت"
+ "لا اله الا الله"
🍂فهمیدم حرف درستی نزدم. سعی کرد خودش را آرام کند تمام تلاشش را می کرد تا رفتار معقول و منطقی به بروز دهد با درماندگی رو به من کرد و گفت:
+خیلی خب، باشه. من با #فاطمه حرف میزنم که اگه مخالفت نکرد با خانوادت بیاد خواستگاری💐
فهمیده بودم که میخواهد مرا دنبال نخودسیاه بفرستد چون مطمئن بود خانواده ام رضایت نمی دهند. اما نمی دانست من سرسخت تر💪 از آنم که کوتاه بیایم و #فاطمه را رها کنم ...
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan
💠 اندکی تامل!
🔹مدیر حراست یک شرکت ، نظر لطفی به من داره. بهم گفت: "فلانی یک جوان خوب سراغ نداری؟ میخواهیم یک نفر رو استخدام کنیم"
🔸میگویم: جوان لایقی را میشناسم که خیلی هم خوش اخلاق و خنده روست و همه او را به صداقت و درستکاری می شناسند و او را امین می دانند، اما نمیدانم برای فضای کاری شما مناسب باشد یا نه، چون موهایش بلند است و موهایش را روغن میزند. خیلی هم به تیپ و ظاهرش میرسد و کلی هم برای عطر خرج می کند.
🔹میگوید: البته میدانی که محیط سازمان ما خیلی مذهبی است و طبیعتا این سر و شکل با آن مجموعه خیلی سازگار نیست ولی حالا شاید بتوانیم قانعش کنیم که موهایش را کوتاه کند! چون بالاخره فضای عمومی بر و بچه های ما بیشتر جوّ رفقای هیئتی و حزب اللهی است.
🔸ادامه می دهم که راستش دور و برش هم آدم های مختلفی هست و با همه جور آدمی کنار می آید. گرچه موضع اعتقادی قاطع و شفاف و صریحی دارد اما روابطش خیلی وسیع و متنوع است و بعضی رفقایش چندان مثل خودش نیستند. البته مشکل دیگری هم در مورد بستگانش هست! دو تا از عموهایش از سران ضدانقلاب هستند که پرونده سنگین دارند!
🔹میگوید: نه دیگر این را اصلا نمی شود کاری کرد، چون جواب استعلام از همان اول معلوم است!
🔸میگویم بله می فهمم، شما حق دارید چون محیط کارتان خیلی مذهبی است چنین آدمی به درد شما نمی خورد! اما آیا می دانی تمام اوصافی که من گفتم خصوصیات پیامبر اسلام بود؟!
🔹هر دو سکوت می کنیم!
@YasegharibArdakan