«بسم رب الزهرا»
۱_ راستی را چه شد که مقصد و مقصود برای رهروانِ راه مقصود و منظور شد
و دوستی
و برادری
و عهد و اخوت ،
بهانه رسیدن هایمان؟
____&
راستی را چه شد که غرض ها و نیّت ها و غایات هر چند متعالی و قدسی و ملکوتی مان
رنگ و بویِ بد عهدی و فراموشی و غفلت و خود خواهی گرفت ؟
راستی را هزار و اندی راه دراز اسلام و مسلمین در بلندای شب گون تاریخ را چه ماند و چه نماند؟
مگر جز پیوند و عهد کربلایی کربلاییان را در بلندای تاریخ ماند؟
و بد عهدی کوفیان با امام عشق ،تمثال و استعاره روسیاهان شد و ماند ؟
راستی را مگر نه آن که دست و زبان و همّ و عزم ها در پرتو ربط و نسبت و الفت دل ها و قلب ها، یگانه و همراه میشوند؟
پس کجاست پیامبری که سروش ثواب راه را به مومنین اش با قلب های مربوط و الیف به یکدیگر بشارت دهد و تیرگی تاریخ طاغوت را با بشارت روشنای دل هایِ به هم مربوط و انیس یکدیگر بشکافد ؟
و تو در تاریخ بخوان و ببین که چه دل ها که شبانه با خدای خود غمگسار و گریان کوی او بودند و روز ها خراش دل برادران و رهروان راه او هستند و بودند…
۲_ نمیدانم چرا تیرگی روابط و دوستی ها و ولایت و عهد ها ما را رازگونه و زارگونه به پشت خانه و کوخ بی نشان تو میکشاند که انگار جز الفت و مهر مادرانه ات کس را یارای پیوند دوباره عهد هایِ تیر و تار ما نیست
بیا و با ما از راز کسایت باز گوی و بیا که وه چه مشتاق و راغب و بی قرارِ حدیث کسای توییم که با یاد حدیث تو ،ما امت پاره پاره آخر الزمانی باز با مهر تو پیوند خوریم و این ملت و امت از هم گسسته اسلام را دوباره با کسای مهر و محبت مادرانه تو در راه مقاومت و ایستادگی و سازندگی پیوند زنیم.
مادرجان سیه شد تار پود عهد های ما با عهد هایِ فاتحان خونین شهر و چه زود از یاد می روند…
بیا و ببین شهر فاتحان خونین شهر در اشغال و غارت دل های نسیان گون ماست ولی الفت و یگانگی و افق و پرچم«خدا خرمشهر را آزاد کرد» را به پشت این دروازه ها آویختیم و وارد تیرگی روابط و مناسبات مرسوم غروب شهر های این تاریخ شده ایم.
تو را به پیوند و عهدِ حدیث کساییت
تو را به یک تاریخ حماسه و خون و مقاومت و استقامت
مگذار دست جهاد و کار و زندگی
آری «جهاد و کار و زندگی »
دست و دل رهروان راه را از هم بگسلاند و خاطره های کین و غرض خواهی و ظلمت و حسادت و خودخواهی شب بلند تاریخ دوباره تکرار و رویت نظر های تاریک ما باشد.
تو خود ،آگاه و مطلع جان های سوخته و تن های خونین و سر های بریده گمنام و غریب این راهی
پس تو را به مهر مادرانه ات قسم
آری به مهر مادرانه ات در گوشه گوشه این راه…
که مباد بگسلاند این طوفان تیرگون و بی رنگ و پر بلا، وحدت قلوب و دل های ما را از هم .
الهی آمین
جمعه ۳۰ آذرماه ۱۴۰۳
#دوستی
#برادری
#عهد #راه #فاطمه
@yaser_name