بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
شادی رسید دورِ عبایم پرید و رفت
آمد میان مَحبَس و من را ندید و رفت
جز غم کسی برای عیادت ندیدهام
هرکس رسید از تنِ من لاله چید و رفت
بدکارهای به پشتِ سرم گریهاش گرفت
بوسید خاکِ پایِ منِ ناامید و رفت
اصلا نیامده به سراغم در این قفس
جز جان که عاقبت به لبانم رسید و رفت
میخواستم به خواب رضا را بغل کنم
چشمم که گرم شد زد و خوابم پرید و رفت
سندی دوباره آمد و پهلوی من گرفت
پا را گذاشت بر روی مویی سپید و رفت
پا را گذاشت نالهی ساقِ مرا شنید
ماند آنقدر که دادِ مرا هم شنید و رفت
زنجیرِ کهنهایست فرو رفته در گلوم
زنجیر را به دست گرفت و کشید و رفت
بر تختهای که میبَرَدَم کاش حک کنید
این پیرمرد دختر خود را ندید و رفت
اُفتادهام به یادِ یتیمانِ جَدِّ خود
طفلی که زود داغ اسیری چشید و رفت
وقتی که گفت عمه عَلَیکُنَّ بِاالفَرار
از خیمهگاه شعله گرفته دوید و رفت
اما چه زود سرخْ سواری از او گذشت
دستی رسید و لالهی گوشش درید و رفت
آمد شکایتش به عموجانِ خود کند
یک سنگ ناگهان نفَسش را برید و رفت...
(حسن لطفی ۴۰۲/۱۱/۱۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
کنار جسم تو تنها صدای زنجیر است
چه آمده به سرت که عزای زنجیر است
اسیرِ کنجِ قفس آسمان نمیخواهی
رسیده موقع افطار نان نمیخواهی
اسیر زخم تو بابالحوائجی برخیز
میانِ بندی و بابالحوائجی برخیز
نفَس نفَس نفَست گیر کرده در زنجیر
سیاهچال تو را پیر کرده در زنجیر
کسی رسید و دوباره روی عبایت رفت
تو را ندید و روی استخوان پایت رفت
تمامِ قدِّ کمانت دوباره خاکی شد
کسی رسید و دهانت دوباره خاکی شد
میان حلقهی زنحیر قد کشیده شدی
محاسن تو به ما گفت: بد کشیده شدی
نوشتهاند فرودستها چهها دیدی
نوشتهاند که از مَستها چهها دیدی
چقدر مردم بیچاره را عوض کردی
به سجده بودی و بدکاره را عوض کرد
شکستهای و غم دختران خودی داری
دلت گرفت هوای جوان خود داری
نشد که سیر ببینی جوانِ خود را حیف
نشد عروس کنی دخترانِ خود را حیف
نشد که دست کشی بر سرِ رضایت باز
نشد بلند شوی بلکه روی پایت باز
بلند تا که شدی! یاد مادر اُفتادی
بلند تا که شدی باز با سر اُفتادی
چقدر یک نفس از سَندیِ لعین خوردی
بلند مرتبه شاهی ولی زمین خوردی
نوشتهاند پس از زهر با لگد پیچید
نوشتنه اند تنت را که در نمد پیچید
به خاک خوردی و دیدی زمانه خون گردید
عزیزِ فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی زِ صدرِ زین اُفتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_امام_حسین_علیهالسلام
#ماه_شعبان
ای حسین جان
زُلفیم پریشانی ما را بنویسید
بالیم پَرافشانیِ ما را بنویسید
ما سجده به اَبروی کجِ یار نمودیم
بد نیست مسلمانیِ ما را بنویسید
یک لحظه نشستیم سرِ کوچهی دنیا
یک عمر پشیمانیِ ما را بنویسید
از روزِ ازل عاشق آن زلفِ سیاهیم
این قصهی طولانیِ ما را بنویسید
یا شرحی از آن عطرِ خوشِ سیب بخوانید
یا حیرت و حیرانیِ ما را بنویسید
یکبار بیایید به بینالحرمینش
تا سجدهی پیشانیِ ما را بنویسید
ما مستِ حسینیم حسینیم حسینیم
این نعرهی طوفانیِ ما را بنویسید
سودا زدهی طُرهی جانانهام امشب
زنجیر بیارید که دیوانهام اشب*
تا عینِ علی گردشِ تیغِ دودَمِ ماست
این گردش خورشید هم از پیچ و خَم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگیِ ما عدَم ماست*
ما نسل به نسل از نَفَس فاطمه هستیم
یعنی که علی هم دَم و هم بازدمِ ماست
آنقدر به ما لطفِ شما داد ، خدا هم
گیرم که دو دنیا بدهد باز کم ماست
این خاک فقط گوشهی ایران حسین است
از کرببلا تا به خراسان حرمِ ماست
این قلب نه این بقعهی شش گوشهی عشق است
این سینه نه این خانهی صاحب علم ماست
ما را چه شرافت بِه از این ، خاک حسینیم
یعنی که جهان نیز به زیرِ قدم ماست
ما کاشیِ چسبیده به ایوانِ تو هستیم
سوگند به لبخند حسن آنِ تو هستیم
وقتی که سرشتند گلِ دربه دران را
دادند به ما منصب خونین جگران را
مژگان همه داریم به بین الحرمینت
تا چشمِ تو لطفی بکند رفتگران را
تنها تو سراغِ من بیچاره گرفتی
تنها دل تو خورد غمِ رهگذران را
من آمدهام بر سرِ خاکِ تو بمیرم
بردار از این دوش همین بارِ گران را
بگذر چو قیامت به سر خاک شهیدان
از خویش خبردار کن این بی خبران را*
ما نسل به نسل از پدران ارث گرفتیم
تا نذر نمودیم تمام پسران را
دنیا که نفهمید، قیامت همه فهمند
حال من و حالِ جگر جامهدران را
تا هست نفس پاره گریبان حسینیم
صدشکر خدا را که پریشان حسینیم
ای عشقِ خدا سفرهی شاهانهات آباد
من خانه خراب توام ای خانهات آباد
دیدیم کنارِ تو کریمیِ حسن را
این خانه و این خوانِ کریمانهات آباد
انگشتنما بودنِ ما لطف کمی نیست
ای عشق ، دلِ اینهمه دیوانهات آباد
گفتی که گدایت عرق شرم نبیند
گفتند گدایان درِ کاشانهات آباد
یکبار به ایران زدی و مُلک گرفتی
مُلکی که گرفته دمِ مستانهات آباد
ما را جگری هست ولی سوخته از شوق
قلبی که سپردیم به میخانهات آباد
ما را جگری بود ولی کرببلا بُرد
هرگوشهی شش گوشهی شاهانهات آباد
ما زادهی اشکیم برای تو بگِرییم
بگذار که یک عمر به پایِ تو بگِیریم
تا خیمه عزیزم خبرت را چه کسی بُرد
از گودیِ گودال پَرت را چه کسی بُرد
دیدم که زمین گیر شدی پیشِ جوانت
بر رویِ عبایی پسرت را چه کسی بُرد
در علقمه گفتند که پشتِ تو شکستند
بر نیزه هلالِ قمرت را چه کسی بُرد
فهمید حرم پیرهنت را چه کسی کَند
افسوس نفهمید سرت را چه کسی بُرد
جز شیههی اسبی که در خیمه رسیدهاست
پیغام تَنِ مختصرت را چه کسی بُرد
از شانهی اُفتادهی زینب همه دیدند
ارثیهی زخمِ جگرت را چه کسی بُرد
دیدند که گیسوی بهم ریخته داری
از نیزهای اَبروی بهم ریخته داری
*مفتون همدانی
*کلیم کاشانی
*سلیم تهرانی
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#ماه_شعبان
یاسید العابدین یا علی ابن الحسین
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری
پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری
در قنوتِ تو رسیدیم و مسلمان گشتیم
واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری
بینِ سجادهی تو عشق نفَس میگیرد
شاخهای از گلِ شببوی علی را داری
هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*
که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری
نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند
ای که در قُرب هیاهویِ علی را داری
کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند
چشمِ بد دور که بازوی علی را داری
ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدیم
آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم
تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه
همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم*
که تویی آینهگردان اَباعَبْدِاللّه
فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس
از همین خاکِ تو ایرانِ اَباعَبْدِاللّه
همهی خطهی ما گوشه به گوشه حرم است
هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه
چادری روی سر از هدیهی زینب دارد
شهربانویِ شبستانِ اَباعَبْدِاللّه
ماه من آمدی و اهلِ مدینه تا صبح
میشنیدند علیجانِ اَباعَبْدِاللّه
شانهاش را به گمانم که تکان داد حسن
بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه
سفرهداریِ تو بوده است نخوردیم اگر..
..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه
تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی
پرورش یافتهی غیرت زینب هستی
من تو را خواستهام وقت دعا دیگر هیچ
برسانید مرا سمت خدا دیگر هیچ
از خدا عمر طلب کردهام آقا که شوَم
عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ
حرمی مثل نجف... لحظهی آخر آنجا
سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ
غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه
غرق در نورِ تو از هرچه رها... دیگر هیچ
هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی
بس بوَد این ، من و اجدادِ مرا دیگر هیچ
این سهشب کاش که زهرا بنویسد عیدی
ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ
هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان
ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ
کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن
ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن
اِذن اگر بود به شمشیر نشان میدادی
دشت را با دَمِ تکبیر تکان میدادی
اِذن اگر بود علی را به اُحد میدیدند
وقت تفریح به میدان هیجان میدادی
یا حسن میشدی و قلبِ جمل میلرزید
بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان میدادی
اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش
با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان میدادی
تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر...
...ملکالموت در این معرکه جان میدادی
تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند
صبر میکردی و بر مرگ امان میدادی
گرچه تیغی نزدی ، جامعالاضدادِ زمین
درسِ مردی و شرافت به جهان میدادی
در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم
با تو الطافِ نفسگیرِ علی را دیدیم
من که از خاکِ خراباتِ توام بسمالله
سائلِ کوچهی خیراتِ توام بسمالله
که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم
آمدم بر سرِ میقات توام بسمالله
یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم
جرعهای! تشنهی آیاتِ توام بسمالله
روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست
چشم بر زلفِ عنایات توام بسمالله
گرچه پنهان زِ همه خادمِ حجاج شدی
کعبهای، رو به ملاقاتّ توام بسمالله
تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی
بین محرابِ مناجات توام بسمالله
مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد
با صحیفه همه شب مات توام بسمالله
خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم
سالها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم
سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان
سمتِ سجادهی خود بارِ دگر برگردان
چشمِ شوریدهی ما را تو به دریا برسان
چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان
خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب
نخلِ خشکیدهی ما را به ثمر برگردان
یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه
باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان
از درِ خیمه صدایت چقدر بیجان است
ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان
عمه میگفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین
او که اُفتاده زمین تیغ و تبر برگردان
گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زدهاند
پیکرش را تو بیا سمتِ دگر برگردان
آه بیمارِ حرم اینهمه از حال نرو
به عصا تکیه مده جانب گودال نرو
*حافظ
*میرنجات اصفهانی
(حسن لطفی)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
#ماه_شعبان
خورشیدی و میان قمرها نشاندنت
مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت
نامِ تو میبرم جگرم داغ میشود
تو آتشی به روی جگرها نشاندنت
جانِ حسین جانِ علی جانِ مصطفی
تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت
حک کردهاند نام تو را فاتحانِ رزم
حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت
هرجا که رد شدی همهاش سجدهگاه شد
هرجا که آمدی رویِ سرها نشاندنت
ای چشم روشنیِ علی چشمِ فاطمه
تو نوری و میانِ نظرها نشاندنت
گفتند یاعلی و خدا جان درست کرد
بین نجف برای تو ایوان درست کرد
لبخند زن که رو به تو دنیا بایستد
خورشید آید و به تماشا بایستد
موجی به گیسوان سیاهت بده که باز...
...ساحل به خاک اُفتد و دریا بایستد
از چشمهای مادرت اینقدر جان مَبر
کم مانده قلبِ حضرتِ لیلا بایستد
چیزی که نیست عالم اگر سجدهات کند
وقتی به احترام تو بابا بایستد
جبریل هم به اشتباه بیافتد که این نبی است؟
اکبر اگر برابرِ زهرا بایستد
هرکس رسید و پیش تو پایینِ پا نشست
روز قیامت از همه بالا بایستد
دردت به جانِ ما به فدای جوانیات
باید سرود از تو و میدان تکانیات
اول رسید در وسطِ کار و زار و بعد
دوم کشید از کمرش ذوالفقار و بعد
سوم مقابلش ملکالموت هم نماند
او اکبر است و نیست جز این انتظار و بعد
رَم کرده بود لشکر و میرفت هرطرف
چهارم گذشت و هر دو نفر شد چهار و بعد
جبریل غرقِ بُهت صدا میزند علی
شیر آمده است تا بزند بر شکار و بعد
پنجم عجیب نیست اگر میگُریختند
خورشید هم نبود میانِ مدار و بعد
وقتی نشست آخرِ سر گرد و خاکها
دیدند اکبر است و هزاران مزار و بعد...
انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده
آری علی به شکل علیاکبر آمده
ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر
از هرچه گفتهام به پیمبر شبیهتر
ای شیوهی کریمیِ تو مجتبی سرشت
ای برکتت به حضرت کوثر شبیهتر
اللهاکبر از رجزَت بینِ ضربهها
ای ضربهات به ضربهی حیدر شبیهتر
با دستمال زردِ نبردِ علی تویی
از هرکسی به خواجهی قنبر شبیهتر
هم لطف تو قیامت کبرای فاطمه
هم جنگِ تو به صحنهی محشر شبیهتر
طوری به روی دست تکاندی سپاه را
باشد به کندن درِ خیبر شبیهتر
مَرحَب میان قبر کشد مرحبا علی
باید کشید یکصد و ده بار یاعلی
با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفتهای
با دست باز دست گدایان گرفتهای
بینِ مدینه خانهی تو خانهی همه است
این شیوه از امامِ کریمان گرفتهای
آرامش پدر به مدینه گمان کنم
هرشب سر حسین به دامان گرفتهای
وقت اذان ملاحظه کن حالِ عمه را
این خیمه را تو با لبِ عطشان گرفتهای
خیلی برای قدِ تو زحمت کشید ؛ حیف
اکبر چقدر از پدرت جان گرفتهای
دیدم زبان به روی زبانش گذاشتی
دیدم که آب از لب سوزان گرفتهای
لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی
آمد دلت که پیش پدر دست و پا زدی...؟
(حسن لطفی)۴۰۲
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
چند خط از مناجات شعبان امیرالمومنین علیهالسلام
#مناجات
#ماهشعبان
ممنوتم که اومدم حوالی مناجات
من و آوردی قاطیِ اهالی مناجات
شبای شعبانه و باز شبای عاشقیه
وقت مناجات دل و دعای عاشقیه
من اومدم که از خودم دلم رو پس بگیرم
دو خط مناجات بخونم کمی نفَس بگیرم
الهی إِنْ خَذَلْتَنِي چه خاکی سر بریزم
الهی إِنْ حَرَمْتَنِي ، کجا برم عزیزم
الهی إن اَخَذْتَنی ... اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ
و إِنْ اَخَذْتَنی بِجُرمی ، اَخذْتُکَ بِلُطفِکْ
إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فقیرا
الهی جئتُ خائفاً بِبابک اسیرا
بیا به زندونی که باز برام گناها ساختن
هیشکی سراغم نیومد وقتی من و شناختن
بیا به سلولم و از غیر خودت رهام کن
فکری برا شکستن زنجیر دست و پام کن
جدام کن از هرچی من و از تو جدام میکنه
اهل سحر وقتی بشم علی دعام میکنه
هرچی بزرگه جرمِ ما لطفِ تو بی حسابه
دلارو میبریم حرم دعا که مستجابه
اگر هنوز سنگه دلت خشکه چشات تو شعبان
سفارشِ مادرمه سه بار بگیم حسین جان
(حسن لطفی ۴۰۲/۱۲/۰۳)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات
#ماه_شعبان
دنیا جای خوبیه اگه فقط
توی گیر و دارا رو سفید بشی
توی زندگی باید شهید باشی
تا که قسمت بشه و شهید بشی
شهدا راهو به ما نشون دادن
از غبارا دلارو تکون دادن
خوبه که وصیتا رو بخونیم
گفتن و رفتن و تشنه جون داد
این نصیحتِ امامِ شهداست
برید وصحیفهها رو بخونید
اگه عالمی خدا قبول کنه
یه بارم وصیتارو بخونید*
*ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته میشوند بمیرید. این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.(صحیفه امام ج1)
اینا حرفای رفیقای منه
حرفای مدافعای حرمه
با خدا همیشه خلوت بکنید
یه گوشه با گریه صحبت بکنید
روزای خونه تکونیِ عزیز
قدرشو بدون جوونیِ عزیز
مگه جارو نمیخواد خونهی دل
پُرِ خاکه آخه ویرونهی دل
فرصتا کمه نگن که دیر شده
به خودش حاجی بیاد که پیر شده
خیلی زود میره همین جوونی که
میبینیش ، نشون به اون نشونی که
پشت ماهم میگن این نشانی رو
خدا رحمتش کنه فلانی رو
زوده که وقت پریشونی بیاد
سراغ ما هم پیشمونی بیاد
میبینی روضهی تدفین میخونن
واسه ما دارن که تلقین میخونن
کارای گذشته رو نشون میدن
وقتی شونه هامون و تکون میدن
گفتم اما نَکِه نااُمید باشی
یه کاری کن که تو هم شهید باشی
آره آماده شو این شبا جَوون
برای شبای ماه رمضون
داره آقامون میاد زنده بشیم
شهدا دعا کنید بنده بشیم
سرِ سال ما گداها میرسه
فردا شب عزیز زهرا میرسه
....
بیا تا یه سیب سرخ و بو کنیم
میون گریه یه آرزو کنیم
اگه اینبار برسیم به کربلا
حرمو با مژمون جا رو کنیم
بشینیم میون بین الحرمین
تا نفس داریم بگیم حسین حسین
تو سوام کردی که سینهزن بشم
اگه خارم گلِ این چمن بشم
بعد مردنم نمیخوام اقاجون
تو کفن نداری من کفن بشم
چی میشه اونیکه ارباب منه
ببینه که نوکرش بی کفنه
(حسن لطفی ۴۰۲/۱۲/۰۴)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_صاحب_الزمان_عجلالله
#ماه_شعبان
اللهم عجل لولیک الفرج
یا مولا یا صاحب الزمان
ندارم از تو به جز تو نه خاطری نه خیالی
نشستهام سرِ راهی شکستهام به چه حالی
به اشتیاقِ نگاهی در آرزوی وصالی
خدا کند که بیایی در این هوا و حوالی
خدا کند که بریزم به پات خون حلالی
قلم گرفتم و نقشت به قبلهگاه کشیدم
ببخش حضرت قبله که اشتباه کشیدم
نه کعبه را که تو را باز تکیهگاه کشیدم
تمام خلقِ جهان را در این پناه کشیدم
که مثل قله بلندی که مثل آب زلالی
مَلک به سجده بخواند که مالکِ ملکوتی
نفس به سینه بماند چه حیرتی چه سکوتی
و آمدی و سرودند اُمیدِ این برهوتی
چه جلوهای چه جلوسی، چه جذبهای جبروتی
عجب جمال جمیلی عجب شکوه و جلالی
مُحامِد تو چه گویم که ماورای صفاتی*
که کردگار صراطی محمدی و جناتی
همه حَسن سکناتی همه علی جلواتی
چقدر پُر برکاتی چقدر فاطمه ذاتی
که تو حسینِ حسینی که تو حسین خصالی
همینکه تیغ بگیری به اقتدار بگیری
علی شَوی و به دوشت که ذوالفقار بگیری
شبیه شیر بیایی فقط شکار بگیری
تقاص عالم و آدم زِ نابکار بگیری
رکاب تواست ابالفضل امیر ماه جمالی
خدای غیرت و قدرت علیِ همت و صولت
نجف تبارِ شهامت شرفنژادِ شجاعت
به تیغ هول و مهابت بزن به ریشهی ذلت
که جهل و تلخی و غارت رسیدهاست به غایت
که تو امان و امینی که تو پیمبر و آلی
برس به دادِ زمانه که کفر را بتکانی
که خصم را سرِ جایش به یک غضب بنشانی
برای اینهمه غزه ، برای قبرِ نهانی
حرم بساز و به آنجا سلامِ ما برسانی
تویی و لشگر ایرانیات ، ببین چه وصالی
کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که بردهای به نگاهی*
به کشتگانِ خودت خوان نماز بر سرِ راهی
شهید عشق نخواهد نه شاهدی نه گواهی
به عاشقان تو مانده نه قوَّتی نه مجالی
مخواه بی تو عزیزم در انتظار بمیرم
در اضطراب بمانم در احتضار بمیرم
در این هوای گرفته در این غبار بمیرم
بیا که آخرِ عمری کنارِ یار بمیرم
خدا کند که جوابی دهی به غرقِ مَلالی
گرفتهام به اُمیدی دوباره دست دعا را
که گفتهاند برایم حدیثِ شاه و گدا را
نشستهام که بگیرم کمی نگاه خدا را
برای مادرم امشب برات کرببلا را
که پیرزن بفرستد سلام و عرض سوالی
شنیدهام که شب و صبح گریه نانِ تو است و
هزار سال غم و روضه داستانِ تو است و
هنوز قتلگهش پیش دیدگانِ تو است و
هنوز عمهی سادات روضهخوان تو است و
که در برابر زینب به نیزه هست هلالی
*سعدی
*فروغی بسطامی
(حسن لطفی ۴۰۲/۱۲/۰۵)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِبْنِالْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا.
امام مهدى عليهالسلام :
إنّا يُحيطُ عِلمُنا بأنبائِكُم و لايعَزُبُ عَنّا شَىءٌ مِن أخبارِكُم ؛
ما از همه خبرهاى شما آگاهيم و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست .
بحار الانوار ، جلد ۵۳ ، صفحه ۱۷۵
#جمعه
اللّهم عجّل لولیک الفرج