🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
📚 #داستان٨۵١
🍃🌹 سلام بر ابراهیم 🌹🍃
🍃 #پارت7 🍃
"واليبال تک نفره"
راوی: #جمعی_از_دوستان_شهيد
💠بازوان قوی ابراهيم از همان اوايل دبيرســتان نشــان داد که در بســياری از ورزشها قهرمان اســت.
در زنگهای ورزش هميشــه مشــغول واليبال بود.
هيچکس از بچه ها حريف او نمیشد.
يکبار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازی کرد!
فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند.
همهی ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بوديم که چطور پيروز شد.
از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازی میکرد.
بيشتر روزهای تعطيل، پشت آتشنشانی خيابان هفده شهريور بازی میکرديم.
خيلی از مدعیها، حريف ابراهيم نمیشدند.
اما بهترين خاطرهی واليبال ابراهيم بر میگردد به دوران جنگ و شهر گيلانغرب.
در آنجــا يک زمين واليبال بود که بچههای رزمنــده در آن بازی میکردند.
يک روز چند دســتگاه مينیبوس برای بازديــد از مناطق جنگی به گيلانغرب آمدند که مســئول آنها آقای داودی رئيس ســازمان تربيتبدنی بود.
آقای داودی در دبيرستان، معلم ورزش ابراهيم بود و او را کامل میشناخت.
ايشان مقداری وسایل ورزشی به ابراهيم داد و گفت:
هر طور صلاح میدانيد مصرف کنيد.
بعد گفت:
دوســتان ما از همهی رشتههای ورزشی هستند و برای بازديد آمدهاند.
🍃ابراهيم کمی برای ورزشــکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شــهر را به آنها نشان داد، تا اينکه به زمين واليبال رسيديم.
آقــای داودی گفت: چند تــا از بچههاي هيئت واليبال تهران با ما هســتند.
نظرت برای برگزاری یک مسابقه چيه؟
ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد.
پنج نفر که سه نفرشــان واليباليست حرفــهای بودند يک طــرف بودند،
ابراهيم به تنهائــی در طرف مقابل.
تعداد زيادی هم تماشاگر بودند.
ابراهيم طبق روال قبلی،
با پای برهنه و پاچههای بالازده و زير پيراهنی، مقابل آنها قرار گرفت.
به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور میکرد.!
بازی آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد.
بعد هم بچههای ورزشکار با ابراهيم عکس گرفتند.
آنها باورشان نمیشــد که يک رزمندهی ساده، مثل حرفهایترين ورزشکارها بازی كند.!
📿يکبــار هم در پادگان دوكوهــه، برای رزمندهها،
از واليبــال ابراهيم تعريف كردم.
يكي از بچه ها رفت و توپ واليبال آورد.
بعد هم دو تا تيم تشــكيل داد و ابراهيم را هم صدا كرد.
او ابتدا زير بار نمیرفت و بازی نمیكرد،
اما وقتی اصرار كرديم گفت:
پس همهی شما يکطرف، من هم تكی بازی میكنم!
بعــد از بازی، چند نفر از فرماندهان گفتند:
تا حــالا اينقدر نخنديده بوديم...!
ابراهيم هر ضربهای كه میزد، چند نفر به سمت توپ میرفتند و به هم برخورد میكردند و روی زمين میافتادند!
ابراهيم در پايان، با اختلاف زيادی بازی را برد.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
ادامه دارد ...
#سلام_بر_ابراهیم
از
#کانال_رمانهای_زیبای_مذهبی
🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
#صلوات_نثار
#شهید_ابراهیم_هادی
ودیگر شهدای جاویدالاثر
وپدران ومادرانشون
📚 #داستان٨۵٨
🌹سلام بر ابراهیم 🌹
#پارت8
شرط بندی
راویان ـ مهدی فريدوند، سعيد صالح تاش
تقريباً سال 1354 بود.
صبح يک روز جمعه مشغول بازی بوديم.
سه نفرغريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچههای غرب تهرانيم،
#ابراهيم_کيه!؟
بعد گفتند:
بيا بازي سر 200 تومان.
دقايقی بعد بازی شروع شد. ابراهيم تک و آنها سه نفر بودند، ولی به ابراهيم باختند.
همان روز به يكي از محلههای جنوب شــهر رفتيم.
ســر 700 تومان شــرط بستيم.
بازی خوبی بود و خيلی سريع برديم.
موقع پرداخت پول،
ابراهيم فهميد آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند.
يکدفعه ابراهيم گفت :
آقا يكي بياد تكی با من بازی كنه.
اگه برنده شــد ما پول نمیگيريم.
يكي از آنها جلو آمد و شــروع به بازي كرد.
ابراهيم خيلي
ضعيف بازي كرد.
آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد!
همه آنها خوشحال از آنجا رفتند.
من هم كه خيلي عصباني بودم به ابراهيم
گفتم :
آقا ابــرام،
چرا اينجوری بازی كردی؟!
باتعجــب نگاهم كرد و
گفت:
ميخواستم ضايع نشن!
همه اينها روي هم صد تومن تو جيبشون نبود!
هفتــه بعد دوباره همان بچه هاي غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشــان
آمدند.
آنها پنج نفره با ابراهيم سر 500 تومان بازي کردند.
ابراهيم پاچههای شلوارش را بالا زد و با پای برهنه بازي ميکرد.
آنچنان به توپ ضربه ميزد که هيچکس نميتوانست آن را جمع کند!
#سلام_بر_ابراهیم
از
#کانال_رمانهای_زیبای_مذهبی
🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺
#صلوات_بر_محمدوآل_محمدص
#صلوات_نثار
#شهید_ابراهیم_هادی
ودیگر شهدای جاویدالاثر
وپدران ومادرانشون
🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌸🌸
📚 #داستان٨۵٩
🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت9
آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد.
شــب با ابراهيم رفته بوديم مسجد.
بعد از نماز، حاجآقا احکام ميگفت.
تا اينكه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت:
#پيامبر_ميفرمايد:
«هر کس پولی را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست ميدهد».
و نيز فرمودهاند:
»کسي که لقمهای از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای
چهل روز او پذيرفته نمیشود.»
#ابراهيــم_با_تعجب_به_صحبتها
#گــوش_ميكرد.
بعد با هم رفتيم پيش حاجآقا و گفت:
من امروز ســر واليبال 500 تومان تو شــرطبندی برنده شدم.
بعد هم ماجــرا را تعريف کرد و گفت:
البته اين پول را به يك خانواده مســتحق بخشيدم!
حاج آقا هم گفت:
از اين به بعد مواظب باش،
#ورزش_بکن
#اما_شرط_بندی_نکن.
هفته بعد دوبــاره همان افراد آمدند.
اين دفعه با چند يار قويتر، بعد گفتند:
اين دفعه بازی سر هزارتومان!
ابراهيم گفت:
من بازی ميکنم اما شــرطبندی نميکنم.
آنها هم شــروع
کردند به مســخره کردن و تحريک کردن ابراهيم و گفتند:
ترسيده، ميدونه
میبازه.
يکی ديگه گفت:
پول نداره و...
ابراهيم برگشت و گفت:
#شرط_بندی_حرومه،
من هم اگه ميدونستم هفتههای
قبل با شــما بازی نميکردم،
پول شما رو هم دادم به فقير،
اگر دوست داريد، بدون شرط بندی بازی ميکنيم.
که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد.
دوســتش میگفت:
بــا اينكه بعد از آن ابراهيم به ما بســيار توصيه كرد كه شــرطبندی نكنيد.
امــا يکبار با بچههای محله نازيآباد بــازی كرديم و مبلغ ســنگينی را باختيم!
آخــرای بازی بود كه ابراهيم آمد.
به خاطر شــرط بندی
خيلی از دست ما عصبانی شد.
از طرفی ما چنين مبلغی نداشــتيم كه پرداخت كنيم.
وقتی بازی تمام شــد ابراهيم جلو آمد و توپ را گرفت.
بعد گفت:
كســی هســت بياد تک به تک
بزنيم؟
از بچههای نازیآباد كســی بود به نام ح.ق كه عضو تيم ملی وكاپيتان تيم برق بود.
با غرور خاصی جلو آمد و گفت: سرچی!؟
ابراهيم گفت:
اگه باختی از اين بچهها پول نگيری.
او هم قبول كرد.
ابراهيــم به قدری خوب بازی كرد كه همه ما تعجب كرديم.
او با اختلاف زياد حريفش را شكست داد.
اما بعد از آن حسابی با ما دعوا كرد!
#سلام_بر_ابراهیم
از
#کانال_رمانهای_زیبای_مذهبی
🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺
#صلوات_بر_محمدوآل_محمد
#صلوات_نثار
#شهید_ابراهیم_هادی
ودیگر شهدای جاویدالاثر
وپدران ومادرانشون
تقویم نجومی اسلامی
✴️ سه شنبه 👈27 دی 👈 جدی 1401
👈24 جمادی الثانی 1444 👈17 ژانویه 2023
🕌مناسبت های دینی و اسلامی.
📛امشب ساعت 21:6 قمر از برج عقرب خارج می شود
❇️احکام دینی و اسلامی.
👶مناسب زایمان نیست.
🤕بیمار امروز خوب شود. ان شاءالله.
💑مباشرت امشب :
مباشرت و عروسی کراهت دارد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز تا آخر شب قمر در برج عقرب و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️آبیاری.
✳️کندن چاه و آبراه.
✳️جا به جا کردن درخت.
✳️خرید باغ و زمین زراعی.
✳️جراحی چشم.
✳️کشیدن دندان.
✳️خارج کردن دمل های چرکین.
✳️التیام جراحات.
✳️استعمال دارو.
✳️و قی کردن و غرغره کردن جهت مداوا نیک است.
📛ولی از امور اساسی مثل امور ازدواجی و مسافرت پرهیز گردد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) ، باعث اصلاح امور است.
💉💉حجامت.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت موجب دفع صفرا می شود.
✂️ناخن گرفتن.
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد.
👕👚دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.)
✅ وقت استخاره:
در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴تعبیر خواب:
تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 25 سوره مبارکه" فرقان" است.
یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا...
و مفهومش این است که خواب بیننده را خصومتی یا گفتگویی ناشایست پیش آید صدقه بدهد تا رفع گردد. و شما مطلب خود را قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺