eitaa logo
یاسین عصر
1.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
63 فایل
تنها کانال رسمی موسسه پژوهشی یاسین عصر 🌼محمدی دیگر در راه است...
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ بزرگترین کارخانه تولید لامپ رشته‌ای به خاطر رکود تعطیل شد 🔹احمد محسنی دبیر انجمن تولیدکنندگان لامپ و روشنایی: در فضای اقتصادی کشور بعد از افزایش قیمت ارز بیشتر فشارها روی تولید کننده است. امروز کارخانه‌های ما با یک سوم ظرفیت کار می کنند و مجموعه بزرگی مانند مهتاب خراسان که بزرگترین تولیدکننده لامپ رشته ای بود به خاطر رکود و نداشتن حقوق کارگر تعطیل شده است. 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
💢 به شوخی گفتم: با این یک سطل شیر میخوای همه رو سیراب کنی⁉️ گفت: این غذای یک‌روز کل خانوادمه! همه روزه گرفتیم شاید اسم ما را در لیست عاشقاش بنویسه. #حب_الحسین_یجمعنا 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | آقای وزیر جوان میخواهید اینگونه مملکت داری کنید؟ ⏪افزایش عجیب تعرفه تلفن همراه برای زائران نیم ساعت مکالمه ٧٠٠ هزار تومان يك گيگ اينترنت ١٥٠ هزار تومان بعلاوه مالیات😐 ✍ پ.ن #پرستو_مروجی 👇👇 زمانى كه همه غلامى #زائران_اربعين رو ميكنن اپراتورها به شدت از زائران سوء استفاده ميكنن!! #وزير_جوان نقش شما چيه؟ ✍ آقای جهرمی به جای کارهای پوپولیستی و سر دادن شعارهای فاقد عمل از حقوق ملت دفاع کن. 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
📌 استوری @yasinasr
عکس رو باز کنید بخونید که بنی صدر چه گفته بود!؟ و در این دوره چه کسی یا چه کسانی حرف هایش را نوشخوار میکنند... 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
🚨حکومت آخوندی رسانه های معاند ادعا میکنند جمهوری اسلامی پیاده‌روی اربعین رو مُد کرده تا ذهن مردم رو مشغول کنه و با احساسات مردم بازی کنه و خودِش منفعت کسب کنه! پیاده‌روی اربعین؛ ۱۰۳ سال پیش! 🔰با ما همراه باشید👇 لینک در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9 در سروش👇 https://sapp.ir/yasinasr
وقتی به نسترن گفتم تو هیچچی نیستی، دیدم داره باغضب بهم نگاه میکنه.. اما سکوت کرد و چیزی نگفت.. معلوم بود داره از چشماش نفرت از من میباره.. ادامه دادم بهش گفتم: +ببین نسترن، من تا آرومم، آرومم. اما وقتی اون روی من بالا بیاد، دیگه نگاه نمیکنم کی جلوم ایستاده و کی جلوم نشسته! وقتی اون روی من بالا بیاد وزیر و وکیل نمیشناسم.. اونوقت هرکاری که باید انجام بدم انجامش میدم. پس بهتره که عین یک بچه ی آدم حرف بزنی. از تک تک نشست و برخواست های تو اسناد و مدارک صوتی و تصویری موجوده. شاید از ارتباطت با سفیر انگلیس در بغداد عکس و فیلم کم باشه و خیال کنی میتونی با تکذیب کردنش فرار رو به جلو داشته باشی، اما خیالت جمع باشه که اونقدر توی دست و بالمون از اون ارتباطات کثیفت سند داریم که به دادگاه ارائه بدیم و محکومت کنیم! به اندازه کافی هم فایل شنود موجوده. الآنم میرم این قسمت از پیرهنم که آب دهن نجستو پرت کردی روش پاکش می کنم.. این حرکتت و نادیده میگیرم چون یک ایرانی هستی که همچین غلطی رو کردی! البته یک ایرانی خودفروخته! اما اگر یک متهم غیر ایرانی با من این کار و میکرد و به سمتم آب دهن پرتاب میکرد، جوری میزدمش که خودش و دولتش یک قرن صدای سگ بدن! چون من نماینده 80 میلیون ایرانی با هرجناح و سلیقه ای هستم که روبروی دشمنش میشینم و بازجوییش میکنم! الان میرم و لباسم و پاک میکنم برمیگردم! دلم میخواد وقتی برگشتم عین بلبل برام چهچه بزنی. بلند شدم از اتاق بازجویی رفتم بیرون، لباسم و که آب دهن خونی نسترن روش بود تمیز کردم.. وقتی برگشتم دیدم نسترن چشماش و بسته و داره اشک میریزه! به اون همکار خانومی که داخل اتاق بازجویی بود اشاره زدم بره بیرون. نشستم روبروی نسترن... بهش گفتم: +خب! پس میگفتی که من دروغ میگم! سرش و آورد بالا گفت: _بله دروغ میگید! خیلی آروم وَ با خونسردی کامل و ریلکس دستم و بردم سمت پوشه ای که همراهم آورده بودم داخل اتاق بازجویی وَ روی میز گذاشته بودم. از این چندتا اسمی که براش برده بودم عکساشون و آوردم بیرون یکی_یکی به نسترن نشون دادم... گفتم: +خانوم نسترن، خوب دقت کن... به تصاویری که بهت نشون میدم نگاه کن... هرجایی که برات قابل رویت نبود بگو بدم دست خودت تا قشنگ ببینیش! این تصویر شماره یک.. تصویر تو با دکتر (ع.ک) نماینده مجلس ، که در آغوش هم هستید. دیدم داره فقط نگاه میکنه که ما چقدر دقیق تونستیم اطلاعاتش و در بیاریم.. عاصف اومد روی خطم داخل گوشم گفت: «آقاعاکف، تپش قلب نسترن رفته بالا... صورتش داغ شده.. حرارت دستاش داره میره زیاد شده.» این چیزهایی که عاصف میگفت از دوربین حرارتی و یه سری دوربین های امنیتی که داخل اتاق بازجویی نصب بود میدید و میگفت... ادامه دادم به بازجویی... گفتم: +این تصویر شماره دو.. تصویر شما با سفیر انگلیس در بغداد که معاون سفیر انگلستان هم در این عکس حضور دارند! شما در این مهمونی مشغول سِروِ مشروبات الکلی هستید.. این شماره 2 بود... اما تصویر شماره 3 ! سومین عکس رو هم کشیدم بیرون، نشونش دادم بهش گفتم: +اینم سه.. تصویر تو وَ ... !! حرفم و قطع کرد، با عصبانیت تمام گفت : _بس کن.. تمومش کن.. زندگی خصوصی من به خودم مربوطه! به هیچکسی ربطی نداره! پس یعنی اینکه سرویس امنیتی ایران حق نداره در زندگی خصوصی من دخالت کنه. +خانوم نسترن توسلی، با این سر و صدا نمیتونی از پاسخگویی فرار کنی! سیستم امنیتی کشور ایران تنها سیستم امنیتی هست که شرع در اولویتش هست! در زندگی هیچکسی دخالت نمیکنه! شماهم تا جاسوس نشده بودی باهات کاری نداشتیم و فساداخلاقیت به خودت مربوط میشد! اما از جایی که جاسوس شدی حتی فساد اخلاقیتم به سرویس اطلاعاتی ایران مربوط میشه که با کی نشست و برخواست داشتی! ما در زندگی هیچکسی دخالت نمیکنیم! این و تو نمیدونی، اما گنده های تو میدونن که آقای خمینی رضوان الله تعالی فرمودند ما حکومت تشکیل دادیم برای فضائل اخلاقی، با هرچیزی ما حکومت و نگه نمیداریم! خانوم نسترن توسلی، شما دزد نیستی! شما جاسوس هستی! متهم ردیف اول هم هستی! _این حرف ها رو به من نگید. همین حالا تمومش کنید این رفتارای توهین آمیز و ! من یک شهروند عادی بودم در کشورم ایران !! +نه خانوم، اتفاقا من باید اینا رو بهت بگم. من مامور هستم که بهت تفهیم اتهام کنم! _من نمیخوام حرف بزنم.. تا وکیلم نیاد حرفی نمیزنم. آرامش من بدجور نسترن و عصبی میکرد.. بهش گفتم: +ببین خانومِ نسترن، کثافت کاری های اخلاقیت فعلا محل بحث ما نیست. اما جاسوسی کردنات چرا ! هست! بلند شدم دور میزی که منو نسترن روبروی هم نشسته بودیم چرخی زدم...نسترن داشت همینطور توهین میکرد. به نظام، به مسئولین، به مردم و...!
رفتم سمتش، خم شدم صورتم و بردم نزدیک صورتش... زل زدم به چشماش نگاه کردم، ساکت شد.. اینبار صدام و بردم بالا بهش گفتم: +اول از همه ببند دهنت و، تا بهت چیزی نگفتم حرفی نمیزنی، ثانیا، خیال نکن میتونی فرارِ رو به جلو کنی، یا منو سر همون پِلِّه ی اول بازجویی نگهم داری. ثالثا؛ خانوم نسترن توسلی، تو در انگلیس آموزش دیدی. با یکی از جریانات به ظاهر مذهبی ایران که در انگلیس پایگاه دارند، شبکه ماهواره ای دارند، پول دارند، نفوذ دارند! متصل هستی. همزمان مورد تایید اینتلجنت سرویس هستی، برای عربستان و انگلیس و آمریکا وَ موساد هم کار میکردی و بهشون اطلاعات میفروختی. از پسر یکی از آیت الله های ایران که در سوریه بوده اطلاعات نظامی میگرفتی و به اسراییل میرسوندی! اون پسر الان در بازداشت ما هست! ازش فاصله گرفتم، مجددا دور اتاق قدم زدم... نسترن در جوابم صداش و برد بالا گفت: _خب که چی؟ چرا ثابت نمیکنی؟ تو فقط چندتا عکس بهم نشون دادی.. خب دوست داشتم ارتباط سیاسی داشته باشم با این و اون. به کسی مربوط نیست. مگه ارکان حکومت آخوندیتون به خطر می افته؟ من فقط ارتباطات سیاسی با بعضی جریانات داشتم! همین! خیلی زیاد هم در داخل ایران نبودم که این همه وصله به من میچسبونی! برای چی داری در زندگی من دخالت میکنی؟ مثل اینکه شما کارتون اینه که در زندگی مردم دخالت کنید.. درسته؟ از رفتار نسترن تعجب میکردم! کمتر متهمی بود که در بازداشت سرویس اطلاعاتی ایران باشه و اینطور گستاخانه رفتار کنه! مونده بودم اون باگ لعنتی کیه که نسترن انقدر پشتش بهش گرم هست که اینطور برام شاخ و شونه میکشه! بهش گفتم: +آفرین. بلبل شدی.. خوب حرف میزنی! اگر قرار هست صحبت کنی من استقبال میکنم! اما همین الان بهت دارم میگم، کاری نکن ببرم بندازمت یه جایی که تا عمر داری روزی هزار بار آرزوی مرگ کنی! صدام و بردم بالا و بهش گفتم: +دارم همین الآن بهت میگم، اگر بخوای اینجا صدات و برای من ببری بالا، یه دونه میخوابونم توی دهنت تا بری و با برف سال بعد بیای پایین. خَررررررر فهم شد؟ نسترن ترسید..ادامه دادم بهش گفتم: + خودت داری میگی مردم!! اما تو جزء این مردم نیستی.. مردم ایران خیلی با شرافتن.. حتی اگر بعضی از همین مردم چه زنش چه مردش فرقی نمیکنه، هرچقدر هم که آلوده ی به این دنیا باشند، حداقل مثل تو وطن فروش و مزدور نیستن. تو کجای این مردم قرار داری؟ تو کجای این نقشه ی بزرگ ایران با 80 میلیون جمعیتش ایستادی؟ یه نگاه به خودت بکن! سابقت پر هست از وطن فروشی! همینطور که داشتم داخل اتاق بازجویی میچرخیدم، رفتم سمتش ایستادم... مجددا صورتم و بردم نزدیک صورتش، زل زدم به چشماش، با کینه ی تمام بهش نگاه کردم، خیلی آروم ولی محکم بهش گفتم: +تو یک کثافتی هستی که یک روز در آغوش روباه های مکارِ کیفِ انگلیسی به دست های آنگِلوساکسونیِ کثیف هستی، یک روز هم در آغوش عوامل و اطلاعاتی های سگ سعودی لجن، یک روز هم در آغوش آمریکایی ها و موسادی های اسراییل.. با حالت تمسخر و خنده گفت: _و یک روز هم... +بزار من بگم. در آغوش عده ای قلیل از سست کمربندهای ایرانی که دنبال عطینا هستند. تو یه هرزه ای هستی که هر روز قلادت و میدی دست این و اون. دیدم به حالت تمسخر میخنده.. گفتم: +بخند.. ولی به شرافتم قسم اشکت و در میارم.. همونطور که تا الآن داشتی ناله میکردی. خیال کردی با پروتز قسمت به قسمت بدنت، وَ با آرایش و زیبایی های مصنوعی که برای خودت درست کردی میتونی هرکسی رو بخری؟ از کجا انتخاب شدی وَ ساپورت شدی؟ حرفی نزد.. دوباره سوالمو براش تکرار کردم. دیدم بازم حرفی نمیزنه. چندبار با پرسش های مختلف سعی کردم از زیر زبونش چیزی بکشم بیرون، اما هربار به بهانه ای داشت من و سر پله ی اول نگه میداشت تا جلوتر نریم. برای دومین بار گفت: _تاوکیلم نیاد حرف نمیزنم.. بهش گفتم: +دفعه ی بعد بهت نمیگم که حرف بزن، دفعه بعد به حرفت میارم. پس بهتره دهنت و باز کنی عین یک قناری برام آواز بخونی.. آفرین. سرش و آورد بالا نگام کرد.. رفتم اونطرف میز روبروی نسترن روی صندلی نشستم.... بهش گفتم: +میشنوم. یه موردی رو هم خدمت شما مخاطبان محترم بگم که دوست پسر نسترن هم یکی از عوامل اطلاعاتی دشمن بود که نسترن به واسطه اون وارد این کارها شده بود! اون روزی که نسترن و دوست پسرش در یک مهمانی در انگلیس مشروب خورده بودند، دوهفته قبلش یک اتفاقی پیش اومده بود وَ قرار بود دوست پسر این زن با یکی دیگه از مامورین امنیتی برای ماموریتی کاملا سری به بحرین برن! اون ماموری که قرار بود با دوست پسر نسترن برن به اون ماموریت، به نسترن چشم داشت و خاطرخواه اون بود! دوست پسر این زن از این موضوع مطلع میشه! در همون بحرین وسط ماموریت همکارش و میکشه!
وقتی اون و میکشه ماموریتش و تنهایی انجام میده و برمیگرده! اما سیستم امنیتی انگلیس این قضیه رو متوجه میشه که چه اتفاقی پیش اومده! برای همین در یک مهمونی، یکی از نیروها به خاطر اینکه کسی به سرویس امنیتی انگلیس شک نکنه و زیر سوال نره، خیلی عادی انقدر به دوست پسر نسترن مشروب میدن که اُوِردوز میکنه! ما در بررسی ها متوجه شدیم نسترن خیلی برای دشمن مهمه! برای همین که سرویس انگلیس نسترن و از دست نده مجبور شد این قضیه رو مخفی نگه داره! ما هم وسطای هدایت این پرونده متوجه این قضیه شدیم ! اونم توسط یکی از جاسوس های دوجانبه! خب برگردیم به اتاق بازجویی! معلوم بود که نسترن بعد از دیدن اون چندتا سند، دیگه همه چیزو تموم شده می بینه. بخاطر همین میدونست راه فراری براش باقی نمونده که بخواد معطلمون کنه.. از طرفی من بهش قول دادم اگر بهمون کمک کنه بهش بگم باعث و بانی مرگ دوست پسرش چه کسی بوده! نسترن به همین دلیل مجبور شد در همون ساعات اولیه بازجویی اعترافات زیادی کنه.. چون کلی اسناد صوتی و تصویری بهش نشون دادم که اصلا نمیتونست از زیر بار اون ها شونه خالی کنه وَ من هم بهش وعده دادم از یه معما براش پرده برداری کنم. بهش گفتم: +مثل اینکه نشنیدی چی گفتم.. میشنوم اعترافاتت و !! میخوام حرف بزنی. مکث کوتاهی کرد، کمی اشک ریخت، با دوتا دستاش سرش و گرفت... بغض کرد، گفت: _این یه پروژه بود. +توسط؟ دیدم داره گریه میکنه همیطنور !! من در بازجویی هایی که طی سال های طولانی از جاسوس ها وَ نفوذی های زن و مرد داشتم، می دیدم که بعضیاشون گریه میکنن.. خیلیا برای اینکه نظر منو جلب کنن تا دلم براشون بسوزه بود، بعضیاهم واقعی بود وَ خودشون و آخر خط میدیدن. نسترن دقیقا از دسته دوم بود. اشکش از روی ته خط رسیدن بوده. بهش گفتم: +نشنیدم جوابت و !! گفتم توسط چه کسانی؟ _سرویس آمریکا_موساد_ انگلیس، وَ در کنارش عربستان! +پس حدسم دقیق بود. اما عربستان بازیگر اصلی نبود درسته؟ _بله. گفتم: +عربستان همون گاو شیردهی بوده که فقط برای اینکه از پولش برای پروژه های ضدامنیتی ایران استفاده کنند، ضلع های دیگر این مثلث ازش استفاده میکردند، و به نوعی یک صدام شماره 2 هست. اما نه در بحث نظامی بلکه این بار در طرح های اطلاعاتی. حرفی نزد، اما همینطور که اشک میریخت سرش و به نشونه تاییدحرفای من تکون داد. بهش گفتم: + خب ادامش. _از جایی که به خاطر موقعیت پدرم ارتباطات خوبی با شخصیت های سیاسی و مذهبی و تجاری کشورهای مختلف بخصوص ایران داشتم، وَ در موسسه ولوم که خودت گفتی اسنادش موجوده و نشونم دادی آموزش های خاصی رو دیده بودم، تونستم نظر سرویس های کشورهای مورد نظرو برای این پروژه مشترک جلب کنم. +از کجا استارت خورد ؟ ازت چی خواستن؟ نسترن حرفای تکان دهنده ای زده بود اون روز که به برخی از زوایای مهم این پرونده و اولین بازجویی که ازش صورت گرفت، در ادامه اشاره میکنم... نسترن گفت: _همزمان که با یکی از جریانات مذهبی در داخل ایران «تشیع انگلیسی به سردمداری صادق شیرازی» که در انگلیس پایگاه داشتند ارتباط گرفتم، وَ در موسسه ولوم هم برای یه سری اقدامات آموزش میدیدم... اومدم وسط حرفاش گفتم: +از این موسسه بیشتر برام بگو. میشنوم.. ادامه بده.. _بعضی از افسران اطلاعاتی آمریکا و بخصوص انگلیس در اونجا حضور فعال داشتند. منم با بعضیاشون ارتباط تنگاتنگی داشتم. از طرفی بخاطر موقعیت خانوادگیم در داخل ایران، برای خودم برو بیایی داشتم و دارم، به همین دلیل منو برای طرحشون انتخاب کردند تا به بعضی افراد نزدیک بشم. +من کاری ندارم که به مذهبی ها و سیاسیون نزدیک شدی.. به وقتش به اوناهم میرسیم و مفصل بهش میپردازیم. اما بهم بگو افشین عزتی چرا؟ _یعنی چی؟ متوجه نمیشم ! +اتفاقا چرا، خوب متوجه میشی، اما خودت و میزنی به اون راه ! ولی برات بازترش میکنم.. ببین خانوم توسلی، طبق رصدها و اسنادی که ما داریم، تو با هیچ کدوم از طعمه های خودت در داخل ایران، علیرغم اینکه می رفتید جایی و چندوقت می موندید، مشروب سِرو نمیکردید، ارتباط نامشروع نداشتید! براشون هزینه مالی اونچنانی نمیکردید، اما تنها کسی که باهاش ارتباط برقرار کردی، یا به نوعی میشه گفت مجبور شدی باهاش ارتباط برقرار کنی همین افشین عزتی بود. دلیل این و میخوام بدونم! حالا بهم بگو چرا؟ @yasinasr
🔻پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: در پاسخ كسى كه از نشانه هاى نادان پرسيد، فرمودند: 🔹اگر با او همنشين شوى، تو را خسته مى كند و اگر از او كناره گيرى كنى، تو را دشنام مى دهد؛ اگر چيزى را به تو ببخشد، منّت مى گذارد و اگر چيزى را به او ببخشى، ناسپاسى مى كند؛ اگر رازى را در اختيارش بگذارى، خيانت مى كند و اگر رازى را در اختيار تو نهد، تو را [به افشاى آن،] متّهم مى سازد... @yasinasr
هدایت شده از یاسین عصر
💠پست آخر💠 ✔️همه با هم دعای فرج را زمزمه می کنیم: إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ🌹 🍃🌸💖🌺🌷🌹💐🌸🌼🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9
هدایت شده از یاسین عصر
🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 💚 توسل امروز (روز دوشنبه)💚 🌹 یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْمُجْتَبى یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹 🌹 یا اَبا عَبْدِاللهِ یا حُسَیْنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الشَّهیدُ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/787611652C944ad0e6a9