eitaa logo
#یاس نبی۷
52 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
177 فایل
بیان وبررسی مسائل سیاسی روز و مهارتها و قصه های شب مارادر این کانال همراهی کنید 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ارتباط بامدیرکانال 👇 @M_chavoshi
مشاهده در ایتا
دانلود
فرزندآوری_دکتربانکی پور.m4a
13.39M
🔊 صوتِ نشست تصویری 🍃🌹🍃 💠 موضوع: «حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» 🎙 سخنران: دکتر امیرحسین بانکی پور - «نماینده مجلس شورای اسلامی و کارشناس مسائل اجتماعی» 🕒 زمان: دوشنبه - ۱۰ مرداد ماه @tahlil_samen
🥀مردم حسینی اصفهان میزبان شهدا می‌شوند 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 تشییع شهدای هشت سال دفاع مقدس پنج شنبه ۱۳ مرداد ساعت ۱۸ پل بزرگمهر به سمت گلستان شهدا https://eitaa.com/MONTAZERANMAHDIIIIII
AUD-20220722-WA0016.mp3
1.94M
سخنرانی|🏴عظمت دهه اول ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ مراقب این دهــه باشید 🎤حجت الاسلام عالی ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️▪️بفرماییـــد روضـــه▪️◾️ 🔹▪️ منتسب به جناب زهیــر التماس دعا😭 ع
دانلود+زیارت+عاشورا+علی+فانی+++متن.mp3
8.41M
🎧 زیارت عاشورا ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ 🥀قرار عاشقی ◾️علی فانی ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌♨️❌♨️❌♨️❌♨️❌ ♨️ یکی از مشهودترین تفاوت‌های سلبریتی‌های ایرانی و خارجی را در این کلیپ ببینید 😐☝️ سلبریتی های اونا کجا سیر میکنن... سلبریتی های ما کجا😐😐
⭕️کشورهای دنیا چگونه تشویق به فرزندآوری می کنند؟ 🔹ژاپن 🔻۱۳ هزارین کمک مالی ماهانه به والدین کودک زبر ۱۵سال 🔻کمک هزینه۲۹٫۳ میلیون دلاری به زوج ها 🔹روسيه 🔻معافیت مالیاتی تا سقف مشخص 🔻اهدای خانه بعد از تولد فرزند سوم 🔹فرانسه 🔻مرخصی ۳ ساله بدون حقوق بعد از تولد 🔻کمک هزينه برای استخدام خدمتکار 🔹سوئد 🔻کمک هزینه به کودک تا ۱۶سالگی 🔻مرخصی ۱۵ماهه به مادر بعد از زایمان 🔹انگلیس 🔻حقوق هفتگی به خانواده های دارای دو فرزند 🔻یکسال مرخصی با حقوق بعد از زایمان 🔹فنلاند 🔻اعطای وام بارداری 🔻مرخصی یک ماهه قبل از زایمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●━━━━━──────🔹🔸▪️ احکام محرم: آیا راه انداختن دسته های عزادارای در معابر و.... اشکال داره❓ ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مستند صوتی 🔴 حقایقی پنهان که شاید بخواهید بدانید! استاد امینی خواه قسمت: 2 مروری بر نکات جلسه دوم(۱۴۰۱/۰۳/۰۶): ادامه داستان…. عنایتی که در کودکی شامل حالم شد نذر مادرم نیاتی که داشتم را می دیدم. ارزش هر عمل را نشانم می دادند احساس بر شکستگی به من دست می داد صفر هایی که در کارنامه عمل ردیف می شد اعمالی که فکرش را نمی کردم ارزشمند باشد را از من خریدند. نظام اعمال وملکوت آن را می دیدم. عنایتی که حضرت زهرا سلام الله علیها به من کردند. جانی که حفظ کردم، جانم حفظ شد‌. ماجرای همسرم واتفاق عجیبی که افتاد هیچ عمل خالصی نداشتم مثالی جالب برای عمل خالصانه شرمندگی که سراسر وجودم را فرا گرفته بود. دغدغه ای که خدا از من خرید. اگر دوست داشته باشی امام زمان را یاری کنی، در زمره ی یاران حضرتی. چه شد که برگشتم. 💠 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دوربین مخفی متفاوت... 🔹دختر ۶ساله شهید مدافع حرم که از مردم می‌خواد برای پدرش نامه بنویسند.
قصه ی شب 🌃
سلام: حرفم را می‌برد. صدایم را شنیده و این حرف‌ها درونم تکرار نشده است. می‌گوید: – لیلا! خواهش می‌کنم این‌جوری نگو، من احساسم کم‌رنگه. چرا فکر می‌کنی همه‌چیز و می‌دونی؟ شاید اون دلیلی که تو رو ان‌قدر ناراحت کرده، اصلش چیز دیگه‌ای باشه. چشم از صورتش می‌گیرم و می‌گویم: – پس بگو باید بی‌خیال همه لذت‌ها و دوست‌داشتنی‌هام بشم. باید به داشته و نداشته‌م اعتراض نکنم و بگم همه‌چیز خوبه. خنده مسخره‌ای می‌آید پشت لبم و بیرون نمی‌زند. – خواهر من. یک عمر با نارضایتی و اعتراض سر کردی، نتیجه‌اش چی شد؟ نمی‌خواهم جوابش را بدهم. خودم را مشغول صاف کردن پایین دامنم می‌کنم. لبه‌هایش را باز می‌کنم؛چین می‌دهم. گل‌های ریز دامنم به حرف می‌آیند. همیشه عاشق گل‌های ریزم. کوچک‌اند اما پر از حرف‌اند. می‌گویم: – تو همیشه زورگویی. لبخند تمسخرش را می‌شنوم اما صورت معترضش را نگاه نمی‌کنم. حالت نگاه و ابروی در همش را تصور می‌کنم: – شاید من زورگو باشم، اما غلط نمی‌گم. بگو کجای حرفم اشتباهه و به نفع تو نیست؛ من قبول می‌کنم. می‌گم ضعفت همه آینده‌ات رو بر باد می‌ده، فکرت رو خراب می‌کنه، جهت حرکتت رو عوض می‌کنه، زندگی رو سخت نکن لیلا. نمی‌گم فراموشش کن، اما نگذار موج سنگینی بشه و تو رو غرق کنه. خودت تموم خاطره‌ها و اثراتش را مدیریت کن. لیلا ببین… گریه نکن. با سرعت دستم را بالا می‌برم و روی صورت خیسم می‌کشم. داشتم در خیالم ریزترین خاطرات تلخ را جستجو می‌کردم. صدای سعید همراه با انگشتی که به در می‌زند از گنگی‌ بیرونم می‌کشد. با آستین صورتم را خشک می‌‌کنم. در را باز می‌کند و اول چند ثانیه به صورت من خیره می‌شود. می‌گوید: – حل کردی یا حل کنم؟ علی لبخندی می‌زند و سری تکان می‌دهد: – حلّه سعید جان. مسعود شانه‌های سعید را می‌گیرد و به سمت حال هل می‌دهد و صورت خندانش که با دیدن من سکوت می‌شود. حرفش در دهانش می‌ماسد. این ضعف من همه را اذیت کرده است. سرم را پایین می‌اندازم. – لیلا پارچه‌ها را دید؟ علی پوزخندی می‌زند و می‌گوید: – کور خوندیم. آن‌قدر خواهرمان کم‌خرج هست که با هیچ رشوه‌ای حاضر به پذیرش نشد. مسعود چشمش که به پارچه‌های کنار چرخ خیاطی می‌افتد، می‌گوید: – خواهرتو نمی‌شناسی از حیثیت برادری ساقط شدی. پارچه‌ها را گذاشته کنار چرخ خیاطی، یعنی این‌که دلشم خواسته، بی‌منت. برمی‌گردد سمت من: – خداییش لیلاجان برای این دو نفر را خراب کردی مهم نیست، من رو هواداری کن؛ چون شلوارم مونده روی دستم نمی‌دونم با چی بپوشمش… علی پوفی می‌‌کند و می‌گوید: – با این لباس‌ها هر چی من خوشگل می‌شم تو زشت. شلوارت رو بده به من، خودت رو بی‌خود انگشت‌نمای مردم نکن. مسعود خیز برمی‌دارد سمت علی و می‌گوید: – ‌ای بی‌مروت، منو بگو که می‌خواستم تو رو ساقدوش خودم کنم. و مشت‌هایش را به سر و کول علی می‌زند. علی تلاش می‌کند تا دست‌های مسعود را بگیرد و هم‌زمان فریادش خانه را پر می‌کند. از حرکات بچه‌گانه و از دیدن لباس‌های کج و کوله‌ و موهای به‌هم ریخته‌شان می‌خندم. مسعود بلند می‌شود و دستانش را به‌هم می‌زند، لباسش را صاف می‌کند و می‌گوید: – اگه بدونم با زدن علی خوشحال می‌شی و می‌خندی، روزی دوسه بار می‌زنمش. علی خیز برمی‌دارد سمت مسعود و فرار و بعد هم دری که محکم بسته می‌شود. برمی‌گردد و می‌ایستد جلوی آینه و موهایش را شانه می‌کند، تیشرت کرمش را صاف می‌کند و می‌گوید: – مسعود دیوانه. خدا شفاش بده •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾•