eitaa logo
اشعار - روضه
132 دنبال‌کننده
4 عکس
0 ویدیو
21 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس...
مشاهده در ایتا
دانلود
يا امام صادق(ع) تیره ای از تبار تاریکی آبروی مدینه را بردند پا برهنه بدون عمامه دست بسته...تو را کجا بردند!؟ *** باز تکرار می شود در شهر قصه کوچه... خانه... آتش... در وسط شعله پور ابراهیم روضه می خواند؛ روضهٔ مادر *** خواب دیدم که پشت پنجره ها رو به روی بقیع گریانم پا به پای کبوتران غریب در پی آن مزار پنهانم *** گریه در گریه با خودم گفتم جان افلاک پشت پنجره هاست آی مردم تمام هستی ما در همین خاک پشت پنجره هاست *** فصل غم آمده زمان عزاست کُنج سینه شراره ها دارم رخت ماتم به تن نمودم و باز بین چشمم ستاره ها دارم *** آسمان نگاه غم بارم رنگ و بوی مدینه را دارد هر چه قدر آه هم اگر بکشم از تب سینه باز جا دارد *** آن که یک عمر پای مکتب خود روضه می خواند و عاشقانه گریست گریه هایش شبیه باران بود آن امامی که صادقانه گریست *** ظلم تاریخ باز جلوه نمود وقت تکرار قصه شومی ست با تبانی آتش و هیزم جاری از چشم، اشک مظلومی ست *** آتش دشمنان به پا شده در خانه ای در میان یک کوچه می رود بی عمامه مردی در غربت بی امان یک کوچه *** داغیِ سینه می کند باور با نفس هاش آه سردی را خاک این کوچه ها نمی فهمند غربت اشک پیر مردی را *** پیر مردی که سوز آتش را ساکت و بی کلام حس می کرد پیرمردی که درد غربت را مثل جدّش مدام حس می کرد *** پیرمردی که تا زمین می خورد نفسش در شماره می افتاد دست خود می کشید بر روی خاک یاد آن گوش واره می افتاد *** یاد یک گوش وارهٔ خونین یاد اشک نگاه طفلی بود یاد آن مادری که زود گرفت دست خود را به روی چشم کبود *** نیمه شب تا که دشمن آقا را می کشید او به ناله می افتاد یاد یک کاروان و یک کودک یاد اشک سه ساله می اقتاد *** یاد آن کودکی که حس می کرد زخمِ زنجیرِ داغِ قافله را شوری اشک او چه می سوزاند زخم صورت... و جای آبله را (سيد حميدرضا برقعي)
02-darad mian heiate khod-roze amam sadegh-narimani.mp3
18.45M
روضه امام صادق علیه السلام
هدایت شده از اشعار - روضه
دارد ميان هيئت خود گريه ميكند با اهل بيت عصمت خود گريه ميكند با داغ ِ هَتك حرمت خود گريه ميكند دارد براي غربت خود گريه ميكند آتش گرفت خانه اش اما سپر نداشت بين ِچهار هزار نفر يك نفر نداشت مشعل به دستها وسط خانه ريختند يك عده بي هوا وسط خانه ريختند اموالِ خانه را وسط خانه ريختند جمع ِحسودها وسط خانه ريختند بين نماز بود و مجالش نداده اند حتي امان به اهل و عيالش نداده اند بين هجوم بي خبر و يادِ مادر است ديوارهاي شعله ور و يادِ مادر است تنها ميان درد سر و يادِ مادر است افتاده است پشت در و يادِ مادر است شكر خدا خميده به ديوار و در نخورد بال و پرش به تيزي مسمار و در نخورد اين پير ِسالخورده عصا بر نداشته آرام تر هنوز عبا بر نداشته نعلين خويش را به خدا بر نداشته شيخ ِ حرم عمامه چرا بر نداشته اورا كشان كشان وسط كوچه ميكِشند در پيش اين و آن وسط كوچه ميكِشند اين غُصه را به نام مدينه سند زدند بر آه آهِ خستگي اش دستِ رد زدند در كوچه ها چقدر به آقا لگد زدند ميگفت نام فاطمه و حرف بد زدند از بس دويده خميده شده،بي رمق شده اين پير ِمردِ غمزده خيس ِ عرق شده گيرم خميده در بر انظار رفته است پاي برهنه از سر بازار رفته است گيرم به پاي هر قدمش خار رفته است با دستِ بسته مجلس اغيار رفته است شكر خدا كه پيرهنش پا نخورده است در زير چكمه ها دهنش پا نخورده است
يكي بياد تو كوچه ها به مادرم كمك كنه اشك حسين پاك كنه به مادرم كمك كنه من نميگم يكي بياد دست بابام وا كنه يكي بياد مغيره رو از مادرم جدا كنه
باید برای سوختنِ دل تلاش کرد پروانه نیست آنکه تقلا نمی‌کند ..
باید گذشتن از... مظلوم حسین جانم
السلام علیکم یا انصار رسول الله... یالیتنا کنا معکم میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم...
دلیل غربتشان، اهلِ خاک بودنِ ماست نه بی ‌مزار‌ شدن‌ها، نه بی پلاکی‌ها به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند: "زمین چقدر حقیر است، آی خاکی‌ها!"
حسين واااي
بر زانو آمده پسرش را صدا كند null بر زانو آمده پسرش را صدا كند شاید جراحت جگرش را دوا كند گر چه جگر نداشت نگاهش كند ولی بالین او نشسته پسر را صدا كند لكنت گرفته پیر جوان مُرده حق بده سخت است واژۀ پسرم را ادا كند آمد به پا بلند شود، خورد بر زمین مجبور شد كه خواهر خود را صدا كند كارش به التماس كشیده ولی چه سود باید حسین چند عبا دست و پا كند مثل انارِ دانه شده ریخت بر زمین وقتی ز خاك خواست تنش را جدا كند تا خیمه گاه جمع جوانان به خط شدند شاید كه تكه تكه تنش جا به جا كند تا دید خواهر آمده شد غصه اش دو تا حالا عزا گرفته چه سازد چه ها كند كم نیست چشم خیره سر و شوم و بد نظر ای كاش می شد این همه لشگر حیا كند می كوشد از میانِ تبرها و دشنه ها حتی ز رویِ تیغ، علی را سوا كند درگیر بود ساقۀ نیزه به سینه اش راهی نبود تا گرۀ بسته وا كند كتفش ز جایِ ضربِ تبر باز مانده است هر ضربه آمده كه یكی را دو تا كند بدجور دوخته اند سرش را به رویِ خاك باید شروع به كَندن سر نیزه ها كند مانند خاك روی زمین پخش شد تنش طوری زدند آرزوی بوریا كند Narvansoft.ir
مهر تو را به عالم امکان نمي دهم اين گنج پر بهاست ، من ارزان نمي دهم گر انتخاب جنّت و کويت به من دهند کوي تو را به جنّت و رضوان نمي دهم نام تو را به نزد اجانب نمي برم چون اسم اعظم است ، به ديوان نمي دهم جان مي دهم به شوق وصال تو يا حسين تا بر سرم قدم ننهي ، جان نمي دهم اي خاک کربلاي تو مُهر نماز من آن مُهر را به مُلک سليمان نمي دهم ما را غلامي تو بُوَد تاج افتخار اين تاج را به افسر شاهان نمي دهم دل جايگاه عشق تو باشد ، نه غير تو اين خانه ي خداست ، به شيطان نمي دهم گر جرعه اي ز آب فراتت شود نصيب آن جرعه را به چشمه ي حَيوان نمي دهم تا سر نهاده ام چو "مؤيّد" به درگهت تن زير بار منت دونان نمي دهم سید رضا مؤید نرم افزار اشعار محرم و صفر نسخه دوم: http://cafebazaar.ir/app/com.ahmadfononi.asharmoharramvafasar
بر زانو آمده پسرش را صدا كند null بر زانو آمده پسرش را صدا كند شاید جراحت جگرش را دوا كند گر چه جگر نداشت نگاهش كند ولی بالین او نشسته پسر را صدا كند لكنت گرفته پیر جوان مُرده حق بده سخت است واژۀ پسرم را ادا كند آمد به پا بلند شود، خورد بر زمین مجبور شد كه خواهر خود را صدا كند كارش به التماس كشیده ولی چه سود باید حسین چند عبا دست و پا كند مثل انارِ دانه شده ریخت بر زمین وقتی ز خاك خواست تنش را جدا كند تا خیمه گاه جمع جوانان به خط شدند شاید كه تكه تكه تنش جا به جا كند تا دید خواهر آمده شد غصه اش دو تا حالا عزا گرفته چه سازد چه ها كند كم نیست چشم خیره سر و شوم و بد نظر ای كاش می شد این همه لشگر حیا كند می كوشد از میانِ تبرها و دشنه ها حتی ز رویِ تیغ، علی را سوا كند درگیر بود ساقۀ نیزه به سینه اش راهی نبود تا گرۀ بسته وا كند كتفش ز جایِ ضربِ تبر باز مانده است هر ضربه آمده كه یكی را دو تا كند بدجور دوخته اند سرش را به رویِ خاك باید شروع به كَندن سر نیزه ها كند مانند خاك روی زمین پخش شد تنش طوری زدند آرزوی بوریا كند Narvansoft.ir