#دل_نوشت 🍁
این ماجرا مربوط به سالها قبل میشود
پدر و مادرم تازه با هم ازدواج کرده بودند و هنوز فرزندی نداشتند.
محل کار پدرم در یک شهرستان کوچک بوده و پدر م باید هر روز از مرکز به آن شهرستان رفت و آمد میکرده است .
یکی از روزهای فروردین ماه پدرم از محل کار به سمت خانه برمی گشته . باران به شدت میباریده و به جهت همین بارندگی ها سیل بزرگی به راه افتاده بوده است.پدرم در هنگام عبور جمعیتی را میبیند که کنار رودخانه ایستاده اند و هر کدام برای نجات زنی که گرفتار سیل شده به آب میزنند اما امواج آنقدر سهمگین است که هرکس وارد رودخانه میشده نمیتوانسته طاقت بیاورد ومجبور به بازگشت میشده
آخرین تقلاهای زن در میان امواج بی نتیجه مانده است.همه از نجاتش نا امید شده بودند
که ناگهان پدرم از راه میرسد
یا حسین میگوید و به دل رودخانه میزند .چندین مرتبه در آبهای گل آلود طوری غوطه ور میشود که همه فکر میکنند پدرم نیز غرق خواهد شد .
اما، پدرم با هر سختی که شده خودش را به زن می رساند و با تلاش فراوان ، زن را ازسیلاب و مرگ حتمی نجات میدهد .
پدرم به محض آنکه از آب بیرون میآید پیراهنش را در میآورد و به خانم که لباسش پاره شده بوده است میدهد و میگوید شما خواهر این دنیا و آن دنیای من خواهید بود .
زن با چشمانی اشکبار و نگاهی مملو از سپاس از پدرم تشکر میکند .پدرم بعد از اطمینان از اینکه حال آن خانم خوب است خدا حافظی میکند و به خانه برمیگردد.
چند سالی میگذرد
پدرم به یک شهرستان دور از مرکز منتقل میشود بنابراین با مادرم و تنها فرزندشان یعنی خواهرم بار سفر میبندد و راهی میشوند .پدرم در هفته به واسطه شغلش بعضی از شبها سر کار بوده و مادرم و خواهرم در آن شهر غریب، تنها بوده اند
یک شب که پدرم سر کار بوده است هنگام خوردن شام لقمه درگلوی خواهرم گیر میکند تلاش مادرم برای بیرون آوردن لقمه بی فایده میماند
هر لحظه چهره کودک سیاه تر میشود مادرم کودک را بغل میکند
سراسیمه به خیابان می دود
در دل تاریک شب خودش را جلوی یک تاکسی عبوری میاندازد
راننده اول شروع به داد و فریاد میکند اما وقتی ضجه های مادرم را میبیند همراه خانم مسافر از ماشین پیاده میشوند
مسافر تاکسی بچه را از بغل مادرم می گیرد و به طرز ماهرانه ای لقمه را از گلوی بچه خارج میکند
اما دختر کوچک نفس نمی کشد
بلافاصله خانم مسافر که یک پرستار ماهر بوده است بچه را کف خیابان میخواباند و شروع به دادن تنفس مصنوعی میکند.
چند لحظه بعد در حالی که مادرم به سر و صورت خودش می زده است کودک صدایی شبیه فریاد میکشد و نفسش برمیگردد.
مادرم از خوشحالی حال خودش را نمیفهمیده است خواهرم را در آغوش میکشد ودست و صورت خانم را غرق در بوسه میکند .
در همین لحظه پدرم از راه میرسد
بعد از روبرو شدن با خانم مسافر هردو همدیگر را می شناسند. این خانم پرستار همان زنی بوده است که سالها قبل پدرم از سیل نجات داده بود
او برای دیدن پسرش که در آن شهرستان دور خدمت سربازی را می گذرانده به آنجا آمده بود
و در آن شب قصد داشته خودش را به اتوبوس شب رو برساند و به تهران بازگردد.......
پدرم همیشه وقتی میخواست کسی را به انجام کاری فقط در راه رضای خدا تشویق کند این ماجرا را تعریف میکرد .
............
پدرم چند سالی است که آسمانی شده است اما همیشه این جمله اش در گوشم زنگ میزند
که میگفت
هر کاری که از دستت برمیاید برای بنده خدا انجام بده و مطمئن باش که خود خدا پاداش کار خوب تو را خواهد داد
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#نکات_خانه_داری 🏡
راهنماي خريد ماشين ظرفشويي
چه کسي ماشين ظرفشويي را اختراع کرد؟
جالب است بدانيد مخترع ماشين ظرفشويي يک زن بوده!بله، يک خانم ثروتمند به نام «ژوزفين کوچران» ماشين ظرفشويي را در سال 1886اختراع کرد. اين خانم به خاطر ثورت بي حد و حصرش مرتب در حال مهماني دادن بود و در مهماني هاي مفصلش بسياري از ثروتمندان شرکت مي کردند. اگرچه ظرف هاي کثيف باقيمانده از مهماني هاي خانم کوچران را خدمه او مي شستند، اما او اصرار داشت ظرف ها با سرعت بيشتري شسته شوند و ظروف کمتري هم حين شستن بشکنند. بالاخره خانم ثروتمند تصميم خودش را عملي کرد و چون چنين دستگاهي تا آن زمان ساخته نشده بود، او شخصاً ساخت آن را به عهده گرفت. ماشين ظرف شويي خانم کوچران به شکلي طراحي شده بود که ظرف ها، فنجان ها و نعلبکي ها درون آن چيده مي شدند، بعد به وسيله يک موتور، آب و ماده شوينده به ظروف اضافه مي شد و ظرف ها شسته مي شدند.دوستان خانم کوچران همه جا در مورد اين ماشين صحبت کردند و به زودي سفارش هاي زيادي براي ماشين فوق به خانم کوچران رسيد. او اختراع خود را در نمايشگاه جهاني شيکاگو در سال1893 به نمايش گذاشت و باعث تعجب خيلي ها شد.
چگونه ظرف هاي ما را مي شويد؟!
ماشين ظرفشويي، يک دستگاه خودکار است که ظرف هاي کثيف را مي شويد و تميز مي کند؛ تنها کاري که آدم بايد انجام دهد، اين است که ماشين را پر از ظرف کند، پودر شوينده را اضافه کند، چرخه شست و شو را تنظيم کند و دکمه «روشن» را فشار دهد. اما ماشين ظرفشويي برخي اعمال خاص را نيز خودبه خود انجام مي دهد که عبارتند از:
-خودش را از آب پر مي کند.
-آب را با سرعت و فشار زياد از طريق فواره هايي به ظروف مي پاشد تا آنها را تميز کند.
-آب کثيف را تخليه مي کند.
-با پاشيدن آب بيشتر، ظروف را آبکشي مي کند.
-هوا را گرم مي کند تا ظرف ها خشک شوند؛ البته اگر شما انجام اين قسمت را هنگام تنظيم دستگاه خواسته باشيد.
علاوه بر اين، ماشين ظرفشويي بر کار خود نظارت مي کند تا همه چيز به طور مطلوب پيش رود. يک زمان سنج، طول مدت هرچرخه را تنظيم مي کند؛ يک گيرنده حسي دماي آب و هوا را نمايان مي کند تا از گرم شدن بيش از حد ظروف و تخريب آنها جلوگيري کند و گيرنده حسي ديگري مي تواند بگويد که سطح آب به اندازه کافي بالا هست تا مرحله شست و شو و آب کشي آغاز شود. بعضي از ماشين هاي ظرفشويي داراي گيرنده هايي هستند که ميزان کثيفي آب را که از ظروف مي چکد مشخص مي کنند و وقتي که آب به اندازه کافي تميز بود، ماشن ظرفشويي مي فهمد ظرف ها تميز شده اند.
ميوه هم مي شورد يا نه؟
اگر از مغازه دارها بپرسيد، مي گويند همه ماشين هاي ظرفشويي ميوه و سبزي مي شويند و سبد ميوه شوي هم دارند. خوب است بدانيد اين سبد ميوه شوي که مغازه دارها از آن نام مي برند، چيزي نيست جز همان طبقه اول ماشين ظرفشويي شما!در حقيقت آنچه يک ماشين ظرفشويي را از نظر شستن ميوه از ماشين ظرفشويي ديگر متمايز مي کند، قابليت کار با آب سرد است؛ يعني اينکه در ماشين ظرفشويي برنامه اي تعبيه شده باشد که با استفاده از آن بشود ميوه ها را با آب سرد شست تا پلاسيده نشوند.
فيلترينگ آب يعني چه؟
معمولاً آبي که با آن ظرف هايمان را مي شوييم، لکه هايي روي ظروف باقي مي گذارد.گاهي اوقات هم آب بعضي مناطق خراب است و شستن ظروف را مشکل مي کند. سيستم فيلترينگ، تميز بودن آبي را که در چرخه شست و شو مورد استفاده قرار مي گيرد تضمين مي کند و با گردش مداوم ميکروفيلتر، لکه ها و چربي ها را از سطح ظروف بر مي دارد و با حرکت چرخشي آب، لکه ها را به کلي از بين مي برد که اين علاوه بر تميزتر شدن ظروف، مزيت ديگري هم دارد، اين کار باعث کاهش مصرف مواد شوينده مي شود.
نمک بريزيد
مي گويند نمک در تميز شدن ظروف تاثير بسياري دارد؛ براي همين هم بيشتر استفاده کنندگان، همراه با مايع يا پودر ظرفشويي، مقداري نمک هم داخل دستگاه مي ريزند. به تازگي نيز در بعضي از اين ماشين ها جايي براي ريختن نمک در نظر گرفته شده تا هم ظرف ها تميز شوند و هم کار مصرف کننده آسان شود. در کاتالوگ بعضي ماشين ها هم مي بينيم که نوشته شده نيازي به استفاده از نمک يا ماده ديگري براي بهتر شسته شدن ظروف نيست. در اين ماشين هاي ظرفشويي براي تميزي بهتر ظروف، از سيستم Magnetizer «سختي گير آب» استفاده مي شود.
امکانات جانبي
امکانات جانبي ماشين ها با هم متفاوت بوده و هر شرکتي براي مقبول کردن کالاي خود امکانات متفاوتي را روي آن قرار داده است. بعضي از اين امکانات عبارتند از:
-در بعضي ماشين ها بازوهاي سبدي که ظرف ها را در آن مي چينند متحرک است و اين امکان براي شما وجود دارد که حالت قرار دادن اين ظروف را در ماشين به دلخواه خودتان تغيير دهيد.
#ادامه_دارد
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - •
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
#داستان_زندگی - هرچی شما بگید حاجاقا! - مبارکت باشه دخترم! مطمئن باش خیر و صلاحت در اینه! حاجاقا
#داستان_زندگی
وقتی دیدی دلت باهاش راهه ت راهه و هست و نیستشو داره به پای تو و بچه ش میریزه، تو هم دست تو دست شیطون نده و از حکم خدا سرپیچی نکن! خدا از گناهش گذشته که بهش فرصت جبران داده! تو که نمیخوای رو امر خدا نه بیاری؟
- نه حاجاقا! خدا منو مرگ بده اگه بخوام با خدا بجنگم. ولی....
حاجاقا نذاشت حرفمو ادامه بدم و گفت:
- ولی نداره! اون الان شوهرته و شرعا و عرفا صاحب توست! مبادا ببینم که تو زندگیش به عنوان همسرش کوتاهی کنی و اینبار تو باعث بشی که پاش به راه کج باز بشه... من و محمد علی نمی بخشیمت اگه قطام زندگیش بشی! امین تازه پا به راه حق گذاشته. مدت کوتاهیه که از پروازش از دیار شیاطین به سرزمین مَردهای خدا میگذره! هر آن ممکنه بار سفر ببنده و به دیار گناه برگرده. میخوام ثابت کنی که مریمی! همون چیزی که من از تو شناختم.
نالیدم:
- من نمیتونم به این سرعت همه چی رو فراموش کنم
- گفتم سعیتو بکن مریم! سعیتو بکن!
در همین موقع آیلین تسبیح به دست نزد من و حاجاقا میاد:
- آقاجون آوردم
حاجاقا دستشو دراز میکنه و تسبیحها رو میگیره:
- بارک ا... گلم
از جا بلند میشم. آیلین دوان دوان به وسط مسجد میره.
- با اجازتون حاجاقا
- برو در امون خدا! از خدا صبر زینب رو برات میخوام که بتونی با موقعیت جدیدیت کنار بیای! برو بابا! الان شوهرتو میفرستم!
زیر لب مزه مزه می کنم:
-شوهر! شوهر!
رو به حاجاقا میگم:
-خدا حافظ
- خدا به همراهت
صدا میزنم:
- آیلین!
- بله مامان
- بیا بریم
دست آیلینو می گیرم و به سمت در مسجد میرم! انقدر درگیر هیجانات پشت سر هم شدم که سردردمو فراموش کردم. دستمو به پیشونیم میبرم و با چهار انگشت ماساژ میدم.
- هنوزم سرتون درد میکنه؟
- آره دخترم
- کجا داریم میرم؟ پیش مائده؟
- نه میریم خونه ....
چی بهش میگفتم؟ میریم خونه ی آقای شاهکار؟ یا خونه بابات؟ یا خونه جدیدمون؟ چطور بهش حالی کنم که امین پدرشه؟ بچه که نیست! 8 سالش شده! نمیگه تا حالا بابام کجا بود؟ نمیگه چرا وقتی همسایمون شد نگفتی که بابامه؟ اونم آیلین! که مو رو از ماست بیرون می کشه! فکر کنم باید این وظیفه رو روی دوش حاجاقا نیکوسرشت بذارم. اون بهتر میتونه آیلینو قانع کنه!
تو همین فکر وخیال هستم که امین به سمتمون میاد
امین
حاجی با دستی که تسبیح داره به پشتم میزنه:
- فردا صبح زود بیا که کلی کار واسه جشن داریم. میخوام تو فردا مجلسو بگردونی! برو مرد! زن و بچت منتظرتن!
نگاهی به اونطرف مسجد، میندازم. همونجایی که مریم و آیلین منتظرم هستن! از دیدن هردوی اونها شوقی وصف ناپذیر زیر پوستم میخزه! این دونفر خونواده من هستن، زنی که در حقش جفا کردم و اکنون مالک قلب و ملکه ی زندگیم شده و دختری که تک تک سلولهای بدنم وابسته به اون شده! هیچکس نمیتونه حال منو بفهمه و شادیمو درک کنه! بعد از چند سال درموندگی و افسردگی، یکدفعه بهت میگن که این دختر 8 ساله که به صدای سگکهای بند کفشش دلخوش کردی، بچته! چه حالی میشی؟ انگار که از قعر جهنم به طبقه هفتم بهشت میبرنت! واسه ی من که همچین حسی داشت! پر شدم از حس خوب امید به زندگی!
خدایا چطوری باید شکرتو بگم و چطوری باید گناهانمو جبران کنم! دست حمایتگرتو از روی سر من و زن و بچه م برندار! خیلی پر توقع نیستم! فقط یک ذره آرامش میخوام و یک عمری که بتونم دل مریمو بدست بیارم و آینده ی خوبی واسه دخترکم بسازم! میدونم تازه اول مشکلاتم و تا بیام دل چرکین مریمو نسبت به خودم صاف کنم به عمر نوح نیاز دارم و صبر ایوب! نذار یک بار دیگه شرمنده این زن بشم و رو سیاه بچه م! خدایا به امید تو! که تنها امید نا امیدهایی!
#ادامه_دارد
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
سوال ۷۳🌸🍃 وظایف زن و مرد نسبت به یکدیگر پرسش : وظایف زن و مرد نسبت به یکدیگر چیست؟ پاسخ : وظا
#ادامه
وظایف زن و مرد نسبت به یکدیگر
.
روایات ما بیان گر این مطلب هستند که برخی از زنان به دلیل این که به این خواسته ی مشروعشان پاسخ مثبت داده نمی شود، تن به آلودگی می دهند.[۷] بدان جهت است که ابوذر از پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسید: آمیزش مرد با همسرش با این که کامرانی است ثواب دارد؟ فرمود: «آری». آن گاه فرمود: «اگر از راه نامشروع کام خود برآری حرام نیست؟» ابوذر گفت: بلی. سپس حضرت فرمود: «پس حلالش هم ثواب دارد».[۸]
ج: خوش اخلاقی کردن با زن: از حقوق زن بر شوهر این است که شوهر برخورد خوش با زن داشته باشد. خداوند متعال همگان را به انس و الفت، رفتار خوش، اخلاق خوب و رعایت عدالت دستور داده و کسی حق ندارد آن را زیر پا بگذارد. و این برخورد خوش داشتن به طرق گوناگون صورت می گیرد؛ نظیر احترام کردن، نرمش در گفتار، مدارا نمودن، رعایت کردن عدالت و... درباره ی احترام و ترک آزار زن درباره ی پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:
زنان مسرت بخش زندگی شمایند. هر کس زن بگیرد نباید او را ضایع و تباه کند.[۹]
و در حدیثی دیگر در این زمینه از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نقل شده است که می فرماید:
در بهشت درجه ای است که به آن نرسید مگر زمام دار عادل یا خوش رفتار با خویشاوندان یا عیالوار صابر.[۱۰]
د: خودآرایی مرد برای زن: مرد وظیفه دارد خود را برای همسر بیاراید، و لباس مورد علاقه ی همسر را بپوشد همان گونه که طالب آراستگی همسرش می باشد. امام هشتم علیه السلام از پدرانش نقل می کند:
زنان بنی اسرائیل از عفت و تقوا دست کشیدند و هیچ علتی نداشت جز این که شوهرانشان خود را برای آنان نمی آراستند. زن هم از مرد همان انتظاری را دارد که مرد از او دارد.[۱۱]
سوء استفاده از حقوق در برابر دیگری مساله ای است که باید هنگام انتخاب همسر به آن عنایت کرد. حقوق و وظایف در دین اسلام جهت پایمال نشدن حق یکی از طرفین و دوری از اختلاف و تضییع همدیگر وضع شده است.
خروج زن از خانه را فقها، از جمله حضرت امام خمینى هر چند نوعا به صورت مطلق، مشروط به اذن شوهر کردهاند، مگر اینکه در ضمن عقد توافق دیگرى شده باشد، ولى برخى از فقها آن را مطلق و در همه موارد ندانستهاند. از مراجع گذشته حضرت آیتاللّه حاج سیدابوالقاسم خویى، در صورتى که خارج شدن زن مانع حق استمتاع شوهر باشد آن را منوط به اذن دانسته و در غیر، آن را مقتضاى احتیاط شمرده است.
[۱]. امام خمینی: تحریر الوسیله، کتاب نکاح، فصل فى النشوز، قبل از مسأله ۱ و توضیح المسائل، مسأله ۲۲۸۸ و بهجت: توضیح المسائل، مسأله ۱۸۹۷ و فاضل: توضیح المسائل، مسأله ۲۴۸۰.
[۲]. تبریزى: منهاج الصالحین ، مسأله ۱۳۶۵.
[۳]. امام خمینی: تحریر الوسیله، کتاب نکاح، فصل فى النشوز، قبل از مسأله ۱.
[۴]. تبریزى: استفتاء تلفنی.
[۵]. فاضل: استفتاء تلفنی.
[۶]. امام خمینی: توضیح المسائل، مستفاد از مسأله ۲۲۸۸ و فاضل: استفتاء تلفنی.
[۷]. علی قائمی، نظام حیات خانواده در اسلام، ص ۱۲۵.
[۸]. وسائل الشیعه، ابواب القسم، باب ۴.
[۹]. وسائل الشیعه، باب ۸۶.
[۱۰]. بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص۷۰.
[۱۱]. همان، ج ۷۶، ص ۱۰۲.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ تو ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ برای همین ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮﯼ ﺑﺰﻧﻢ
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ که به تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭفته بود دربِ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ او ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ سردخانه گیر افتاد آخرِ وقتِ کاری بود. ﺑﺎ ﺍﯾن که ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺟﯿﻎ و ﺩﺍﺩ ﮐﺮﺩ
ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐَﺴﯽ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﺩ ﻭ ﻧﺠﺎﺗﺶ ﺑﺪﻫﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭب ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣَﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ
ﺍﻭ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ:ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯدید؟
ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ...
ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ و ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ تو ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ برای همین ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮﯼ ﺑﺰﻧﻢ ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾن که ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ
نکته: ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻧﻤﺎﻥ را ببینیم، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾن که ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﻢ تأﺛﯿﺮ ﻣﺜﺒﺘﯽ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻧﻤﺎﻥ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
سوال ۷۴🌸🍃
تقویت عقاید و رفتارهای مذهبی در همسر
پرسش :
چگونه می توان عقاید و رفتارهای مذهبی را در همسر تقویت کرد؟
پاسخ :
تحکیم مبانی اعتقادی و باورهای مذهبی در گرو دو حرکت است:
۱. حرکت علمی، ۲. حرکت عملی.
اسلام مجموعه ای از معارف نظری و عملی و در بردارنده سه بخش: عقاید، اخلاق و احکام می باشد. بخش عقاید حاوی حکمت نظری و دو بخش اخلاق و احکام شامل حکمت عملی است.
در مرحلة نخست باید با مطالعه صحیح، عقاید اسلامی را شناخت. در این باره مطالعه کتب اعتقادی که دربارة اصول عقاید منتشر شده، مانند آثار استاد شهید مطهری(ره) و آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی و علامه طباطبائی(ره) که متناسب با تحصیلات خواننده است، باید در دستور کار قرار بگیرد. اگر کار به صورت انفرادی پیش نمی رود، می توان مطالعات را به صورت دسته جمعی برگزار کرد، مثلاً زن و شوهر با موافقت بر مطالعه یک کتاب، هفته ای چند صفحه آن را با هم بخوانند و نتیجه گیری کنند و یا از نوارهای مذهبی و سخنان گویندگان استفاده کرد. در این راستا برنامه های رادیو معارف که در سرتاسر کشور پخش می شود، برای رشد سطح افکار و باورهای مذهبی مفید است.
اما در کنار آن، باید برنامه خودسازی به صورت منظم عملی گردد و در رأس آن، انجام واجبات و ترک محرمات و رعایت آداب اسلامی است.
از آن جا که زن از امتیاز مهم عشق و عاطفه برخوردار است، می تواند از این جهت تأثیر گذار باشد. اگر زن با هنرنمایی از این موهبت خدادادی به خوبی استفاده نماید، می تواند از طریق ابراز محبت و تسخیر دل شوهر و نفوذ در او، نظریات خود را به شوهرش القا نماید و حتی او را تحت تأثیر گفتار و رفتار صادقانه خود کند. از این رو زن نباید تنها با زبان، شوهرش را به رعایت مسائل مذهبی فرا خواند که نتیجه ای در بر نخواهد داشت، بلکه باید با عمل خود مثل خوش رویی، صداقت، مهربانی و ادب، شوهرش را نسبت به اسلام خوش بین کند و در حقیقت عمل او تبلیغ کنندة اسلام و قرآن باشد.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#نکات_خانه_داری 🏡
کاربردهای شانه تخم مرغ
1 - وسایل شکننده و تزیینی درخت کریسمس را داخل دستمال کاغذی پیچیده و برای استفاده بعدی داخل کارتن تخم مرغ نگه داری کنید.
2 - شانه تخم مرغ روشی ساده و ارزان برای نگه داری از وسایل ریزی مانند منجوق، پیچ و مهره، لوازم اداری، تکه های اسباب بازی، بدلیجات، لوازم خیاطی و ... است.
3 - کارتن تخم مرغ مناسب برای قرار دادن و تفکیک اشیاء ریزیست که قبل از شستشو داخل جیب های لباس پیدا می شوند.
4 - همچنین جایگزین ارزان و مناسبی برای پلات رنگ است.
5 - جای هریک از تخم مرغ ها بستر مناسبی برای کاشتن دانه است.
6 - هنگام تعمیر کامپیوتر یا ساخت وسیله چوبی، قطعات ریز را به تفکیک داخل شانه تخم مرغ بگذارید.
7 - برای جلوگیری از وسایل شکستنی به جای فوم های بسته بندی پلی استایرن از کارتن تخم مرغ استفاده کنید.
8 - جهت روشن کردن آتش کوره یا اشتعال در کمپ، کارتن تخم مرغ وسیله مناسبی است.
9 - شانه تخم مرغ مناسب جابه جایی تخم مرغ های پخته و تزیین شده یک میهمانی و حمل میوه های کوچک و رسیده ای مانند انجیر و زردآلو است که امکان له شدن آن ها وجود دارد.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#نکات_خانه_داری 🏡
کاربرد قهوه
1 - از بین بردن خط و خش وسایل چوبی
ترک ها و خطوط کوچک ایجاد شده روی مبلمان چوبی را با قهوه برطرف کنید.
2 -3 قاشق غذاخوری قهوه را با مقداری آب مخلوط کنید تا به صورت خمیری سفت درآید. در مورد چوب های متمایل به قرمز چند قطره ید اضافه کنید.
خمیر را روی چاقو بتونه یا چاقو یکبار مصرف بگذارید و درزها را با آن پر کنید. خمیر اضافی را با یک دستمال پاک کنید. بگذارید کاملا خشک شود. سپس از واکس مخصوص مبل استفاده کنید.
2 - از بین بردن بوی بد اتومبیل
برای تازه نگه داشتن هوای داخل ماشین از ظرفی حاوی دانه های قهوه استفاده کنید. دانه های قهوه بو مواد تند مانند فست فود را جذب می کنند.
3 - تسریع در تولید کمپوست
با ریختن مقداری قهوه یا چای روی مواد کمپوست، تعداد باکتری ها افزایش یافته، خاک و کمپوست سریع تر تجزیه می شوند.
4 - حاصل خیز شدن گیاهان
این کافئین موجود در قهوه نیست که گل هایی مانند آزالیا، بوته رز و گیاه همیشه سبز خواستار آن هستند بلکه جدا از نیتروژن، فسفر و مواد معدنی ، اسیدیته و اکسیژن رسانی خاک را بالا می برد. دانه ها را برای جلوگیری از کپک زدن داخل خاک فرو کنید. ¾ پیمانه دانه قهوه را با کنار زدن خاک نزدیک ریشه گیاه بریزید. این کار را ماهی یکبار تکرار کنید. استفاده زیاد از قهوه حتی در گیاهان دوستدار محیط اسیدی موجب افزایش بیش از حد اسیدیته خاک می شود.
5 - رفع بوی بد حیوانات خانگی از محیط
حرارت دادن یک فنجان دانه تازه قهوه داخل دیگ چدنی کوچک با شعله کم، به رفع بوی حیوانات از محیط کمک می کند. به محض درآمدن بوی قهوه، ظرف را به اتاق مورد نظر ببرید و روی یک پایه قرار دهید. تا زمان خنک شدن قهوه بوی بد از بین می رود.
6 - دفع مورچه ها
برای خلاص شدن از مورچه ها کافیست مقداری قهوه نزدیک لانه آن ها بریزید. با این کار مجبور می شوند به جایی دیگر نقل مکان کنند.
7 - تمیز کردن پوست
قهوه لایه بردار مناسبی برای پوست است. با مالیدن قهوه مرطوب روی پوست از دست سلول های مرده خلاص شوید. بعد پوست را با آب بشویید.
8 - براق شدن مو
مالیدن قهوه بر روی موهای خشک و تمیز باعث درخشش آن می شود. بعد از 20 دقیقه مو را با آبکشی نمایید. هفت روز استفاده برای گرفتن نتیجه کافیست.
9 - رفع سردرد
طبق تحقیق انجام شده در ایلینویز، کافئین موجود در قهوه موجب کاهش التهاب رگ ها، شدت و دفعات سردرد می شود.
در این تحقیق مصرف قهوه باعث رفع کامل سردرد در 58 درصد از کسانی که فقط قهوه مصرف کرده بودند، شد و در گروه دیگر استفاده از قهوه همراه با ایبوپروفن علائم بیماری را در 70 درصد بیماران از بین برد.
10 - رنگ کردن تخم مرغ ها
از بین روش های رنگ کردن تخم مرغ با مواد طبیعی می توان به قهوه دم کرده اشاره کرد. ¼ پیمانه قهوه حل شده در آب برای داشتن رنگ قهوه ای مناسب است.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
سوال ۷۵🌸🍃
شخصی
ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 27 ساله )
مدتیه خیلی ریزبین شدم نمیدونم چرا؟ مخصوصا روی رفتار پدرم خیلی اذیتمون میکنه خیلی از راهها رو جلو رومون میبنده از وقتی بازنشسته شده دیگ خسیس تر از قبل شده ی مقدار پول واسمون خرج میکنه اینقدر اذیتمون میکنه ک از خونه میزنیم بیرون تا ی,کم اعصابمون راحت شه اینقدر ب مادرم گیر میده ک منو خواهرم شب تا صبح گریه میکنیم ک چرا ارامش نداریم من و خواهرم دانشگاه قبول شدیم پدرم گفت یا تو میری یا خواهرت هزینه ندارم ک بدم منم پا رو دلم گذاشتم نرفتم اخلاقش واقعا غیرقابل تحمله سر هرچیزی دعوا میکنه اولا جلوی فامیلا هیچ توهینی نمیکرد اما حالا اینقدر جلوی دیگران ب من توهین میکنه و داد میزنه سرم ک از خجالت اشکم درمیاد من رشته روانشناسی بالینی رو خیلی دوست دارمم حاضرم همه چی رو بدم فقط این رشته رو ادامه بدم اما رشته خودم با اصرار و تهدیدای مادرم کامپیوتره خواستم رشتمو تغییر بدم ک روانشناسی بخونم همشون گفتن تو خودت دیوانه ای این رشته نرو اما من دختر خیلی ارومیم بخدا از دیوار صدا میاد از من نه فقط بخاطره رفتار این دونفر حالت گوشه گیری پیدا کردم توی این سن ب ی دونه از ارزوهام نرسیدم حتی کاری ام نیست ک برم ب نظر شما باید چیکارکنم😔؟
تنها امیدم حرف زدن با ی مشاور بود ک راهنماییم کنه یکی بحث خانوادم یکی هم تغییر رشتم؟
تنها ارزوم اینه ب امثال خودم باجونودل کمک کنم اما اول باید روان خودمو درمان کنم😔چرا هیچوقت دخترای سالم توی اجتماع دیده نمیشن😢 و همیشه باید در حق دخترا ظلم بشه
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، قابل کتمان و انکار نیست که برخی از والدین، نه تنها رفتار مناسبی ندارند، بلکه حتی ممکن است بدی و ظلم نیز بکنند. بالاخره وقتی میفرماید که هم "عاق والدین" هست و هم "عاق اولاد"، یعنی ظلم از هر دو طرف ممکن است. البته اسلام از نظر حقوقى حساب ويژهاى براى پدر و مادر بازكرده همان گونه كه در جنبههاى عاطفى نيز حساب جداگانهاى براى آنها در نظر گرفته است لذا در روايات آمده كه اگر پدر و مادرى از فرزندانشان راضى باشند موجب خير و بركت و سعادت فرزند مىشود اگر در حق فرزندان خود دعا كنند خداوند به اين دعا توجه خاصى مىنمايد كما اين كه اگر والدين از فرزندان ناراضى باشند و خداى ناكرده آنها نفرين كنند ممكن است، خداوند بر چنين فرزندانى كه موجب ناراحتى والدين شوند قهر و غضب نمايد حتى از نظر حقوقى در بخش قصاص و ديات آمده كه اگر پدرى خداى ناكرده فرزند خود را به قتل برساند قصاص نمىشود مگر در يك شرايط استثنايى با تشخيص حاكم شرع، همچنين از نظر شرعى پدر و مادر مىتوانند به اندازه نيازشان از اموال فرزند خود بردارند و مسائلى از اين قبيل در فقه اسلامى زياد وجود دارد يا در روايات آمده «نيكى كردن به والدين بزرگترين فريضه است» اين همه آيه و روايت كه در اين زمينه وارد شده حاكى از اهميتى است كه خداوند براى والدين قائل شده است و اينها بدون حكمت نيست چه اينكه اينها در مقابل زحماتى كه والدين براى فرزندان متحمل مىشوند ناچيز است. آنها از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد و همچنين بعد از تولد دوران شيرخوارگى و بعد كودكى مشكلاتى بسيار زيادى را متحمل شدهاند بنابراين خداوند نيز در مقابل زحمات آنها حقوق ويژهاي را براى آنها قائل شده است. از اين رو بايد در هر شرايطى احترام آنها را نگه داشت هر چند در بعضى اوقات دربرخورد با فرزندان خود دچار اشتباه شوند البته توجه به اين نكته لازم است كه خداوند همه انسانها را در مقابل اعمال و رفتارى كه انجام مىدهند مورد سؤال قرار مىدهد و والدين نيز بايد پاسخگوى اعمال و رفتار خود باشند بنابراين در همه حال ما وظيفه داريم به والدين خود احترام بگذاريم حتى اگر آنها به ما بى احترامى كنند فقط اگر آنها بخواهند ما را به كار حرامى وادار كنند يا از انجام تكليف واجبى باز بدارند، اطاعت از آنها جايز نيست چه اينكه اطاعت خداوند بر هر كس ديگر حتى والدين نيز مقدم است.والدين بايد نسبت به فرزندان خود توجه كامل داشته باشند و تلاش بسيار درباره ي آنان بنمايند و همچنین برابري بين فرزندان , که سزاوار است كه والدين همه ي فرزندان خود را در دامان محبت خويش بپرورانند و بين آنها از نظر محبت و عطوفت و رعايت حالاتشان تساوي برقرار كنند از پيامبر اكرم (ص ) روايت شده كه فرمودند: «اعدلوا بين اولادكم في السر...» در پنهاني ميان فرزندان خود برابري را رعايت كنيد. خواهر عزیزم ، در حال حاضر که آنها به وظایف خود عمل نمیکنند ، شما به وظابف خود عمل کنید تا آنها به مرور به سمت شما متمایل شوند .
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#عاشقانه ❣
📝📝📝 خاطره ای شبیه معجزه!
✅ سال ۷۲ یا ۷۳ در یکی از شیفتهای عصر بیمارستان شهید بهشتی آبادان پزشک عمومی اورژانس از رزیدنت سال آخر جراحی که برای طرح یک ماهه به آبادان آمده بود درخواست کرد که بیمار مشکوک به آپاندیسیت را در اورژانش معاینه کند. زمانی که رزیدنت جوان در حال معاینه بیمار بود عده ای سراسیمه و با داد فریاد جوان چاقو خورده به قفسه سینه را وارد اورژانس کردند و بر روی تخت خواباندند و در همان لحظه جوان مجروح آخرین نفس خود را کشید.
✅ بلافاصله پزشک اورژانس و رزیدنت جوان بر بالین بیمار مجروح حاضر شدند و پس از معاینه متوجه شدند که مجروح هیچ علامتی از حیات ندارد و در حالی که همه ناامید از نجات جان بیمار بودند رزیدنت جوان در اقدامی کم سابقه، شجاعانه و متهورانه درخواست تیغ جراحی و سایر وسایل مورد نیازی را کرد و درمقابل چشمان حیرت زده همه اقدام به شکافتن قفسه سینه جوان از زیر دنده ها روی تخت اورژانس نمود و پس از آن دست خود را داخل قفسه سینه وارد کرد و در حالی که قلب جوان که به علت اصابت چاقو به آن سوراخ شده بود را در دست داشت اقدام به ماساژ دادن آن نمود و پس از لحظاتی دلهره آور که تمام لباسهای جراح جوان غرق خون بود و صدای ناله , شیون همراهان بلند بود قلب جوان مجروح دوباره شروع به تپیدن کرد.
✅ بلافاصله به دستور جراح جوان برای بیمار چندین کیسه خون درخواست شد و سریعا او را به اتاق عمل منتقل کردند و عمل بیمار بدون هیچ فوت وقت و تشریفاتی مثل تعویض لباس و پوشیدن لباس مخصوص توسط جراح در اتاق عملی که کمترین امکانات را در آن زمان برای چنین عمل بزرگی را داشت انجام شد و پارگی قلب جوان مجروح ترمیم شد و بعد از عمل موفقیت آمیز که در آن شرایط خاص چیزی شبیه یک معجزه بود بیمار را برای ادامه درمان و نیاز به مراقبتهای ویژه با آمبولانس به بخش icu بیمارستان گلستان اهواز اعزام کردند.
✅ چند هفته بعد زمانی که جراح جوان طرح یک ماهه خود را به پایان برده و از آبادان رفته بود همان بیمار در صحت و سلامت پس از ترخیص از بیمارستان گلستان اهواز همراه خانواده برای تشکر و قدردانی از جراح جوان به بیمارستان شهید بهشتی آبادان آمدند.
✅ نام آن جراح جوان زبردست، حاذق، جسور و شجاع آن زمان که بعدها سالها در آبادان به مردم و بیماران این شهر خدمت نمود آقای #دکتر_مصطفی_خرمشاهی بود که در صبح ۹ شهریور ۱۳۹۹ به علت ابتلا به کرونا در یکی از بیمارستانهای به خیل شهیدان مدافع سلامت کشور پیوست.
روحش شاد و یادش گرامی🌺
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
#داستان_زندگی وقتی دیدی دلت باهاش راهه ت راهه و هست و نیستشو داره به پای تو و بچه ش میریزه، تو هم
#داستان_زندگی
رو به حاجی میکنم ودست به گردنش میندازم:
- حاجی خیلی مردی به مولا! به خدا جبران میکنم!
قطره اشکی روی شونه حاجی میچکه!
- مریم که ازت راضی باشه، انگار جبران کردی! برو خدا به همرات.
بیشتر از این، اون دو تارو سرپا نگه ندار. خدا رو خوش نمیاد!
مریم امروز، روز بدی داشته! برو ببینم چیکار میکنی مرد! علی یارت باشه که این ماه مبارکو علی وار در خدمت مردمت بودی!
- به مولا قسم میخورم که لحظه لحظه ی زندگیشو پر از شادی و نور کنم!
- میدونم که میتونی!
لبخند به لب به سمت عزیزانم میرم.
به آیلین که میرسم، خم میشم و دخترک کوچولومو بغل میکنم و یک بوسه طولانی رو گونه ش میزنم و بلندش میکنم.
لبخند محوی روی لبهای مریم میشینه که سعی در مخفی کردنش داره!
لبخندی حاکی از سرخوشی میزنم:
- بریم خانمم!
مریم سر به زیره و چادرشو در ناحیه قفسه سینه، سفت چسبیده و با انگشتهای ظریفش اونو مچاله میکنه
- بریم
گامهامو آهسته بر میدارم که مریم از من عقب نمونه!
چهره خسته و چشمهای قرمزش حاکی از روز بدیه که پشت سر گذاشته! دومرتبه بوسه ای بر گونه آیلین میزنم
- آقای شاهکار
- جون دلم!
- کجا میریم؟
نگاهی به مریم میندازم که چشم به دهن من دوخته.
- میریم خونمون دخترم!
- خونه من و مامان مریم یا خونه ی شما!
- خونه ما عزیزم، قراره از این به بعد همه با هم باشیم
- آخ جون! میریم خونه قدیمیمون! من اونجا رو خیلی دوست دارم. از خونه جدیدمون بدم میاد!
مریم نگاهی معترضانه به آیلین میکنه:
- اِاِاِا! آیلین! مگه قرار نبود که انقدر به همه چی اعتراض نکنی؟
خنده سرخوشی میکنم و سرمو میبرم نزدیک گوش مریم که مریم میترسه و سرشو عقب میکشه.
آهسته میگم:
-بچمون به باباش رفته! مثل باباش همیشه از عالم و آدم شاکیه!
ایندفعه مریم لبخندش واضح میشه و من دومرتبه لپ آیلینو میبوسم:
- چقدر بوسات شیرینه! هر دفعه هم شیرین تر میشه!
آیلینو سوار ماشین میکنم. در جلوی ماشینو باز میکنم تا مریم هم سوار بشه! چون ماشین شاسی بلنده. واسه ی خانمها، سوار شدن کمی سخته! مریم پاشو بلند میکنه که سوار ماشین بشه. چادر زیر پاش گیر میکنه و به عقب متمایل میشه که ازپشت دستمو دور کمرش حلقه میکنم تا نیفته، مریم خودشو جمع میکنه. بوی عطر لاوینیاش تو بینیم میپیچه! چشمامو میبندم و نفس عمیقی میکشم و زیر لب میگم:
- تو که منو میکشی تا به دلم راه بیای!
نمیدونم مریم شنید یا نه ولی بدون زدن حرفی و یا نشون دادن عکس العملی، به سرعت سوار ماشین میشه!
سوار ماشین میشم و راه میفتم! خیابونها شلوغه و پر ترافیک. همه به خاطر تموم شدن ماه رمضان تو خیابونها ریختن و در حال شادی کردن و بزنو بکوبن! چه اونهایی که روزه میگرفتن و چه اونهایی که نمیگرفتن! هرکدوم دلیلی واسه شادی داشتن!
سکوت بدی تو ماشین حکمفرماست. مریم سرشو پایین انداخته و چادرشو روی زانوها توی دستش مچاله میکنه! حتی نیم نگاهی به من نمیکنه!
از تو آینه به آیلین نگاه میکنم که صورتشو به شیشه ماشین چسبونده و داره به مردم نگاه میکنه!
- دخترم، چیزی نمیخوای واست بخرم؟
- نگاهی به سمت آینه میندازه و چشمهای آبی زیباشو می بینم و زیر لب میگم:
- قربون اون چشمهای آب خوشگلت بشم بابایی که کپیه چشمهای مامان بزرگ خدا بیامرزته!
مریم که تا حالا سرش پایین بوده نگاهی به من میندازه! فرصتو غنیمت میدونم و به سرعت نگاهمو در نگاهش قفل میکنم! تنها چیزی که تو چشمام میشینه این جمله است:
#ادامه_دارد
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#حرف_حساب 🌸🍃
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.
سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.
این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.
و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛