eitaa logo
نسیم طراوت 🍃
573 دنبال‌کننده
790 عکس
463 ویدیو
18 فایل
☫ ﷽ ☫ «أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» موسسه فرهنگی هنری نسیم طراوت بهشت ـ๛شکرگذاری🌸 ـ๛قوانین و خدمات دولتی به خوش جمعیت ها✨ ـ๛احساسـے ❤️ ـ๛رمان📔 بابچه ها زندگی قشنگ تره👶👶 @hasan_khani47 لینک دعوت : @yazahra_arak313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪖به کمتر از ۵ماه به شروع ختم اسرائیل فاصله داریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️لحظاتی از آخرین دیدار روز گذشته (سه‌شنبه ۹ مرداد) شهید اسماعیل هنیه با رهبر انقلاب اسلامی
☑️ توییت مسعود در پی شهادت اسماعیل هنیه: ‏امروز ایران عزیز به سوگ شریک غم و شادی خود، همراه همیشگی و پرافتخار راه مقاومت، رهبر شجاع مقاومت فلسطین، شهید القدس، حاج اسماعیل هنیه نشسته‌ است. دیروز دست فاتح او را بالا بردم و امروز باید بر روی شانه‌هایم او را تشییع کنم. شهادت هنر مردان خدا است. پیوند دو ملت سربلند ایران و فلسطین مستحکم‌تر از قبل خواهد شد و مسیر مقاومت و دفاع از مظلوم پر قدرت‌تر از همیشه دنبال می‌شود. جمهوری اسلامی ایران از تمامیت ارضی و عزت و حیثیت و افتخار و شرف خود دفاع، و اشغالگران تروریست را از اقدام بزدلانه خود پشیمان خواهد کرد. «إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ» ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
🚨ترور ناکام «عبدالفتاح برهان» در شرق سودان 🔹وبگاه روسیا الیوم در خبری فوری از ترور ناکام «عبدالفتاح برهان» فرمانده ارتش سودان در شرق این کشور خبر داد که با استفاده از یک پهپاد انجام شده است. 🔻اخیرا سطح روابط ایران و سودان با مدیریت ژنرال برهان افزایش چشمگیری داشته و حتی دکتر شاه حسینی به عنوان سفیر ما در سودان منصوب شده بود. سودان از هاب‌های لجستیک قدیمی محور مقاومت است که نقش آن همانند مقطع عمرالبشیر در حال احیا است. ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
🔹🔸🔹 پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه: خونخواهی مهمان عزیزمان را وظیفه خود می‌دانیم رژیم صهیونیستی زمینه مجازات سخت را برای خود فراهم ساخت 🔹در پی شهادت مجاهد بزرگ آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی ضمن تسلیت شهادت این رهبر شجاع و مجاهد برجسته به امت اسلامی و جبهه مقاومت و ملت سرافراز فلسطین تاکید کردند: رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست با این اقدام زمینه‌ی مجازات سختی را برای خود فراهم ساخت و خونخواهی او را که در حریم جمهوری اسلامی ایران به شهادت رسید، وظیفه خود می‌دانیم. ✏️ متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: ✏️ بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ملت عزیز ایران! ✏️ رهبر شجاع و مجاهد برجسته‌ی فلسطینی جناب آقای اسماعیل هنیه در سحرگاه دیشب به لقاء‌الله پیوست و جبهه‌ی عظیم مقاومت عزادار شد. رژیم صهیونی جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانه‌ی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینه‌ی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت. ✏️ شهید هنیه سالها جان گرامی‌اش را در میدان مبارزه‌ئی شرافتمندانه بر سردست گرفته و آماده‌ی شهادت بود، و فرزندان و کسان خود را در این راه تقدیم کرده بود. او از شهید شدن در راه خدا و نجات بندگان خدا باک نداشت، ولی ما در این حادثه‌ی تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفه‌ی خود می‌دانیم. ✏️ اینجانب به امت اسلامی، به جبهه مقاومت، به ملت شجاع و سرافراز فلسطین و بالخصوص به خاندان و بازماندگان شهید هنیه و یکی از همراهانش که با وی به شهادت رسیده است، تسلیت عرض می کنم و علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم. سید علی خامنه‌ای ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ مصادف با ۲۵ محرم ۱۴۴۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند روزیست مهمان ویژه ای دارم ....😍 آنقدر ویژه که شده الگوی روزهای سختم .... شده الگوی راحت طلبی ها و منفعت طلبی ها حتی در خواب هم الگویم شده ... خیلی در غم از دست دادنش ناراحت بودم اصلا کنار نمیومدم و یه گوشه از قلبم سوخته بود❤️‍🔥 جگر سوخته درک کرده بودم 😔 تمام چیز ها را برای التیام قلبم امتحان کردم ولی نتیجه ندیدم تصمیم داشتم شبانه روز کار کنم ... فعالیت کنم... بدوم تا برسم .... الان هم عکسشو آوردم خونم تا ببینم و از مجاهدت هاش یاد بگیرم آقا سید ابراهیم را می‌گویم 🌱 آتش گرفت و از دل خاکسترش مجاهدت رویید 🌱 دعایی که در حقم میکنی این باشد خدا به قدم هایم به قلم هایم برکت بدهد برکتی از جنس حق طلبی و ظلم ستیزی برکتی از جنس مجاهدت و خدمت .... و عاقبتم 👇 اللهم الرزقنا توفيق شهادت فی سبیلک ❤️ دعاء الرزق بالذرية الصالحة 👼 آمین .... ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
⚫️در پی شهادت اسماعیل هنیه، دولت ایران سه روز عزای عمومی اعلام کرد
🚨تشییع شهید اسماعیل هنیه ساعت ۸ صبح فردا از دانشگاه تهران به سمت میدان آزادی برگزار می‌شود
✳️ اسکان شبانه زائران در حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) و 🔹هر زائر با ارائه کارت شناسایی معتبر می تواند برای مدت ۵ شب در طول سال در محل های تعیین شده اقامت نماید. 🔸تذکر: طرح اسکان شبانه، فقط ویژه زائران با کدملی غیر مشهدی می باشد. 🔹پذیرش اتباع با گذرنامه یا کارت ویژه اتباع، امکان پذیر است. 🛏 محل برادران : بست پایین خیابان (شهید نواب صفوی)، ورودی حر یک (جنب مدرسه عباسقلی خان) مراجعه نمایند. سپس میتوانند به رواق جهت خواب و استراحت رایگان مراجعه نمایند. 🛏 محل ثبت نام : جهت انجام مراحل پذیرش به اتاق ۱۰۵ روبروی باب السلام واقع در بست نواب صفوی مراجعه نمایند. سپس می توانند به س جهت خواب و استراحت رایگان مراجعه نمایند. 🛏 ساعات پذیرش از ساعت ۲۱ انجام می شود اما سه شنبه شب ها و پنجشنبه شب ها بعد از برگزاری مراسم دعا انجام می شود. 🛏 استراحت روزانه در حرم 🔸این امکان برای زائران و مجاوران امکان پذیر است. 🔹برادران: ضلع جنوبی صحن پیامبر اعظم (ص) (سمت قبله)، جنب ایوان ولی عصر، اتاق ۱۰۵ 🌹خواهران: بست نواب صفوی، رواق حضرت زهرا (س) ساعات مراجعه و استراحت: از ساعت ۱۴ الی ۱۷ ⛲️محل زائران در حرم: ( شبانه روزی) در هریک از این سرویس های بهداشتی، تعدادی دوش جهت استحمام زائران در نظر گرفته شده است. ☘سرویس بهداشتی شماره1 واقع در خروجی صحن غدیر. ☘سرویس بهداشتی شماره4 واقع در خروجی صحن کوثر. ☘سرویس بهداشتی شماره5 واقع در صحن امام حسن مجتبی (ع) (ضلع شمالی بست نواب). ☎️ تلفن تماس:۱۳۸ ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
🏴حضور دسته جمعی در مراسم‌ نماز رهبر معظم انقلاب و بدرقه پیکر پاک اسماعیل فلسطین شهید اسماعیل هنیه(رحمت الله علیه) 💠حضور با ماشین های شخصی یا اتوبوس های هماهنگ شده(ظرفیت محدود) 🕓زمان حرکت:ساعت ۴ صبح فردا(۱۱ مرداد ۱۴۰۳) اراک-خیابان شهید بهشتی(رحمت الله علیه)-مسجد مرحوم حاج آقاصابر 🔻جهت هماهنگی شرکت در مراسم با اتوبوس، از یکی از دو مسیر زیر اقدام فرمایید: 1⃣تماس با شماره:‏‪0918 348 7848‬ 2⃣پیام در پیام رسان ایتا به شناسه:@Arakfarhangi
🚨🚨 | میلاد بیدی از مستشاران نظامی سپاه پاسداران ایران در حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به بیروت پایتخت لبنان به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مردم عزیزی که می گفتید برای غزه چیکار کنیم؛ فردا نوبت حماسه‌ی شماست ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
. الهی به امید تو🌱🌷 سلام به خانواده پر قدرتم❤️ صبح روز تابستونی تون پر از مهربانی🥰 ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک حبه نور💫 زندگیتو بسپار دست خداوند قدرتمند ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ... 🦋ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ خداوند ﮐﻪ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ، ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺏ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩ 🦋ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ .. ﺑﻪ خداوند ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺿﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞ ﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺧﺸﮑﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ . 🦋ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ... ﺑﻪ خداوند ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﻏﺮﻕ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ؛ 🦋اﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ .. ﺑﻪ خداوندی که موسی را در آغوش دشمن تشنه به خونش  می پروراند. اعتماد به خدا ضامن آرامش توست. 🪴وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﻭ ﺑﺮ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻦ ،(٢١٧) سوره الشعراء 🌿 ‌‎‎‌‎‎‎‌ ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
نیایش صبحگاهی 🔰 یگانه آفریدگار من، تو را سپاس می‌گویم که مرا از تمام وابستگی‌ها می‌رهانی🌻 و ترس از دست دادن را از من دور کردی و چنان روحم را بزرگ کردی که دلبسته باشم نه وابسته🙏🏻 یگانه آفریدگار من تو را شکر که امروز را به من فرصت زندگی دادی تا شکرگزار نعمت‌هایت باشم و از زندگی‌ام لذت ببرم. تو را شکر که هر روز نعمت‌های بیکرانت را وارد زندگی‌ام می‌کنی.🙏🏻 تو را شکر که هر لحظه مرا به مسیر درست هدایت می‌کنی.🌻 تو را شکر که ایمان و باورم را روز به روز قوی‌تر می‌کنی.🙏🏻 تو را شکر که هر روز از بی‌نهایت راه و از جایی که فکرش را هم نمی‌کنم به من رزق و روزی می‌دهی. تو را شکر که هر روز بهترین‌ها را وارد زندگی‌ام می‌کنی.🙏🏻 خدایا شکرت که پیرامونم سرشار از آشتی، بخشش و ثروت الهی است و من نیز سهم خودم را به وفور می‌ستانم. خدایا شکرت، هر روز ما را بی هیچ منتی سر خوان نعمتت میهمان می‌کنی چه شکر کنیم و چه فراموش. خدایا شکرت که تو خدایی ات را می‌کنی حتی اگر من بندگی یادم برود🙏🏻 ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ ️ قاب ماندگار امروز؛ بازتاب تصویر پرچم فلسطین بر روی پیکر شهید هنیه در عینک رهبر انقلاب ️ ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
🌱 ﷽ 🌱 با عرض سلام و ادب و احترام 💫 اهدای 100کیلو گرم برنج و ۱۴ عدد ماکارونی هدیه تقدیمی به خانواده ایتام و نیازمند. ۴ مرداد ماه ۱۴۰۳ ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
🖤💚🏴💚🖤 🏴اَلسَّلامُ‌عَلَى‌الْحُسَیْنِ‌وَعَلى‌عَلِىِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ وَ عَلى‌اَوْلادِالْحُسَیْنِ‌وَعَلى‌اَصْحابِ‌الْحُسَیْنِ 🖤رمان معرفتی و بصیرتی 💚قسمت ۴۵ و ۴۶ اسلم که شهید میشود، "انس بن حارث" که بیش از هفتاد سال سن دارد و روزگاری در لشکر و دوشادوش پیامبر شمشیر میزده، دلش دلبری برای خدا و مولایش را میخواهد، پس رخصت میگیرد و امام با لبخند مهربانی میفرماید: _«ای شیخ، خدا از تو قبول کند» انس پارچه ای بر ابروان پر پشت و سفید میبندد و شالی هم به کمرش، انگار که نه هفتاد سال و بلکه نوجوانی تیزپاست، به میدان میشتابد و همزمان با حمله رجز میخواند: _« آگاه باشید که خاندان علی بن ابیطالب پیرو خدا هستند و بنی امیه پیرو شیطان» انس عاشق مولایش علی‌ست و نام علی رمز جنگیدن این پیر جنگاور شده، پیش میرود و کافران را میکشد و پس از جنگی شجاعانه او هم به دیدار معبود میشتابد درحالیکه محاسن سفیدش با خون سرش خضاب شده.‌.. اینک نوبت "وهب" است، همو که با همسر جوان و مادرش، تازه به دین اسلام درآمدند. وهب اجازه میدان میگیرد و بر سپاه دشمن یورش میبرد و مادرش درحالیکه اشک شوق میریزد، هنرنمایی فرزندش را به نظاره نشسته... عده‌ای را به خاک و خون کشیده و خود هم زخمی شده، وهب برمیگردد و به مادر میگوید: _حال از من راضی شدی؟ مادر با لحنی قاطع میگوید : _نه! همگان تعجب میکنند و مادر ادامه میدهد: _پسرم وقتی از تو راضی میشوم که در راه حسین کشته شوی.. انگار خداوند تمام عظمت‌ها را میخواهد به یکباره در صحرای کربلا به تصویر کشد.. مادری با مرگ جگر گوشه‌اش از او راضی میشود!! و خوب میداند که این مرگ زندگی ابدی زیبایی را برای او و فرزندش در پی دارد‌ همسر وهب که او هم به تاسی از شوهرش تازه مسلمان شده و هنوز دلش در گرو مهر شوهرش است میگوید: _وهب مرا به داغ خود مبتلا نکن.. حال وهب بین دو راهی گیر کرده، عشق همسر جوانش یا عشق حسین و خدایش؟! و شیر پاکی که خورده او را به بهترین راه،راهنمایی میکند، او عشق عالم هستی را برمیگزیند و سر به آستان ارادت حسین میساید و دوباره به میدان برمیگردد. سپاه شمر او را دوره میکند، این شیرجوان دشت کربلا تعدادی را به درک واصل میکند و سپس سپاه شمر هر دو دستش را قطع میکند و سپس او را از نفس می‌اندازند و سر وهب را جدا میکنند و در دامن مادر وهب می‌اندازند و منتظرند که مادر وهب آه و ناله و گریه سر دهد اما این شیرزن تازه مسلمان، انگار اسلام را بهتر از کهنه مسلمانانی که در مقابل خون خدا قد علم کرده اند میشناسد، سر فرزند را برمیدارد و میبوسد و با لبخند میگوید: _من از تو راضی ام که پیش خدا و رسولش مرا سرافراز کردی و سپس از جا برمیخیزد، به سمت خیمه میرود و عمود خیمه را میکشد و با همان چوب به سپاهیان شمر حمله میکند و دو سرباز را میکشد... همه مبهوتند از حرکت مادری که در داغ جوانش است، اینجاست که امام میفرماید: _«ای مادر وهب! به خیمه ها برگرد خدا جهاد را از زنان برداشته» او به خیمه برمیگردد اما به مقصود نرسیده چون میخواست آنقدر از سربازان بکشد تا جانش را فدای حسین زهرا نماید و کشته شود، امام که خوب میداند مادر وهب چه فکری در سرداشت رو به او میفرماید: _«تو و پسرت روز قیامت با پیامبر خواهید بود» و چه مژده ای زیباتر و والاتر از این... آفتاب آسمان خبر از ظهر داغ میدهد و "ابوثمامه" نگاهی به آسمان میکند و نزد امام میرود و لبهای ترک خورده امام داغ دلش را تازه میکند و میگوید: _جانم به فدایت!دوست دارم آخرین نماز را با شما بخوانم، اذان ظهر نزدیک است» امام خیره در چشمان مردی که خیره در مدار آرامش زمین است،میشود و میفرماید: _«نماز را به یادمان انداختی، خدا تو را در گروه نمازگزاران قرار دهد» امام رو به سپاه کوفه میکند و از آنها می خواهد برای اقامه نماز لحظاتی جنگ را متوقف کنند، یکی از فرماندهان سپاه به نام ابن تمیم فریاد میزند: _«مگر شما نماز هم می خوانید؟! نماز شما که پذیرفته نیست» با این حرف، غربت حسین همرنگ غربت پدرش علی میشود، چرا که زمانی خبر شهادت امیرالمومنین در محراب مسجد به گوش مردم شام رسید آنها با تعجب میگفتند: _مگر علی نماز هم میخواند؟! حبیب که دلش از این حرف به درد آمده فریاد میزند: _آیا گمان میکنی نماز پسر پیامبر قبول نمیشود نماز نادانی چون تو قبول است؟! ابن تمیم به سمت حبیب حمله ور میشود، حبیب از امام رخصت میگیرد و به سمت او میتازد. غیرت حبیب بن مظاهر به جوشش افتاده کسی جلودارش نیست، با یک حرکت ابن تمیم را سرنگون میکند و سپاهش حبیب را دوره میکنند و حبیب در میان میدان مشغول دلبری از خدا و ملائک میشود، میتازد و میکشد و میگوید:
و به همین کلام بسنده نمیکند، مادر عمرو از جا برمیخیزد و به سمت سپاه کوفه میرود، او میخواهد حادثه ای شگرف بیافریند... حادثه ای که در تاریخ بماند و به همگان گوشزد کنند، در دامان این شیرزنان، شهدا پرورش می یابد و از دامن این زنان است که مردان به معراج میروند و یک زن واقعی و آزاده چنین است. مادر عمرو روبه روی سپاه دشمن میایستد و سر پسر نوجوانش را به سمت سپاه پرتاب میکند و میگوید: _ما چیزی را که در راه خدا داده ایم پس نمیگیریم... و این است از عظمت های تابلوی بی بدیل عاشورا...و این است عمق عشق پاکی که ملائک آسمان حسرتش را میخورند 🖤ادامه دارد.... 💚نویسنده؛ طاهره‌سادات حسینی ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯
🖤💚🏴💚🖤 🏴اَلسَّلامُ‌عَلَى‌الْحُسَیْنِ‌وَعَلى‌عَلِىِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ وَ عَلى‌اَوْلادِالْحُسَیْنِ‌وَعَلى‌اَصْحابِ‌الْحُسَیْنِ 🖤رمان معرفتی و بصیرتی 💚قسمت ۴۷ و ۴۸ آخرین یار امام هم به مسلخ عشق رفت و حال امام تنهای تنها شده، امام مانده و هیجده یار از جوانان بنی هاشم... امام با اشک نگاهی به جمع یاران به خاک و خون خفتهٔ خود نمود و نگاهی به سپاه عمر سعد، همانها که برایش نامه نوشتند، ایشان را دعودت کردند و بعد هم به رویش شمشیر کشیدند و کمر به قتلش بستند، آیا دوباره ندای هل من ناصر سر میدهد؟! این جماعت دنیا طلب که زر و زیور دنیا کورشان کرده، ندای یاری خواهی امام را نمی‌شنوند، در همین حین صدای روح‌بخشی به گوش امام رسید: _بابا! به من اجازهٔ میدان میدهید؟ امام برمیگردد و "علی‌اکبر" را مینگرد، همو که از همه شبیه تر به پیامبر است،همو که هر زمان خاندان بنی‌هاشم، هوای رسول را میکردند از علی‌اکبر می‌خواستند که در پیش چشمشان قدم بزند تا آنها سیر رسول را ببیند آخر علی‌اکبر در صورت و سیرت در قامت و رعنایی با رسول الله مو نمیزند.. حسین با اشک در چشم اجازه میدان میدهد، علی‌اکبر به سمت اسبش میرود، زینب میبیند که علی میخواهد به میدان برود و میفهمد که این آخرین دیدار خواهد بود، پس بر سرزنان جلو میرود، افسار اسب علی اکبر را در دست میگیرد و میگوید: _بگذار سیر ببینمت ای شبیه ترین به پیامبر، ای میوهٔ دل حسینم... رباب پیش می‌آید، رقیه میدود ، سکینه به شتاب خود را میرساند، خدای من اینجا قیامت کبری به پا شده... انگار حرم حسین دل از علی نمیکنند، دوره اش کرده اند تا لحظه‌ای بیشتر او را ببینند.. رباب اشک ریزان نگاهی به علی‌اکبر میکند و دست به گونهٔ علی‌اصغر که در آغوشش انگار از شدت عطش بیهوش شده میکشد، گونهٔ علی اصغر همچون صحرای کربلا داغ است، اشک از چشمان رباب روی گونه علی اصغر میریزد و زیر لب زمزمه میکند: خوشا به حال لیلا که پسری دارد تا در راه حسین فدا کند، کاش تو هم بزرگتر بودی علی... رقیه با لب تشنه شیرین زبانی‌ها میکند برای علی‌اکبر، علی‌اکبر خم میشود و در گوش رقیه چیزی میگوید، رقیه لبخندغمگینی میزند و به پدر نگاهی میکند، زینب نگاهش به این صحنه می افتد و گویا سخن ناگفته علی را متوجه شده ،افسار اسب از دستش رها میشود... آری حسین تنها و بی یاور مانده و علی اکبر باید یاور شود برای وجود نازنین حجت خدا..😭 علی اکبر بیش از این تاب نمی آورد،آخرین نگاه را به حرم میکند و شتابان به میدان رزم میرود... با لب تشنه و عطشی شدید، آنچنان میتازد و کافران را درو میکند که همگان انگشت حیرت به دهان میبرند، سالخوردگان سپاه کوفه که پیامبر را دیده‌اند، فریاد میزنند، به خدا که محمد زنده شده و اینک در رکاب حسین شمشیر میزند، این محمد است که از بهشت بر زمین نزول اجلال کرده.. و در این هنگام حسین دست به دعا بلند میکند: _خداوندا شاهد باش که من جوانی را به سوی این سپاه میفرستم که هرگاه دلتنگ پیامبر میشدیم او را نگاه میکردیم. انگار میخواهد بگوید، درست است در صحرای عرفات نماندم و قربانی ندادم اما این اولین قربانی حسین است و هنوز قربانی ها در پیش است.😭 علی اکبر رجز میخواند و دشمن را از دم تیغ میگذراند و پدر هنرنمایی پسرش را میبیند و بیش از قبل دلتنگ او میشود. علی اکبر که دلش به دل پدر گره خورده، گویا این دلتنگی را حس میکند، به سمت پدر می‌آید، لبان ترک خورده اش شاهدی بر تشنگی اوست، حسین زبان خویش در دهان علی میگذارد و میگوید: _تا لحظاتی دیگر از دست جدت رسول خدا از آب حوض کوثر سیراب خواهی شد.. و زبان داغ پدر به علی میفهماند او هم سخت تشنه است.. علی اکبر به میدان برمیگردد، عمر سعد که از جنگ دقایقی قبل علی هم وحشت زده شده و هم کینه به دل گرفته، چرا که تعداد زیادی از لشکرش را این جوان، یک تنه به درک واصل کرده، دستور میدهد که علی را دوره کنند، سربازان دور شبه پیامبر را میگیرند و هرکس با هرچه در دست دارد به او حمله میکند، سرانجام پیکر ارباًاربای علی بر زمین می‌افتد، علی اکبر از گوشه چشم به سمتی که حسین علیه‌السلام ایستاده نگاه میکند و میگوید: _بابا! خداحافظ و با لبخندی چشمانش بسته میشود ، انگار که میخواهد بگوید من هم اکنون سیراب سیرابم چرا که رسول الله به من جامی از آب بهشتی داده... حسین شتابان خود را به بالین علی میرساند و کنار او زانو میزند، زینب که از علاقهٔ این پدر و پسر خبر دارد، به سرعت خود را به حسین میرساند تا پناه حسینش شود در این داغ عظیم.. حسین سر علی را به دامن میگیرد و همانطور که از او بوسه ای میگیرد میفرماید: _بعد از تو دیگر زندگی را نمیخواهم اشک حسین جاری میشود، نانجیبی از سپاه کوفه میبیند و میگوید: _شاد باشید کمر حسین را شکستیم...😭
و انگار واقعا توان از حسین گرفته شده، چون نمیتواند علی را بغل بگیرد و به خیمه گاه ببرد، زینب به عقب اشاره میکند و حسین آرام میگوید: _جوانان بنی هاشم بیایید...علی را بر در خیمه رسانید زینب حال حسین را میبیند، او عهد کرده همیشه مانند حجت خدا باشد و احساسات او را به دل کشد، اگر حسین پسر از دست داده، زینب هم باید پسر را قربانی کند، پس به سرعت خود را به خیمه میرساند، لباس رزم بر تن پسرش عَوْن میکند و میگوید: _میوهٔ دلم، حالا نوبت توست باید حجت خدا را یاری کنی، همانطور که ساعتی قبل برادرت محمد، جان خویشتن فدا کرد، درست است مادر محمد "حوصا" ست اما او را چون تو دوست داشتم چرا که او هم سرباز ولایت بود و فدایی حسین شد. عون دست بر چشم مینهد و نزد دایی‌اش حسین میرود، اذن میدان میگیرد و میتازد. عون شمشیر میزند و دشمن را چون برگ خزان بر زمین میریزد و رجز میخواند: _اگر مرا نمی شناسید، من از نسل جعفر طیارم! همان که خداوند در بهشت دوبال به او عنایت فرموده است همگان جعفر طیار را میشناسند همان که در جنگ حنین در دفاع از رسول و دین خدا دو دستش از بدن جدا شد و اینک عون آمده تا خاطرهٔ جعفرطیار را در ذهن ها زنده کند و این بار نه که دو دست بلکه سر و تن و جان را فدای حسین و دین محمد نماید. عمر سعد اشاره میکند که عون را دوره کنند، باران تیر و نیزه پرتاب میشود، گرد و خاکی در هوا بلند میشود و عون بر زمین می افتد. پیکر عون را به خیمه‌گاه می‌آورند اما زینب از خیمه اش بیرون نمیرود، چون نمیخواهد حسین اشک چشمش را در فراق پسر ببیند و شرمسار روی خواهر شود. پس از عون، جوانان بنی هاشم یکی پس از دیگری به میدان رزم میروند ، رجز میخوانند و برای خدا و ملائکش دلبری می کنند و در آخر آسمانی میشوند. انگار کسی دیگر نمانده که ناگاه نوجوانی جلوی حسین ظاهر میشود: _عمو جان اذن میدان میخواهم.. حسین علیه‌السلام، "قاسم بن حسن" را در آغوش میگیرد و میفرماید: _تو یادگار حسن هستی، هنوز سیزده بهار از عمرت بیشتر نگذشته، نمیتوانم اجازه دهم.. امام قاسم را در آغوش میگیرد و گریه میکند آنچنان گریه اش شدید است که بیم بیهوش شدن حسین میرود.😭 قاسم دست در گردن عمو میاندازد و میگوید: _من یتیم هستم عمو! دل یک یتیم را نشکن..😭 حسین تسلیم میشود و قاسم روانه میدان، اما نه با لباس رزم بلکه با پیراهن سفید عربی‌اش ، آخر هیچکس برای نوجوانی ۱۳ساله زره نمیسازد! در آن لباس سفید با چهره ای زیبا انگار ستاره‌ای از مغرب طلوع کرده، همگان میگویند این نوجوان زیبا کیست که قاسم رجز میخواند: _اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر حسن بن علی ام، آمده ام که حجت خدا را یاری رسانم چرا که یاوری ندارد، آمده ام سربازی کنم در سپاه امامی که شما او را به سوی خود خواندید و در صدد کشتنش هستید.. عمرسعد اشاره میکند و میگوید: _او را بکشید که خاندان علی با خطابه خواندنشان دنیا را زیرو زبر میکنند..😭 باران تیر به سمت قاسم سرازیر میشود، رباب از دور این صحنه را میبیند و زیر لب میگوید: _انگار تاریخ تکرار میشود، روزگاری تیر بر تابوت پدرش زدند و اینک همان تیر کینه با قدرت بیشتر بر بدن پسر نوجوانش مینشیند اللهم العنهم جمیعا...😭 در هیاهوی کربلا صدایی به گوش حسین میرسد: _«عموجان! بفریادم برس» حسین شتابان میرود و میفرماید: _آمدم عزیز دلم! دشمنان دور قاسم را گرفته اند، با آمدن امام، همه میترسند و فرار میکنند، امام سر قاسم را به دامن میگیرد، اما انگار قاسم در ملکوت است. امام صدا میزند: _قاسمم! تو بودی مرا صدا زدی، من امدم، چشم خود باز کن.. و وقتی صدایی از قاسم نمیشنود میفرماید: _به خدا قسم بر من سخت است که تو مرا به یاری بخوانی و من وقتی بیایم که تو دیگر جان داده باشی آنگاه با کمری خمیده و دلی شکسته قاسم را به خیمه گاه میبرد.. 🖤ادامه دارد.... 💚نویسنده؛ طاهره‌سادات حسینی ─━━━⊱🍃🏴🍃⊰━━━─ ╭┅────-----────┅╮ 💠@yazahra_arak313 ╰┅────-----────┅╯