#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج محمد کمیل•ೋ
ميخواي حالِ مادرمون فاطمه رو بالاي بستر باباش بفهمي؟...*
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن
ای چند شب بیدار مانده، آب رفتی
ای چند شب گریانِ من، اینبار بس کُن
از اشك کنارِ بسترم خیس است زهرا
آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن
*ببين پيغمبر نگرانِ چيه...*
رویت ندارد طاقتِ این اشکها را
طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن
*اينقدر گريه مي كرد بالا بستر بابا، ديديد دختر آخرين لحظات بابا، بالاي بسترِ باباش گريه ميكنه؟ از قديم هم گفتن: گريه كُنِ بابا دخترِ..."يه اشاره كنم، اربعيني ها، اونايي كه به نيابت از رقيه زيارت كرديد، كربلا نگذاشتن دخترش گريه كنه، داغِ گريه رو به دلش گذاشتن...*
باید ببینی روزهایِ بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کُن
باید بگویم روضه هایِ بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با هیزم و با آتش و با دیوار بس کُن
*پيغمبر فرمود: زهرا جان! غصه نخور، اولين كسي كه مياد پيش بابات، تو هستي، زود به من ملحق ميشي...*
ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن
*نانجيب خودش نوشته: چنان لگدي به در زدم....يكي نبود بگه اين خانوم باردارِ، اين خونه داغ ديده است، بابا از دست داده...*
در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست
با گریه می گوید که در انظار بس کُن
* ميگن: امام حسن فقط هفت سال داشت، اون موقعي كه زهرا گفت: بيا بريم بايد يه مردي همراهم باشه، علي كه نميشه، تو بيا، خيلي دلش خوش شد، مادرم رويِ من يه حسابِ ديگه اي باز كرده، من ديگه مرد شدم، اما يه داغي به دلِ امام حسن گذاشتن، تا آخر عمرش از يادش نرفت...*
در کوچه می اُفتی و می گوید به قنفذ
اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن
دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد
از چادر او پایِ خود بردار بس کُن
*حالا كه افتاده رويِ زمين، لااقل بريد عقب....
لحظه هاي آخر پيغمبر داره به علي سفارش ميكنه، ديد علي صورتش داره برافروخته ميشه، هي ميگه: " عَلَي رأسي، عَلَي عَيني" به روي چشم، چشم صبر ميكنم، يه وقت ديدن علي رو زانو بلند شد، يا رسول الله! بازم بايد صبر كنم؟ فرمود: آره، اگه فاطمه رو هم جلوت زدن، دستات رو بستن بازم صبر كن...
من ميگم: يا رسول الله! خبرها رو جلو جلو دادي، گفتيد چه بلايي سرش ميآد، دستورِ صبر بهش دادي، اين گذشت، علي بود، مردِ مردايِ عالم، يه روزي هم اومد كربلا، دخترش بالاي قتلگاه، مي ديد، يه زن، كسي بهش خبر نداده بود، ديد "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" زينب رو كرد به سمت مدينه"صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ..."
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن
وقتِ هزار و نُهصدو پنجاه زخم است
ای نیزه ی خونبار، این اصرار بس کُن
این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است
با شمر می گوید نزن نشمار… بس کُن
#شاعر حسن لطفی
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج محمد کمیل•ೋ
ميخواي حالِ مادرمون فاطمه رو بالاي بستر باباش بفهمي؟...*
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریه ی بسیار بس کُن
ای چند شب بیدار مانده، آب رفتی
ای چند شب گریانِ من، اینبار بس کُن
از اشك کنارِ بسترم خیس است زهرا
آتش نزن بر این تنِ تَب دار بس کُن
*ببين پيغمبر نگرانِ چيه...*
رویت ندارد طاقتِ این اشکها را
طاقت ندارد اینهمه آزار بس کُن
*اينقدر گريه مي كرد بالا بستر بابا، ديديد دختر آخرين لحظات بابا، بالاي بسترِ باباش گريه ميكنه؟ از قديم هم گفتن: گريه كُنِ بابا دخترِ..."يه اشاره كنم، اربعيني ها، اونايي كه به نيابت از رقيه زيارت كرديد، كربلا نگذاشتن دخترش گريه كنه، داغِ گريه رو به دلش گذاشتن...*
باید ببینی روزهایِ بعد از این را
باید بمانی با غمی دشوار بس کُن
باید بگویم روضه هایِ بعد خود را
باید بسوزی بعد از این دیدار بس کُن
ای کاش بعد از من کسی جایت بگوید
با هیزم و با آتش و با دیوار بس کُن
*پيغمبر فرمود: زهرا جان! غصه نخور، اولين كسي كه مياد پيش بابات، تو هستي، زود به من ملحق ميشي...*
ای کاش میگفتند خانوم بچه دارد
ای کاش میگفتند با مسمار بس کُن
*نانجيب خودش نوشته: چنان لگدي به در زدم....يكي نبود بگه اين خانوم باردارِ، اين خونه داغ ديده است، بابا از دست داده...*
در کوچه می اُفتی کَسی غیر از حسن نیست
با گریه می گوید که در انظار بس کُن
* ميگن: امام حسن فقط هفت سال داشت، اون موقعي كه زهرا گفت: بيا بريم بايد يه مردي همراهم باشه، علي كه نميشه، تو بيا، خيلي دلش خوش شد، مادرم رويِ من يه حسابِ ديگه اي باز كرده، من ديگه مرد شدم، اما يه داغي به دلِ امام حسن گذاشتن، تا آخر عمرش از يادش نرفت...*
در کوچه می اُفتی و می گوید به قنفذ
اُفتاد دستِ مادرم از کار بس کُن
دستت مغیره بشکند حالا که اُفتاد
از چادر او پایِ خود بردار بس کُن
*حالا كه افتاده رويِ زمين، لااقل بريد عقب....
لحظه هاي آخر پيغمبر داره به علي سفارش ميكنه، ديد علي صورتش داره برافروخته ميشه، هي ميگه: " عَلَي رأسي، عَلَي عَيني" به روي چشم، چشم صبر ميكنم، يه وقت ديدن علي رو زانو بلند شد، يا رسول الله! بازم بايد صبر كنم؟ فرمود: آره، اگه فاطمه رو هم جلوت زدن، دستات رو بستن بازم صبر كن...
من ميگم: يا رسول الله! خبرها رو جلو جلو دادي، گفتيد چه بلايي سرش ميآد، دستورِ صبر بهش دادي، اين گذشت، علي بود، مردِ مردايِ عالم، يه روزي هم اومد كربلا، دخترش بالاي قتلگاه، مي ديد، يه زن، كسي بهش خبر نداده بود، ديد "و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه" زينب رو كرد به سمت مدينه"صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ..."
بگذار یک جمله هم از گودال گویم
خون گریه ات را کربلا بگذار بس کُن
وقتِ هزار و نُهصدو پنجاه زخم است
ای نیزه ی خونبار، این اصرار بس کُن
این ناله هایِ دخترت پیشِ حرامی است
با شمر می گوید نزن نشمار… بس کُن
#شاعر حسن لطفی
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
🏴 #شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی سید رضا نریمانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
*میگه: آقا امام حسن عسکری غلامش رو صدا زد: یه کم آب برام بیار، آقا! چشم، جوشانده ای رو آماده کرد، گذاشت خُنَک شد، درظرف آبی ریخت، داد دست امام حسن عسکری، آقا ظرف رو گرفت، روایت میگه: اینقدر رعشه بر بدنِ امام عسکری بود، از شدتِ لرزش و رعشه این ظرف توی دستِ آقا تکون میخورد، آقا ظرف رو آوُرد جلو لب و دندانش، میگه: اینقدر این ظرف به لب و دندان خورد، نتونست آب رو بخوره...
غصه نخورید آی نوکرا! پسرش مهدی اومد ظرفِ آب رو برداشت، لحظه های آخر به آقا آب داد، امام زمان شاید چهار یا پنج ساله بوده ولی ظرفِ آب رو برداشت به لب های باباش امام حسن رسوند...
یه دختر سه ساله ای رو هم من سراغ دارم، همچین که آب آزاد شد، دیدن دارن میدوه، یه نفر گرفتش، چی میخوای اینقدر میدوی؟ گفت: شنیدم آب آزاد شده، میشه یه ظرف آب به من بدید؟ ظرف آبی دادم دستِ این دختر، تشنه است، میخواد آب بخوره حتماً؟ ظرف آب رو که دستش دادم، گفت: آقا! یه سئوال دارم، چیه؟ میشه به من بگی راه گودال از کدوم طرفِ؟
این تا خرابه تو ذهنِ رقیه موند، که نتونست به باباش آب بده...*
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو تا حسن هستیم
نام ما را که از قدیم نوشت
از گدایانِ این حریم نوشت
تا خدا حال و روز ما را دید
بعدِ نام حسن، کریم نوشت
تا که پیشِ تو درد دل کردیم
نام ما را خدا کلیم نوشت
دلِ ما را اسیر کرد آنکه
بال جبریل را گلیم نوشت
رفته بودیم مشهد و آقا
باز هم روزیِ عظیم نوشت
سامرا واجبیم، امام رضا!
نه کبوتر که یا کریم نوشت
با حسینیم با حسن هستیم
ما گدای دو تا حسن هستیم
این طرف صحن صاحبِ کَرَم است
آن طرف یک غریب بی حرم است
این طرف هرچه هست زائر هست
آن طرف بی چراغ بی عَلَم است
این طرف احترام میبینی
آن طرف ناسزا که دَمبهَدم است
سامرا شد خراب فهمیدم
چقدر روضهها شبیه هم است
مادری اند هر دوتا آقا
مو سپید است هرکه غرقِ غم است
پیش هر دو به گریه میشنوی
روضهی پهلویی که محترم است
کاش پلکت کمی تکان بخورد
به زمین وَرنه آسمان بخورد
پسرت آمده است تا جگرت
زخم کمتر از این و آن بخورد
ظرفِ آبی به دستهایش تا
پدر آبی نفس زنان بخورد
میخورد ظرف هِی به دندانت
چه کند آب نیمه جان بخورد
خوب شد کودکت ندیده لبت
ضربه از چوبِ خیزران بخورد
روی پیشانیات فقط چین است
آه اگر سنگِ بی امان بخورد
عمه مانده است زیر هر ضربه
که مبادا به دختران بخورد
دختران تشنهاند و با خنده
لقمهی خویش را سنان بخورد
#شاعر حسن لطفی
پاشو حال و روزِ ما رو ببین
ببین بازم مادر خورده زمین
برا خیمه ات یه عده درکمین
ای لب تشنه توی گودال
شمر وخولی به رقابت افتادن
توی گودال سر فرصت
به جسارت افتادن
توی گودال رو تنِ تو
برا غارت افتادن
انگار اومد بر قلبِ من فرود
خنجری که سر تو رو از پیکرت ربود
اونی که سر از تنت برید
فکری به حالِ دلِ زینبت نکرده بود
رگاتو می بوسم
تو رو خدا دست و پا نزن
نذار که ببینه
اینقده مادر و صدا نزن
*ای حسین!...*
کانال سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*الهی خواهر نبینه..برادرایی که خواهر دارن میدونن من از شما سوال میکنم..کدوم خواهری طاقت داره ببینه قاتل رو سینه برادر نشسته؟ زینبم طاقت نداشت هی مینشست بلند میشد داد میزد نه اینکه گریه کنه داد میزد..هی صدا میزد.. وا محمدا.... مجبور شد روشو کرد طرف عمر سعد ملعون فرمود:" ایقتلُ ابا عبدالله و انت تنظر؟" دارن حسین منو سر میبرن تو نگاه میکنی؟ اونقدر عمه جان این جمله رو جانسوز و از ته جگرش گفت.. نوشتن دشمن خدا عمر سعد اشکش جاری شدروشو برگردوند...حسین..*
*اگه با خدا کاری داری خدا رو به این لحظهی زینب کبری قسمش بده..حضرت مضطر شده بود.. دید اون نانجیب روشو برگردوندبی بی روشو کرد جانب لشکر فرمود: یه نفر مسلمان بین شما نیست دارن حسینمو سر میبرن... وقتی از همه ناامید شد روشو کرد جانب قاتل ابی عبدالله یه درخواست ازش کرد.. گفت:..*
ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
*یا میرن رو سینه اش یا محاسنشو تو دست میگرفت اون یکی نیزه تو سینش میزد..*
گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
یا مَبُر سر از تنش یا لااقل آبش بده
*حالا هر کسی نفس داره بگه حسین...*
*حسین وقتی نالههای زینبو دید دیگه طاقت نداشت اشاره کرد خواهر برگرد. تو طاقت نداری ببینی سر حسینتو میبُرَن تو طاقت نداری ببینی..*
وقتی که زهر بر لب و بر حنجرش رسید
گویا شراره بر همهی پیکرش رسید
فصل بهار زندگی اش را خزان گرفت
این ارث زود رفتنش از مادرش رسید
آخی شد روضه خوان او پسرداغدیده اش
وقتی به روی لب نفس آخرش رسید
خیلی غریب بود ولی آخرین نفس
یک جرعه آب به گلوی اطهرش رسید
اما غریب کرب و بلا زیر نیزه ها
با چکمه یک نفر به روی پیکرش رسید
هر بار بوسه زد به گلو تیغ شمر دون
در قتلگاه جان به لب مادرش رسید
#شاعر:قربانی فر
https://eitaa.com/yazahramadadi135
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااا_ابوالحسنی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•ای که عمری ست...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده حسینیه امام خمینی (ره) ۱۴۰۲ به نفس حاجمهدی رسولی
ای که عمری ست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهی ست
لیک آن گونه ره که قافله اش
ساعتی اشکی و دمی آهی ست
منزلش آرزویی و شوقی
جرسش ناله ی شبانگاهی ست
ای که هر درگهیت سجده گَه است
در دل پاک نیز درگاهی ست
در پی کاروان آز مرو
که به این ره به هر قدم چاهی ست
بد و نیک من و تو می سنجند
گر که کوهی اگر پر کاهی ست
قصهٔ تلخی اش دراز مکن
زندگی، روزگار کوتاهی ست
* قال مولانا امیرالمومنین علیه السلام :
"أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ..."*
توانِ واژه کجا و مدیح گفتن او
قلم قناری گُنگی ست در سرودن او
کشاندنش به سحاری شعر ممکن نیست
کُمیْت ِ معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دختری که پدر پشت بوسه ها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری که برای علی به حظِّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری که به تفسیر درس عاشورا
محیط مدرسه ی کربلاست دامن او
از آن ز دیده ی ما در حجاب خواهد ماند
که چِشم را نزند آفتاب مدفن او
دمی که فاطمه تسبیح اشک بردارد
پیام می چکد از چلچراغ شیون او
بنازم این همه احساس بی تعلق را
که بار پیروهنی را نمی کشد تن او
#شاعر:مرحوم شکوهی
* خدا رحمت کنه امام راحل رو. می فرمودن مکتب هیاهو میخواد."فَلْيَبْكِ الْباكُونَ، وَ ايّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النّادِبُونَ وَ یَضِجَّ الضّاجّون" امشب برا مادر بلند بلند گریه کنید.اول از همه مگه میشه یادشون نکنیم. اول دعوت کنیم همه شهدا رو. ان شاءالله سر سفره ابی عبدالله ما رو یادشون نمیره. مخصوصا اون شهید ارباً اربای شب جمعمه مون. حاج قاسم ان شاءالله روحش شاد. امام راحل روح شون شاد. بلند شید از همین جا بریم مدینه. بریم دق الباب کنیم. میگن حال مادرمون خوب نیست. بریم یه سری خانه امیرالمومنین بزنیم. تنها ملاقات کننده هاش ماییم؟ نه! همین روزا یه عده از زنان مهاجر و انصار هم آمدن. در و زدن، کنیز آمد دم در، بله! خانم خونه تشریف دارن؟ مگه خانم جایی هم میتونن برن با این حالشون؟ اجازه بگیر آمدیم عیادت مادر. وارد حجره شد خانم! اومدن عیادت. حرف منه روضه خونه ها! خانم حال نداری بگم برن. چی میگی؟ حالا که من نمیتونم دیگه برم درِ خونه ها رو بزنم. اینا با پای خودشون اومدن، بگو بیان داخل کارشون دارم. امشب یه ذره از حماسه مادرمون گریه کنیم مَردم! وارد حجره شدن. نگاه بهم دیگه دوخته شد، این فاطمه ست؟ چجوری بود مگه مادر؟ "ناحِلهَ الجِسم،مُنْهَدّهَ الرُّکْن، مُعْصَبَه الرأس" دور مادر و گرفتن. خانم حالت چطوره؟ قبل اینکه مادر جواب بده اجازه بدید ما جواب بدیم، آی زنای مدینه اومدید حالشو بپرسید؟ ما میگیم حالشو...*
دوباره شب شد و سردرد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
پس از فصلی پر از غم یک سخن گفت
عزیزم زخم بستر درد دارد
* فاطمه! شب ها چجوری صبح میشه...؟ *
مادرم دلشکسته می خوابید
می شد از درد خسته، می خوابید
با سر نیمه بسته می خوابید
اکثرا هم نشسته می خوابید
* اما مادر این جوابو نداد. مادر یک کلمه از خودش نگفت. تا گفتن چجوری صبح میکنی؟ فرمود:" أصبَحْتُ والله عائلةً لِدُنياكُنَّ و قالِيَةً لِرِجالِكُنَّ."دیگه از دنیای شما بیزارم. دیگه سیر شدم از دنیاتون. الهی قربونت بشم هجده ساله خانم. دیگه از مردای شما بیزارم. بغض دارم. چرا خانم؟ گفت برید به مرداتون بگید چشای من دیگه نمی بینه یا شما دور علی رو خالی کردین؟ برید به مرداتون بگید به خدا برا دنیا اگه رفتید و علی رو تنها گذاشتید، مگر نه اینکه دنیا تون رو از علی@Reza_abolhasani_1368
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااااا_ابوالحسنی
🏴#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی محمد حسین پویانفر
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
پس از تو آب اگر خوردم از این چشمان تر خوردم
گلی هستم که از هر شش جهت به خار برخوردم
برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
در این یکسال و اَندی لقمه نانی هم اگر خوردم
چه کارى برمى آمد از برادر مُرده اى چون من
فقط زانو بغل کردم، فقط خون جگر خوردم
منی که سایه ام را مَردم کوچه نمی دیدند
منی که شش برادر داشتم، حالا نظرخوردم
به نان کوچه و خرمای مَردم لب نزد زینب
میان کوفه هر چه خوردم از دست پدر خوردم
نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟
غروبی داشتم میرفتم از خانه به در خوردم
شب شام غریبانت از این خیمه به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپر گشتم سپر خوردم
من پرده نشین را محمل بى پرده اى دادند
به هر جا که گذر کردم چقدر از رهگذر خوردم
تو و پیراهن پاره، من و این چادر پاره
تو سنگ از صد نفر خوردى، من از صدها نفر خوردم
#شاعر علی اکبر لطیفیان
یا مَظلوم! یا غَریب! یا عَطشان!
رَحِمَ اللّه مَن نادَاه یا حُسین
روضه ندارد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
خوبان روزگار مسلمانِ زینب اند
دیوانه ی حسین و پریشان زینبند
آنان که خاک را به نظرکیمیا کنند
حتما کنیز و پیر غلامانِ زینبند
*امام زمان فرموده اند: برا عمه امگریه کنید و بعد برا فَرجمدعا کنید، من هم دعاتونمیکنم...
گفت: آقا! این همه مصیبت، چرا برا مصیبت عمهجانت خونگریه میکنی؟ فرمود:شهادت ارث ماست اما دیگه رسمنبود دست زنامون رو ببندن و تو بازار ببرن ....*
خبر داری سر بازار رفتم
میان مجلس اغیار رفتم
عقیق تو به دستِ ساربان شد
طلایِ من نصیب کوفیان شد
سبک وشعر
مداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
@babolharam_net1402122305.mp3
زمان:
حجم:
15.74M
|⇦•غصه دارم که چرا ...
#زمزمه و توسل با خدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده #شب_دوم_ماه_مبارک_رمضان به نفسِ حاجمحمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا
رمضان آمده و حال بکا نیست مرا
روزگاری به هوای همه کس بال زدم
پر پرواز به درگاه شما نیست مرا
* حال خودمو میگم. ان شاءالله که تو با این حال نباشی...*
معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست
لذتی در سحر نافله ها نیست مرا
دست من خالی و هر بار تظاهر کردم
کوله باری به جز از کبر و ریا نیست مرا
چه کنم تا که جوابم نکنی یا الله
بارالها به گمانم که بنا نیست مرا...
*حالا خودت باقیشو بگو...*
به حسین تو قسم قافیه را باخته ام
اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا
* آخ! چقد دل آدم اینجا باز میشه...*
روزی امشب ما دست کریم است کریم
در کرم خانه ی او چون و چرا نیست مرا
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده
* مگه میشه کسی در خونه امام حسن علیه السلام بره دست خالی برگرده. یا امام حسن امشب اینو از شما میخوایم...*
قسمتم کن سحری گوشه ی بین الحرمین
هوسی جز سفر کرب و بلا نیست مرا
#شاعر: علیرضا خاکساری
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_دعا
#ماه_مبارک_رمضان
#حاج_محمد_طاهری
#کانال_سبک_وشعرمداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
# هم مناسب سوم و هفتم
#شهادت حضرت علی ع هست
#هم برای مجلس ترحیم پدر کاربرد داره
#نوحه امام علی علیه السلام
خدایا خونه بدون بابا چقدر سرد و دلگیره
خدا میدونه که زینب دیگه از این زندگی سیره
آروم آروم نیمه ی شب دو نیمه جون باباشونو غسل میدن
بند نمی یاد خون سرش گل می کنه لاله به روی کفن
یکی غرق اشک و آه، داره می سوزه از تب
همه زیر لب می گن، امون از دل زینب
غریب آقام، غریب آقام، وای وای
دل آسمون پر از غربته زمین تیره و تاره
حسن مشکی پوش حسین بیقرار اباالفضل عزاداره
امشب دارن فرشته ها یه تابوتُ روی شونه می برن
یه تابوتُ از این خونه غریبونه باز شبونه می برن
دل آسمون تنگه، پر از ابر و بارونه
چقدر غربت حیدر، دلا رو می سوزونه
غریب آقام، غریب آقام، وای وای
#موضوع: امام_علی علیه السلام
#سبک: خدایا_خونه
✍#شاعر: یوسف_رحیمی
🥀💦🥀💦🥀💦🥀#کانال_سبک_وشعرمداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
درد دل با اباعبدالله ع
#شاعر: بهمن جعفری زینجناب
سبک: دلنشین و مجلسی
👇👇👇👇
ای عزیز زهرا ، سیدَالشهداء ، بو نوکرون دوشوب ، درد و بلایه
کرم ایله مولا ، تا یول سالیم بیرده ، نجف الاشرف و ، کرب و بلایه
او گوزل گول آدون ، دوشمز بو دیلمدَن ، گل یاپیش الیمدَن ، اباعبدالله
ائله داریخمیشام ، داده چاغیرمیشام ، باخ بو نوکریووه ، حسین ثارالله
سنه قربان جانیم ، ای درده درمانیم ،کرملی سلطانیم ، اباعبدالله
بودی آرزیم گلیم ، بین الحرمونده ، بیر گئجه دولانیم ، اباعبدالله
گویلوم ایستیر گلیم ، اُول قتلگهونده ، سینه می داغلیّوم ـــــ یارالی آغام
گویلوم ایستیر گلیم ، پائینِ پائوندَه ، دویونجا آغلیّم ، یارالی آغام
گویلوم ایستیر گلیم ، بیر شبِ جمعه ده ، دیلدن یانا یانا ، دیَّم حسین وای
گویلوم ایستیر گلیم ،اُول خِیمَگهونده ، چالیم اورکدَن من ، اصغره لایلای
گر عنایت اولسا ، گلَّم پابوسیوَه ، گولشنِ یاسیوَه ، خادم لیق ائدم
اذن وئر یا مولا ، تا نهر علقمده ، گوزل عباسیوه ، خادم لیق ائدم
گویلومه دوشوبدی ، اُول قانلی اَلمون ،عزتلی پرچمون ـــ عزیزِ زهرا
سن بیل آنان زهرا ، قیل منه کرمون ، ششگوشه حرمون ـــ عزیزِ زهرا
واگیر: یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله ، حسین ثارالله
#آرزوی_زیارت_کربلا
#شبِ_جمعه
#زمینه
#سینه_زنی
✍شعر از : #بهمن جعفری
#
##کانال_سبک_وشعرمداحی
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
:
🌼🍃💥💕🍃💥💕🍃💥
🍃💥🍃
💥🍃🌼
💕
#سبک _خدا مهربونه
یار بی کسونه
مژده که دختر ناز حضرت یارامد،یارامد،
حضرت معصومه آن دلبر و دلدار آمد،یار امد
عزیز بابا اومده معصومه
نوه طاها اومده معصومه
فرشته روی زمین معصومه
مهربونه و نازنین معصومه
دلم بیقراره
که مولود یاره
بارون ستاره
از ابرا میباره
یا معصومه خاتون ۴
👏👏👏
ملائک تو آسمون ریسه میبندن قدمش ،ایولله ایولله
چشمون ناز وقدوبالا شو بین ماشاالله ماشاالله
قربون ناز قدمهات معصومه
فدای اون قدوبالات معصومه
شب برکاته
چشمم کف پاته
دلم مبتلاته
کنیز باباته۲
یا معصومه خاتون۳
👏👏👏
کل زنون هلهله کن که روز دختر اومده ،ماشالله ماشاالله
عیدی میگیریم همه از آقا مون ایشالا ایشالا
خواهر سلطان اومده ماشاالله
رضا به ما عیدی میده ایشالا
دلم بی قراره
اسیر نگاره
تولد یاره
چشام انتظاره
یا معصومه خاتون ۴
👏👏👏
عمه صاحب زمون قدم به چشم ما زدی ،معصومه ،معصومه
اومدیم برات کربلا بدی معصومه معصومه
خیلی دوست داریم خانم معصومه
کنیزو نوکریم خانم معصومه
آقا صاحب زمون
میگم با دل و جون
چشم شما روشن
میخونیم براتون۲
یا مهدی
#شاعر:خانم مریم صالحی
💕
💥🍃🌼#
##کانال_سبک_وشعرمداحی
در ایتا
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
🍃💥🍃
🌼🍃💥💕🍃💥💕🍃💥
:
🌼🍃💥💕🍃💥💕🍃💥
🍃💥🍃
💥🍃🌼
💕
#سبک _خدا مهربونه
یار بی کسونه
مژده که دختر ناز حضرت یارامد،یارامد،
حضرت معصومه آن دلبر و دلدار آمد،یار امد
عزیز بابا اومده معصومه
نوه طاها اومده معصومه
فرشته روی زمین معصومه
مهربونه و نازنین معصومه
دلم بیقراره
که مولود یاره
بارون ستاره
از ابرا میباره
یا معصومه خاتون ۴
👏👏👏
ملائک تو آسمون ریسه میبندن قدمش ،ایولله ایولله
چشمون ناز وقدوبالا شو بین ماشاالله ماشاالله
قربون ناز قدمهات معصومه
فدای اون قدوبالات معصومه
شب برکاته
چشمم کف پاته
دلم مبتلاته
کنیز باباته۲
یا معصومه خاتون۳
👏👏👏
کل زنون هلهله کن که روز دختر اومده ،ماشالله ماشاالله
عیدی میگیریم همه از آقا مون ایشالا ایشالا
خواهر سلطان اومده ماشاالله
رضا به ما عیدی میده ایشالا
دلم بی قراره
اسیر نگاره
تولد یاره
چشام انتظاره
یا معصومه خاتون ۴
👏👏👏
عمه صاحب زمون قدم به چشم ما زدی ،معصومه ،معصومه
اومدیم برات کربلا بدی معصومه معصومه
خیلی دوست داریم خانم معصومه
کنیزو نوکریم خانم معصومه
آقا صاحب زمون
میگم با دل و جون
چشم شما روشن
میخونیم براتون۲
یا مهدی
#شاعر:خانم مریم صالحی
##کانال_سبک_وشعرمداحی
در ایتا
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135
🍃💥🍃
🌼🍃💥💕🍃💥💕🍃💥
🏴#حضرت_مسلم_ابن_عقیل
🏴#شب_اول_محرم
🏴#عرفه
🏴#روضه
🎤مداح :حاج حسین سازور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَم یا اَباعَبْدِاللَّه"
دو سه روز است بی کَس و کارم
مثلِ ابر بهار میبارم
جانِ تو مضطر و گرفتار
با تو آقا نگفتهها دارم
ردِ اشکم به خاک، جا انداخت
کوچه گردی مرا زِ پا انداخت
به نمازِ من اِقتدا نشده
آشنا با من آشنا نشده
دَرِ یک خانه روُم وا نشده
چه کنم که غمم دوا نشده
بویِ شب میدهد سحرهایم
خبری نیست از پسرهایم
کوفیان خویش را به خواب زدند
پشتِ من بی حد و حساب زدند
دستهایِ مرا طناب زدند
به لبِ خشکِ من که آب زدند
ناگهان جسم ناتوانم سوخت
یادت افتادمُ دهانم سوخت
دخترِ من فدایِ دختر تو
مادرم خاکِ پای مادر تو
پسرانم گدایِ اکبرِ تو
هستم آقا به فکرِ خواهر تو
کوفه چشمش اصالتاً تنگ است
کوچه هایش برایِ زن تنگ است
لب من تر نشد فدای سرت
سرم افتاده است به پای سرت
غصه دارم ولی برای سرت
چه عزایی شود عزای سرت
رسم کوفست دل ز تو بکنند
و سرت را روی سنان بزنند
نگرانم که دردسر بشود
به خیامِ تو حمله ور بشوند
صاحبِ چند کیسه ی زر بشوند
دخترانِ تو در به در بشوند
ببرند از خیام معجر را
ریز ریز کنند اکبر را
بینِ خُرجین سرِ تو را ببرند
گرگ ها پیکرِ تو را ببرند
چادرِ خواهرِ تو را ببرند
با لگد دخترِ تو را ببرند
ترس دارم که درهمت بکنند
مثل تصویر مبهمت بکنند
#شاعر سید پوریا هاشمی
* از کربلا که قافله راه افتاد، دختر مسلم می دید که بچه های دیگه همه افتخار می کنند، سرهای بالای نیزه رو نشون میدن، این میگه این سَرِ بابایِ منه، اون یکی میگه: اون سَرِ بابایِ منه، دختر مسلم سر به زیر داشت، تا رسیدن دروازه ی کوفه، یه وقت دوید دامنِ زینب رو گرفت، گفت: عمه! دخترهای کاروان رو جمع کن، اینم سَرِ بابایِ منه...*
#
##کانال_سبک_وشعرمداحی
در ایتا
#رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135