eitaa logo
متن و سبک مداحی
6هزار دنبال‌کننده
160 عکس
272 ویدیو
57 فایل
مداح #رضاابوالحسنی جهت هماهنگی @Reza_abolhasani_1368
مشاهده در ایتا
دانلود
با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد با نیزه اش به روی تن شاه میکشد نقشه برای پیروهن شاه میکشد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته ی خود... روزِ آخری با چشم نیم بسته ی خود... روزِ آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید یومولان گوزلره قوربانام آنا منه کیونک توخیان الره قوربانام انا تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت
هدایت شده از متن و سبک مداحی
با اینکه پیکرِ پسرش بوریا شود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قضیّه خبر داشت فاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امرِ مهمی وضو گرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچه ی لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد میدید فاطمه شده پنجاه سال بعد در قتلگاه آمده سرباز اِبن سعد با نیزه اش به روی تن شاه میکشد نقشه برای پیروهن شاه میکشد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گریه پیروهنی دوخت عاقبت با بازوی شکسته ی خود... روزِ آخری با چشم نیم بسته ی خود... روزِ آخری پیراهن حسین خودش را قواره کرد گریه برای آن بدن پاره پاره کرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیزه ای وسط سینه اش نشست پیراهنش همینکه به زیر گلو رسید در قتلگاه پنجه ی قاتل به مو رسید یومولان گوزلره قوربانام آنا منه کیونک توخیان الره قوربانام انا تا روی پیکر پسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت
زمان: حجم: 1.04M
من گریه می کنم که مصفّا کنی مرا مانند قطره راهی دریا کنی مرا گرچه برای روضه ی تو کم گذاشتم دارم امید این که تماشا کنی مرا با این دو قطره اشک عزایی که ریختم اصلاً بعید نیست مسیحا کنی مرا من را در این لباس عزایت کفن نما تا پیش چشم فاطمه زیبا کنی مرا آن قدر بین روضه ی تو گریه می کنم تا بین نوکران خودت جا کنی مرا گشتم مریض خسته ی دارالشفای تو با این بهانه ای که مداوا کنی مرا دور است از کرامت بی انتهای تو در روز حشر آیی و رسوا کنی مرا شب های جمعه راهی کرب و بلا شوم تا همنشین حضرت زهرا کنی مرا در بین گریه ام به سر و سینه می زنم تا داغدار زینب کبری کنی مرا از اعضای کانال العبد الحقر کانال سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران https://eitaa.com/yazahramadadi135
دنیا دلش برای شما شور می زند بَهرِ غریبیِ تو خدا شور می زند ابن الکریمی و کرمت کوهِ رحمت است در قُلّه ی تو خیلِ گدا شور می زند مسکین و سائلم، که به کوی تو آمدم دیدم به کویتان همه جا شور می زند معلول جسمی آمده در زیرِ قُبه اَت از جان و دل بِقصد شفا شور می زند بَروی گُنبدِ حرم تو به اِهتزاز سُرخیِ پرچمت به هوا شور می زند در علقمه که مَهدِ وفا و اَدب بُوَد ساقی فِتاده، دستِ جدا شور می زند شبهای جمعه مادرتان بین قتلگاه ما بین پیکر شهدا شور می زند روزِ جزا به دور تن بی سرت حسین هر شیعه ای به آه و نوا شور می زند روح القدس به ماه عزا بین تکیه ها در لا به لای اشک و بُکا شور می زند خواندم مُصیبت و دم نوحه گرفته ام لیکَن مَلک به ارض و سَما شور می زند یک دستمان به سینه و دستی دگر به سر سینه زن شما سر و پا شور می زند هر کربلا نَرفته که دلتنگِ کربلاست دائم میانِ صَحنِ رضا شور می زند چَندی بُوَد حریم تو تهدید می شود قلبم برای صحن و سرا شور می زند آرام می شود دل شوریده ام حسین در بین روضه هر دفعه تا شور می زند کانال سبک وشعر مداحی ویژه مادحین خواهران برادران https://eitaa.com/yazahramadadi135
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از اوجب اعمال همه نوکرهاست هر شب جمعه سلامی طرف کرب و بلا @yazahramadadi135 کانال متن ،سبک شعر
یادم نمیرود به برم ریختی بهم با گریه های اهل ،حرم ریختی بهم وقتی که آسمان، به زمین سر گذاشتی دیدی دو دست بر کمرم ،ریختی بهم تو با نگاه آخر خود بینِ قتلگاه آتش زدی به بال و پرم ریختی بهم لب تشنه بودی و لبِ شمشیرهای کند تشنه به خون تو، جگرم ریختی بهم از زیر دست شمر به گودال تا حسین من آمدم تو را ببرم ریختی بهم در مجلسی که برد مرا قاتلت به زور دیدی به گریه چشم ترم ، ریختی بهم گردیده ای شبیه حروف مقطعه گَشتی شبیه موی سرم ریختی بهم از کوفه تا به شام تو دیدی به نیزه ها معجر نداشتم به سرم ،ریختی بهم ابرهیم میرزائی . # # در ایتا https://eitaa.com/yazahramadadi135