💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
✳️ دعای پیش ازخواندن قرآن ✳️
اَللّهُمَّ بِالحَقِّ اَنزَلتَهُ و بِالحَقِّ نَزَلَ ، اَللّهُمَّ عَظِّم رَغبَتی فیهِ وَاجعَلهُ نُوراً لِبَصَری وَ شِفاءً لِصَدری وَ ذَهاباً لِهَمّی وَ غَمّی وَ حُزنی ، اَللّهُمَّ زَیِّن بِهِ لِسانی وَ جَمِّل بِهِ وَجهی وَ قَوِّ بِهِ جَسَدی وَ ثَقِّل بِهِ میزانی ، وَارزُقنی تِلاوَتَهُ عَلیٰ طاعَتِکَ ءاناءَ اللَّیلِ وَ اَطرافَ النَّهارِ ، وَاحشُرنی مَعَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاَخیار..🌱
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
۲۲ تیر ۱۴۰۰
#ختم_روزانه_قران 🌸✨
#صفحه_سیصد و سی و نه📜
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
۲۲ تیر ۱۴۰۰
Page339.mp3
629.9K
#ختم_روزانه_قران 🌸✨
#صفحه_سیصد و سی و نه📜
صوت🎶
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
۲۲ تیر ۱۴۰۰
🌸🌸ختم پنجم🌸🌸
💠 ختم_یک_جزء_از_قرآن_کریم
📖 به صورت صفحه ای
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
💢سلام وعرض ادب✋
ان شاءالله به یاری خداوند خواندن جز یازدهم قرآن را به نیت شادی روح شهید مهدی عزیزی هدیه میکنیم به امام حسن عسکری (علیه السلام)
☑️سلامتی وتعجیل درظهورآقاصاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
☑️سلامتی رهبری عزیز
☑️شفای بیماران و ریشه کن شدن ویروس کرونا
☑️رفع مشکلات وگرفتاری ها
☑️شادی اموات ختم دهندگان
☑️سلامتی و حاجت روایی تک تک عزیزان
به صورت صفحه ای شروع میکنیم
❤️ جزء یازدهم: هدیه به امام حسن عسکری(علیه السلام)
﷽📖ص۲۰۲:
﷽📖ص۲۰۳:
﷽📖ص۲۰۴:
﷽📖ص۲۰۵:
﷽📖ص۲۰۶:
﷽📖ص۲۰۷:
﷽📖ص۲۰۸:
﷽📖ص۲۰۹:
﷽📖ص۲۱۰:
﷽📖ص۲۱۱:
﷽📖ص۲۱۲:
﷽📖ص۲۱۳:
﷽📖ص۲۱۴:
﷽📖ص۲۱۵:
﷽📖ص۲۱۶:
﷽📖ص۲۱۷:
﷽📖ص۲۱۸:
﷽📖ص۲۱۹:
﷽📖ص۲۲۰:
﷽📖ص۲۲۱:
🌺جزء خوانی امروز تقدیم به امام حسن عسکری(علیه السلام) میشود🌺
🔵بزرگوارانی که تمایل ب شرکت دارند پیوی اطلاع بدهند تا صفحه مربوطه به نامشان ثبت شود
صفحه مورد نظرتون رو به این آیدی ارسال کنید
@yazahra4565
⭕️نکته صفحه ی مورد نظر درهمین روز باید خوانده شود.
❌حتما از قرآن عثمان طه استفاده شود.
باتشکر 🌹
التماس دعا🤲🏻
#ختم -قران
#ختم-پنجم
#جز-قرآن
#جز-یازدهم
#ختم -به-نیابت- از-شهدا
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
۲۲ تیر ۱۴۰۰
17.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به علامه امینے گفت:
هزار و چهارصد سال پیش،
یڪ جنگےشد و حسین"ع" شهید شد.
چرا اینقدر شلوغش مےڪنید؟
عزادارۍمےڪنید،
تمام شده رفته! عزادارۍ ندارد!
پاسخ شنید:
«یڪ بار غدیر را شلوغش نڪردیم
ازمان گرفتند...
حقمان را خوردند،
#همانیڪباربساست!
<۱۶روزتاعیدعاشقے>
#علوینشانیم
6⃣1⃣ روزتاعیدغدیر😍🔰
#روزشمارغدیر
@yazainab314
۲۲ تیر ۱۴۰۰
#سخنی_درست..
#پرسش°↓
..🐝.. چراهنگامدعادستبهسوی
آسمانبلندمیکنیم!؟..
#پاسخ.:.↓
..🌲.. زندیقی از امام صادق ؛
سوال کرد :
..🕊.. چه فرق می کند موقع دعا
دست ها بالا باشد یا به طرف زمین؟!
..🌹.. حضرت درجواب فرمودند:
..🌙.. این موضوع ؛ در علم و احاطه قدرت خدا یکسان است ..
و هیج تفاوتی نمی کند!
..☔️.. ولی خداوند متعال،دوستان
و بندگانش را دستور داده که ..
دست های خود را به سوی اسمان؛
به طرف عرش بردارند ،٬
چراکهمعدنرزقآنجاست[♥️]
..📱.. منبع :
بحارالانوار،ج۳،ص۳۳۰
توحیدصدوق،ص۲۴۸
یکصدوهشتادپرسشوپاسخ
ص۱۲۱،آیتا..مکارم.
#فرهنگ_توحیدی°🥰°
#نذر_فرج°✨°
#اللهم_عجلالولیکالفرج°☔️°
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
۲۲ تیر ۱۴۰۰
۱۶ روز تا غدیر
💛🌿علیٌ مع الحق و الحق مع علی 🌿💛
مثلطاووسکهپرشقسمتکرکسنشود
بـردننــــامعلیقســــمتهرکسنشــــود
@yazainab314
۲۲ تیر ۱۴۰۰
۲۲ تیر ۱۴۰۰
17.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به علامه امینے گفت:
هزار و چهارصد سال پیش،
یڪ جنگےشد و حسین"ع" شهید شد.
چرا اینقدر شلوغش مےڪنید؟
عزادارۍمےڪنید،
تمام شده رفته! عزادارۍ ندارد!
پاسخ شنید:
«یڪ بار غدیر را شلوغش نڪردیم
ازمان گرفتند...
حقمان را خوردند،
#همانیڪباربساست!
<۱۶روزتاعیدعاشقے>
#علوینشانیم
6⃣1⃣ روزتاعیدغدیر😍🔰
#روزشمارغدیر
@yazainab314
۲۲ تیر ۱۴۰۰
#تلنگرانہ‼️
مشکلازجاییشروعشد
کهبعضیاریشدوستداشتن
اماغیرترو،نه
حجابرودوستداشتن
اماحیارو،نه !🚶🏻♂
#عفافوحجاب
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
۲۲ تیر ۱۴۰۰
۲۲ تیر ۱۴۰۰
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصل_دوم
#قسمت_چهل_یک
#از_روزی_که_رفتی
_زینب رو بذار روی تخت بیا با هم
ببینیم!
ارمیا زینب را روی تخت آیه گذاشت و به
سمت قاب عکسها رفت.
تک تک را نگاه کردند و لبخند زدند. ارمیا
گفت:
_من باید پس فردا برم، حالا با این
اوضاع باید چطوری تنهاتون بذارم؟
آیه خواست جواب بدهد که صدای در
زدن آمد:
_حتما رهاست. در رو بازمیکنی تا من
لباس عوض کنم؟
ارمیا سری به تایید تکان داد و خواست
از اتاق خارج شود که آیه گفت:
_وسایلتو از اون خونه آوردی؟
ارمیا سرش را به پشت چرخاند و گفت:
_آره؛ گذاشتم تو اتاق زینب تا بهم بگی
کجا بذارمشون!
بعد از اتاق رفت و در را باز کرد. صدای
احوالپرسی ارمیا با رها و صدرا آمد؛
حتما رها به صدرا گفته و او را هم نگران
کرده!
لباسهایش را عوض کرد و از اتاق خارج
شد:
_سلام! خوش اومدید، شب نشینی
اومدید؟
صدرا: یه جورایی، از اونجایی که خیلی
دیر کردید پسرم خوابید، مجبوریم زود
برگردیم!
آیه: برید بیاریدش بذارید روی تخت
پیش زینب، اینجوری دیگه عجله
ندارید!
رها: اومدیم صحبت کنیم، من جریان
ظهر رو برای صدرا گفتم.
آیه: بزرگش نکنید، چیزی نیست!
ارمیا: بزرگه... خیلی بزرگ؛ صدرا من پس
فردا دارم میرم ماموریت، با این اوضاع
حواسم اینجاست.
صدرا اخم کرد:
_دوباره داری میری سوریه؟
ارمیا: مجبورم، یه ماه دیگه برمیگردم؛
اما الان باید چیکار کنم که یه دیوونه که
سابقهی اقدام به قتل رو هم داره تهدید
خانوادهم شده!
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
۲۲ تیر ۱۴۰۰