🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#ازروزیکهرفتی
#فصـل_سوم
#قسمـت_دوم
او شروع به حرف زدن کرد... برای حرف زدن با پدر به هیچ چیز جز پدر فکر نمیکرد. برای پدر از همهی روزهایش گفت و گفت و گفت.
****************************
کلید را به دست گرفت و در را باز کرد. از صدای باز شدن ایلیا به سمتش آمد:
_چقدر دیر کردی مامان. بابا حاجی چندبار زنگ زد که بیاد دنبالمون، گفتم قراره بیایید خونه.
دستی روی سر پسرکش کشید :
_سلام یادت رفت؟
ایلیا نیش تا بناگوش در رفته اش را نمایش داد:
_سلام.
زینب سادات گفت:
_کی میخوای یاد بگیری برادر جان؟
_هر وقت تو یاد گرفتی!
زینب اخم کرد:
_من از تو بزرگترم؛ تو باید به من سلام کنی!
ایلیا خواست حرفی بزند اما صدایی هر دو را ساکت کرد: باز شروع کردین شما دوتا؟
زینب خندان به سمت ارمیا رفت:
_ببینش بابا!
ارمیا صورت دخترکش را بوسید:
_به خواهرت احترام بذار ایلیا!
ِ ایلیا به آیه نگاه کرد. دست مادر به سمت او دراز شد و دست های پسر تازه جوش بلوغ زدهاش را گرفت. او را بوسید و به جانبداری از او گفت:
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#از_روزی_که_رفتی
#فصـل_سوم
#قسمـت_اول
آخرین گل را پرپر کرد و بر مزار تازه و بدون سنگ قبر ریخت. زینب سادات، اشکهایش را با َپر چادرش پاک کرد؛ به مادرش نگاه کرد که هنوز ساقه ی خالی از گلبرگ را نگاه میکرد.
_مامان، بریم دیگه؛ همه رفتن.
آیه نفس عمیقی کشید و نگاهش را به دخترک نوجوانش انداخت و او که توجه مادرش را به خود جلب کرده بود، ادامه داد:
_ایلیا تنهاست.
او نگاهی به دور و برش انداخت:
_بریم سر خاک بابات، بعد میریم.
زینب بعد از چند روز لبخند زد:
_آره، کلی حرف با بابا مهدی دارم.
آیه بوسهای بر ترمه ی روی مزار زد و دختر هم مانند مادر، خاک را بوسید.
آیه که برمیخاست زیر لب زمزمه کرد:
_گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است!
زینب کنار مادر آمد، دستش را گرفت:
_دلم براش تنگ شده.
آیه فشار ملایمی به دستهای دخترکش آورد:
_منم دلم تنگ شده؛ باید بریم.
_الان کجا میریم. خونه ی بابا حاجی؟
_آره دیگه؛ مگه دلت شور ایلیا رو نمیزد؟
زینب سادات اخم کرد:
_نخیرم. کی دلش واسه اون نقنقو شور میزنه. خرس گنده است دیگه! دل شور زدن نداره.
آیه نگاه به خاک سید مهدی دوخت. یار سفر کرده مرا یادت هست؟ نکند آنجا دور و برت را شلوغ کرده و مرا از یاد برده ای؟ مهمانت را دیدی؟ به
استقبالش رفتی؟ آیه بانوی تو این روزها درد روی درد دارد. آیه بانوی تو این روزها دلتنگ است. آیه بانوی تو این روزها جانان است... حواست هست؟ به آیه ات، به زینبت، به همه ی آنها که به تو چشم دوخته اند، حواست هست؟
زینب بوسه ای بر سنگ قبر پدر زد. تمام سهم دختری اش از پدر را با همین بوسه ها به یاد داشت. تمام بی پدری هایش را لبخند کرد و به صورت مادر پاشید:
_دلم برای بابا مهدی تنگ شده بود!
آیه لبخند زد... مادر که باشی، عاشقانه های پدر دختری را خوب حس میکنی و دوست میداری!
_زودتر حرفاتو با بابات بزن باید بریم عزیزم!
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
سختترین واجبِ خدا
نماز و روزه نیست!
زنده نگه داشتن
امید به خداست
🌱 «و هرگز ناامید مـباش»
📖 برداشتی از آیه ۵۵ سوره حجر
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🥺🖤
#سلام_امام_زمانم ♥️🖤
#یاصاحب_الزمان_عج💚
اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان
هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان
خورشید تابه کی به پس ابرها نهان
عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام امام زمانم ✨
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🥺🖤
شهادت هنر مردان خداست...
برای شادی روح شهید صلوات ختم کنید🙏
#شهید_حسین_هریری
#قمر_فاطمیون
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🥺🖤
💟 عشق، دلِ انسان را دل میکند..
و اگر عشق نباشد؛
دل نیست، آب و گِل است!
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🥺🖤
مخلوق معشوق نیست!.mp3
8.9M
🎵#کلیپ_صوتی
💟 مخلوق، معشوق نیست!
-بُرشی از یک سخنرانی، پیرامون عشق به خدا...
#عاشق_شو
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🥺🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 😍
#ساخت_خودمون 😌😎
دنیای منی حسین "علیه السلام" 💔
برای کپی لوگو کانال حذف نشه ❌
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🥺🖤
|| #آیهگرافی
°فَبِأَیِّآلاٰءِرَبِّکُمٰاتُکَذِّبٰانِ°
پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟🌿
﴿سورهمبارکهالرحمنآیه16﴾
|| #خداےخوبم
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🥺🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵روزتااربعین...
در طول عمر جز تو پناهۍ نداشتهام
مثل گذشتهها پدرم باش یاحسین...
هر روز مادرم سر سجادھ گفته است
خیلی مواظب پسرم باش یاحسین...
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🥺🖤
••••••••✨🌙
جلسه #بیست_و_ششم 6⃣2⃣ مبحث شیرین و مهم #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 🌿
✨🌙••••••••
هدایت شده از تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
اول یه صلوات برای سلامتی امام زمان "عجل الله" بفرستیم 🌱
خب یه دعا کنم امروز
خدایا! بحقِّ اَباعبدالله الحسین، ما رو اهل «فکر» و «ذکر» قرار بِده!
خدایا، هر چی توی دنیا، فکر و ذکر ما رو از تو جدا میکُنه، هر رنج و بلایی هست، از ما بگیر!
همگی آمین گفتید؟😊
این یه دعای حرفه ای بودها!!! نمیدونم حواست بود یا نه!👌
نگفتم "هر چی فکر و ذکر ما رو میگیره"، ازمون اون رو بگیر،
چون یه وقت میبینی یکی داره خونه میسازه، فکر و ذکرش رو میگیره، بعد بگم خدایا همه رو بگیر، خونه رو خدا باید بگیره بره، دوباره آس و پاس بمونه!
خدایا، بلاهایی که فکر و ذکر ما رو به خودشون مشغول میکُنند و از تو غافل، از ما بگیر!
حالا که آمین میگید یه دعای دقیق دیگه هم بکنم!
خدایا #نعماتی که فکر و ذکر ما رو مشغول میکنن، خدایا اینقدر زیادشون کن که دیگه برامون تازگی نداشته باشه، دیگه فکر و ذکر ما رو مشغول نکنه!
بله دیگه، ندید بدید نباشیم که تا نعمت زیاد بشه خودمون رو گم کنیم و خدا رو بذاریم کنار!!!
خدایا نعمات رو اونقدر زیاد کن که دیگه ما رو مشغول نکنه، "میخوام مشغول تو بشم...."
🔶 تا این دعا رو کردی خداوند متعال میفرماید:
- واقعاً؟ واقعاً میخوای مشغول من بشی؟
یعنی اگه نعمت زیادتر بدم بازم مشغول من میشی؟
اگه من به تو 10 تا ماشین بدم نمیگی من باید 20 تا داشته باشم؟
⭕️ آخه آدمیزاد اینجوریه دیگه!
آقای حقشناس پرسیدن شما شبها سوره واقعه رو میخونید؟
فرمود: قبلا میخوندم.☺️
میدونید که سوره واقعه روزی آدم رو زیاد میکنه،