eitaa logo
تـمَـدُّن سـازانِـ نـسـلِ ظُهـور
1.2هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
429 فایل
هُوَالرَّزّاق 🌸🍃گـروه فرهنگـی_اجتماعی تمـدن سـازان نسـل ظـهـور🍃🌸 سخنی وحرفی درخدمتیم👇 @yazahra4565 @nega_r83 📱پیجمون در اینستاگرام yazainab314 📢شرایط کپے ،تب و کارهای صورت گرفته شده @dokhtaran_Nassle_Zohor 🛍 کانال فروشگاه نسل ظهور @nassle_zohorr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقای جان سلام ✋🏻 پیشاپیش عیدتون مبارک 😍 ان شاالله حضرت محمد مصطفی ‹صل الله علیه و آله وسلم› یاریگرمون باشه در تک تک مراحل زندگی 😌🤩 اومدم با یه خبر دست اول 🤤😃 امشب مــــس‍ــــابــقـــه‍ به مناسبت تولد نبی اکرم ‹صل الله علیه و آله وسلم› داریم 😎😍 میپرسید مسابقه چجوریه؟! 🧐 عرضم به خدمتتون اینجوریه که من کلیپ یا کلیپ هایی رو امشب راس ساعت ²¹ میذارم داخل کانال ☺️ و پس از ²⁰ دقیقه یعنی ساعت ²¹:²⁰ چند سوال از همون کلیپ در کانال قرار میدم و سه نفر اولی که جواب کامل و درست رو به پیوی من ارسال کنه برنده میشه 😁✌️🏻 📌هدیه‍ نفر اول: 20000 تومن پول نقد 📌هدیه‍ نفر دوم: 10000 تومن شارژ 📌هدیه‍ نفر سوم: 5000 تومن شارژ 🍂 بدوووووووویین که ساعت ²¹ منتظر حضور پر شور و هیجان انگیزتون هستم 😍😎 باشد که رستگار شویم 😁✊🏻 シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
4_6026038518734653609.mp3
5.48M
🔊 | سبک 📝 تویی که بهانه تمام خلقتی، نبی رحمتی... 👤 حاج‌میثم 🌺ویژه ولادت و シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
برگشت‌گفت: من‌قربون‌چارشونه‌‌بودنت!! گفتم‌باکی‌حرف‌میزنی؟! گفت‌بارفیق‌شهیدم. نگاه‌چه‌چارشونس. همینش‌دل‌من‌وبرده... گفتم‌احیانا ازظاهروتیپ‌رفیق‌شهیدانتخاب‌میکنن یاازباطن‌واخلاق؟!!! 🖐🏻 シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ نور نَتابد مگر از جَمال مُحمّــد... ✨♥️ 😍 عیدتون مبااااااارک... 🍀🌸🌹🎈 🎊 🎊 ‌ الهـــی بحق رحمة ‌للعالمین آرامشِ محمدۍ مهمون همیشگیِ دلاتون باشه... 🍀🌸🌹♥️ シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
💛🌸࿐ 💡 • • یہ هایـےهستــ👀 ڪہ‌اولش 💔😢 ولےبعدا‌میفهمے…🌱🌸* چہ‌شانسےآوࢪدےڪہ‌نشد!🍭*✨ ↓ 💕🦋 ڪہ‌اگہ‌تو ツ🍫☕️ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @yazainab314 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌿🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻 🌻 ༻﷽༺ رها ساکش را دم در گذاشت: بچه ها! زود باشید دیگه. دیر شد. مهدی غر زد: ما دیگه چرا بیایم. صدرا جواب داد: مامان زهرا دلش براتون تنگ شده. بپوشید حرف نزنید. رها رو به صدرا همانطور که کش چادرش را مرتب میکرد گفت: به احسان گفتی نیستیم دو روز؟ صدرا سری به تایید تکان داد و مدارکش را چک کرد: گفتم. رها: گفتی اگه کار نداره بیاد باهامون؟ صدرا سرش را بلند کرد و به خاتونش نگاه کرد: بیاد باهامون؟ رها دست از چادرش کشید و نق زد: مگه نگفتم بگو بیاد؟ بچه دلش میپوسه! صدرا: آخه ممکنه سختشون بشه! رها اخم کرد: من گفتم باهامون میاد. احسانم دیگه جزء پسرای ماست هر جا میریم باید بیاد! صدرا متعجب گفت: مطمئنی؟ رها چادرش را زیر بغلش زد و گفت: بله. برم بگم وسایلش رو جمع کنه بیاد. همانطور که در را باز میکرد صدای صدرا را شنید: شاید کار داشته باشه! رها: کار نداره. بیکاره. میدونم. در را که باز کرد، احسان را دید. احسانی که دقایقی بود که پشت در ایستاده بود و به صحبتهایشان گوش میداد. زیباست که دوست داشته باشی، زیباست که دوستت داشته باشند و زیباتر آنکه، کسانی که دوستشان داری، دوستت داشته باشند. رها لبخند زد: وسایلت رو بردار. احسان: مزاحم نیستم؟ رها: کوچیک که بودی، دوست داشتی مادرت باشم! دیگه دوست نداری؟ در ادامه با ما همراه باشید ☂ シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻 🌻 ༻﷽༺ احسان: بیام منو حرم میبری؟ رها سری به تایید تکان داد. احسان دوباره گفت: جمکران هم میبری؟ رها دوباره سرش را به تایید تکان داد. احسان بغض کرد: خسته نمیشی از این همه خوبی؟ رها اخم کرد: بدو برو دیرم شده! بعد خندید و گفت: اینم بد بودنم! احسان نگاهش پر از عشق و احترام شد:. بد بودن رو بلد نیستی!بدی های تو از خوبی خیلی از آدما خوبتره! رفت تا ساکش را ببندد و به شهری برود که همسایه اش بوده و هیچ گاه به آنجا نرفته بود! ***** ایلیا در را باز کرد و خوش آمد گفت. حاج علی و زهرا خانوم به استقبال آمدند و صدای سیدمحمد بلند شد: چرا اینقدر دیر کردی؟ گفتم زودتر بیاید ها! صدرا از همانجا داد زد: خوبه خونه تو نیومدیم! فوضول خونه مردم هم هستی؟ سیدمحمد ارمیا را روی ویلچر هل داد و گفت: خونه من و حاجی نداره!ما خونه یکی هستیم! محسن خندید و گفت: از جیغ جیغای دخترت معلومه خونه یکی هستید. همه خندیدند و جمعشان دوباره جمع شد. همه دور هم نشستند و احسان پس از عذرخواهی بخاطر مزاحم خانواده شدنشان جوابی از حاج علی گرفت که برایش عجیب بود. حاج علی گفت: مهمون حبیب خداست پسرم. راستش رو بخواهی یک روزی همه ما با هم غریبه بودیم. یادمه شهادت سیدمهدی، بابای زینب جانم که شهید شد، همین دو تا شاخ شمشاد، اومدن دم خونمون و مثل تو با ..... در ادامه با ما همراه باشید ☂ シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🌻 🌿🌻 🌻🌿🌻 🌿🌻🌿🌻 🌻🌿🌻🌿🌻