eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ از عـرش،فرشته دم‌به‌دم می‌آید! این‌بار نسیمی از حـرم می‌آید فرقی نکند؛ حسـن، حسـن خواهد بود؛ با نام حسـن، فقـط کَـرَم می‌آید... مبارک باد.
♻️ اهل بیت و شیعه نماها‼️ یک شب فرماندار سامرا ، به علیه‌السلام گفت: یک نفر که می‌کند، در حین ارتکاب ، دستگیر شده است . 🌷 امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمودند: پناه بر خدا ! این فرد از شیعیان علی نیست و خداوند تنها به این خاطر که او فکر می‌کند شیعه علی است، در دست تو گرفتارش نموده است. 👌 شیعیان حضرت علی ، هم اعتقادات صحيح دارند و هم اعمال صحيح. 👌 شیعه کسی است که خدا را توصیف می‌کند با همان صفاتی که خدا خودش را توصیف کرده. 🎀 شیعیان امیرالمؤمنین کسانی هستند که در مسیر حق، از جان گذشته‌اند و از مرگ نمی‌ترسند. شیعیان امیرالمؤمنین کسانی هستند که دیگران را بر خود ترجیح می‌دهند. آن‌ها در صحنه گناه حاضر نمی‌شوند و حتی در نیت و قلبشان هم نیت بد ندارند. آنها در هنگام اجرای فرمان الهی پنهان نمی‌شوند. شیعیان امیرالمؤمنین کسانی هستند که در تکریم و نیکی کردن به مؤمنین، اقتدای به علی دارند. 📗 التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری، ج ۱، ص ۳۱۶ محمد: کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🐾 درنده اهلی! - مرد، از خدا بترس! - مگر چه کار کرده ام؟ - این قدر او را اذیت نکن. - چه میگویی زن؟ او دشمن ماست. - زبانت را گاز بگیر، دشمن کدام است؟ او امام شیعیان است. حال که چنین فرصتی پیش آمده و او را به تو سپرده اند، به او خدمت کن. من هم هر کاری از دستم بربیاید، برایش انجام می دهم. 👳🏻‍♂️ نحریر، خشم آلود به همسرش نگاه کرد و گفت: - خلیفه او را به من سپرده و گفته که نگذارم آب خوش از گلویش پایین برود. حال تو می گویی به او خدمت کنیم؟ واقعاً که عقلت ناقص است. - دستور خلیفه واجب تر است یا اطاعت و خدمت به امام؟ نحریر! حال که او را در خانه زندانی کردی، این قدر بر او سخت نگیر! او که شب و روز مشغول عبادت است و آزارش به مورچه هم نمی رسد. چرا پول خلیفه چشمت را کور کرده و حقیقت را نمی بینی!؟ 👣 نحریر، قدمی پیش گذاشت و دست بالا برد. 👋🏻 سیلی به صورت همسرش زد. زن روی پله ها سر خورد و توی حیاط افتاد. نحریر با عصبانیت گفت: - به خدا قسم او را در میان شیران گرسنه و درنده خواهم افکند. 🧕🏻زن دست روی صورتش گذاشت و اشک ریخت. هنگام بیرون رفتن شوهرش از خانه، با صدای ضعیفی گفت: - مرد از این کارها دست بردار. به خدا از عاقبت کارهای تو بیمناکم. 👳🏻‍♂️ نحریر اعتنا نکرد. شاید هم صدای زنش را نشنید. در را به هم کوبید. پیش خلیفه که رفت، نقشه شومش را با آب و تاب برای او تعریف کرد و اجازه خواست تا نقشه اش را اجرا کند. 🏰 خلیفه فکر می کرد این گونه می تواند با یک تیر دو نشان بزند. هم از دست امام عسکری (علیه السلام) راحت شود، هم مردم او را قاتل امام ندانند. از این رو موافقت خود را اعلام کرد. 🦁 روز بعد در محوطه ای که حیوانات را نگه می داشتند، در میان چند شیر گرسنه امام را تنها گذاشتند! 👥👥 کسانی که از دور این صحنه را تماشا می کردند، تصور کردند چند لحظه بعد، شیران گرسنه امام را خواهند درید. 🐾🐾 حیوانات وحشی سوی امام حسن عسکری (علیه السلام) آمدند. امام با شیرها یک قدم فاصله داشت. تا او را بوییدند، همچون گربه ای اهلی نشستند و دم خود را تکان دادند. امام دستی به یال و کوپال آنان کشید. سپس رو به قبله ایستاد و دو رکعت نماز خواند. 👥👥 شاهدان از تعجب، بی حرکت ایستاده بودند و دهنشان باز مانده بود. گویی مرده بودند. 👳🏻‍♂️ نحریر دستور داد تا او را بیرون بیاورند. هیچ کس قدم پیش نگذاشت. 🌹سرانجام امام بیرون آمد. 👳🏻‍♂️ نحریر دستور داد تا او را به خانه اش بفرستند. 🧕🏻 زن نحریر که شاهد این صحنه باور نکردنی بود، پیش همسرش رفت. مرد رو برگرداند و همسرش را دید. یاد دیروز افتاد. سر پایین گرفت و دور شد. 📗 حیات پاکان ۵ | داستانهایی از زندگانی (علیه السلام) و امام مهدی (عج)، مهدی محدثی محمد: کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
👣 روزی تو خواهی آمد... 👳🏻‍♂️ می گويد بر (ع) وارد شدم و مى خواستم از جانشين پس از ایشان پرسش كنم. ایشان قبل از من سخن را آغاز كرد و فرمود: 🌷 «اى احمد بن اسحاق، خداى تعالى از زمان آدم (عليه السّلام) زمين را خالى از حجّت نگذاشته است و تا روز قيامت نيز خالى از حجّت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست كه بلا را از اهل زمين دفع مى كند و به خاطر اوست كه باران مى فرستد و بركات زمين را بيرون مى آورد«. 👳🏻‍♂️ گفتم: اى فرزند رسول خدا، امام و جانشين پس از شما كيست؟ 👣 حضرت برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالى كه بر شانه اش كودكى بود كه صورتش مانند ماه شب چهارده مى درخشيد. 🌷 فرمود: «اى احمد بن اسحاق، اگر نزد خداى تعالى و حجّت هاى او گرامى نبودى، اين فرزندم را به تو نشان نمی دادم. او هم نام و هم كنيه رسول خدا(ص) است. كسى است كه زمين را پر از عدل و داد مى كند همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد». 🔅«اى احمد بن اسحاق! مثال او در اين امّت، مثال حضرت خضر و ذو القرنين است. او غيبتى طولانى خواهد داشت كه هيچ كس در آن نجات نمى يابد، مگر كسى كه خداى تعالى او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجيل فرج موفّق سازد». 👳🏻‍♂️✋🏻 احمد بن اسحاق می گويد گفتم: ❓اى مولاى من، آيا نشانه اى هست كه قلبم بدان مطمئن شود؟ 🌹 آن كودك به زبان عربى فصيح به سخن درآمد و فرمود: 🔅«أنا بقيّة اللَّه في أرضه و المنتقم من أعدائه»، اى احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جستجوى نشانه مكن! 📚 كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۸۰ محمد: کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🦋 درسی از خداترسی امام عسکری(ع) در کودکی 🌤️ روزي شخصي (عليه‏ السلام) را در آن هنگام که کودک بود مشاهده کرد که در کنار عده اي از کودکان که بازي مي‏ کردند ايستاده است و گريه مي‏ کند! 👳🏻‍♂️ او پنداشت که علت گريه‏ ي امام، نداشتن اسباب بازي است، از اين رو نزد حضرت رفت و گفت: ☝🏻«ناراحت نباش، اي پسر رسول خدا! من برايت اسباب بازي مي ‏خرم!»  🌹 امام با ناراحتي فرمود:   🔅«يا قليل العقل! ما للّعب خلقنا»؛ 🔅«اي کم عقل ما براي بازي آفريده نشده ‏ايم؟»  👳🏻‍♂️ او با تعجب گفت: «پس براي چه خلق شده ‏ايد؟»  🌹فرمود:  🔅«للعلم و العبادة»؛ 🔅«براي دانش و پرستش»  👳🏻‍♂️ او گفت: «از کجا اين را مي‏گويي؟»  🌹فرمود: «زيرا خداوند فرموده:  «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» 📖 سوره مومنون، آیه ۱۱۵. 🔅«آيا گمان مي‏کنيد که شما را بيهوده (و براي بازي) آفريده ايم و شما به ما بازگشت نمي کنيد؟»  👳🏻‍♂️ او گفت: «با آنکه کودک هستي و گناهي بر تو نيست چرا اينگونه منقلب هستي و از خدا مي‏ترسي؟»  🌹 حضرت فرمود:  🔅«مادرم را ديدم که با هيزم‏هاي بزرگ، آتش روشن مي‏کرد و آتش را از هيزم‏هاي کوچک شروع نمود. من ترس آن دارم که از هيزم‏هاي کوچک دوزخ باشم؟»  👳🏻‍♂️✋🏻 او گفت: «مرا موعظه و نصيحتي نما».  ا🌹 مام عليه ‏السلام اشعاري در بي وفايي دنيا خواند:  🔅أري الدنيا تجهّز بانطلاق   🔅مشمّرة علي قدم و ساق   🔅فلا الدنيا بباقية لحي   🔅و لا حي علي الدنيا بباق‏ 🔅کان الموت و الحدثان فيها 🔅الي نفس الفتي فرسا سباق   🔅فيا مغرور بالدنيا رويدا   🔅و منها خذ لنفسک بالوثاق. [۱] 🔰 ترجمه: 🔅«دنيا را مي‏بينم که گويا پاچه ‏هايش را بالا زده 🔅و با سرعت در حال دويدن است.   🔅دنيا براي هيچ جانداري باقي نخواهد ماند 🔅و به کسي وفا نخواهد نمود.  🔅گويا مرگ و حوادث ناگوار سوار بر اسبي تيزر 🔅و براي گرفتن جان آدمي مي‏دود.   🔅پس اي دلباخته‏ي به دنيا! 🔅لحظه اي درنگ کن و براي سفر بي بازگشت آخرت توشه اي برگير.»  📚 پی نوشت: ۱. احقاق الحق، ج ۱۲، ص ۴۷۳. 📘 کرامات و مقامات عرفاتی امام حسن عسگری، سید علی حسینی قمی، صص ۲۲ - ۲۵. 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌹 افتخار خدمت با حفظ اسرار!! 📚 مرحوم كلينى (رضوان اللّه عليه) در كتاب شريف كافى آورده است: ⚜️ يكى از اصحابِ حديث - به نام ضوء بن علىّ عجلى - به نقل از شخصى كه از اهالى فارس بود حكايت كند: 🐪🐫🏰 پس از آن كه به قصد خدمت گزارى خاندان عصمت و رسالت (عليهم السلام) وارد شهر شدم، به منزل (عليه السلام) آمدم و در خدمت آن بزرگوار بودم تا آن كه روزى مرا خواست و فرمود: ❓براى چه از ديار خويش به اين جا آمده اى؟ 👳🏻‍♂️ در جواب حضرت، عرضه داشتم: ✋🏻 عشق و علاقه خدمت گزارى در محضر مقدّس شما، مرا بدين جا آورده است. 🌷 امام (عليه السلام) فرمود: پس بايد دربان من بشوى و افرادى كه در رفت و آمد هستند، مواظب باشى. 👥👥 بعد از آن داخل منزل در كنار ديگر غلامان و پيش خدمتان بودم و همكارى مى كردم و چنانچه چيزى لازم داشتند، از بازار خريدارى مى كردم تا به مرحله اى رسيدم كه بدون اجازه رفت و آمد داشتم و در مجالس آن حضرت نيز حاضر مى شدم. 👣 روزى بر آن حضرت وارد شدم و ناگهان حركت مخصوص و صدائى غيرعادى را شنيدم و تعجّب كرده، خواستم جلو بروم تا از نزديك بفهم كه چه خبر است. 🌷 ناگاه امام (عليه السلام) با صداى بلند، به من فرمود: همان جا بِايست و جلوتر نَيا؛ و من نيز همان جا ايستادم و ديگر نتوانستم نه جلو بروم و نه به عقب برگردم!! ⏳پس از گذشت لحظاتى، كنيزى از نزد حضرت بيرون آمد، در حالى كه چيزى را در پارچه اى پيچيده و همراه خود داشت، بعد از آن امام حسن عسكرى (عليه السلام) مرا صدا نمود و فرمود: وارد شو. 👣 وقتى بر آن حضرت وارد شدم، كنيز را دستور داد كه تو هم برگرد و بيا، چون كنيز برگشت و وارد اتاق شد، حضرت فرمود: 🌷 آنچه در پارچه پيچيده اى باز كن و نشان بده!! 🌸 هنگامى كه پارچه را گشود، متوجّه شدم كه كودكى زيبا و نورانى با قيافه اى گندمگون در آن مستور بود. 🌷 سپس امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: 🔅اين نوزاد بعد از من، امام و پيشواى شماها است و به كنيز دستور داد: او را بپوشان و بِبَر. 👳🏻‍♂️ راوى گويد: من ديگر آن نوزاد مبارك را نديدم تا پس از آن كه امام حسن عسكرى (عليه السلام) از دنيا رفت. (۱) 📚 پی نوشت: ۱- اصول كافى، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶. 📘 چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكرى (علیه السلام)، عبدالله صالحي 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
◽️زیبایی های ظهور در کلام ▪️امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به فرزند نازنین خود حضرت مهدی علیه السلام می‌فرمایند: 🔸 فرزندم، گویا می‌بینم آن لحظه‌ای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرا رسیده است... آن روز دوستانت مثل رشته‌ای از مروارید در دو سوی گردنبند، پیرامون تو صف می‌کشند، انگار صدای دست‌ها را که در کنار حجرالاسود با تو بیعت می‌کنند می‌شنوم... 🔸آن هنگام است که صبح حقیقت می‌دمد، و شب باطل به پایان می‌رسد،و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم می‌شکند، و راه و رسم ایمان را اعاده می‌کند... 🔸 حتی کودک در گهواره آرزو می‌کند که برخیزد و نزد تو بیاید،حتی وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند،دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش می‌افتد، و شاخه‌های درخت عزّت با تو خرّم و سرسبز می‌شود، پایه‌های حق در جایگاه خود مستقر می‌شوند... 🔸 و تَئُوبُ شَوَارِدُ الدِّينِ إِلَى أَوْكَارِهَا و آنها که از دین گریخته‌اند به آشیانه خود باز می‌گردند، ابرهای پیروزی، سیل‌آسا بر تو می‌بارند، همه دشمنان هلاک و همه دوستان پیروز می‌شوند، و در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينه‏‌توز و هیچ معاند بدخواهی باقى نخواهد ماند... 📚 کمال الدین ج 2 ص449.
🦋 داستان خواندنی مسافرت امام عسکری علیه السلام به گرگان و کرامتی از ایشان ⚜️  مرحوم راوندى، ابوحمزه طوسى، اربلى و برخى ديگر از بزرگان به نقل يكى از اهالى و مؤمنين به نام جعفر - فرزند شريف گرگانى - حكايت كنند: 🕋 در يكى از سال ها به قصد انجام مناسك حجّ عازم مدينه منوّره و مكّه معظّمه شدم. 🌴 در بين راه، جهت زيارت و ديدار حضرت ابومحمّد، عليه السلام به شهر سامراء رفتم و مقدارى هدايا نيز براى آن حضرت به همراه داشتم، چون وارد منزل حضرت شدم، خواستم سؤال كنم كه هدايا را تحويل چه كسى بدهم؟ 🌹 ليكن امام عليه السلام پيش از آن كه من حرفى بزنم و سؤالى را مطرح كنم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: 🔅«اى جعفر! آنچه را كه همراه خود آورده اى و مربوط به ما است، تحويل مباركِ خادم دهيد». 👣 لذا آن هدايا را تحويل خادم دادم و نزد حضرت مراجعت كردم و گفتم: 👳🏻‍♂️✋🏻 ياابن رسول اللّه! اهالى گرگان كه از دوستان و شيعيان شما هستند، به شما سلام رسانده اند. 🌹 امام عليه السلام ضمن جواب سلام، فرمود: «آيا پس از انجام مناسك حجّ به ديار خود بازخواهى گشت؟» ✋🏻 عرضه داشتم: بلى. ⏳ فرمود: «يكصد و هفتاد روز ديگر با امروز كه حساب كنى، روز جمعه خواهد بود، كه تو وارد شهر و ديار خود خواهى شد - كه صبح جمعه، روز سوّم ماه ربيع الثّانى مى باشد، پس چون به ديار خود بازگشتى سلام مرا به دوستان و آشنايان برسان و بگو كه من عصر همان روز جمعه به شهر گرگان خواهم آمد، چنانچه مسائل و مشكلاتى دارند آماده نمايند». 🌹 سپس حضرت افزود: «حركت كن و برو، خداوند تو را و آنچه كه همراه دارى، در پناه خود سالم نگه دارد و انشاءاللّه با خوبى و خوشحالى نزد خانواده و آشنايانت بازگردى. ضمناً متوجّه باش كه مدّتى ديگر داراى نوزادى خواهى شد كه پسر مى باشد، نام او را صَلْت بگذاريد، چون كه او از دوستان و علاقه مندان ما خواهد بود». 🕋 جعفر گويد: پس از صحبت هاى زيادى، با حضرت خداحافظى كردم و طبق تصميم خود رهسپار مدينه و مكّه شدم و چون اعمال و مناسك حجّ را انجام دادم، راهى شهر و ديار خود گشتم. و همان طورى كه امام عليه السلام پيش گوئى كرده بود، صبح روز جمعه، سوّم ماه ربيع الثّانى وارد گرگان شدم و دوستان و آشنايان براى زيارت قبولى، به ملاقات و ديدار من آمدند. ☝🏻من نيز به آن ها خبر دادم كه امام حسن عسكرى عليه السلام خبر داده است كه عصر امروز با دوستان و شيعيان خود در اين شهر ديدار خواهد داشت، پس مسائل و نيازمندى هاى خود را آماده كنيد كه هنگام تشريف فرمائى حضرت مسائل و مشكلات خود را مطرح كنيد. 🤲🏻 نماز ظهر و عصر را خوانديم و پس از گذشت ساعتى از نماز، دوستان در منزل ما حضور يافتند و براى تشريف فرمائى حضرت لحظه شمارى مى كردند كه ناگهان امام عسكرى عليه السلام با قدوم مبارك خويش وارد منزل و در جمع دوستان حاضر شد و بر جمعيّت سلام كرد. 🤝 افراد جواب سلام حضرت را دادند و با كمال أدب و احترام دست امام عليه السلام را مى بوسيدند. 🌹 سپس حضرت فرمود: من به جعفر - فرزند شريف - قول داده بودم كه امروز در جمع شما دوستان حاضر خواهم شد، لذا نماز ظهر و عصر را در شهر سامراء خواندم و به سوى شما حركت كردم تا تجديد عهد و ديدارى باشد و در اين لحظه در جمع شما آمده ام، اكنون چنانچه مسئله و مشكلى داريد بيان كنيد؟ 👤 پس هر كس سؤالى و مطلبى را عنوان كرد و جواب خود را به طور كامل از آن حضرت دريافت داشت، تا آن كه يكى از علاقه مندان و دوستان حضرت به نام نضر - فرزند جابر - اظهار داشت: ✋🏻 ياابن رسول اللّه! فرزندم مدّت ها است كه نابينا شده است، چنانچه ممكن باشد از خداوند متعال بخواهيد كه به لطف و كَرَمش چشم فرزند مرا سالم نمايد تا بينا شود. 🌹امام عليه السلام فرمود: فرزندت كجاست؟ او را بياوريد... 🧒🏻 وقتى فرزند نابينا را نزد حضرت آوردند، ايشان با دست مبارك خود بر چشم هاى او كشيد و به بركت حضرت بلافاصله، چشم هاى او سالم و بينا گرديد. 🦋 و پس از آن كه مردم سؤال ها و خواسته هاى خود را در امور مختلف مطرح كردند و حوائج آن ها برآورده شد، امام عليه السلام در پايان مجلس، در حقّ آن افراد دعاى خير كرد و در همان روز به سمت شهر سامراء مراجعت نمود. (۱) 📚 پی نوشت؛ ۱. الثّاقب فى المناقب: ص ۲۱۴، ح ۱۸، الخرائج و الجرائح: ج ۱، ص ۴۲۴، ح ۴، كشف الغمّة: ج ۲، ص ۴۲۷، بحارالا نوار: ج ۵۰، ص ۲۶۲، ح ۲۲، مدينة المعاجز: ج ۷، ص ۶۱۷، ح ۲۶۰۱. 📗 چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكرى (ع)، عبدالله صالحی کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌹 امام حسن عسکری علیه السلام و احترام به زوّار کربلا و خراسان 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن و علیه السلام 🏰 شده که روزی دو نفر از محّبان، یکی از زیارت و دیگری از زیارت به شهر سرمن رای (سامرّا) وارد می شدند پس احوالات را به خدمت علیه السلام معروض داشتند آن حضرت، آن دو را پیشواز کردند، امّا در وقت مراجعت آن حضرت پیاده تشریف می آوردند، یکی از اصحاب عرض کرد: ✋🏻 یابن رسول اللّه اسب سواری موجود است چرا سوار نمی شوید؟ 🌹 فرمودند: «به خود گوارا نمی بینم که دوستان و محبّان ما پیاده باشند و من سوار شوم»، پس با همان حال با آن دو نفر به خانه ایشان تشریف آوردند. 💧آن حضرت به ایشان نظر مبارک می کرد و می گریست به حدّی که عرض کردند: ❓یابن رسول اللّه سبب گریه شما چیست؟ 🌹 فرمودند: «سبب گریه من این دو نفر زائر هستند، وقتی به زائر خراسان نظر می کنم جدّم امام رضا علیه السلام به خاطرم می آید که در ولایت غریب، بی کس و تنها به او زهر دادند و جگر مبارکش را پاره پاره نمودند و احدی نبود تا او را یاری و دلداری نماید». 🔅«و وقتی به این زائر می نگرم به خاطرم می رسد که جدّم سیدالشهداء(ع ) که در روز عاشورا با لب تشنه و جگر سوخته و بی کس و تنها در میان اهل ظلم و جفا با بدن پاره پاره بر روی خاک و ریگهای کربلا افتاده بود و در میان اهل ظلم کسی نبود که یاری اش کند پس هر کس که یاری و اعانت زوّار ما را کند گویا ما را اعانت و یاری کرده است».[۱] 📚 پی نوشت: [۱] کتاب مفتاح الجنّه. 📗 منبع: برگرفته از کتاب داستانهایى از زمین کربلا، ر یوسفی. کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌟 حضرت علیه السلام می فرمایند: ‌ ‌💎 بر مردم زمانی خواهد آمد که چهره هایشان و شاد است، 🔻ولی دل هایشان و گرفته است؛ 🔻سنّت در میان آنان شمرده می شود و بدعت، رایج می گردد؛ 🔻 مؤمن در میانشان است و منافق در بین آنان شمرده می شود. ‌ ‌📚 الحیاة، ج۲، ص۳۱۱. ‌ کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم 💚السَّلاَمُ علیک یا حسن بن علی ایهاالعسکری یابن رسول الله 🍃 👈قطره ای ازکرامات حضرت علیه السلام محمد بن علي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر گويد: پريشاني ما به نهايت رسيد. به پدرم گفتم: کرم و سخاوت ابي‏ محمد امام حسن عسکري عليه‏ السلام مشهور است. خوب است ما هم به سراغ او برويم اميد است به ما نيز اکرام و انعام نمايد. رهسپار منزل حضرت شديم، در راه پدرم گفت: سخت محتاجم و اگر حضرت پانصد درهم به من بدهد و دويست درهم آن را هزينه‏ي پوشاک و دويست درهم آن را صرف خوراک و صد درهم را هم جهت ما يحتاج اهل و عيالم قرار دهم خوب است. من هم از خاطرم گذشت که اگر حضرت سيصد درهم به من بدهد تا الاغي بخرم و اسباب معيشت فراهم آورم و بقيه را صرف دامادي کنم خوب است. به در خانه ‏ي حضرت رسيديم، غلامي بيرون آمد و گفت: علي بن ابراهيم و پسرش وارد شوند. سلام و احوالپرسي کرديم. حضرت به پدرم فرمود: چرا از ديدن ما غافلي؟ عرض کرد: هم تنبلي و هم مشغوليت مانع شده است. ساعتي نشستيم و چون خواستيم بيرون بياييم، به دهليز خانه که رسيديم غلامي آمد و کيسه ‏اي به دست پدرم داد و گفت: پانصد درهم است، دويست درهم براي هزينه ‏ي پوشاک و دويست درهم براي خوراک و صد درهم براي ما يحتاج زندگي. و کيسه ‏اي هم به من داد و گفت: سيصد درهم است، و همان گونه که نيت کرده بوديم، يکي يکي را بيان فرمود. اما من قصد کرده بودم به جبل روم و از آنجا همسر انتخاب کنم، فرمود: به جبل مرو، بلکه به سورا برو که تو را در آنجا گشايش کار است. من به فرموده‏ ي حضرتش عمل کردم و به سورا رفتم و مرا در آنجا نفع‏ هاي بسياري به دست آمد و امروز از برکت آن، صاحب دو هزار دينارم و همواره در ترقي هستم. 📖حدیقه الشیعه،ص698. 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بسم الله الرحمن الرحیم ➖ خجالت نکش! از ما هر چه میخواهی، بخواه! که به مقصودت میرسی ان‌شاءالله ... ⬅️محمد بن ابی عبدالله از اسحاق و اسحاق از اباهاشم جعفری روایت کرده که می‌گوید: شَکَوْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه‌السلام ضِیقَ الْحَبْسِ وَ کَتَلَ الْقَیْدِ 🔻به ابا محمد ( علیه‌السّلام) از سختی زندان و فشار غل و زنجیر شکایت کردم! 📜 آن حضرت در جواب من نوشت: أَنْتَ تُصَلِّی الْیَوْمَ الظُّهْرَ فِی مَنْزِلِکَ 🔻تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهی خواند! همانگونه که امام علیه‌السّلام فرموده بود، موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و نماز ظهر را در منزل خود خواندم. در تنگى معيشت بودم و مى‌خواستم در نامۀ خود چند درهم از آن حضرت بخواهم، خجالت کشیدم وقتی به منزل رسیدم، امام علیه السّلام برایم صد دینار💰 فرستاد و در نامه نوشته بود: إِذَا کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْیِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّکَ تَرَی مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. 🔻هر گاه احتیاجی داشتی خجالت نکش و ملاحظه مكن. درخواست خود را از ما طلب کن! زیرا آنچه را که دوست داری خواهی دید( به تو داده خواهد شد) ان شاءالله 📚الکافی ج ۱ ص ۵۰۸ 🌸به نیت فرج آقاامام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨