🤲🏼 #گدای_حرفهای!!
💚 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
✍🏻 شاعر اهـل بیت #حاج_غلامرضا_سازگار نقـل میکند:
🎙️رفیقی به نام «افـشــار» داشـتم، ایشان پیرمردی عجیـب و البـته باصـفا بود، در طول ٢۵ سال این داسـتان را دوبـار برای من نقل کرد:
🎤 من در جوانی #روضه_خوان بودم، روزی درد عمیقـی بـه زانوانم زد، دردی که تمام پایم را گرفت و باعث شد هفتاد روز در بیمارستان بستری شوم.
🏨 روزی دکترها به اتاقم آمده و به زبان انگلیسی چیزی گفتند که من متوجه نشدم، بعد از رفتنشان، هم اتاقیام که انگلیسی میدانست گفت:
🛌 آقای افشار دکترها گفتند یقیناً باید پایت قطع شود!! اگر کاری می توانی بکنی، الان انجام بده.
🌃 چیزی نگفتم، فقط صبر کردم شب که شد گفتم:
✋🏻 گدا که گدایی میرود، اگر پدر به او چیزی ندهد، به دختر کوچک میگوید، سفارش من را به پدرت بکن.
🧔🏻 مـن هـم بنا کـردم این شعرهای « #محمد_باقر_صامت_بروجردی » را خواندن:
🔅بـود در شهر شام از حسـین دختـری
🔅آسیه فطرتـی، فـاطمـه مَنـظـری
🔅تالـی مریمی، ثانی هــاجــری
🔅عفت کردگار، عصمـت اکبری
🔅او سه ساله بود و عقل چهل ساله داشت
🔅بـا چهـل سالـه ها، دم بـه دم نـاله داشـت
🛌 در همان حال که میخواندم در عالم رؤیـا دیدم آقا #اباعبدالله_الحسین تشریف میآورند و دختر سه ساله ای انگشت بابارو گرفـته و بطرف تخـت میکـشد...
🚪حضرت وارد اتاق شدند، سلام کردم فرمودند:
🔅افشـار؛ خوش به حال صـامت، من این اشعار صامت رو خیلی دوست دارم؛ بخوان، میخواهـم گریــه کنـم...
👌🏻خواستم بخوانم که فرمودند: میخواهی خوابیده بخوانی؟ بلند شو!
🧔🏻 گفتم: آقا شما میدانید ٧٠ روز است که افتادهام.
🌷 فرمودند: به به!! ارباب اگر به نوکرش میگوید بلند شو، حتماً میتواند او را شفا دهد، «حســین» بهت میگه بلنـد شـو...!!
🧔🏻 بلند شدم و ایستادم، بلند بلند می خواندم.
🌷 اباعبدالله هم بلند بلند گریه میکردند.
🛌 یک وقت به هوش آمدم و دیدم من بیدارم، ایستاده و شعر می خوانم.
🏨 پرستارها، دکترها، مـریضها گریـه میکردند، فردا صبح من را برای عکس گرفتن بردند.
👥 گفـتند: آقای افشار پای دیگر را بده.
🧔🏻 گفتـم: همین پـا بود!!
👥 گفتند: الله اکبـر، پایی که دیشب باید قطع میشد امروز حتی تشخیص داده نمیشود، امروز مرخص می شـوی...
🚪در همه اتاقها پیچیده بود که مـن میخواهـم مرخـص شـوم، مریضها با ویلچر و عصا به اتاقم آمدند و با گریه میگفتند:
👥 «باید این شعـرها را برای ما هم بخـوانی تــا مـا هـم گریـه کنـیم.»
🧔🏻 من هم خواندم و بعد از بیمارستان رفتم...
🏨 هفته دیگر به بیمارسـتان رفتـم و گفتـم بـروم و هم اتاقـیم را ببیـنم.
👥گفتند: آقای افشار هر چه مریض است جدیـد آورده اند، مریض های قبلی همه به برکت سـه ساله ارباب شفا گرفتند!!
📕 کتاب خـروش خدا، ص ۷٩، علیرضا ثبتی گجوان
🤲🏼 یا من لا تنفع الشفاعه الا باذنه بحق «مولاتنا الرقیة» عجل لولیک الفرج
#کرامات
#داستان_کوتاه
یاس کبود:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈