eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام . در ششم ذیقعده سال ۱۵۰قمری مصادف با ۱۴آذر سال ۱۴۶هجری شمسی بنابه مشهور بدنیا آمدند. که البته تاریخ قمری بزرگداشت ایشان درتقویم ملی ثبت گشته است. علیهماالسلام ملقب به شاهچراغ و است. ايشان فرزند ارشد و بزرگتر خاندان نبوده و همچنین با امام رضا علیه السلام نيز از یک مادر نیستند. بلکه امام رضا علیه السلام فرزند از اولاد علیهماالسلام هستند. و فقط و علیهماالسلام خواهر و برادر أبوینی هستند وبقیه أولاد فقط ازطریق پدر با امام رضا علیه السلام برادر یاخواهر هستند. مادر وی، مشهور به است که چند أولاد داشت من جمله حضرت وحضرت که حرم این بزرگواران نیز در شیراز در نزدیکی است. حضرت ام احمد یکی از پرهیزکارترین همسران امام کاظم علیهماالسلام بودند و حضرت خود را به او گفته و امانتشان را نزد وی به ودیعه میگذاشتند. حضرت احمد بن موسی علیهماالسلام در سال ۱۹۸قمری با برادران خویش وجمع زیادی از برادرزادگان ومحبان اهلبیت علیهم السلام، بقصد زیارت علیه السلام ازمدینه حرکت کردند تااز طریق به طوس عزیمت کنند. اما این خبر حرکت، مأمون ملعون را به وحشت انداخت. لذا به تمام حکام بلاد دستور داد که قافله هرکجا هستند، مانع ازحرکت شوند وآنها را به شهادت برسانند. حاکم شیراز مردی بنام بود. وی با ۴۰هزار لشکر جرّار، در شیراز بااین کاروان جنگید ولی دربرابر قدرت بنی هاشم عاجز ماند وشکست خورد. اما بدنبال تجدید قوا رفت وبه دروغ اعلام کرد که خبر رسیده امام رضا علیه السلام در ازدنیا رفته است. بدین جهت تمام کاروان شدند تابیش ازقبل، بنی هاشم شهید نشوند و دسترسی به آنان سخت تر گردد. حضرت شاهچراغ نیزمورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان ملعون باشمار زیادی از سپاهیان خود به او و دو برادر دیگرش هجوم برد. حضرت شاهچراغ به تنهایی با لشکر به نبرد پرداخت. دشمن چون دیداز عهده او برنمی آید، فرصتی رابرای استراحت امان داد. اما شکافی درجایگاه استراحت وی ایجاد کرد و ازپشت بر سر مبارک شمشیر زد؛ سپس درحالی که بود خانه را بر روی سرش خراب کرد، وبدن مبارکش زیر توده های خاک درمحل حرم فعلی مدفون گشت و او هم یکی دیگر از آل ابیطالب علیهم السلام است که زنده زنده گردیده است. و لعنة الله علي القوم الظالمين .✨✨✨✨✨✨✨✨✨ @zamen_aho_raza
💢این شخص است: به دستور علی(ع) مردم بخاطر قتل عام شدند!؟ پاسخ چیست؟ ✅آنچه که در تاریخی در باره ی شورش مردم ذکر شده است، با ادعای در این تفاوت اساسی دارد. زیرا معتبر اشاره ای به کشتار یا حتی دستور کشتن افراد به زیاد بن ابیه ننموده اند؛ بلکه جالب است بدانیم در منابع یاد شده سخنی خلاف این مدعا مطرح است. برای روشن شدن مطلب به چند منبع تاریخی از این واقعه اشاره می نماییم. ✅بنابر نقل طبری، ابن اثیر، ابن خلدون، ابن کثیر و.... زمانی که ابن حضرمی کشته شد، اهل فارس و کرمان سر به شورش برده و خود را بیرون راندند. حضرت علی(ع) در این مورد که چه کسی را برای سروسامان دادن به روانۀ آن منطقه کند با برخی به مشورت نشست. یکی از یاران حضرت به نام جاریة بن قدامه، زیاد بن ابیه را برای این پیشنهاد داد. حضرت علی(ع) نیز با پذیرش این پشنهاد به ابن عباس دستور داد تا فارس را به زیاد سپرده و او را به همراه سپاهی به آن ناحیه روانه سازد. زیاد پس از حضور در فارس و بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی و با سیاست زیرکانه ای که به کار بست، توانست بدون جنگ و خونریزی بر مسلّط شود. منابع یاد شده تصریح دارند که زیاد با مردم آن سامان با و رعایت امانت رفتار نمود. 📚تاریخ الطبری، ج 5، ص 138 الکامل، ج 3، ص 382 ✅بنابر این، در پاسخ به این با استفاده از گزارش فوق باید به دو نکته ی اساسی کرد: نخست این که، زیاد بن ابیه در تسلّط بر فارس نه تنها با شورشیان آن نجنگید، بلکه با زیرکی و استفاده از روش های مسالمت آمیز توانست بر اوضاع به هم ریخته آن سامان چیره شود. ✅نکته دیگر، در باره ی تشبیه زیاد بن ابیه به انوشیروان است. باید گفت آنچه از گزارش های تاریخی استفاده می شود آن است که تشبیه نمودن زیاد به توسط مردمان فارس -بر خلاف ادعای در این پرسش- به جهت نرمش، مدارا و او بوده است 📚البدایة و النهایة، ج 7، ص320 المنتظم، ج 5 ،ص 159 گل نرگس: 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
احمد میرزا هاشم زاده به نقل از آقای مجتهدی: در ایامی که مشغول اذکا ر و خلوت بودم، یک شب احساس کردم نیرویی فوق العاده مرا به سوی می کشد. ناچار عزم اصفهان کردم و در مدرسه صدر اتراق کردم. در همان حال کسی نزدم آمد و گفت: جناب صمصمام مرا به دنبال شما فرستاده است. از جانب مولا اشاره ای شد و فهمیدم که باید به آنجا بروم. ایشان استقبال فراوانی از من کردند. گفتم: آقاجان! مرا به اصفهان کشاندید. گفت: دیشب خیلی دلتنگ بودم. به حضرت مولا عرض کردم یکی از دوستان تان را بفرستید که دیگر تحمل ندارم و حضرت هم شما را فرستادند. یک هفته باهم بودیم. روزها آقای صمصام با حال خوشی مثنوی می خواند و با هم گریه می کردیم و شب ها هم من قرآن می خواندم و گریه می کردیم و حال خوشی داشتیم. بعد از این مأموریت اشاره ای شده که باید با پای پیاده به زیارت خواجه بروم. به دستور حضرت به حافظیه رفته و خواجه را زیارت کردم. کتاب لاله ای ا ز ملکوت جلد 4، صفحه 24 و 25. .