حاج #شیخ_جعفر_مجتهدی می فرمودند
در ایام اقامت در نجف اشرف یک روز که مشغول تلاوت قرآن بودم به این آیه برخورد نمودم که
(کل نفس بما كسبت رهينة الآ أصحاب اليمين)
به فکر افتادم که اصحاب یمین چه کسانی هستند که در روز قیامت همه در گرو اعمالشان می باشند الا آنها؟
هر چه جستجو کرده و مراجعه نمودم متوجه این مطلب نشدم تا این که خدمت حضرت امیر علیه السلام رسیدم و به آقا عرض کردم
مولای من! اصحاب یمین چه کسانی هستند که در گرو عمل شان نمی باشند؟
حضرت فرمودند
شیخ جعفر شما که اهل حساب و عدد هستید، چطور کلمه ی یمین را حساب نکردید؟
هنگامی که کلمهِ یمین را به حروف ابجد حساب کردم متوجه شدم که عدد ۱۱۰ حاصل می شود، در آن موقع فهمیدم که کل نفس بما كسبت رهينه الآ شیعیان حضرت علی، یعنی فردای قیامت همه گرفتار حساب و کتاب اعمالشان هستند، مگر شیعیان و پیروان حضرت امیرالمؤمنین💚 علیه السلام که به عنایت و شفاعت حضرت مولا، حساب و کتابی بر آنها نیست.
📚لاله ای از ملکوت،-شرح حال و کرامات عارف صاحبدل حاج شیخ جعفر آقای مجتهدی-نشر لاهوت
💗🌹 یـــاس کـــبود🌹💗:
:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#توسل به قمر بنی هاشم سلام الله علیه
با دو بیت شعری که #شیخ_جعفر_مجتهدی رضوان الله علیه از #امام_زمان ارواحنا فداه نقل کردند
🔻جناب آقای مصطفی حسنی تعریف کردند:
روزی همراه بعضی از دوستان جهت زیارت آقای مجتهدی به قزوین منزل آقای حاج فتحعلی رفتیم ، بعد از اینکه لحظاتی را در خدمتشان سپری کردیم ، خطاب به حاج آقا فتحعلی فرمودند : کاغذ و قلمی تهیه کنید تا یک دو بیتی درباره حضرت ابالفضل علیه السلام بگویم ، حاج علی آقا یک برگ کاغذ و قلمی به ایشان دادند ، پشت کاغذ مقدار اندکی خط خورگی داشت ، فرمودند اسم آقا را بر روی کاغذ قلم خورده نمی نویسند و حاج علی آقا فورا کاغذی کاملا تمیز مهیّا نمودند ، آنگاه آقای مجتهدی گفتند :
حضرت ولیّ عصر ارواحناه فداه می فرمایند : هر کس با این دو بیت شعر متوسل به عمویم قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس سلام الله علیه بشود ،حتما حاجتش بر آورده خواهد شد و سپس شروع به خواندن بیت اوّل کردند و در فاصله بین بیت اوّل و دوّم حدود نیم ساعت با شدت تمام می گریستند، آنگاه بیت دوّم را خوانده و باز حدود نیم ساعت شدیداً گریه کردند آنگاه دو بیتی را روی کاغذ نوشتیم که عبارت بود از:
"یادم ز وفای اشجع الناس آید
وز چشم ترم سوده الماس آید
آید به جهان اگرحسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید"
📚لاله ای از ملکوت ص ۲۳۶
💗🌹 یـــاس کـــبود🌹💗:
:
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
کـانـال یـا ضـامـن آهـو در ایتا
https://eitaa.com/yazamen_aho_raza
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
حرمت زیارت مؤمن
حاج اقای شیخ فضل الله شیخ الاسلام:
زمانی که آقای مجتهدی در قم تشریف داشتند، گاهی خدمت شان مشرف می شدم.
یک روز که غسل واجب به گردنم بود، میل زیارت ایشان را داشتم.
ایشان فرمودند: آقا جان! هر گاه انسان بخواهد به زیارت مؤمنی برود، ابتدا غسل می کند و سپس به زیارت مؤمن می رود.
خیلی خجالت کشیدم و فورا از ایشان عذرخواهی نموده، راهی منزل شدم و پس از غسل دوباره به منزل ایشان شرفیاب شدم.
ایشان با تبسمی بسیار ملیح فرمودند: حالا درست شد آقا جان.
کتاب لاله ای ملکوت صفحه 277.
#شیخ_جعفر_مجتهدی
#زیارت_مؤمن
#اشراف_باطنی
.
بشارت فرزند پسر
یک روز به همراه همسرم خدمت آقای مجتهدی مشرف شده بودیم. آن زمان همسرم در ماه چهارم بارداری بود و هنوز علائم حمل در ایشان مشخص نبود. ایشان فرمودند: حضرت می فرماید: شما صاحب فرزند پسر می شوید.
خانم حاج فتحعلی که آن جا تشریف داشتند، گفتند: آقا جان! اگر عبدالخانم بود چی؟
آقا تکرار کردند که حضرت می فرمایند پسر است و اسمش محمود است.
بالاخره دو ماه بعد از رحلت آقای مجتهدی فرزند ما به دنیا آمد و همان طور که ایشان مژده داده بود، پسر بود و ما هم اسمش را محمود گذاشتیم.
راوی: هادی یغماییان
کتاب لاله ای ملکوت صفحه 273.
#شیخ_جعفر_مجتهدی
#ارتباط_با_اهل_بیت
.
حاج غلام حسین یزدان پناه:
شیخی از اهل منبر خیلی مشتاق دیدار آقای مجتهدی بود. بالاخره متوجه می شود که شیخ جعفر در خانه آقای حسین مینایی سکونت دارد. وقتی به آنجا مراجعت می کند و از در وارد خانه می شود، شیخ جعفر بلافاصله از در دیگر خارج می شود.
آقای مینایی می گوید: آقا! این شیخ خیلی مشتاق دیدار شماست.
آقای مجتهدی می گوید: اما من اصلا مایل به دیدار او نیستم.
ایشان د ر چرایی این اکراه می گوید: این شیخ پنجاه سال است که بر روی منابر #روضه سید الشهدا (ع) می خواند؛ اما حتی یک بار هم چشمش به نم اشکی تر نشده است.
کتاب لاله ای از ملکوت: صفحه 367.
#شیخ_جعفر_مجتهدی
.
سید محمد احمد زاده:
یکی از فرزندانم شدیدا بیمار شده بود. وقتی او را به بیمارستان برددم، پزشکان بعد از معاینه بیماری او را مننژیت تشخیص داده و برای همین منظور دارو تجویز کردند.
با حالتی پریشان و نگران خدمت آقای مجتهدی که آن زمان در مشهد بودند، مشرف شدم. ایشان فرمودند: آقا سید محمد جان! ناراحت نباشید بچه شما خوب می شود. از در که رفتی بیرون، دو نفر در بین راه نشسته اند، مبلغی به آنها #صدقه دهید، فرزندتان بدون مصرف درو خوب خواهد شد.
وقتی از منزل ایشان خارج شدم، به دو نفر فقیر برخوردم و صدقه دادم و همان طوری که شیخ گفته بود، فرزندم بدون مصرف دارو سریعا خوب شد.
کتاب لاله ای از ملکوت: صفحه 348.
#شیخ_جعفر_مجتهدی
.
احمد میرزا هاشم زاده به نقل از آقای مجتهدی:
در ایامی که مشغول اذکا ر و خلوت بودم، یک شب احساس کردم نیرویی فوق العاده مرا به سوی #اصفهان می کشد. ناچار عزم اصفهان کردم و در مدرسه صدر اتراق کردم.
در همان حال کسی نزدم آمد و گفت: جناب صمصمام مرا به دنبال شما فرستاده است. از جانب مولا اشاره ای شد و فهمیدم که باید به آنجا بروم. ایشان استقبال فراوانی از من کردند. گفتم: آقاجان! مرا به اصفهان کشاندید.
گفت: دیشب خیلی دلتنگ بودم. به حضرت مولا عرض کردم یکی از دوستان تان را بفرستید که دیگر تحمل ندارم و حضرت هم شما را فرستادند.
یک هفته باهم بودیم. روزها آقای صمصام با حال خوشی مثنوی می خواند و با هم گریه می کردیم و شب ها هم من قرآن می خواندم و گریه می کردیم و حال خوشی داشتیم.
بعد از این مأموریت اشاره ای شده که باید با پای پیاده به زیارت خواجه #شیراز بروم. به دستور حضرت به حافظیه رفته و خواجه را زیارت کردم.
کتاب لاله ای ا ز ملکوت جلد 4، صفحه 24 و 25.
#شیخ_جعفر_مجتهدی
.
آن اوایلی که در مشهد بودم، یک روز #امام_رضا (ع) به من فرمود: شیخ جعفر! به خواجه اباصلت بروید و از زائر ما استقبال کنید.
فورا به آن محل رفتم و منتظر نشستم. بعد از مدت کوتاهی از دور قافله ای نمایان شد. به استقبال شان رفتم و پیوسته بهشان خوش آمدگویی می کردم تا اینکه به خواجه اباصلت رفتند. خواستم برگردم، حضرت فرمودند: «زائر مورد نظر ما هنوز نرسیده است».
بعد از مدت کوتاهی دیدم پیرمردی نورانی، عصا زنان به سمت خواجه اباصلت می آید و شعری را زمزمه می کرد:
هر کسی کسی دارد یار و مونسی دارد
من فقط تو را دارم حق تو را نگه دارد.
شعر را که می خواند تمام سنگ ها و خار های بیابان با او همنوا می شدند.
بالاخره او را به منزل خودم بردم و کمال احترام را از او به جا آوردم.
روز دهم می خواست به شهر خود برگردد. امام رضا (ع) به من فرمود: شیخ جعفر! زائر ما فردا می خواهد برگردد ؛ اما ما می خواهیم او را نزد خود نگه داریم.
فردا که شد، پیرمرد آمد خداحافظی کند. گفت: فقط یک سؤال دارم. چرا در این مدت این همه به من رسیدگی کردی و ریالی هم نگرفتی. تا گفتم: «امر مولایم حضرت رضا (ع) بود. ایشان به شما عنایت دارند»، پیرمرد منقلب شد و گفت: «حال که چنین است، من از مشهد بیرون نمی روم. اگر حضرت مرا دوست دارند، قبولم کنند».
بعد از این صحبت ها، پیرمرد خواست کمی استراحت کند. بعد از یک ساعت متوجه شدم که گویا صد سال است از دنیا رفته اند. سپس به اتفاق دوستان خادمان آستان مبارک، پیرمرد را در جوار مرقد نورانی امام (ع) به خاک سپردیم.
راوی: میرزا ابوالفضل ثقفی
#کتاب_لاله_ای_از_ملکوت ؛ جلد 4، صفحه 51-49.
#شیخ_جعفر_مجتهدی
.
به همراه #آیت_الله_کشمیری، به دیدن آقای #مجتهدی رفتیم. ایشان داستانی را بدین مضمون نقل کردند:
یکی از اولیای خدا به دیدنم آمد و گفت: به زیارت #حضرت_معصومه (س) رفته بودم. موقع خداحافظی حضرت فرمودند: سری هم به عمو بزنید.(منظورشان آقای مجتهدی بود).
ایشان ادامه داند: در زمان های گذشته، در دربار سلاطین، یک پیرمردی با محاسن سفید و بلند در کنار پادشاه می نشست که عموی دربار به حساب می آمد. هر وقت سلطان درباره امری به خشم می آمد، عموی دربار ریش گرو می گذاشت و مانع از اقدام خشن پادشاه می شد.
ایشان در حالی که اشک می ریختند، فرمودند: حضرت معصومه (س) ما را به عنوان عموی دستگاه خود پذیرفته اند.
در بهشت هم کسی جز #حضرت_ابراهیم (ع) محاسن بلند ندارد. ایشان عموی دستگاه خلقت هستند.
راوی: شیخ جعفر ناصری
#کتاب_لاله_ای_از_ملکوت ؛ جلد 4، صفحه 46-45.
#شیخ_جعفر_مجتهدی
.
در اوایل زندگی، از نظر وضع مالی پریشان بودم. ه راز چند گاهی خدمت آقای #مجتهدی می رسیدم و زبان به شکوه می گشودم. ایشان هم آرامم می کرد و می گفت: حاجت تان را می گیرم.
مدتی بعد به همراهی آقای حافظیان که از شاگردان بزرگ آیت الله نخودکی اصفهانی بودند و عده ای دیگر قرار شد که برویم و ضریح مطهر #امام_رضا (ع) را تمیز کنیم.
در موقع تمیز کردن، با زبان ساده و بی آلایش خطاب به حضرت گفتم: آقا جان! یک لقمه نان بده؛ دهان این #سگ را ببند.
در همین موقع از بالای ضریح یک لقمه نان شیر مال افتاد و من آن را برداشتم و خوردم. لحظاتی بعد بی اختیار حالم دگرگون شد و انقلاب روحی عجیبی پیدا کردم.
از آن به بعد کم کم اوضاع مالی ام رو به سامان پیش رفت.
راوی: حاج قدیر حریرچی(طلا فروش و مسئول امور زینتی حرم مطهر)
#کتاب_لاله_ای_از_ملکوت جلد سوم، صفحه 205 و 206.
#شیخ_جعفر_مجتهدی
.