🔶❄زمان توبه قبل مرگ❄🔶
🔵 رسول خدا (ص) : هر کس یکسال پیش از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد.
🔵 سپس فرمود: یکسال زیاد است.
هر کس یک ماه پیش از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد.
🔵 سپس فرمود: یک ماه بسیار است. هر کس یک هفته قبل از مرگش توبه کند، خدا توبه اش را می پذیرد.
🔵سپس فرمود: یک هفته زیاد است.
هر کس یک روز قبل از مرگش توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد.
🔵 سپس فرمود: یک روز زیاد است. هر کس پیش از دیدن ملک الموت و جایگاهش در آخرت
توبه کند، خدا توبه اش را می پذیرد.
پس زودتر توبه کنید....❗️
📚اصول کافی جلد 2 صفحه 44
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✅ زنا با زن #شوهردار؛ حق الله است یا حق الناس⁉️
🔹پاســـــخ:
✍مقام معظم رهبری: در هر حال نسبت به گناه کبيره مذکور توبه و استغفار نمايند و بيش از آن وظيفهاي ندارند. [1]
✍آیت الله مکارم: در فرض سوال زنا حق الله است و لازم است از گناه کبیره ای که انجام داده اند به طور جدی توبه کرده و تکرار نکنند. [2]
✍آیت الله سیستانی: حق الله است. [3]
✍آیت الله شبیری زنجانی: اگر این کار باعث هتک زوج شود از مصادق حق الناس نیز هست و اگر به جهت اینکه مرد نمی تواند تا زمان حیض دیدن همسرش با وی نزدیکی کند مانع نزدیکی مرد شود از این جهت هم حق الناس حساب می شود. [4]
✍آیت الله وحید: بله حقّ الناس هم هست به ناموسِ دیگری تجاوز و دست درازی کرده و برایِ هر دو (هم زن هم مرد)حق الناس است و زنِ شوهر داری که زنا داده بنابر إحتیاطِ واجب برایِ همیشه بر زنا کننده حرام شده است و اگر شوهرِ زن بمیرد یا زن را طلاق دهد هیچ وقت این زن با زنا کننده نمی تواند ازدواج کند و به او هیچ وقت حلال نمیشود. [5]
✍آیت الله فاضل: زنا حق الله است نه حق الناس و نسبت به شوهر زن حقی بر گردنش نیست، در هر صورت زنا از گناهان بزرگ است و سبب کوتاه شدن عمر و از بین رفتن خیر و برکت از زندگی می شود. و واجب است فورا توبه کنند و با انجام واجبات و انجام کارهای خوب مانند دعا کردن و استغفار و تلاوت قرآن گناه خود را جبران کنند. [6]
📚 منابع:
[1]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: Ny6Ff4a9wUQ.
[2]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 9601090137.
[3]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله سیستانی، کد استفتا: 593754.
[4]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله شبیری زنجانی، شماره سوال: 40066.
[5]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله وحید.
[6]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله فاضل لنکرانی، کد رهگیری: 9600078.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#احکام_زنا
#زن_شوهردار
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
پاسخ #تفصیلی🔻🔻🔻
گرچه در هیچ روایتی از شیر دادن مادر با حالت جنابت #نهی نشده است 🔘
ولی بهتر است با این حالت به کودک شیر #ندهند.❌
مادرانی که به تربیت فرزند خود اهمیت می داده اند سعی داشته اند که #شیر دادن آنها در حالت #طهارت و پاکی و حتی با حالت #وضو باشد تا جایی که بعضی از زنانی که کودکان شان به موفقیت هایی رسیده اند کسانی بوده اند که گفته اند ما هیچ گاه بدون #وضو به فرزند خود شیر ندادیم.😊
بنا بر این همانطور که شیر دادن با حالت طهارت #ظاهری (رعایت مسائل بهداشتی) در سلامت #جسمی کودک مؤثر است، 💎
🔷🔶🔹 طهارت #باطنی (وضو و غسل ) نیز بسیار در تربیت فرزند مؤثر است.☑️
همچنین #نزدیکی با همسر در صورتی که کودک شیر خواره یا غیر ممیز داخل همان اتاق، خواب باشد اشکالی ندارد❌
اما اگر کودک #بیدار است نزدیکی در حضور او #مکروه است و در روایات وارد شده است که:👇👇👇
" اگر زن و شوهری در حضور کودک بیدار با هم نزدیکی کنند این کار باعث می شود که آن کودک در آینده #زناکار شود. "[1]
👈 البته آنچه در این گونه #روایات وارد شده است به عنوان بیان علت #تامه و یک حکم کلی نیست؛👉
یعنی این طور نیست که همه کودکانی که پدر و مادرشان در زمان شیر خوارگی آنان چنین برنامه داشته اند زنا کار شوند!✋ بلکه معنی این دسته از روایات این است که این کار می تواند مقدمه ای برای انحراف #جنسی فرزندان باشد و نباید اجازه داد که این مقدمه بوجود بیاید .👌👌
از طرف دیگر هر چه روابط #زناشویی پدر و مادر در محیطی دور از حضور #فیزیکی فرزندان باشد زمینه های فساد جنسی در آنها #کمتر خواهد شد.🙂
بنا بر این بسیار مناسب است پدران و مادران تا جایی که می توانند سعی کنندکه حتی در حضور کودک #شیرخوار خواب نیز این عمل را انجام ندهند.❌
🔰 منبع: سایت اسلام کوئست.
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
📄بخشی از وصیت شهید مدافع حرم "علیرضا قلی پور "به دختر شش ساله:
فاطمه جان سلام
بابا جان! خیلی دوست دارم،
درسهایت را مرتب بخوان و به حرف مادرت گوش کن.
نماز و حجاب یادت نره،
یادت نره که وقتی چادر به سر میکردی خوشکل و ناز میشدی،
همیشه به یادت هستم،
تو هم به یاد من باش باباجونی.
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
#شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #مدافعان_سلامت #کلام_شهدا #وصیتنامه #خاطرات #عکس
توسل
در منطقۀ تفحص، بدنهای شهدا پیدا نمی شد. یکی گفت: بیایید به قمربنی هاشم متوسل بشویم. نشستند و به دست های علمدار سیدالشهداء متوسل شدند. درست است که دست های قمربنی هاشم قطع شد، اما بابالحوائج است. خود سیدالشهدا هم وقتی کارش در کربلا گره میخورد به عباس رو میانداخت.
نشستند و متوسل شدند؛ بعد از آن بلند شدند و خاک ها رو به هم زدند. یک جنازه زیر خاک دیدند، او را بیرون آوردند. الله اکبر! دیدند اسم این شهید عباس است. شهید عباس امیری گفتند: شاید پیدا شدن شهیدی به نام عباس اتفاقی است. گشتند و یک جنازۀ دیگر پیدا شد که دست راستش درعملیاتی دیگر قطع شده و مصنوعی بود. او را بیرون آوردند دیدند اسمش ابوالفضل است. فهمیدند اینجا خیمه گاه بنی هاشم است. گفتند: اسم این مکان را بگذاریم مقر ابوالفضل العباس.
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✅ *ماموریت ویژه ی*
یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر *شهید_محسنحججی*
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.
■ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟"
● می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.
اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.
قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقرداعش.
※※※※
توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.
■ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. 😱😭😩
رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!"
● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.
داد زدم:
*پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش*؟!"😡😭😬
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده."
دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"
داعشی به زبان آمد. گفت: " *تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!*"😥😭😭
هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر."
اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."
■ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد.
توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"*
گفتم:
*بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.*😭😫
■ یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.
خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😞
بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم
فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝😍
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی اومدهان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود.
پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"
■ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم.
😴😥 😨
بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟😭
گفتم: "حاجآقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."
گفت: "قسمت میدم به بیبی که بگو."
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭
دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام."
● وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔🤲
راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم
#نثار_روح_پاک_شهدا_صلوات
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر حجت هست🥰✋
*سفر ڪربلا...*🌙
*شهید حجت اصغری شربیانی🌹*
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۷
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: فیروزآبادِ شهر ری
محل شهادت: حلب،سوریه
*🌹راوی← داشتیم میرفتیم کربلا !🌙با حجت ته اتوبوس نشسته بودیم ! کلى گپ زدیم ! خیلی باهاش شوخی میکردیم🍃تو کربلا همیشه از ما جدا میشد تنهایی میرفت حرم‼️برامون سوال شده بود آخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری‼️که وسط حرفاش یه دفعه گفت من خیلى دوست دارم شهید بشم !🕊️از دهنش پرید گفت من شهید میشمااا !🕊️ من و امیر حسینم بهش گفتیم داداش تو شیویدم نمیشى چه برسه شهید !(خنده)‼️حلالمون کن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى دستمال کاغذى کردیم تو گوشت🥀اصلا ناراحت نمیشد ..🥀دقیقا محرم سال بعد روز تاسوعا🌙مثل اربابش سرش و هر دو دستشو🥀فدای عمه جانمان زینب کرد🕊️حاجتشو اون سال تو کربلا گرفته بود🌙خوب خبر داشت سال دیگه شهید میشه🕊️و شد علمدار حلب💫مادرشهید← روزی که پیکرش را به معراج آوردند من را نمیبردند🥀و میگفتند شاید اگر پیکرش را ببینید روی اعصابتان تأثیر بگذارد🥀اما من قبول نکردم🥀حجت با خمپاره شهید شده بود💥 دستش مانند حضرت ابوالفضل عباس (ع) قطع شده بود🥀بقیه بدنش را ما ندیدیم🥀او مانند حضرت عباس شجاع بود🌙و مانند ایشان در روز تاسوعای حسینی🥀به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید حجت اصغری شربیانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
😉 #ساندویچ_خوشمزه 🌯
یک شب مهدی دیر به خانه آمد. تا رسید منزل، بابا حسابی او را کتک زد. وقتی آمدیم زیر کُرسی، دیدم مهدی نه تنها ناراحت نیست، بلکه دارد میخندد.
گفتم: چرا میخندی؟ داری بابا رو مسخره میکنی؟ خیلی بیادبی!
گفت: نه آبجی! تو نمیدونی چی شد؟
گفتم: چی شد!؟
گفت: من امرو یه چیزی خوردم به اسم #ساندویچ که خیلی خوشمزه بود.
گفتم: از کجا پول اوردی!؟
گفت: با پولی که بابا واسه کرایه ماشین داده بود، یه ساندویچ خوردم. بعدم مجبور شدم کل مسیرو پیاده بیام. این شد که دیر رسیدم خونه و کتکم خوردم. امّا اون ساندویچِ خوشمزه به این کتکخوردنه میارزید.
گفتم: پع چرا واسه ما نیاوردی؟
گفت: دفعه دیگه پیاده میام، پولشو واسه تو ساندویچ میخرم.
🥰
❤
👈 به نقل از خواهرِ سردار #شهید_مهدی_خندان ؛ فرماندهی تیپ یکم عمّار #لشکر۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ ملقّب به #شیر_کوهستان
منبع: کتاب #سالار_تیپ_عمار ، صفحه ۳۶ با کمی اختصار.🌹