eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ملائكه‌هاي الهي براي محبين آقا اميرالمومنین عليه السلام استغفار مي‌كنند... 🌹قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: ➰خداوند از نور چهره‌ي علي بن ابيطالب عليه السلام هفتاد هزار ملك بيافريده كه تا روز قيامت براي او و محبين او استغفار كنند. 📓بحارالانوار ج 68 ص 142. کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌟حضرت محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمودند:   💎دو مسلمانى كه سه روز با هم قهر كنند و آشتى ننمايند، هر دو از اسلام بيرون مى‌روند و ميان آنان هيچ پيوند دينى نيست و هر كدام از آنها پيش از ديگرى با برادرش حرف بزند، در روز قيامت زودتر به بهشت مى‌رود. 🔅أَيُّما مُسلِمَينِ تَهاجَرا فَمَكَثا ثَلاثا لايَصطَلِحانِ اِلاّ كانا خارِجَينِ مِنَ السلامِ، وَ لَم يَكُن بَينَهُما وَلايَةٌ فَاَيُّهُما سَبَقَ اِلى كَلامِ اَخيهِ كانَ السّابِقَ اِلَى الجَنَّةِ يَومَ الحِسابِ. 📚كافي، ج ٢، ص ٣٤٥ کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💠روزه زن شیرده همراه بی حالی شدید💠 ❓سوال: آیا روزه زن شیرده که مشقت فراوان و بی حالی شدید رو به روست، صحیح است؟ ✅ پاسخ: 👇👇 ✍مقام معظم : اگر روزه برای وی ضرر دارد، روزه اش صحیح نیست.[1] ✍ آیت الله : اگر روزه برای مادر ضرر داشته روزه صحیح نیست و زنانى كه بچه شير مى‏ دهند خواه مادر بچه باشند يا دايه، اگر روزه گرفتن باعث كمى شير آنها و ناراحتى بچه شود روزه بر آنها واجب نيست، ولى براى‏ هر روز همان كفّاره (يك مدّ طعام750گرم ) گندم یا جو یا مانند آن واجب‏ است، بعداً نيز بايد روزه را قضا كنند، امّا اگر روزه براى خودشان ضرر داشته باشد، نه روزه واجب است و نه كفّاره، ولى بايد بعداً روزه‏ هايى را كه نگرفته‏ اند قضا نمايند، البته اگر روزه برای خود زن ضرر داشته باشد و نتواند تا سال بعد قضا نماید، قضا نیز ندارد. [2] ✍آیت الله : زنـى كـه بـچه شير مى دهد و شير او كم است چه مادر بچه يا دايه او باشد، اگـر روزه بـراى خودش يا بچه اى كه شير مى دهد ضرر دارد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يـک مـد طعام (٧٥٠ گرم نان یا ماکارونی یا آرد) به فقير بدهد و روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد . ولى بنابر احتياط واجـب ايـن حـكـم اخـتصاص به موردى دارد كه شير دادن بچه منحصر به همين راه باشد و اما اگر راه ديـگـرى بـراى شـير دادن بچه باشد - مثلا از شیر خشک استفاده کنند – بنا بر احتیاط واجب باید روزه بگیرد.[3] ✍ آیت الله : اگر بترسد روزه برایش ضرر داشته باشد نباید روزه بگیرد. [4] ✍ آیت الله : اگر روزه گرفتن برایش ضرر نداشته باشد و تنها بی حال می شود و روی زمین افتد، روزه اش قبول است. اما اگر روزه گرفتن برای خودش یا برای بچه شیر خوار ضرر داشته باشد، نباید روزه بگیرد.[5] --------------- 📚 پی نوشت: 🔹[1]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: adpCZdkgG0. 🔹[2]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 9601300044. 🔹[3]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله سیستانی، کد استفتاء: 600267. 🔹[4]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله شبیری زنجانی، شماره سوال: 45400. 🔹[5]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله فاضل لنکرانی، کد رهگیری: 9600386. -------------   -کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 ❇️یک روز ابراهیم زنگ زد و گفت، ماشینت رو امروز استفاده می کنی؟ گفتم نه همینطوری جلوی در خونه افتاده! آمد ماشین را گرفت و گفت تا عصر بر می گردم. وقتی برگشت گفتم کجا بودی؟ گفت ، مسافر کشی! تعجب کردم، بعد گفت، بیا با هم بریم چند جا و برگردیم وگفت، اگر توی خونه برنج و روغن یا چیزی دارید، به همراه خودت بیار. بعد رفتیم فروشگاه و مقداری برنج و روغن و ... خریدیم، از پول هایی که به فروشنده می داد، مشخص بود که واقعا رفته مسافر کشی ! بعد هر چه خریده بود را به پایین شهر بردیم و به خانواده هایی دادیم. بعد فهمیدم که اینها خانواده هایی هستند که همسرنشان در جبهه هستند و رزمنده هستند و برای زندگی با مشکل مواجه شده اند. این ها از کارهای خالصانه ابراهیم بود 🌹 📚سلام بر ابراهیم 1 🥀🕊🥀🕊
📌شهدا همیشه برای ما شبیه اسطوره‌های فرازمینی بودن که انگار در برهه‌ای از زمان ماموریت زمینی پیدا کردن تا با ما زندگی ‌کنن و یه گوشه از تاریخ برای همیشه تو حافظه‌های جمعی سرزمینمون ثبت بشن 🔹در کهکشانی‌ها بخشی از روایات و سبک زندگی شهدا رو با شما به اشتراک بذاریم، خاطرات و نکته‌های کوچیکی که عمل بهشون می‌تونه نتیجه‌های بزرگ رو رقم بزنه 💢روایت کمتر شنیده شده از شهید صیاد شیرازی 🔸برشی کوتاه از زبان همسر شهید صیاد شیرازی درباره کمک کردن این فرمانده بزرگ جنگ در منزل هدیه به روح مطهر شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 بي نتيجه بلند شدم و سمت اتاقم رفتم. با كمك رمزيه آماده شدم. -خيلي خوشگل شدي! لبخندي زدم. با رفتن رمزيه نگاهي تو آينه به خودم انداختم و از اتاق بيرون اومدم. صداي موزيك ملايمي از سالن مهمون به گوش مي رسيد. راهم رو به همون سمت كج كردم. تعداد كمي مهمون اومده بود. آشو كت و شلوار سرمه اي خوش دوختي تنش بود و كنار مردي ايستاده بود. با ديدنم به مرد چيزي گفت و اومد سمتم. نگاهي به سر تا پام انداخت. -الان مثل يه بانوي زيبا شدي! -قبلاً چي بودم؟! خم شد روي صورتم. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 يه دختر بچه ي تخس! و چشمكي زد. دستش رو روي كمرم گذاشت. -بريم به دوستام معرفيت كنم. تا پاسي از شب سالن شلوغ بود. آشو اومد سمتم. -يه دور برقصيم؟ از نشستن زياد خسته شده بودم. دستم و توي دستش گذاشتم و با هم وسط رفتيم. با فاصله ي كمي رو به روي هم شروع به رقص كرديم. شخصيت آرومي داشت. بالاخره مهمون ها رفتن. * يك هفته هر طوري بود، گذشت و امروز قرار بود به ايران برگرديم. دلم براي مامان و هاوير تنگ شده بود. با نشستن هواپيما تو فرودگاه تهران لبخندي زدم. 💗کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 مشخصه از برگشت خيلي خوشحالي! -نباشم؟ احساس مي كنم از اون دنيا برگشتم؛ مثل كسي كه خدا يه فرصت ديگه بهش داده. -خوبه. با هم از فرودگاه بيرون اومديم. -به راننده گفتم اول تو رو برسونه. -ممنون بابت اين مدت. اميدوارم بتونم جبران كنم. لبخند مرموزي زد و گفت: اومدم بپرسم چطوري كه سمت ماشين هولم داد. آدرس خونه ي دائي رو دادم. ماشين كنار خونه￾شايد جبران كردي! ي دائي نگهداشت. پياده شدم و تا اومدم تعارف كنم ماشين با سرعت از كنارم رد شد. شوكه نگاهم رو به ماشين دوختم و زنگ خونه ي دائي رو فشردم. 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗
آلاء: 💗💗💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗 💗💗 💗 لحظه اي نگذشته بود كه در باز شد و تو آغوش گرم مامان فرو رفتم. -خدايا شكرت ... خدايا شكرت ... خدا تو رو دوباره بهم داد، مي فهمي؟ دوباره! -باورم نميشه بعد از اين همه سال اومدي تهران مامان! مامان صورتم و توي دستش گرفت. -بخاطر تو همه كاري مي كنم؛ همه كار! -مي بينم كه بادمجون بد آفت نداره! تو كه هنوز زنده اي!! از بغل مامان بيرون اومدم. -دختر دائي عزيز، من تا حلواي تو رو نخورم هيچ كجا نميرم. مامان ”خدا نكنه“ اي گفت. هاوير بغلم كرد. خيلي دلم برات تنگ شده بود. اين رفتنتم به نفع ما شدا ... مامان بالاخره تهران اومد! کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 💗 💗💗 💗💗💗 💗💗💗💗 💗💗💗💗💗