eitaa logo
یــا ضــامــن آهــو
415 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
⚫️ارتباط با قرآن 🔘زندگی نامه اهل بیت ⚪️ادعیه 🔴شهدا Mohamad3990 ایدی ادمین برای ثبت نظرات و پیشنهاد شما عزیزان💖💖 تبلیغات شما بزرگواران را با کمترین هزینه (توافقی) پذیرا هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻داستان واقعی از توسل به امام حسین(علیه السّلام ) 📌خطیب بزرگ شیخ عبدالواهب کاشی در بسیاری از مجالس خود یاداوری میکند : من به برکت وجود امام حسین علیه السلام زنده مانده ام او تعریف میکند که : مادرم بعداز تحمل زایمان های دشوار ،هیچ کدام از پسرانش بعد از تولد زنده نمی ماندند 😔 منم که بدنیا امدم دریک قدمی مرگ بودم🙁 دیگر تاب و طاقت مادرم تمام میشود به بالای پشت بام می رود به مولا امام حسین(علیه السّلام) متوسل میشود و 👈 نذر میکند که اورا خادم امام حسین گرداند و وقتی از پشت بام به پایین می آید درکمال تعجب فرزند خود را سالم می بیند و بااشک شادی معجزه امام حسین را شکر میگوید و بابت این معجزه شیخ کاشی خادم امام حسین ع گردیده بود منبع : 📚استشفاء به معصومین ...ص۳۲۸ ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌟 معجزه ای شگفت آور در شش ماهگی!! ⚜️ مرحوم راوندی و دیگر بزرگان (رضوان اللّه تعالی علیهم) به نقل از حکایت کنند: 🕋 پیش از آن که (علیه السلام) عازم دیار خراسان شود، در مکّه معظّمه حضور آن حضرت شرفیاب شدم و عرض کردم: 👳🏼‍♂️ یابن رسول اللَّه! آهنگ سفر به مدینه منوّره را دارم، چنانچه ممکن باشد نوشته ای برایم بنویس و مرا به فرزندت، حضرت محمّد جواد (علیه السلام) معرّفی بفرما. ⏳ امام (علیه السلام) تبسّمی نمود، برای آن که فرزندش در آن هنگام در سنین شش ماهگی بود!! 📜 و چون حضرت نامه را نوشت و به دست من داد، به سوی مدینه منوّره حرکت کردم تا آن که بر سرای (علیه السلام) رسیدم، غلام آن حضرت جلوی منزل ایستاده بود، گفتم: 👳🏼‍♂️ مولای مرا بیاور تا با دیدن جمال دل آرایش، چشم خود را جلا بخشم و فیضی برگیرم. 🌴 غلام وارد منزل رفت و پس از لحظاتی بیرون آمد؛ و آن اختر فرزانه آسمان ولایت و امامت را روی دست هایش نهاده بود، پس نزدیک رفتم و سلام کردم. 🌹 گوهر ولایت، حضرت جواد (علیه السلام) جواب سلام مرا داد و فرمود: ❓ای محمّد! حال تو چگونه است؟ 👳🏼‍♂️✋🏻 عرضه داشتم: ای مولایم! در اثر بیماری چشم، نابینا گشته ام. 🌹 آن عزیز خردسال به من اشاره نمود و فرمود: نزدیک بیا... 📜 چون نزدیک امام جواد (علیه السلام) رفتم، نامه پدرش، امام رضا (علیه السلام) را به غلام دادم و او نامه را گشود و حضرت آن را خواند؛ و سپس به من خطاب کرد و فرمود: نزدیک تر بیا... 👳🏼‍♂️ چون جلوتر رفتم، حضرت دست کوچک و مبارکش را بر چشم های من کشید؛ و من به برکت وجود مقدّس آن گوهر شش ماهه شفا یافتم و چشمم بینا شد و دیگر احساس درد و ناراحتی نکردم. 📚 خرایج راوندی، ج ۱، ص ۳۷۲، ح ۱. 📚 بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۴۶، ح ۲۰. 📚 إثبات الهداة، ج ۴، ص ۳۸۸، ح ۲۴. 📗 چهل داستان و چهل حدیث از امام جواد (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
☀️ سخن گفتن مولا علی (ع) با خورشید! 📚 در کتب مختلف، از راویان متعدّدی همانند سلمان فارسی، عمّار یاسر، ابوذر غفاری، عبداللّه بن مسعود، عبداللّه بن عبّاس و... آورده اند که چون خداوند متعال، مکّه را توسّط (صلّی اللّه علیه و آله) و فداکاری امام علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) فتح کرد، پیش از آن که حضرت رسول (صلوات اللّه علیه) عازم و آماده جنگ هَوازن گردد، در حضور جمعی خطاب به علیّ (علیه السلام) نمود و اظهار داشت: 🌹 «ای علیّ! برخیز و به همراه اصحاب در گوشه ای از قبرستان بقیع وارد شده و هنگامی که خورشید طلوع نماید، با وی مکالمه کن و سخن بگو!» 🌷 (علیه السلام) طبق دستور حضرت رسول (صلوات اللّه علیه) بلند شد و به همراه بعضی از اصحاب به قبرستان بقیع رفت و چون خورشید طلوع کرد؛ آن را مخاطب قرار داد و گفت: 🔅«السّلام علیک ایّها العبد الدّائر فی طاعة ربّه». 🌄 و جواب سلام حضرت علیّ (صلوات اللّه علیه) را این چنین پاسخ گفت: 🔅«و علیک السّلام یا اخا رسول اللَّه و وصیّه و حجّة اللَّه علی خلقه». 🌷 بعد از آن، مولای متّقیان علیّ (علیه السلام) به شکرانه چنین کرامت و عظمتی که خداوند متعال عطایش فرموده بود سر بر خاک نهاد و سجده شکر به جای آورد. 🌹 سپس حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) او را گرفت و بلند نمود و فرمود: 🔅«ای حبیب من! تو را بشارت باد بر این که خداوند به میمنت وجود تو بر ملائکه؛ و بر اهل آسمان مباهات می کند». 🤲🏻 و پس از آن افزود: «شکر و سپاس می گویم خدا را، که مرا بر سایر پیامبران فضیلت و برتری بخشید، همچنین مرا به وسیله علیّ بن ابی طالب که سیّد تمام اوصیاء است تأیید و یاری نمود». 📕 ینابیع المودّة، ص ۱۶۶. 📗 فضائل شاذان بن جبرئیل، ص ۶۹، س ۹. ⚜️ همچنین (علیه السلام) به نقل از جابر بن عبداللّه انصاری فرمود: ☀️ «خورشید هفت مرتبه با حضرت علیّ (علیه السلام) سخن گفت و تکلّم کرد». 📚 نویسنده کتاب الصراط المستقیم: ج ۱، ص ۲۰۴، س ۱۷ به طور مفصّل مراحل هفت گانه را بیان نموده است. 📘 چهل داستان و چهل حدیث از أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏. 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
⚜️ حکایت نجات مادر (ع) از چنگال شیر 📗 در کتاب «تحفة المجالس» شده که روزی (سلام الله علیها) مادر امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ایام طفولیت با چند نفر از دختران عرب به صحرا رفتند و بازی می کردند که ناگاه شیری پیدا شد و همه دختران فرار کردند. 🏇🏿 ولی فاطمه (علیها السلام) نتوانست فرار کند در اینحال بود که سواری نزدیک شده و شمشیر خود را کشیده آن شیر را به دو نیم کرد! 👣 همین که فاطمه این حالت را دید، خود را به قدوم آن سواره انداخته و گردنبندی که در گردن داشت گشوده و به رسم هدیه به آن سواره داد و دعای خیر نمود، و به سلامت متوجه مکه گردید. 🏜️ و چون این خبر به پدر و مادر فاطمه رسید گریان و نالان متوجه صحرا گردیدند، و فاطمه را صحیح و سالم ملاقات کردند و از احوالاتش پرسیدند، فاطمه کیفیت آمدن سواره را گفت پس ایشان به عقب سواره روان شدند که او را به مکه آورده احسانی در حق او نمایند، به جایی رسیدند که شیر را کشته دیدند، و هر چه جستجو کردند از سواره اثری نیافتند! 🕋 باز به مکه مراجعت نمودند، مدت مدیدی گذشته تا اینکه روزی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ایام طفولیت با مادر خود مزاح و شوخی می کرد، مادرش فاطمه (علیها السلام) به او گفت: ❓ای فرزند تو کودکی با من مزاح می کنی؟ 🌹حضرت فرمود: ❓ای مادر مگر قصه شیر و سواره را فراموش کرده ای؟ آن سواره که بود که تو را از چنگ شیر نجات داد و خلاص کرد؟ ☝🏻مادرش گفت: میان من و آن سواره نشانی هست... 🌹 پس حضرت دست به آستین خود کرده و گردنبند مادرش را بیرون آورد و گفت: ❓ای مادر ملاحظه کن، ببین که این همان گردنبند تو است یا نه؟ ✋🏻مادرش گفت آری! 🌹 حضرت فرمود: آن سواره من بودم که شیر را کشته و تو را نجات دادم. 📚 کشکول النور، ج ۲، ص ۱۵ به نقل از تحفة المجالس من معجزات ائمه الاطهار (عليهم السلام). 📙 داستانهایی از انوار آسمانی، ر - یوسفی‏. 🦋 راز خلقت همه پنهان شده در عین علی(ع) ست 🦋 کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی (ع) است 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
👌🏻تذکر امام رضا به بزنطی ⚜️ از شاگردان و اصحاب خاص حضرت رضا (علیه السلام) بود، شبی در محضر (علیه السلام) بود، وقتی خواست برود، حضرت او را نگاه داشت و فرمود: 🔅بستر مرا بیاورید و برای احمد بگسترانید تا او بخوابد! 👣 احمد داخل اطاق خواب شد و بر همان بستری که امام رضا در آن می خوابید دراز کشید تا بخوابد. ♥️ احمد در این هنگام به قلبش گذشت و به خود بالید که کیست مانند من؟ در خانه ولی خدا و در خوابگه او می باشم؟! 🌹 حضرت او را ندا کرد که ای احمد! امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از (صعصعة بن صوحان) عیادت کرد و به وی فرمود: 🔅«مرا موجب افتخار کردن بر قوم خود قرار مده، و تواضع کن تا خدا مقام تو را بلند فرماید». ⚜️ احمد بزنطی از علمای برجسته شیعه است، و این سه کتاب از او به یادگار مانده است: ۱- کتاب ماوراه عن الرضا ۲- کتاب الجامع ۳- کتاب المسائل. 🗓️ وی به سال ۲۲۱ هجری قمری از دنیا رفت. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. تحفة الاحباب محدث قمی و سفینة البحار ج ۱ ص ۸۱. 📕 داستان دوستان، جلد ۳، محمد محمدی اشتهاردی‏
🤲🏻 از آدم تا سجّاد (علیه السّلام) 📚 مرحوم حضینی و دیگر بزرگان آورده اند: 👳🏻‍♂️ شخصی به نام عسکر - غلام امام محمّد جواد (علیه السّلام) - به نقل از پدرش حکایت کند: 🌴 روزی به محضر شریف حضرت علیّ بن موسی الرّضا (علیه السّلام) شرف حضور یافتم و عرضه داشتم: 👳🏻‍♂️✋🏻 یاابن رسول اللّه! چطور در بین اهل بیت رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله) فقط امام چهارم، حضرت علیّ بن الحسین (علیهم السّلام) به عنوان «سیّد العابدین» معروف و مشهور گشته است؟ 🌹 امام رضا (علیه السّلام) در جواب فرمود: 📖 خداوند متعال در قرآن تصریح نموده است که بعضی از پیغمبران را بر بعضی از ایشان فضیلت و برتری داده است؛ و ما اهل بیت رسالت نیز همانند انبیاء عظام (صلوات اللّه علیهم) می باشیم. 🔅 و سپس افزود: و امّا در رابطه با جدّم، علیّ بن الحسین (علیهم السّلام)، که سؤال کردی: ⚜️ همانا پدرم از پدران بزرگوارش علیهم السّلام بیان فرموده است: 🐍 روزی امام علیّ بن الحسین (علیهم السّلام) مشغول نماز بود، که ناگاه شیطان به صورت یک افعی بسیار هولناکی، با چشم های سرخ از درون زمین آشکار شد و خود را به محراب عبادت آن حضرت نزدیک کرد. - در احادیث شریفه وارد شده است: ملائکه به هر شکلی غیر از سگ و خوک در می آیند، ولی شیطان و جنّی ها می توانند به هر شکلی حتّی سگ و خوک در آیند. - ولیکن امام سجّاد (علیه السّلام) کمترین حسّاسیّتی در برابر آن موجود وحشتناک نشان نداد و ارتباط خود را با پروردگار متعال خود قطع نکرد. 🐍 👣 افعی دهان خود را نزدیک انگشتان پای آن حضرت آورد و آتشی از دهانش خارج ساخت که بسیار وحشتناک بود، ولی حضرت با آرامش خاطر و خیالی آسوده به نماز خود ادامه می داد و توجّهی به آن نداشت. 🏹 در همین حال که شیطان با آن حالت ترسناک مشغول اذیّت و آزار بود، ناگهان تیری سوزاننده از سمت آسمان آمد و به آن ملعون اصابت کرد. 👹 هنگامی که تیر به او خورد، فریادی کشید و به همان حالت و شکل اوّلیّه خود بازگشت و کنار امام سجّاد، زین العابدین (علیه السّلام) ایستاد و اظهار داشت: 🔅شما سیّد و سرور عبادت کنندگان هستی؛ و چنین نامی تنها زیبنده و شایسته شما می باشد. 👹 و سپس در ادامه کلام خود افزود: 🔅من شیطان هستم؛ و تمام عبادت کنندگان را از زمان حضرت آدم تا کنون فریب و بازی داده ام و کسی را از تو قوی تر و پارساتر نیافته ام. 🤲🏻 و پس از آن شیطان از نزد امام سجّاد علیه السّلام خارج شد و حضرت بدون آن که به او توجّهی داشته باشد، به نماز و نیایش خود با پروردگار متعال خویش ادامه داد. 📚 هدایة الکبری حضینی، ۲۱۴، س ۱۱، بحارالأنوار، ج ۴۶، ص ۵۸، ح ۱۱، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب. 📗 چهل داستان و چهل حدیث از إمام زین العابدین (علیه السّلام)، عبداللّه صالحی‏ 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🦋 زیارت امام حسین (ع) و دستگیری امام عصر (عج) از یکی از مخالفینشان 👳🏼‍♂️ یکی از مشایخ و بزرگان طایفه زیدیّه - چهار امامی - به نام أبوسوره محمّد بن حسین تمیمی حکایت کند: 🌌 روزی از کوفه به قصد زیارت قبر (علیه السلام) حرکت کردم، وقتی وارد حرم مطهّر شدم، موقع نماز عشاء فرا رسید. 🤚🏻✋🏻 خواستم در نماز سوره حمد را شروع کنم که متوجّه شدم، جوانی خوش سیما - (عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) برای فریادرسی نیازمندان و حضور در مجامع و مکانها به شکل های مختلف و لباسهای گوناگون ظاهر می گشته است، تا مبادا حضرت را بشناسند همچنین در فریادرسی نسبت به عموم افراد لطف و محبّت داشته و دارد، داستان موجود نمونه ای از آنها است - پالتوئی پوشیده و قبل از من شروع به خواندن نماز نمود و نیز قبل از من به پایان رسانید! 🌅 چون صبح شد، به همراه آن جوان به سمت شطّ فرات روانه شدم، پس رو به من نمود و اظهار داشت: ▪️«مقصد تو کوفه است به همان سمت روانه شو و برو!» 🏞️ و من طبق دستور، از کنار شطّ فرات حرکت کردم و آن جوان راه خشکی را انتخاب نمود. 👳🏼‍♂️ وقتی جوان از من جدا شد، بسیار تأسّف خوردم و ناراحت شدم بر این که چرا از یکدیگر جدا شدیم، برگشتم تا همراه او باشم. 🌹 پس مجدّداً رو به من نمود و فرمود: «همراه من بیا». 🏰 پس با یکدیگر حرکت کردیم تا به قلعه مسنّات رسیدیم و در آن جا استراحت نموده؛ و سپس به سوی نجف روانه شدیم و چون به تپّه خندق رسیدیم، فرمود: ▪️«ای ابوسوره! تو در وضعیّت سختی به سر می بری و از جهت تأمین زندگی خانواده ات در مضیقه می باشی، برای آن که از سختی نجات یابی، برو به سمت منزل ابوطاهر رازی و چون به منزل او برسی، از خانه اش در حالتی بیرون می آید که دست هایش آلوده به خون گوسفند قربانی شده است! به او بگو: جوانی با این اوصاف پیام داد که آن کیسه دینارهائی را که پائین تخت خوابت پنهان و دفن کرده ای، تحویل من بدهی!!» 🌴 ابوسوره گوید: هنگامی که وارد شدم، به سوی منزل ابوطاهر روانه شده و او را با دست های خون آلود مشاهده کردم؛ و پیام حضرت را برایش بازگو کردم. 🧔🏻 گفت: حتماً دستور او اجراء می گردد، چون واجب الإطاعه است و کیسه ای را آورد و تحویل من داد!! 📗 الثّاقب فی المناقب، ص ۵۹۶، ح ۵۳۸. 📕 غیبة طوسی، ص ۲۹۸، ح ۲۵۴. 📚 خرائج راوندی، ج ۱، ص ۴۷۰، ح ۱۵. 📚 بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۱۸، ح ۴۱. 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💧 دو پیشگویی قبل از واقعه کربلا مبنی بر مصیبت سنگین 🌹 سیدالانبیاء حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ⚜️ راوی نقل می کند؛ پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) به حضرت فاطمه (عليها السلام) فرمودند: ▪️«جبرئيل پيش من آمد و مرا به دو پسرى كه تو خواهى داشت، مژده داد و بعد درباره يكى از آن دو، دلدارى ام داد و فهميدم كه او تشنه و در غربت، كشته مى شود». 🌺 پس (عليهاالسلام) چنان گريستند كه صداى گريه شان بلند شد. آنگاه فرمودند: ⁉️ پدر جان ! چرا او را می كشند، در حالى كه تو جدّ اويى و پدرش على (علیه السلام) است و من مادرش هستم؟ 🌹 پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: ▪️«دخترم ! بدان كه بر روى آنها شمشيرى آشكار خواهد شد كه غلاف نمى‌شود، جز به دست (عجل الله فرجه) از فرزندان تو [كه بر آنان چيره می شود». 📚 دلائل الإمامة، جلد ۱، صفحه ۱۰۲. 🦋🕯️🦋🕯️🦋🕯️🦋🕯️🦋 🌷 سیدالاوصیاء امیرالمومنین علی، (علیه افضل صلوات المصلین) ⚜️ راوی نقل می کند: ⚔️ در نبرد ، چون ابوایوب اعور سلمی آب را بر مردم بست، صدای مردم به العطش بلند شد. 🌷 سپس امام (علیه السّلام) عده‌ای از اسب سواران را فرستاد تا آب را باز کنند ولی موفق نشدند. تا اینکه (علیه ‌السّلام) با اذن پدر گرامی خویش رفتند تا آب تهیه کنند. هنگامی که خبر موفقیت امام حسین (علیه‌ السّلام) به امیرالمؤمنین (علیه ‌السّلام) رسید، آن حضرت گریستند. 🌷 چون علت گریستن حضرت را جویا شدند، ایشان فرمودند: ▪️«به یاد آوردم که فرزندم حسین (علیه‌السّلام) در سرزمین عطشان کشته خواهد شد در حالی که اسبش می‌گریزد و صیحه می‌زند». 📚 بحارالأنوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۶۶. 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🎤روضه های که قبول نشدند! 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜️ مرحوم روضه خوان (ره) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ ☝🏻گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. 👧🏻 میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ 💭 میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. ⛺ حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. 👣 سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. ✋🏻 سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم: ▪️السلام علیک یاابا عبدالله... 🎤 دو جمله خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم با عجله برم... که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری!! ☕ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... 🌌 شام عاشورا (شب شام غریبان ) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. 🌷 وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ ▪️آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست! ⁉️ گفتم چرا خانوم جان؟! 🌷 فرمود: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! ⁉️ گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ 🌷 خانوم با اشاره فرمودند: ⁉️ اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی؟! 🌌 میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. ▪️بنازم به بزم محبت که در آن ▪️گدایی و شاهی برابر نشیند... 📗 منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌹 آنچه را که درباره باید بدانیم! 🌟 نشانه شگفت انگیز ولادت پدر پیامبر اسلام (ص) 🔆 عبدالله کوچکترین فرزند پدر خویش بود. او و ابوطالب و زبیر و عبدالکعبه و عاتکه و امیمه و بره، فرزندان بودند. مادرشان فاطمه نام داشت و دختر عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم بود. (۱) 🕎 روزی که عبدالله به دنیا آمد، تمامی دانشمندان در شام از تولد او آگاه شدند؛ زیرا در نزد آنان جامه ای سفید و پشمین موجود بود که به خون علیهما السلام آغشته شده بود. 📚 اینان در کتابهای خود خوانده بودند: 🔅هرگاه مشاهده کردید از جامه سفید خون می چکد، بدانید که پدر حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) در آن لحظه متولد گردیده است. 🕋 چون چنین دیدند، همگی به مکه معظمه آمدند تا عبدالله را به قتل برسانند. خداوند شر آنان را از سر او کوتاه کرد و جملگی به سرزمین خود بازگشتند. هرگاه کسی از مکه مکرمه بر آنان فرود می آمد، از او درباره عبدالله پرسش می کردند و پاسخ آنان چنین بود: 🔅ما او را بسان نوری درخشان در قریش ترک کردیم. 🕎 دانشمندان یهود می گفتند: آن نور و درخشندگی از آن عبدالله نیست بلکه از (صلی الله علیه و آله) می باشد. (۲) 🌹 وقتی عبدالله بزرگ شد، از زیباترین جوانان قریش بود و زنان قریش شیفته او بودند. ماجرای یوسف با همسر عزیز مصر در مورد عبدالله و زنان قریش تکرار شد! (۳) 🗡️ روزی عبدالله به شکار رفته بود. نود نفر از دانشمندان یهود شام، با شمشیرهای زهر آلود قصد جان او کردند. 🏹 وهب بن عبد مناف - پدر رضوان الله علیها - نیز به شکار آمده بود. او می گوید: 👳🏻‍♂️ زمانی که دیدم یهودیان عبدالله را - که تنها بود - محاصره کردند، پیش آمدم تا او را یاری دهم. مردانی را سوار بر اسبان سفید دیدم که بسان مردمان زمین نبودند. آنان بر یهودیان تاختند و آنها را از عبدالله دور ساخته فراری دادند. وهب چون این صحنه را مشاهده کرد، شیفته عبدالله گردید و با خود چنین گفت: 💭 همسری شایسته تر از او برای دخترم آمنه پیدا نمی شود. این در زمانی بود که بزرگان قریش از آمنه خواستگاری کرده بودند و آمنه خودداری نموده به پدر می گفت: پدر! هنوز هنگام ازدواج من فرا نرسیده است! 👳🏻‍♂️🧕🏻 وهب نزد همسرش آمد و آنچه را از عبدالله دیده بود برای او نقل کرد و افزود: او زیباترین مرد قریش و دارای نسب نیکویی است؛ من شوهری جز او برای دخترم آمنه نمی پسندم. نزد او برو و دخترم را بدو پیشنهاد کن. مادر آمنه بیرون آمده نزد رفت و دختر خویش را بر او عرضه نمود. ⚜️ عبدالمطلب گفت: تاکنون همسری غیر از او - که شایسته و سزاوار فرزندم باشد - به من پیشنهاد نشده است. 💎 عبدالله او را به همسری پذیرفت. پس از آن زنی در قریش نبود که بیمار نشود! ⚜️ عبدالله بن عباس از پدرش عباس نقل می کند که: 💞 شبی که عبدالله با آمنه ازدواج کرد، دویست زن از بنی مخزوم و عبد شمس و عبد مناف را شمارش کردیم که از غصه از دست دادن عبدالله مرده بودند!! 💐 روزی که عبدالله با آمنه ازدواج کرد سی ساله بود. برخی گفته اند که بیست و پنج سال داشت. و گروهی نیز هفده ساله گفته اند. آمنه خواهر و برادری نداشت و بدین جهت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دایی و خاله نداشت. 🌴 عبدالمطلب فرزند خود عبدالله را به مدینه فرستاد تا برای خانواده خرما خریداری کند. 🏴 عبدالله در مدینه درگذشت. و نیز گفته اند که عبدالله در شام بود. با کاروان قریش به مدینه آمد. بر اثر بیماری در همانجا در سن بیست و پنج سالگی درگذشت و در خانه نابغه جعدی به خاک سپرده شد. (بیست و هشت سال نیز گفته اند.) او قبل از تولد رسول خدا صلی الله علیه و آله بدرود حیات گفت.(۴) 📚 پی نوشت ها: ۱. در نسخه متن عمرو آمده است که نادرست می نماید. (رک. اعلام الوری، ۱۵، الکامل ۱: ۵۶۶، جمهرة النسب ۲۹ ۲. کنز الفوائد، فصل فی ذکر مولد سیدنا رسول الله صلی الله علیه و آله... و گنجینه معارف شیعه امامیه (ترجمه کنز الفوائد ۱: ۱۹۲ ۳. همان ۴. الکامل ۱: ۵۴۸ 📕 توتیای دیدگان زندگانی خاتم پیامبران (ص)، حاج شیخ عباس قمی (رض) 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌹 دانستنیهای شیرین از دوران شیرخوارگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) 🌠 (ص) متولد گردید و بزرگترین پیمبران الهی پا به عرصۀ وجود نهاد، خبر ولادت این نوزاد مبارک به گوش جدّ بزرگوارش عبدالمطلب رسید و او خود را برای دیدار مولود جدید به خانۀ آمنه رسانید. 🏴 که میان فرزندانش «عبدالله» را بیش از دیگران دوست می داشت و با مرگ او دچار اندوه فراوانی گردیده بود با دیدن فرزند عبدالله چهره اش باز و دیدگانش روشن گردید، و فروغ تازه ای در چشمان وی پدیدار گشت. 🌸 (سلام الله علیها) داستان ولادت نوزاد و شگفتی هایی را که در وقت تولد مشاهده کرده بود برای عبدالمطلب نقل کرد، و با شنیدن سخنان امنه ساعت به ساعت چهرۀ عبدالمطلب بازتر و خوشحال تر می گردید. ⚜️ مراسم نامگذاری: 📚 در اینکه مراسم نامگذاری آن حضرت و همچنین انتخاب نام «محمد» برای آن بزرگوار را چگونه و چه کسی انجام داد در تواریخ اختلاف است و بیشتر گویند: 👌🏻این نام را خود عبدالطملب برای او انتخاب نمود و چون از وی پرسیدند: ❓چرا این نام را برای مولود خود انتخاب کردی با اینکه چنین نامی در میان اسامی پدرانت سابقه نداشته؟ در جواب گفت: 🌹 »می خواستم در آسمان پیش خداوند و در زمین نزد مردم محمود و ستوده باشد». 🌌 برخی هم گویند: مادرش آمنه در خواب مأمور شد تا این نام را روی فرزند خود بگذارد. 🗓️ و در نقلی هم آمده که مراسم نامگذاری را در روز هفتم ولادت، عبدالمطلب انجام داد و در همان روز عبدالمطلب شتری را ذبح کرد و بزرگان قریش را اطعام نمود. 🌺 دوران شیرخوارگی: 🕋 جناب عبدالمطلب (ع) از ولادت نوزاد جدید بسیار خورسند گردید و او را برداشته به درون کعبه آورد و مراسم شکرگزاری را به جای آورد و سپس در صدد برامد تا دایه ای برای شیر دادن وی فراهم کند، و بدین منظور چندی آن حضرت را به ثوبیه - که آزاد کردۀ ابولهب بود - سپردند و او نیز نوزادی به نام مسروح داشت که رسول خدا (ص) را از شیر وی شیر داد و پیش از آن نیز حمزه عموی رسول خدا را شیر داده بود و از این رو حمزه برادر رضاعی آن حضرت نیز محسوب می شد. 🔅و این ثوبیه اباسلمه شوهر ام حبیبه را نیز شیر داده بود و او نیز برادر رضاعی حضرت محسوب می شد و رسول خدا (ص) تا این زن زنده بود احترام او را رعایت می کرد و از او به نیکی یاد می فرمود و با اینکه چند روزی بیشتر آن حضرت را شیر نداده بود پیوسته تا زنده بود مورد لطف و نوازش قرار می داد و چون در سال هفتم هچری از دنیا رفت رسول خدا در جستجوی فرزندش مسروح برآمد تا وی را نیز مورد محبت قرار دهد ولی به آن حضرت خبر دادند که مسروح پیش از مادرش از دنیا رفته است. 🔅و برخی معتقدند که روزهای نخست، مادرش امنه آن حضرت را شیر می داد و چون مدتی گذشت ثوبیه او را شیر داد و به هر صورت دوران شیر دادن ثوبیه بدان حضرت چند روزی بیشتر طول نکشید و سپس حلیمۀ سعدیه دختر ابو ذؤیب که کنیه اش «امّ کبشه» و از قبیلۀ بنی سعد بود آن حضرت را شیر داد و به دایگی او مشغول گردید. ⏳دوران شیرخوارگی پیامبر در خطبه قاصعه: 📗 در كتاب شريف نهج البلاغه در خطبة قاصعه اميرالمؤمنين (ع) فرموده است: 🔅«از روزي كه پيغمبر (ص) از شير گرفته شد خداي تعالي بزرگترين فرشتة خود را همنشين او گردانيد كه در شب و روز او را به سوي راه بزرگواري و اخلاقهاي نيكوي جهان وادار كند و ببرد...». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه که به خطبه «قاصعه» نامیده شده است؛ (اين خطبه را «قاصعه» يعنى تحقير كننده ناميدند كه در آن ارزش هاى جاهلى را كوچك و خوار شمرد و از طولانى ‏ترين سخنرانى ‏هاى امام است كه در سال ۴۰ هجرى در حاليكه سوار بر اسب بود ايراد فرمود). 📙 منبع: سید هاشم محلاتی، زندگانی حضرت محمد (ص)، ص ۵۸ - ۶۰. 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💎 گنجهای زمین در نزد اهل بیت (علیهم السلام) 👥👥 روزى عدّه اى از دوستان و اصحاب خاصّ (عليه السلام) همانند يونس بن ظبيان، مفضّل بن عمر، ابو سلمه سرّاج، حسين بن ابى فاخته و...، در محضر شريف و مبارك آن حضرت، شرف حضور داشتند. 🌹 امام عليه السلام در آن جمع فرمود: 🔅«تمام گنج هاى زمين و نيز كليد تمام جواهرات درون آن، نزد ما اهل بيت - عصمت و طهارت عليهم السلام - مى باشد؛ و چنانچه هم اكنون اراده كنم و به يكى از دو پايم بگويم كه آنچه از طلا و نقره زير آن پنهان شده درآورد و آشكار سازد، فورا انجام خواهد داد!» 🌹سپس در ادامه فرمايش خود، اظهار داشت: 👣 توجّه كنيد؛ و آن گاه با پاى مبارك خود روى زمين خطّى كشيد و زمين شكافته شد و گنجى پُر از طلا و نقره نمايان گرديد!! 👈🏻 بعد از آن با دست مبارك خود اشاره به گنج كرد و فرمود: 💎«ما كراماتى اين چنين انجام مى دهيم؛ و سپس يكى از آن شمش هاى طلا را كه به اندازه يك وجب بود برداشت و به تمامى افراد حاضر نشان داد و فرمود: ⚜️ »خوب نگاه كنيد و دقّت نمائيد و چشمان خود را باز داريد كه اشتباه نكنيد و فردا در شكّ و شبهه قرار نگيريد». 👥👥 و همگى آن افراد پس از دقّت كامل گفتند: ياابن رسول اللّه! اين ها طلاى خالص است؛ و چقدر جالب برق مى زند و مى درخشد. 🌹 پس از آن، حضرت خطاب به افراد كرد و فرمود: اينك درون زمين را نگاه كنيد. 👁️ و چون درون زمين را نگاه كردند، شمش هاى فراوانى را از طلا و نقره ديدند؛ و با حالت ناباورى عرضه داشتند: 👥👥 ياابن رسول اللّه! قربان شما گرديم، آيا واقعا شما چنين قدرت و چنين خزائن گرانبهائى را داريد؛ و حال آن كه شيعيان و دوستان شما در فقر و بيچارگى به سر مى برند؟ 🌹 حضرت در پاسخ فرمود: 🔅«به همين زودى خداوند متعال خزائن دنيا و آخرت را براى ما و شيعيان ما جمع و فراهم مى نمايد؛ و ما در ميان نعمت هاى وافر بهشتى قرار خواهيم گرفت؛ و آن گاه دشمنان ما به عذاب دردناك الهى مبتلا مى گردند». (۱) ۱. الخرايج والجرايح مرحوم راوندی، ج ۲، ص ۷۳۷، ح ۵۲. 📘 چهل داستان وچهل حدیث از امام جعفر صادق (علیه السلام)، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالح 💞 یـــاس کـــبود💞: https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨