🦋 بگو نامش را #حسین بگذارد!
⚜️ حجت الاسلام و المسلمین حامی و مروج مکتب اهل بیت (علیه السلام) آقای #حاج_شیخ_محمود_شریعت_زاده_خراسانی، طی نامه ای در تاریخ دوم جمادی الثانیه ۱۴۱۸ هجری قمری دو کرامت به دفتر انتشارت مکتب الحسین (علیه السلام) ارسال نموده و مرقوم داشته اند - که به یکی از کرامات اشاره می شود:
🕌 روزی وارد حرم #حضرت_رقیه (علیها السلام) شدم، دیدم جمعی مقابل ضریح مقدس مشغول زیارت خواندن و عزاداری می باشند و مداحی با اخلاص به نام #حاج_نیکویی مشغول روضه خوانی است از او شنیدم که می گفت:
🎤 خانه های اطراف حرم را برای توسعه حرم مطهر خریداری می نمودند.
🕎 یکی از مالکین که یهودی یا نصرانی بود، به هیچ وجه حاضر نبود خانه خود را برای توسعه حرم بفروشد.
💵 خریداران حاضر شدند که حتی به دو برابر و نیم قیمت خانه را از او بخرند، ولی وی نفروخت.
🧕🏻بعد از مدتی زن صاحب خانه حامله شده و نزدیک وضع حمل وی می شود.
🚑 او را نزد پزشک معالج می بردند، بعد از معاینه می گوید:
👨🏻⚕️ بچه و مادر، هر دو در معرض خطر می باشند و خانم باید زیر نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زایمان شروع شد.
🧔🏻صاحب خانه می گوید: همسرم را به بیمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقیه (علیها السلام) و به ایشان متوسل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادی و شفای آنان را از خدا خواستی و گرفتی خانه ام را به تو تقدیم می کنم!!
🏥 مدتی مشغول #توسل بودم، بعد به بیمارستان رفتم و دیدم همسرم روی تخت نشسته و بچه در بغلش سالم است!!
🧕🏻همسرم گفت: کجا رفتی؟
🧔🏻 گفتم رفتم جایی کاری داشتم.
🧕🏻گفت: نه رفتی متوسل به دختر #امام_حسین (علیه السلام) شدی.
🧔🏻گفتم از کجا می دانی؟
🧕🏻زن جواب داد: من، در همان حال زایمان که از شدت درد گاهی بیهوش می شدم، دیدم دختر بچه ای وارد اطاق بیمارستان شد و به من گفت:
🌷 ناراحت مباش، ما سلامتی تو و بچه ات را از خدا خواستیم، فرزند شما هم پسر است، سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را «حسین» بگذارد.
🧕🏻گفتم: شما کی هستید؟
🌷 گفت: من رقیه دختر امام حسین (علیه السلام) هستم.
❓بعد از روضه خوانی از مداح مذکور (حاجی نیکویی) سوال کرم این داستان را از که نقل می کنی؟
✋🏻 در جواب گفت: از خادم حرم حضرت رقیه (علیها السلام) نقل می کنم، که خود از اهل تسنن می باشد و افتخار خدمتگزاری در حرم نازدانه امام حسین (علیه السلام) را دارد و پدرش هم از خادمین حرم حضرت رقیه (علیها السلام) بوده است.
📘 ستاره درخشان شام حضرت رقیه دختر امام حسین(ع)، حاج شیخ علی ربانی خلخالی
#محرم
#کرامات
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق
#بانـوے_همـیـشہ
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
⏳ پیشگویی نحوه شهادت!
⚔️ #حبیب_بن_مظاهر، از کسانی بود که پیامبر را دیده و به همراه اميرمؤمنان در همه جنگ ها حاضر بود، او از خواص اصحاب ایشان و فراگیر معارف بود!
📚📖 صاحبان سیره و نویسندگان رجال، از او فراوان نوشتهاند.
🌴⛺ کِشّی از #فضیل_بن_زبیر نقل میکند که #میثم_تمار سوار بر اسب رد شد و حبیب بن مظاهر در مجلس بنی اسد پیش رفت و از او استقبال کرد؛ در حین صحبت، گردن دو اسب به هم میخورد.
🌷 حبیب گفت:
▪️پیرمردی را میبینم که موی سرش ریخته و شکمش جلو آمده و در دارالرزق خربزه میفروشد، و به خاطر حب اهل بیت پیامبرش به دار کشیده شده و شکمش بر دار دریده میشود!
🌹 میثم گفت:
▪️من مرد سرخ رویی را میشناسم که دو گیسوی خود را بافته و به پشت انداخته که برای یاری پسر رسول خدا بیرون میآید، پس کشته میشود و سرش در #کوفه به گردش در میآید!
🤝🏻 سپس از هم جدا شدند!
👥👥 اهل مجلس گفتند: ما دروغگوتر از این دو نیافتیم!
🏇 حاضران هنوز جدا نشده بودند که #رُشَید_هُجَری آمد و از آن دو سراغ گرفت؛ گفتند:
⛺ از هم جدا شدند و ما اینگونه سخنانی از آنها شنیدیم!!
✋🏻 رشید گفت:
▪️خداوند میثم را رحمت کند، او فراموش کرد که بگوید کسی که سر را میآورد، ۱۰۰ درهم از بقیه بیشتر میگیرد!!
🏇 و سپس رفت!
👥👥 مردم گفتند: به خدا این مرد از آن دو دروغگوتر است!
⏳ فضیل بن زبیر گوید: چیزی نگذشت که میثم را در خانهء #عمرو_بن_حریث به دار کشیدیم و سر حبیب را که به همراه حسین بود، آوردند و آنچه گفته بودند، مشاهده کردیم.
📗 ابصار العین/محمد سماوی/۵۶ ، ۵۷).
▪️🌹▪️🌷▪️🌹▪️
✍🏻 پ.ن:
▪️علم « #منایا_و_بلایا »، علم به مرگ و حوادثی که برای افراد پیش میآید، یکی از علوم اهل بیت (علیهم السلام) است که به برخی از شیعیان مقرب ارائه داده بودند.
🕋 #امام_حسین (علیه السلام) هنگامی که عزم خروج از مکه نمودند، از #شهادت خود در #کربلا خبر دادند.
🌴 ایشان به خطابه ايستاده و فرمودند:
▪️«گردنبند مرگ بر فرزند آدم همانند گردنبندى است بر گردن دختران جوان، و اشتیاق من به دیدار گذشتگانم همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است، و براى من مقتلی برگزیده شده که به آن خواهم رسید، گویا مىبینم گرگان درنده بیابان - بین نواویس و کربلا ـ بند بند تنم را پاره کرده و از من شکم هاى تهى و مشک هاى خالى خود را پر مى کنند. از آن روز که قلم تقدیر الهى بر آن رقم خورده گریزى نیست.
▪️خشنودى خداوند خشنودى ما اهل بیت است، ما بر بلای الهی صبر می کنیم و او پاداش عظیم صابران را به ما خواهد داد. پاره تن رسول خدا هرگز از وی جدا نمى شود و در حظیره القدس به او ملحق خواهد شد و چشمان رسول خدا به ذرّیهاش روشن مى شود و وعده اش توسّط آنان وفا خواهد شد.
▪️هر کس آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاى خداوند سازد، با ما رهسپار شود، زیرا من فردا صبح به خواست خداوند حرکت خواهم کرد».
📓 اللهوف، ص ۱۲۶.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۶، ص ۳۶۶.
✍🏻 قضاوت در مورد کسانی که برای مقاصد دنیویشان، ادعا میکنند امام حسین (علیه السلام) علم به شهادت خود نداشتهاند و انگیزهء تشکیل حکومت در سر داشتند، اما برنامهشان عملی نشد! را به اهل انصاف و تعقل میسپاریم!
🔰 این روایت صحیحه و نورانی را به خاطر بسپارید!
⚜️ امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
▪️«هر امامی که نداند چه حوادثی برای او پیش میآید و چه سرنوشتی در انتظار اوست، نمیتواند حجت خدا بر بندگان باشد».
📚 کافی، ۲۵۸/۱.
#کرامات
#محرم
#داستان_کوتاه
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#كرامات اولياءالله
🍀صاحب اولاد شد مرحوم #کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در زبده به امام #صادق (ع ) برخورد و عرضه داشت :
🔶 فدایت شوم ، من تاکنون فرزنددار نشده ام چه کنم ؟
💎آن حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى ، آیه #و_ذاالنون_اذ_ذهب_مغاضبا_فظن_ان_لن_نقدر_علیه_فنادى_فى_الظلمات_ان_لا_اله_الا_انت_سبحانک_انى_کنت_من_الظالمین را تا سه آیه بخوان ، ان شاء الله فرزنددار خواهى شد.
اجابت دعا امام #صادق (ع ) فرمود: عجب دارم از کسى که غم زده است ، چطور این دعا را نمى خواند: #لا_اله_الا_انت_سبحانک_انى_کنت_من_الظالمین 🌺چرا که خدا وند به دنبال آن مى فرماید: فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤمنین (ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این گونه مؤ منان را نجات دهیم )
نجات از بیمارى #پیامبراكرم (ص ) فرمود: هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن #بیمارى (بهبود نیافت ) و مرد ، #پاداش #شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت ، خوب شده در حالى که تمام 🔥گناهانش آمرزیده شده است .
💎 #رسول_الله (ص ) فرمود:
آیا به شما خبر دهم از دعایى که هر گاه گرفتارى و غم پیش آید آن دعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟
🔶 #اصحاب گفتند: آرى ، اى رسول خدا.
💎 حضرت فرمود: دعاى #یونس که طعمه ماهى شد.
📚مفاتیح الجنان
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#کرامات #امام_حسین_علیه_السلام
🔻داستان واقعی از توسل به امام حسین(علیه السّلام )
📌خطیب بزرگ شیخ عبدالواهب کاشی در بسیاری از مجالس خود یاداوری میکند :
من به برکت وجود امام حسین علیه السلام زنده مانده ام
او تعریف میکند که :
مادرم بعداز تحمل زایمان های دشوار ،هیچ کدام از پسرانش بعد از تولد زنده نمی ماندند 😔
منم که بدنیا امدم دریک قدمی مرگ بودم🙁
دیگر تاب و طاقت مادرم تمام میشود
به بالای پشت بام می رود
به مولا امام حسین(علیه السّلام) متوسل میشود و
👈 نذر میکند که اورا خادم امام حسین گرداند
و وقتی از پشت بام به پایین می آید درکمال تعجب فرزند خود را سالم می بیند
و بااشک شادی معجزه امام حسین را شکر میگوید
و بابت این معجزه شیخ کاشی خادم امام حسین ع گردیده بود
منبع :
📚استشفاء به معصومین ...ص۳۲۸
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌹 تربت کربلا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله)
📚 ابن قولویه قمی (رضوان الله علیه) روایت کرده است:
🔆 ابی بصیر، از حضرت ابی عبدالله الصادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
⚜️ #جبرئیل (علیه السلام) نزد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) آمد در حالى که #امام_حسین (علیه السلام) در مقابل آن حضرت بازى میکرد.
⚔️ پس به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خبر داد که به زودی امت شما حسین را خواهند کشت.
🌹 #پیامبر_اکرم (صلی الله علیه و آله) از این خبر به جزع و ناله آمدند.
⚜️ جبرئیل (علیه السلام) محضر مبارکش عرضه داشت:
❓مایل هستید سرزمینی که حسین (علیه السلام) در آن کشته میشود به شما نشان دهم؟
🌍 در این هنگام فاصله بین مکان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جایی که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) در آن کشته شدند فرو رفته به طورى که دو مکان مزبور با هم ملاقات کرده سپس حضرت مقدارى از تربت و خاک آن مکان را برداشتند و سریعتر از چشم به هم زدن زمین گسترده شد!
🌹 پس جناب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از آن مکان خارج شده در حالی که میفرمودند:
▪️خوشا به تو از خاکی که داری، خوشا به حال کسى که در اطراف و حوالى تو کشته میشود.
🔆 امام صادق (علیه السلام) در ادامه میفرمایند:
▪️صاحب و وزیر سلیمان نیز چنین کرد یعنى به کمک #اسم_اعظم بارى تعالی در زمین خسف پدید آورد و بین تخت سلیمان (علیه السلام) و عرش فرو رفت و تمام پستى و بلندیهای آن پائین رفت به طوری که این دو قطعه از زمین (جاى تخت و عرش) با هم تلاقى شدند پس عرش چنان کشیده شد که تصور نمودم از زیر تخت من خارج گشت و سریعتر از چشم به هم زدن زمین گسترده شد.
📚 کامل الزیارات، ابن قولویه قمی، باب ۱۷، حدیث ۱، صفحه ۱۳۵-۱۳۶، چاپ دار الحجة.
🖤🌷🖤🌷🖤🌷🖤
🔳 الف) مسالهی شهادت امام حسین (علیه السلام) به قدری حائز اهمیت بوده که جبرئیل از جانب خداوند آن را به پیامبر خبر دادهاند و بدیهی است که جبرئیل مسائل مهم و کلیدی و مبتلا به (مانند احکام دین) و ضروریات و همچنین اخبار غیبی مختص پیامبر را به ایشان میرسانیده اند و خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) نیز از جملهی اخبار غیبی است که جبرئیل از آن به پیامبر خبر داده است.
🔳 ب) مطابق متن روایت، پیامبر از شنیدن خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به جزع و ناله آمدند و جزع آن است که انسان از شدت بی تابی یک مصیبت و یک خبر یا مساله نتواند تاب بیاورد و بر آن صبر کند و این عمل پیامبر هم عمق مصیبت #کربلاء را ثابت میکند و هم نشان دهندهی سنت بودن جزع و ناله بر مصیبت امام حسین (علیه السلام) میباشد که هر ساله محبین و شیعیان اهل البیت (علیهم السلام) به اقامهی عزاء و ناله و گریه بر امام حسین علیه السلام میپردازند. وقتی پیامبر قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام) در مصیبت ایشان ناله سر دادهاند، جزع و زاری در مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام) پس از شهادت ایشان به طریق اولی ثابت و ممدوح بوده و مصداق سنت نبوی میباشد.
🔳 ج) مطابق متن روایت، پیامبر پس از آن که مقداری از #تربت کربلاء را برداشتند، آن تربت را مدح کرده و بر قداست تربت و بر قداست مکان شهادت امام حسین (علیه السلام) (کربلاء) تصریح کردند و این نیز تاییدیهای محکم از پیامبر بر قداست کربلاء و تربت پاک محل شهادت امام حسین علیه السلام است.
#محرم
#روایت
#عاشورا
#کرامات
#داستان_کوتاه
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🔥 مردي که سيراب نشد!
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
⚜️ #قاسم_بن_اصبغ_نباته مي گويد:
🌴 يکي از کساني که در شهر #کربلا حاضر بود، براي من نقل کرد:
⚔️ وقتي سپاه #امام_حسين (عليه السلام) مغلوب شد امام (عليه السلام) بر اسب سوار شده و به سوي فرات روانه شدند.
🗣️ مردي از طايفه بني ابان بن دارم به نام «زرعه» گفت: واي بر حالتان! ميان او و آب حايل شويد تا شيعيانش به او نپيوندند.
🏇 او اين سخن را گفت و بر اسب خود سوار شد و تاخت و لشکر هم به دنبال او رفتند و ميان آن حضرت و آب مانع شدند.
🌷 امام حسين (عليه السلام) فرمودند: خدايا! او را تشنه گردان.
🏹 آن مرد، تيري به چانهي مبارک آن حضرت زد، امام حسين (عليه السلام) تير را بيرون کشيدند و هر دو دست خود را زير خون گرفتند و دست ايشان از خون پر شد، سپس فرمودند: خدايا! من از آن چه نسبت به پسر پيغمبر تو مرتکب مي شوند به تو شکايت مي کنم.
🏺راوي مي گويد: زماني طول نکشيد که «زرعه» به تشنگي گرفتار شد و هر چه آب مي خورد سيراب نمي شد و کار به جايي رسيد که آب را برايش خنک مي کردند و شکر در آن مي ريختند و ظرفهاي شير و کوزه هاي آب حاضر مي کردند و شکر در آن مي ريختند و ظرف هاي شير و کوزه هاي آب حاضر مي کردند؛ اما به خدا قسم همچنان مي گفت: واي بر شما! به من آب دهيد: تشنگي مرا کشت!!
☀️❄️ بنابر نقلي: او به بلايي مبتلا شد که از سرما و گرماي زياد فرياد مي کشيد، پشتش از سرما مي لرزيد و در پشت سرش بخاري روشن بود و از روبه رو از شدت حرارت به او باد مي زدند و يخ بر شکمش مي چسباندند، به خدا قسم، در اندک زماني شکمش مثل شکم شتر ترکيد و از دنيا رفت.
📚 تاريخ طبري، ج ۵، ص ۴۴۹.
📕 کرامات حسينيه و عباسيه، موسي رمضاني پور، صفحات ۶۵ و ۶۶.
#محرم
#عاشورا
#کرامات
#داستان_کوتاه
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#كرامات اولياءالله
🍀صاحب اولاد شد مرحوم #کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در زبده به امام #صادق (ع ) برخورد و عرضه داشت :
🔶 فدایت شوم ، من تاکنون فرزنددار نشده ام چه کنم ؟
💎آن حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى ، آیه #و_ذاالنون_اذ_ذهب_مغاضبا_فظن_ان_لن_نقدر_علیه_فنادى_فى_الظلمات_ان_لا_اله_الا_انت_سبحانک_انى_کنت_من_الظالمین را تا سه آیه بخوان ، ان شاء الله فرزنددار خواهى شد.
اجابت دعا امام #صادق (علیه السّلام) فرمود: عجب دارم از کسى که غم زده است ، چطور این دعا را نمى خواند: #لا_اله_الا_انت_سبحانک_انى_کنت_من_الظالمین 🌺چرا که خدا وند به دنبال آن مى فرماید: فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤمنین (ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این گونه مؤ منان را نجات دهیم )
نجات از بیمارى #پیامبراكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن #بیمارى (بهبود نیافت ) و مرد ، #پاداش #شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت ، خوب شده در حالى که تمام 🔥گناهانش آمرزیده شده است .
💎 #رسول_الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
آیا به شما خبر دهم از دعایى که هر گاه گرفتارى و غم پیش آید آن دعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟
🔶 #اصحاب گفتند: آرى ، اى رسول خدا.
💎 حضرت فرمود: دعاى #یونس که طعمه ماهى شد.
📚مفاتیح الجنان
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
⚜️ سرزمین کربلا در عالم ملکوت
👳🏻♂️ #عبدالله_بن_عباس می گوید:
🌤️ روزی همراه #امیرالمومنین و در رکاب آن حضرت به #صفین می رفتیم.
🌴 هنگامی که به نینوا - #کربلا - در کنار فرات رسیدیم با صدای بلند فرمود:
❓«یابن عباس! اتعرف هذا الموضع» : ای ابن عباس این محل را می شناسی؟
👳🏻♂️ گفتم: نه یا امیرالمومنین!
🌷 فرمود: اگر اینجا را مانند من می شناختی از اینجا نمی گذشتی مگر آنکه مانند من گریه کنی... بعد امام آنقدر گریست که محاسن مبارکش تر شد و اشک ها بر سینه اش جاری گردید، ما هم با او گریستیم.
🌷 آنگاه فرمود:
▪️اوه اوه ای وای ای وای! مرا با ابوسفیان چکار؟ مرا با آل حرب و حزب و سران شیطان چه کار؟
▪️ای اباعبدالله صبر کن، ای #حسین پدر مصیبت هایی را که از فرزندان ابوسفیان دیده تو نیز خواهی دید.
🤲🏻 پس از آن حضرت آب خواست و وضو گرفت و مقداری زیادی نماز خواند سپس مقداری خوابید، بیدار که شد فرمود:
❓ابن عباس! آیا خوابی که هم اکنون دیده ام برایت نقل کنم؟
👳🏻♂️ گفتم: آری یا امیرالمومنین!
🏳️ فرمود: دیدم گویا مردانی از آسمان به زمین آمده و در دست آنها پرچم های سفیدی است و شمشیرهایی که به کمر بسته اند همه براق و سفید است، آنگاه اطراف این زمین را خط کشیدند، سپس دیدم، گویی شاخه های این درخت خرما در حرکت است و بر زمین می خورد و از آنها خون تازه بیرون می زند، آنگاه فرزندم، پاره تنم و میوه قلبم، حسین را دیدم که در دریای خون غرق است، و پناه می خواهد و پناه داده نمی شود.
👥 مردان سفید پوشی که از آسمان آمده بودند، فریاد می زدند و می گفتند:
✋🏻 ای خاندان پیامبر صبر کنید! شما به دست اشرار کشته می شوید، ای اباعبدالله - بهشت - مشتاق تو است.
👥 سپس مردان آسمانی به من گفتند:
▪️یا ابالحسن! مژده باد تو را، خداوند با این فرزندی که به تو عطا کرده است روز محشر چشم تو را روشن خواهد کرد.
🌷 سپس فرمود:
🌴 به خدا سوگند! پیامبر راستگو به من خبر داد که این زمین را هنگام رفتن به سوی قوم متجاوز معاویه و یارانش خواهم دید و این زمین کرب و بلا است، حسین من در آن دفن می شود و نیز هفده تن از فرزندان من و فاطمه در کنار حسینم دفن خواهد شد، و این زمین در آسمانها، به زمین کرب و بلا و مشقت و سختی معروف است و از آن با بزرگی و تعظیم یاد می شود، همچنانکه از مکه و مدینه و بیت المقدس در آسمانها یاد می شود. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۵۲.
📘 داستان های بحارالانوار، جلد ۷،
محمود ناصری.
#روایت
#محرم
#عاشورا
#کرامات
#داستان_کوتاه
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌟 کراماتی از #پیامبر_اعظم_حضرت_محمد_مصطفی (ص) - {۴}
🦌 پیمان آهو و اسلام آوردن منافق
📚 مرحوم شیخ طوسی و علاّمه مجلسی و دیگر بزرگان آورده اند:
⚜️ امام صادق (صلوات اللّه علیه) به نقل از امیرالمؤمنین، علیّ (علیه السلام) حکایت فرماید:
⛺ روزی #رسول_خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، عبورش بر آهوئی افتاد که با طناب به میخ چادر و خیمه ای بسته شده بود، آهو با مشاهده آن حضرت به سخن آمد و گفت:
🦌 یا رسول اللّه! من مادر دو نوزاد هستم که تشنه و گرسنه اند و پستان هایم پر از شیر گشته است، مرا آزاد گردان تا بروم بچّه هایم را شیر دهم و چون سیر شوند دو مرتبه بر می گردم؛ و مرا با همین طناب ببند.
🌹 رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، فرمود:
❓چگونه تو را آزاد کنم در حالی که شکار این خانواده هستی؟
🦌 آهو در جواب گفت: یا رسول اللّه! من بر می گردم و با دست خودت مرا به همین شکل ببند.
🌹پس رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، پیمان و میثاق از آهو گرفت که سریع باز گردد، بعد از آن حیوان را آزاد نمود.
🦌 آهو رفت و پس از لحظاتی برگشت و حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله)، آن را به همان حالت اوّل بست و سپس از چند نفر سؤال نمود:
❓این آهو از کیست؟ و چه کسی آن را شکار کرده است؟
👥 گفتند: از فلان خانواده است!
⛺حضرت نزد آن خانواده آمد، در حالی که شکارچی از منافقین بود، با دیدن چنین صحنه ای و شنیدن تمام جریان دست از نفاق خود برداشت و آهو را آزاد کرد و سپس جزء یکی از یاران با وفای حضرت رسول صلوات اللّه علیه، قرار گرفت.
📚 بحارالأنوار ج ۱۷، ص ۳۹۸،
📚 أمالی شیخ طوسی، ج ۲، ص ۶۸.
📕 چهل داستان و چهل حدیث از حضرت رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)، عبداللّه صالحی.
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🕯️خبر از غیب و خرید کفن!
👳🏻♂️ علیّ بن احمد وشّاء - که یکی از أهالی کوفه و از دوستان و موالیان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است - حکایت کند:
🌤️ روزی به قصد #خراسان عازم مسافرت شدم و چون بار سفر بستم، دخترم حُلّه ای آورد و گفت:
🧕🏻 این پارچه را در خراسان بفروش و با پول آن انگشتر فیروزه ای برایم خریداری نما.
🐪🐫 پس آن حُلّه را گرفتم و در میان لباس ها و دیگر وسائل خود قرار دادم و حرکت کردم، وقتی به شهر مرو رسیدم در یکی از مسافرخانه ها اتاقی گرفتم و ساکن شدم.
👥 هنوز خستگی راه از بدنم بیرون نرفته بود که دو نفر نزد من آمدند و اظهار داشتند: ما از طرف حضرت علیّ بن موسی الرّضا (علیهما السلام) آمده ایم، چون یکی از دوستان ما فوت کرده و از دنیا رفته است، برای کفن او نیاز به حُلّه ای داریم که شما همراه آورده ای؟!!
👳🏻♂️ و من به جهت خستگی راه آن را فراموش کرده بودم، لذا گفتم: من چنین پارچه و حُلّه ای همراه ندارم و آن ها رفتند؛ ولی پس از لحظاتی بازگشتند و گفتند:
👥 امام و مولای ما، #حضرت_رضا (علیه السلام) سلام رسانید و فرمود:
🔅حُلّه مورد نظر ما همراه تو است، که دخترت آن را به تو داده تا برایش بفروشی و انگشتر فیروزه ای تهیّه نمائی؛ و تو آن را در فلان بسته، کنار دیگر لباس هایت قرار داده ای!!
✋🏻 پس آن را از میان وسائل خود خارج گردان و تحویل ما بده؛ و این هم قیمت آن حُلّه است، که آورده ایم.
💰 پس پول ها را گرفتم و آن حُلّه را بیرون آوردم و تحویل آن ها دادم، آن گاه با خود گفتم:
📜 باید مسائل خود را از آن حضرت سؤال نمایم و سؤال های خود را روی کاغذی نوشتم و فردای آن روز، جلوی درب منزل حضرت رفتم که با جمعیّت انبوهی مواجه شدم و ممکن نبود که بتوانم از میان آن جمعیّت وارد منزل حضرت شوم.
👳🏻♂️ در نزدیکی منزل حضرت رضا (علیه السلام) کناری ایستادم و با خود می اندیشیدم که چگونه و از چه راهی می توانم وارد شوم و نوشته خود را تحویل دهم تا جواب آن ها را مرقوم فرماید؟
👤 در همین فکر و اندیشه بودم، که ناگهان شخصی که ظاهراً خدمت گذار امام رضا علیه السلام بود نزدیک من آمد و اظهار داشت:
🔅ای علیّ بن احمد! این جواب مسائلی که می خواستی سؤال کنی.
📜وقتی نوشته را دریافت کردم، دیدم جواب یکایک سؤال هایم می باشد که جواب آن ها را برایم ارسال نموده بود، بدون آن که آن ها را تحویل داده باشم، حضرت از آنها اطّلاع داشته است.
📚 مناقب ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۴۱.
📚 کشف الغمّة، ج ۲، ص ۱۰۲.
📕 الثّاقب فی المناقب، ص ۴۷۹، ح ۴۰۶.
#روایت
#کرامات
#امام_رضا
#داستان_کوتاه
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌟 علت پاداش های عجیب به زوار امام حسین (علیه السلام)
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
👣 #سید_بحرالعلوم (رحمة الله علیه) به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد، در بین راه راجع به این مسئله، که گریه بر #امام_حسین (علیه السلام) گناهان را می آمرزد، فکر می کرد.
🏇 همان وقت متوجه شد که شخصی عرب سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد، بعد پرسید:
❓جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مسئله علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟
✋🏻 سید بحرالعلوم گفت:
⁉️ در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای متعال این همه ثواب به زائران و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) می دهد مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت برمی دارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامة عملش نوشته می شود و برای هر یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده می شود؟!
🏇 آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود؛
🏹 سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت، در شکارگاه از همراهیانش دور افتاده و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد.
⛺ خیمه ای را دید و وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید.
🐑 آنان در گوشه خیمه عنیزه ای «بز شیرده» داشتند و از راه مصرف شیر آن، زندگی خود را می گرداندند. وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولی به خاطر پذیرایی از مهمان آن بز را سر بریده و کباب کردند، زیرا چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.
🌌 سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و به هر طوری که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد.
👑 در نهایت از ایشان سؤال کرد:
❓اگر بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی باید انجام بدهم؟
👤 یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید!
👤 دیگری که از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید!
👤 یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید!
👑 سلطان گفت: هر چه بدهم کم است، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.
🏇 سپس سوار عرب به سید فرمود:
🔅حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود، چون خدا که خدائیش را نمی تواند به سیدالشّهدا (علیه السلام) بدهد، پس هر کاری که می تواند انجام می دهد، یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش، به زوّار و گریه کنندگان آن حضرت، در جایی عنایت می کند در عین حال این ها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.
👁️ چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.
💚 پس از غايب شدن سوار عرب، سيد فهميد كه جواب سؤالش را از #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه) دريافت كرده است.
📕 «برگرفته از عبقری الحسان، مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی، ص ۱۳۶.
#تشرفات
#کرامات
#حـلقـہ_عشـاق
#داستانک_مهدوی
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
⚜️ سه نشانه
👳🏻♂️ غبار سفر بر چهره داشت که سراسیمه خود را به خانه امام رساند.
🏴 صدای ناله و شیون از خانه شنیده می شد و جعفر، برادر امام حسن عسکری (علیه السلام) بیرون منزل ایستاده بود و شال سیاهی بر گردنش بود و هر که از راه می رسید، وفات برادرش را به او تسلیت و جانشینی او را تبریک می گفت!!
👳🏻♂️ ابوالادیان با دیدن این منظره عجیب، گیج شده بود و با خود می اندیشید که جعفر چگونه شایستگی دارد که جانشین امام شود چرا که دیده بود او شراب می نوشد، قماربازی می کند و با مجالس ساز و آواز هم بیگانه نیست!!
👳🏻♂️ خدمتکار امام خود را به جعفر رساند و گفت:
- آقا: پیکر برادرتان کفن شده و برای نماز آماده است؛ بفرمایید.
👤 جعفر به حیاط رفت.
🧔🏻حاجز وشاء که در حال ورود به خانه بود، گفت:
- ابوالادیان، چرا این جا ایستاده ای؟ تو نمی خواهی به نمازگزاران بپیوندی؟
👳🏻♂️ چرا.
🧔🏻 پس عجله کن. الان نماز شروع می شود.
👳🏻♂️ اما، چه کسی نماز می خواند؟
🧔🏻 معلوم است، جعفر!
👳🏻♂️ ولی او شایسته چنین مقامی نیست که بر پیکر مطهر امام نماز بخواند. مگر نشنیده ای که بر پیکر امام معصوم، امام معصوم نماز می گزارد؟
🧔🏻 او جانشین امام است.
👳🏻♂️☝🏻 این غیر ممکن است. من از او کارهای ناشایست بسیار دیده ام. از همه مهم تر او دروغگوست و در بین مرد به جعفر کذاب معروف شده.
🧔🏻👳🏻♂️ حاجزوشاء به ابوالادیان نزدیک شد و پرسید:
- اگر چیزی می دانی، به من هم بگو تا گمراه نشوم. من فکر می کردم جعفر جانشین امام است.
📜 ببین حاجز، من نامه رسان امام حسن عسکری (علیه السلام) بودم. او در بستر بیماری بود که مرا طلبید و تعدادی نامه به من داد تا به مدائن ببرم. سپس گفت:
🗓️ بعد از پانزده روز که به سامرا برگشتی، از این خانه صدای ناله می شنوی.
👳🏻♂️ به او گفتم آقای من، اگر چنین حادثه ای پیش آمد، من چه کنم؟
🌷گفت: جانشین من کسی است که پاسخ نامه ها را از تو بخواهد.
👳🏻♂️ پرسیدم علامت دیگری ندارد؟
🌷 گفت: کسی که بر جنازه من نماز بگزارد و از محتوای کیسه ها خبر داشته باشد.
🧔🏻 بسیار خوب، اولین نشانه ظاهر شده و جعفر می خواهد نماز بخواند. برویم.
👳🏻♂️🧔🏻 ابوالادیان به اتفاق حاجز به حیاط رفتند.
👥👤 جعفر جلو ایستاده بود و چند صف پشت سر او تشکیل شده بود.
🤚🏻✋🏻 همین که جعفر خواست تکبیر نماز را بگوید، کودکی جلو آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت:
🌹 عمو، برو عقب. من سزاوارترم تا نماز بخوانم.
👤 جعفر عصبانی شد، اما به روی خودش نیاورد و عقب رفت.
⚰️ طفل بر جنازه پدرش نماز خواند و جسد را کنار قبر امام هادی (علیه السلام) به خاک سپرد و پس از پایان مراسم دفن به ابوالادیان گفت:
📜 پاسخ نامه ها را به من بده.
👳🏻♂️ ابوالادیان بلافاصله نامه ها را به او داد و خود به فکر فرو رفت که او کیست!؟
👳🏻♂️🧔🏻 حاجز نزد ابوالادیان رفت و پرسید: آن کودک که بود؟
👳🏻♂️ نمی دانم. ولی هر که بود، دو نشانه از نشانه هایی که امام حسن عسکری (علیه السلام) داده بود، آشکار شد.
🧔🏻 حاجز خود را به جعفر رساند. جعفر ناراحت بود. حاجز پرسید:
- جعفر، آن کودک که بود؟
- تا به حال او را ندیده بودم. شاید برادر زاده ام باشد. بی خبرم. آخر برادرم از این پنهان کاری ها، زیاد داشت.
🐪🐫 در این فاصله، عده ای از شهر قم برای دیدن امام حسن عسکری (علیه السلام) آمدند. با شنیدن خبر شهادت امام، از جانشین او پرسیدند و مردم جعفر را نشان دادند. قمی ها پس از تسلیت به او گفتند:
👥👥 همراه ما تعدادی نامه و مقداری پول هست. بگو صاحبان نامه جه کسانی هستند و توی کیسه چه مقدار پول هست.
👤 جعفر کلافه شده بود. برخاست و خاک لباسش را تکاند و گفت:
- مگر من علم غیب دارم؟
👥👥 ولی #امام_حسن_عسکری (علیه السلام) پیش از این که اینها را ببیند، از محتوای نامه ها و کیسه ها آگاه بود. هنوز مشغول گفت و گو بودند که خدمتکاری از اتاق بیرون آمد و به مسافران قمی گفت:
✋🏻 نزد شما نامه هایی از فلانی و فلانی است و در کیسه هزار دینار است که ده عدد از آن سکه ها تقلبی است و روکش طلا دارد. آنها را بدهید تا نزد حضرت مهدی (علیه السلام) ببرم!!
👥👥 مسافران قمی نامه ها و کیسه ها را به او دادند.
👳🏻♂️ ابوالادیان هنگامی دید، از نشانه ای که امام داده، هر سه ظاهر شده، لبخند زد و همراه مسافران، به دیدار جانشین امام رفت. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. نجم الثاقب، ص ۲۶۴ و ۲۶۵.
📗 حیات پاکان ۵ | داستانهایی از زندگانی امام حسن عسکری (علیه السلام) و امام مهدی (عج)، مهدی محدثی.
#روایت
#کرامات
#تشرفات
#داستانک_مهدوی
محمد:
کــانــال یــا ضــامــن آهــو در ایــتـا
https://eitaa.com/joinchat/3606446091C2991c47d1d
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨