eitaa logo
یزد قهرمان
575 دنبال‌کننده
781 عکس
250 ویدیو
78 فایل
صفحه رسمی دفتر راه (حسینیه هنر) یزد ::یزد قهرمان ::مرجعی برای معرفی قهرمانان یزد:: ارتباط با مدیر: @h_honar_yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
ازدواج که کردند زمان دولت آقای روحانی‌بود ، یارانه‌شان قطع شد .. نزدیک به شش سال به همین منوال بود. یک‌روز که رئیسی به یزد آمده بود مادرش خواست امتحان کند اصلا اینها دردی را دوا می‌کنند یا نه؟! دو خط برای یک مسئول که گفته بود نامه ها را به رئیس جمهور می‌رساند، نوشت: یارانه‌مون قطع شده و شماره تلفن. فردای آن روز زنگ زدند و ماجرا را پرسیدند یارانه پسرش و خانواده عروس که قطع شده بود را بعد از چندین سال وصل کردند. آنها به این پول نیازی نداشتند اما فقط خواستند " فرق دارد کی رئیس جمهور باشد " را امتحان کنند .. ✍فاطمه عیدزاده ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
*آداب دیپلماتیک* متاسفانه رئیس جمهور ما آداب دیپلماتیک را اصلا بلد نیست. این را وقتی فهمیدم که رفت سازمان ملل و قرآن دست گرفت. مگر سازمان ملل متحده، جلوی کلی پرزیدنت کُت و دامن پوش، جای قرآن بردن است؟ احتمالا حتی نمی‌داند وقتی میخواهد از پشت میز مذاکره بلند شود، باید کدام دکمه کت‌اش را باز کند و یا لحظه دست دادن با سیاستمداران جنتلمن غربی، باید کف دست‌ را از کدام جهت جغرافیایی به سمت طرف مقابل ببرد که پیام قدرت بدهد. واقعا رئیسی شبیه رئیس‌جمهور ها نبود. رئیس جمهور باید وقت سیل برود کیش آب‌تنی و یا زمان زلزله، مشغول اسکی سواری باشد. او بیشتر از رئیس جمهور ها، شبیه خادم‌ها بود. سابقه خادمی هم داشت. خادم آن رئیسی بود که هر روز صبح، خورشید که بالا می‌آید اول بر آن گنبد طلایی‌اش بوسه می‌زند و بعد نور می‌تاباند بر عالم. خلاصه که رئیسی خادم بود، شبیه همان مسئولان دهه شصتی. برای این خادم الرضا که خادم مردم شد دعا کنید و صلوات بفرستید. ✍ محمد حیدری ⚪️ @ravina_ir 🆔 @yazde_ghahraman
17.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دومین سفر استانی‌اش به یزد بود. شهرستان خاتم. نزدیک بالگرد یک خانواده خود را رساند. آقای رئیسی به محافظان اشاره کرد راه را باز کنند. زن و مرد و بچه‌ها بدو خودشان را رساندند. چند ثانیه اول زبان‌شان قفل شده بود. باورشان نمی‌شد نفس‌به‌نفس رئیس جمهور ایستاده‌اند. همین دعاهای مردم دل‌سوخته توشه‌ای شد برای اجر یک عمر خدمت بی‌منت! ⚪️ @yazdonline 🆔 @yazde_ghahraman
در بیت العباس مراسمی بود. قرار گذاشتیم رأس ساعت ۸ آن‌جا باشیم. همزمان خانمی که می‌خورد ۶۰_۷۰ ساله باشد، با نوه‌اش وارد شدند. رو صندلی کنار دستم نشست. نشسته، ننشسته پا شدم و باب گفتگو ر در مورد شهید باز کردم. با لهجه‌ی یزدی گفت: _آخ مادر، آخ مادر. حیف شد. آقای رئیسی خیلی برای این مملکت زحمت کشید. بَچُکامون بیمه کرد. به بَچُکای زیر هفت سالمون درمان رایگان تعلق گرفت. مادر یارانمون بعد چند سال بیشتر کرد... بغض امانش نداد و دستانش را بالا آورد و دیگر ادامه نداد. ✍️ زهرا عبدشاهی ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
سال ۹۸ بود. به دلایلی از دانشگاه علوم پزشکی بندرعباس بیست میلیون تومان طلب داشتم. دانشگاه از بازپرداخت آن خودداری می کرد. با تمام ناامیدی، در دیوان عدالت اداری شکایت کردم. آن زمان شهید رئیسی در قوه قضائیه بودند. به محض شکایت، فورا حکم قطعی و غیر قابل اعتراض و تجدید نظر صادر شد. دانشگاه موظف به پرداخت تمام مطالباتم شد. ✍️ ز.میم ⚫️ راوی: حسین بهکام ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
سفر اول که آمدیدسال96بود. میزبان شما دراوج غربت بودیم.حتی بعضی هم قطارانمان تکفیرمان میکردند که چراهنوز امناء درتهران به کاندیدای اصلح نرسیده خودسرانه برایشان ستاد زده اید! برای جورکردن مکان میتینگ انتخاباتی مشکل داشتیم. آمدید وبخاطر ازدهام جمعیتِ خارج از تصورما، کفشتان هم دم خروجی مسجدحظیره گم شد. بدون کفش درخودرو نشستیدو درفرودگاه کفشم را درآوردم که بپوشید. سفر چهارمتان اما دقیقه90منتفی شد. خط تولیدپروژه افتتاحی تکمیل بود.ولی به علت عدم گارانتی توسط شرکت خارجی،امکان استارت خط تولید نبود. طبقه چهارم بیمارستان هم یک ماه کارداشت ولی 3طبقه دیگر بیمار پذیرش میکرد. به عرضتان رسانده بودند که بعداز افتتاح،خط باید برای گارانتی 2هفته خاموش وطبقه 4بیمارستان هم یک ماه کاردارد. نپذیرفته بودید گفته بودیدزمانی میرویم که خط خاموشش نشود. بیمارستان هم بایدکامل شود.ولو فقط یک رنگ ونقاشی طبقه چهارم باقی مانده باشد. پروژه بایدواقعی افتتاح شود! اکنون پروژه هایمان آماده هست،بما قول داده بودید که برای افتتاح می آیید. ✍️ محمد حسین پارسائیان _معاون توسعه مدیریت ومنابع استانداری ⚪️ @nedayeisatis 🆔 @yazde_ghahraman
به شما ناهار دادن؟ روایت یک محافظ: زمان ریاست قوه قضائیه ایت‌الله رئیسی ایشون به یزد اومده بودند و برای جلسه‌ای به دادگستری اومدند من جزء حفاظت دادگستری یزد بودم یک تیم حدودا چهل پنجاه نفره از صبح درگیر بودیم، ساعتی از ظهر گذشته بود و همگی ما خسته و گرسنه در سالن منتظر بودیم و طبق معمول کسی حواسش به ما نبود. در اتاق باز شد و همراهیان حاج آقا خواستند ما را از سالن بیرون کنند که ناگهان خود حاج آقا متوجه مسئله شد. گفت: 《چکار دارید میکنید؟ کاری باهاشون نداشته باشید. همه رو جمع کنید اینجا باهاشون کار دارم.》وقتی جمع شدیم تک تک با هممون از محافظا گرفته تا راننده‌ها و حتی نیروهای خدماتی اونجا دست دادند و از همه تشکر کردند. بعدم گفتن از طرف من از خانواده‌هاتون هم تشکر کنید که امروز به خاطر من از اونها دور بودید. بعد رو کردند به بچه‌ها و گفتند راستی شما غذا خوردید؟ یه نفر از بچه‌ها گفت: بله حاج اقا یه چیزایی خوردیم. که یه دفعه یکی دیگه پرید وسط حرفش که: چرا دروغ میگی! نه ما چیزی نخوردیم. حاج آقا به مسئولمان گفت: من دارم میرم جلسه، هروقت غذای این بچه‌ها رو دادید به من خبر بدید. عجیب‌تر اینکه بعدا آقای دادستان به من گفتند همون موقع داخل جلسه حاج آقا دو بار پیگیری کردند که ناهار این بچه‌ها رو دادید یا نه!! برای منی چند سال محافظ مسئولین مختلف بوده‌ام این رفتار تازگی داشت و کمتر کسی در این مقام به فکر ما بود که حتی یک تشکر خشک و خالی از ما بکند! ✍️ مهدی کریمی و محسن فیروز 🆔 @yazde_ghahraman
در سفر استانی که آمده بودند یزد درد دلی که به پدرم هم نگفته بودم را در نامه برایشان نوشتم ... پاسخ نامه ام سقفی شد بالای سرم ... الان کجایید سایه ی سر ملّت؟! ... برای دست بوسی بیایم.... ✍️ راضیه ذبیحی پور ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
پُرسه ای به رسم زرتشتیان یزد برای شهید جمهور به عنوان عکاس این بار به مراسمی دعوت شدم که پیش از آن سابقه حضور در مراسمشان را نداشتم . ساعت 16:50 دقیقه عصر روز جمعه 4 خرداد به محله کوچه‌بیوک یزد رسیدم. آدرس محل برگزاری مراسم را از بچه‌های محله پرسیدم. وقتی فهمیدند برای چه کاری آمده‌ام خودشان پیش قدم شدند تا راه را نشانم دهند. یکی از آنها که موتورسیکلت داشت به راه افتاد و گفت:« پشت سر من بیا.» چند تا کوچه پس کوچه که گذشتیم به محل رسیدیم. موتورسوار درحالی که خداحافظی می کرد، گفت: «یادت باشه بعدِ نماز مغرب و عشا هم در مسجد کوچه بیوک مراسمی برای آقای رئیسی و شهدای خدمت برگزار میشه...». چند دقیقه به آغاز مراسم مانده. قرار است از ساعت 5 بعد از ظهر آیین پُرسه (سوگ) شهیدآیت الله سید ابراهیم رئیسی و شهدای خدمت به میزبانی انجمن‌های زرتشتیان استان یزد در سالن اجتماعات زرتشتیان در محله کوچه‌بیوک از محله های قدیمی شهر یزد برگزار شود. در ورودی سالن هفت هشت نفر از مدیران انجمن‌های زرتشتیان در دو ردیف ایستاده‌ و به مردم خوش‌آمد می‌گویند. بعد از سلام و احوالپرسی وارد سالن شدم. یکی از نکاتی که خیلی چشمگیر و قابل توجه بود حضور اقشار مختلف از ادیان مختلف در این مراسم بود؛ تعدادی از یهودیان و مسلمانان شهر هم در این آئین حضور داشتند. با آمدن چند تن از مسئولان استان، دو نفر از موبدان «اوستا خوانی» را شروع کردند. از زندگینامه، بخشی از اقدامات و فعالیت‌های آقای رئیسی گفتند و در ادامه با ابراز تأسف از فقدان آقای رئیسی، برای شادی روح شهید جمهور و همراهان شهیدش دعا کردند. همه حضار از مسلمان و یهودی و زرتشتی، محزون مردی بودند که به همه ادیان احترام می‌گذاشت و در سفرهای استانی پیگیر رفع مشکلات آنان بود. بخش اول مراسم ساعت 6 عصر به پایان رسید و عده‌ای از حضار رفتند و تعداد دیگری وارد شدند. آن دو موبد دوباره همان آئین و دعا را آغاز کردند. پس از خواندن بیانیه انجمن‌های زرتشتیان استان و پایان پُرسه، اعلام شد مراسم بزرگداشت شهدای خدمت، امشب در مسجد کوچه‌بیوک برگزار می شود. اینجا یک بار دیگر اتحاد و همزیستی مسالمت‌آمیز مسلمانان و زرتشتیان و احترام متقابل به آئین یکدیگر را مشاهده کردم؛ در لحظه ورود به این محله نیز وقتی بچه هیئتی‌ها فهمیدند می‌خواهم به پُرسه شهید رئیسی که توسط زرتشتیان برگزار می‌شود بروم مرا تا اینجا رساندند. در بخشی از بیانیه انجمن زرتشتیان یزد آمده بود؛ «امروز روزی سخت در تاریخ کشورمان ثبت گردید و داغی بر دل ملت ایران جای گرفت. فاجعه‌ای که باعث از دست دادن یکی از فرزندان برومند این مرز و بوم شد. مردی که همواره در دلش عشق به خدمت و بر زبان مِهر و دوستی داشت. اکنون بر خود واجب می‌دانیم شهادت آیت الله سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور فقید جمهوری اسلامی ایران و هیأت همراه را به رهبر فرزانه انقلاب، خانواده‌های جانباختگان و مردم شریف ایران آرامش باد گفته و از درگاه اهورامزدا برای بازماندگان صبر و شکیبایی طلب کنیم.» راستی، پذیرایی هم مانند رسم روضه خوانی خودمان، چای و خرما بود. ✍️ مجید جراحی ⚪️ @artyazd_ir 🆔 @yazde_ghahraman
یادم نمیره سفر اول ایشون به یزد بود. من باخبر شدم که سامانه ۱۱۱را راه اندازی کردن. بارها خودم نامه نوشتم وجواب گرفتم. حتی واسه مشکلات دوتا از همکارام که گزینش بهشون گیر داده بود از کار بیکار شده بودند. به جای همکارانم نامه نوشتم والان به دستور آقا برگشتن سر کار. حتی یک بار هم یکی از اراذل اوباش اومد ، بیمارستان بامشت بینی همکارم و شکست. مثل اینکه خیلی پر وپارتی داشت وبا اینکه حکم جلبشو همکارم گرفته بود، باز دست از شرارت برنمیداشت. تا دادگاه میرفت اما راحت بایه وثیقه کوچیک ولش می‌کردند. یادم نمیره دوبار یا سه بار نامه نوشتم تا اینکه نامه از طرف ریاست جمهور ارجاع شد به اطلاعات امنیت یزد واین دفعه همکارم جواب گرفت. شخص خاطی مجبور شد باوالدینش برن محل کار ومنزل همکارم تا رضایت بگیرن. آخر سر مجبور به پرداخت دیه وخسارت شدند تا رضایت گرفتند. البته من خبر نداشتم یه نامه دیگه زدم ایندفعه از خود استانداری یزد زنگم زدند که جریان چیه ومن وصلشون کردم به همکارم ... ✍️ علی شمس الدینی ⚪️ 🆔 @yazde_ghahraman
47.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظرات مردمِ کف کوچه و بازار یزد در مورد شهید رئیسی... 🆔 @yazde_ghahraman
▫️چندسالی بود که محمد عاشقش شده بود. خیلی رفت و اومد تا بتونه رضایت عروس خانومو بگیره. عروس دلش رضا نبود. بعد از چندسال بالاخره راضی شد. تاریخ عروسی مشخص شد. دو روز قبل از روز عروسی اعلام کردن بالگرد رئیس جمهور سقوط کرده، منتظر خبر شدن. خبر شهادت که اومد این‌دفعه دل هیچ‌کس برای عروسی رضا نبود. مهمون و تدارکات دیده بودن؟ خب آره! ولی عروسی افتاد برای بعد. چون دل، داغ رئیسی عزیزمونو داشت. ✍زهرا عسکری ▪️مجموعه روایت‌های مردم یزد در سوگِ 🕯 @yazde_ghahraman