eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
8.2هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌺🍃🌸🍃 ❇️عصر جمعه و استجابت دعا 🌹شيخ طوسى رحمة اللّه فرموده: هنگام اجابت دعا ساعت‏ آخر روز جمعه تا غروب آفتاب است، سزاوار است مؤمن در آن ساعت بسيار دعا كند. ⚠️و روايت شده: ساعت‏ اجابت دعا، هنگامى است كه نيمى از خورشيد غروب كرده باشد و نيمه ديگر آن در مغرب ديده شود. حضرت‏ فاطمه عليها السّلام در آن هنگام دعا مى‏ كرد، بنابراين دعا در آن ساعت مستحب است. 🌹و دعايى را كه از پيامبر صلى اللّه عليه و آله روايت شده‏ مستحب است در ساعت اجابت دعا بخواند و آن دعا اين است: 🌹سُبْحَانَكَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ 📗مفاتیح الجنان 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🍃🌹غروب جمعه است... ودر های هفت آسمان باز هست... ودعا به استجابت نزدیک... برای فرج مولا دعایی کنیم.... که کلید برآورده شدن تمام حاجتها فرج مولاست.... شاید شما نزدیکتر از حقیر به خدا ایستاده ای برای دلهای بی قرار ماهم دعایی بکنید.... 🌹🍃
🌴 #یازینب...
#عاشقی_به_افق_حلب🌹🍃 #قسمت_بیست_و_ششم🌹🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 #در_تب_و_تاب_دیدن_بابا_بودم...
🌹🍃 🌹🍃 عمو میخواست مرا از اتاق بابا بیرون ببرد... اما من مقاومت میکردم... گمان میکردم آخرین باری است که او را میبینم. نگاهش کردم... آرام چشمانش را بسته بود. چهره اش آسمانی بود... همه وجودم از ترسِ از دست دادن بابا میلرزید. به وضوح حس میکردم قرار است اتفاق بدی بیافتد... دکتر آمد و آرام مرا از اتاق بیرون برد... در راهرو بیمارستان از شدت معده درد از حال رفتم. بعد از مسکنی که پرستار به من تزریق کرد ،با کمک پسرعمو و خواهرم در ماشین نشستم و به خانه برگشتیم... لباس هایم را عوض نکرده روی تخت دراز کشیدم... در خواب و بیداری بودم که خواهرم به اتاق آمد... نگاهش کردم رنگ و رویش به شدت پریده بود،گفت: ،عمو محمد اومده... نمیدانم چرا حس کردم خبر ناگواری برایم آورده... دویدم و از اتاق خارج شدم. چشمانم سرخ بود... نفس نفس میزدم. عمو مرا دید. تکیه اش را به دیوار داد ... انگار نمیتوانست روی پاهایش بایستد... ...چیشده؟ عمو بغض بدی داشت...روی زانو نشست ... دویدم کنارش نشستم. ؟حرف بزن؟بگو معجزه شده و بابام خوب شده؟بگو خدا صدامو شنیده...بگو دیگه عمو مثل دیوانه ها هم گریه میکردم و هم میخندیدم... عمو سرش را میان دستانش گرفت و شانه اش شروع به لرزیدن کرد... فهمیدم دارد گریه میکند. ...حرف بزن...مرگ ریحانه نمیتونم چیزی بگم...داغونم دختر...داغون. عمو حسین و پسر عمو ها از در وارد شدند... عمو حسین دستش روی قلبش بود. رو به خواهرم کرد و گفت : چند تا عکس از بابات و با شناسنامه اش برام بیار... خواهرم دستش را روی سرش کوبید و فریاد زد... من فقط تماشا میکردم... چه خبر شده؟ چرا گریه میکنند... رو کردم به عمو محمد ... اینا چی میخوان؟چرا مریم گریه میکنه؟ _عمو چی میخوای بشنوی؟ میخوای بشنوی کمرمون شکست؟آره؟...بابات رفت ریحانه...بابات نامردی کرد،رفیق نیمه راه شد...پشتمون و خالی کرد...رفت... خانه روی سرم خراب شد... کار هایم قابل کنترل نبود. جیغ میزدم و میگفتم دروغ است... ...🌹🍃 🌹🍃 🌺🍃 .... ...🏴 ..🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🏴 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🏴 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🏴 #
🏴 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🏴 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🏴 :بانو بهناز ضرابی.. فصل سیزدهم ..( قسمت ۵)🏴 🏴بسم رب الشهدا و الصدیقین🏴 فردای آن روز همین که صمد برای نماز بیدار شد من هم بیدار شدم همیشه عادت داشتم کمی توی رختخواب غلت بزنم تا خواب کاملا ار سرم بپرد. بیشتر اوقات آن قدر توی رختخواب می ماندم تا صمد نمازش را می خواند و می رفت اما آن روز زود بلند شدم وضو گرفتم و نماز را با صمد خواندم. بعد از نماز صمد مثل همیشه یونیفرم پوشید تا برود گفتم کاش می شد مثل روزهای اول برای ناهار می آمدی.خندید و طوری نگاهم کرد که خنده ام گرفت گفت: نکند دلت برای حاج اقایت تنگ شده ... گفتم : دلم برای حاج آقایم که تنگ شده اما اگر ظهر بیایی کمتر دلتنگ می شوم. در را باز کرد که برود: چشمکی زد و گفت: قدم خانم باز داری لوس می شوی ها. چادرم را از سر در اوردم و توی سجاده گذاشتم. صمد رفت بلند شدم رفتم توی آشپزخانه. خانم های دیگر هم آمده بودند. صبحانه را آماده کردم. آمدم بچه ها را از خواب بیدار کردم صبحانه را خوردیم استکان ها را شستم و بچه ها رو فرستادم طبقه پایین بازی کنند. در طبقه اول اتاق بزرگی بود پر از پتوهایی که مردم برای کمک به جبهه ها می فرستادند. پتوها در آن اتاق نگهداری می شد تا در صورت نیاز به مناطق مختلف ارسال شود. پتوها را تا کرده و روی هم چیده بودند گاهی بلندی بعضی از پتوها تا نزدیک سقف می رسید بچه ها از آن ها بالا می رفتند و سر می خوردند و این طوری بازی می کردند. این تنها سرگرمی بچه ها بود بعد از رفتن بچه ها شیر سمیه را دادم و او را خواباندم. خودم هم لباس های کثیف را توی تشتی ریختم تا بیرون حمام بشویم که یک دفعه صدای وحشتناکی ساختمان را لرزاند. همه سراسیمه از اتاق بیرون آمدند. بچه ها از ترس جیغ می کشیدند. تشت را گذاش زمین و دویدم پشت پنجره. قسمتی از پادگان توی گرد و خاک گم شده بود. خانم ها سر و صدا می کردند به این طرف و آن طرف می دویدند. نمی دانستم چه کار کنم این اولین باری بود پادگان بمباران می شد خواستم بروم دنبال بچه ها که دوباره صدای انفجار دیگری آمد که انگار کسی هلم داده باشد. پرت شدم به طرف پایین اتاق. سرم گیج می رفت اما به فکر بچه ها بودم. ...🏴 🏴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🏴 ...‌ ...🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
📷 سخنگوی اف بی آی از بروز حادثه امنیتی در نزدیکی اقامتگاه ترامپ خبر داد 🔹توئیت کیتلان کالینز خبرنگار سی ان ان در کاخ سفید: جیمز مارشال سخنگوی اف بی آی به سی ان ان گفته است که حادثه ای در مارالاگو (اقامتگاه ترامپ) رخ داده است و مأموران این سازمان در صحنه حضور پیدا کرده اند. 🔹توئیت دیگر این خبرنگار: دفتر کلانتری پالم بیچ گفته است, یک خودروی شاسی بلند مشکی از دو ایستگاه بازرسی امنیتی در مارالاگو گذشته و به سمت ورودی اصلی حرکت می کرده است. این وسیله نقلیه در ادامه از منطقه فرار کرده اما با استفاده از هلیکوپتر تعقیب و متوقف شده است و دو سرنشین این خودرو بازداشت شده اند. 🏴 🏴 🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹 🍃🏴 @Modafin_haram 🏴🍃
💫خدایـا! ❄️مرا قلبی متواضع عطاکن 💫که در سرماوگرما، ❄️در لذت و درد، 💫در بیماری وتندرستی ❄️ودر زمستان وبهار 💫شاد باقی بمانم ❄️ومرا یاری کن 💫تا همه چیز را به ❄️آغوش پر مهرتو بسپارم. شبتون بخیر💫
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ میلادی: ۱فوریه ۲۰۲۰ قمری: السبت، ۶ جماد ثاني ۱۴۴۱ 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (۱۰۰مرتبه) - یا حی یا قیوم (۱۰۰۰ مرتبه) - يا غني (۱۰۶۰مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📚 رویدادهای این روز: 🔹بازگشت امام خمینی (رحمة الله علیه) به ایران (۱۳۵۷ ه ش) و آغاز دهه مبارك فجر انقلاب اسلامی 📆 روزشمار: ▪️۷ روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️۱۴ روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️۲۳ روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️۲۴ روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️۲۶ روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ✅ با ما همراه شوید... 🏴 🏴 🍃💐اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💐🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹           🍃 🏴 @Yazinb3🏴🍃
🌺🌺وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا 🌺 و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است (الاسراء ۸۱) 🍃 🌸✨ 🍃🌸✨ 🌸🍃🌸🍃
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۱۲_بهمن ۱۳۹۸ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان لرستان، شهرستان خرم آباد) (۱۳۳۱ ه.ش) شهید محمود فرهادی🌷 (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۳۵ ه.ش) شهید نجف علی کلامی🌷 (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۳۶ ه.ش) شهید بهنام محمدی🌷 (استان خوزستان، شهرستان مسجدسلیمان) (۱۳۴۵ ه.ش) شهید علی محمدی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۵ ه.ش) شهید احمدرضا آقائی🌷 (استان اصفهان، شهرستان شهرضا) (۱۳۵۰ ه.ش) (ره) به میهن اسلامی پس از سال‏‌ها تبعید و دوری از وطن و آغاز دهه فجر🌹 (۱۳۵۷ ه.ش) شهید ولی‌الله محمدی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمد ضیایی‌پور 🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید سیدمحمد هادی نوربخش🌷 (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید محمود قاضی زاده🌷 (استان لرستان، شهرستان بروجرد) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید عباسعلی یحیایی🌷 (استان سمنان، شهرستان سمنان، روستای جام) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید حمید ایزدی مقدم🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید بهمن داودی 🌷 (استان مازندران، شهرستان کلاردشت) (۱۳۶۳ ه.ش) شهید مصطفی عبدالملکی🌷 (استان کردستان، شهرستان قروه) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید حسین ذوالفقاری آرانی🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید محمدرضا وثاقتی🌷 (استان مرکزی، شهرستان فراهان، شهر خنجین) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید عبدالله میثمی 🌷 (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید صفر روحی افراپلی🌷 (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید علی محمد بابانیا بازگیر🌷 (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید علی‌رضا الماسی مقدم آرانی 🌷 (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید سیدعلی کشمیری🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید عبدالرحمن چوپانی🌷 (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید احمد محسنی🌷 (استان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید میریعقوب ریحانی‌شیشوان🌷 (استان آذربایجان غربی، شهرستان ارومیه) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید فخرالدین مهدی برزی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید سیدمحمد رباط جزی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۷۱ ه.ش) شهید احمد لنگری🌷 (استان خراسان شمالی، شهرستان بجنورد، روستای لنگر) (۱۳۷۲ ه.ش) شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام مصطفی خلیلی بلوطکی🌷 (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم داوود نریمیسا🌷 (استان خوزستان، شهرستان اهواز، دهستان میانکوه) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم احمد الیاسی حاجیوند🌷 (استان خوزستان، شهرستان اندیمشک) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم محمود مراد اسکندری 🌷 (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم رضا عادلی کرد زنگنه🌷 (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم مهدی (حامد) کوچک‌زاده 🌷 (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم فیروز حمیدی زاده 🌷 (استان خراسان شمالی، شهرستان بجنورد) (۱۳۹۴ ه.ش) شهید مدافع حرم سعید علیزاده برمی🌷 (استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۹۴ ه ش) شهید مدافع حرم حسن رزاقی🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش) ....🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
این چینی ها ورداشتن همینطوری خفاش رو پختن دادن دست مردم، تعجب هم می‌کنن که چرا ویروس به مردم انتقال پیدا کرده. خفاش رو باید ۲۴ ساعت بذاری تو ماست و کیوی که قشنگ کروناهاش کشته بشه و بافت گوشتش شل بشه.😂😂😂 جهت خنده بود ببخشید😄 ان شاءالله ديگه تکرار نمی کنند😐 آغاز دهه مبارک فجر گرامی باد🌹🍃
‌ فَاذْكُرُونِی ... بگو خدایاشڪرٺ ... یهو دیدے خدا هم پاے آرزوٺو امضاڪرد ... وَكَانَ اللَّـهُ شَاكِرًا عَلِيمًا ... ڪار ڪھ نشد ندارھ ...🌸🍃
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🏴 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🏴 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🏴 #
🏴 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🏴 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🏴 :بانو بهناز ضرابی.. فصل سیزدهم ..( قسمت ۶)🏴 🏴بسم رب الشهدا و الصدیقین🏴 تلو تلو خوران سمیه را برداشتم و بدو بدو دویدم طبقه اول سمیه ترسیده بود. گریه می کرد و آرام نمی شد. بچه ها هنوز داشتند توی همان اتاق بازی می کردند آن قدر سر گرم بودند که متوجه صدای بمب نشده بودند. خانم های دیگر هم سراسمیه پایین آمدند. بچه ها رو صدا کردیم که دوباره صدای انفجار دیگری ساختمان را لرزاند. این بار بچه ها متوجه شدند و از ترس به ما چسبیدند یکی از خانم ها اتاق به اتاق رفت و همه را صداکرد وسط سالن طبقه اول. ده پانزده نفری آدم بزرگ بودیم و هفت هشت تایی هم بچه. بوی تند باروت و خاک سالن را پر کرده بود. بچه ها گریه می کردند ما نگران مردها بودیم یکی از خانم ها گفت: تا خط خیلی فاصله نداریم. اگر پادگان سقوط کند ما اسیر می شویم. با شنیدن این حرف دلهره عجیبی گرفتم. فکر اسارت خودم و بچه ها بدجوری مرا ترسانده بود. وقتی اوضاع کمی آرام شد دوباره به طبقه بالا رفتیم پشت پنجره ایستادیم و رد دودها را گرفتیم تا حدس بزنیم کجای پادگان بمباران شده که بک دفعه یکی از خانم ها فریاد زد: نگاه کنید آنجا را یا امام هشتم. چند هواپیما در ارتفاع پایین در حال پرواز بودند ما حتی رها شدن بمب هایشان را هم دیدیم. تنها کاری که در آن لحظه از دستمان بر می آمد این بود که دراز بکشیم روی زمین. دست ها را روی سرمان گذاشته و دهانمام را باز کرده بودیم فریاد می زدیم بچه ها دست ها را روی سرتان بگذارید. دهانتان را نبندید. خدیجه و معصومه و مهدی ازبه من چسبیده بودند و جیک نمی زدند اما سمیه گریه می کرد. درهمان لحظات اول صدای گرومپ گرومپ انفجار های پشت سر هم زمین را لرزاند با خودم فکر می کردم دیگر همه چیز تمام شد. الان همه می میریم یک ربعی به همان حالت دراز کشیدیم.بعد یکی یکی سرها را از روی زمین بلند کردیم. دود اتاق را برداشته بود. شیشه ها خرد شده بود اما چسب هایی که روی شیشه ها بود. نگذاشته بود شیشه ها روی زمین یا روی ما بریزد همان توی پنجره و لا به لای چسب ها خرد شده و مانده بود خدا را شکر کردیم کسی طوری نشده صداهای مبهم و جور واجوری از بیرون می آمد یکی از خانم ها گفت: بیایید برویم بیرون اینجا امن نیست. ...🏴 🏴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🏴 ...‌ ...🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3