eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوم ..( قسمت ۱)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 آن شب وقتی مهمان ها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: « به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمیدانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسر عمویم بود. با گریه اش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او می دادی؟ حالا فکر کن صمد پسر من است. پسر پسر عموی پدرم سال ها پیش در نوجوانی مریض شده و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش به یاد او می افتاد، گریه می کرد و تاثر او باعث ناراحتی اطرافیان می شد. حالا هم از این مسئله سوء استفاده کرده بود و این طوری رضایت پدرم را به دست آورده بود. در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریش سفیدهای فامیل می نشینند و با هم به توافق می رسند. مهریه ر مشخص می کنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورد می کنند و روی کاغذی می نویسند. این کاغذ را یک نفر به خانواده داماد می دهد. اگر خانواده داماد با هزینه ها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا می کنند و همراه یک هدیه آن را برای خانواده عروس پس می فرستند. آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرج های عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانواده داماد آن را قبول نکنند. فردا صبح یک نفر از همان مهمان های پدرم کاغذ را به خانه پدر صمد برد. همان وقت بود که فهمیدم پدرم مهریه ام را پنج هزار تومان تعیین کرده است. پدر و مادر صمد با هزینه هایی که پدرم مشخص کرده بود موافق نبودند اما صمد همین که رقم مهریه را دیده بود، ناراحت شده و گفته بود: چرا این قدر کم؟! مهریه را بیشتر کنید. اطرافیان مخالفت کرده بودند صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنج هزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود. عصر آن روز یک نفر کاغذ امضا شده را به همراه یک قواره پارچه پراهنی زنانه برای ما فرستاد. دیگر امیدم ناامید شد. به همین سادگی پدرم به اولین خواستگارم جواب مثبت داد و ته تغاری اش را به خانه بخت فرستاد. چند روز بعد مراسم شیرینی خوران و نامزدی در خانه ما برگزار شد. مردها توی یک اتاق نشسته بودند و زن ها توی اتاقی دیگر. من توی انباری گوشه حیاط قایم شده بودم و زار زار گریه می کردم. خدیجه همه جا را دنبالم گشته بود تا عاقبت پیدایم کرد. وقتی مرا با آن حال زار دید، شروع به نصیحت کردن و گفت: دختر این کارها چه معنی دارد؟ مگر بچه شده ای؟ تو دیگر چهارده سالت است. همه دخترهای هم سن و سال تو آرزو دارند پسری مثل صمد به خواستگاری شان بیاید و ازدواج کنند. مگر صمد چه عیبی دارد؟ خانواده خوب ندارد که دارد. امسال ازدواج نکنی، سال دیگر باید شوهر کنی. هر دختری دیر یا زود باید برود خانه بخت. چه کسی بهتر از صمد. تو فکر می کنی توی این روستا به این کوچکی شوهری بهتر از صمد گیرت می آید؟ نکند منتظری شاهزاده ای از آن طرف دنیا بیاید و دستت را بگیرد و ببردت توی قصر رویاها. دختر دیوانه نشو لگد به بختت نزن. صمد پسر خوبی است تو را هم دیده و خواسته. از خر شیطان بیا پایین. کاری نکن. پشیمان بشوند،بلند شوند و بروند. آن وقت می گویند حتما دختره عیبی داشته و تا عمر داری باید بمانی کنج خانه. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌🌹 ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
#درد_دل.... 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 آدم زرنگ اونیکه در لحظه امتحانِ خودشو بشناسه! امتحان هرک
.... 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 اربعین پنجشنبه است. اگر فردا راه بیافتیم دوشنبه می‌رسیم نجف. از کنار مسجد سهله راه بیافتیم از کنار شط پنج شنبه می‌رسیم کربلا... یادم رفته بود امسال نباید بریم. حواسم نیست زيارت امام لیاقت میخواد.... همیشه می‌شنیدیم دیر بجنبی از حسرت می‌میری ... اما باور نمی‌کردیم ... اما ما که از دار دنیا چیزی نخواسته بودیم ... سفر اروپا و ماشین لاکچری و پول رویای ما نبود ... رفتن به مهمانی های آن چنانی و خروار خروار پول خرج کردن خواسته ما نبود ... ارزویمان پرواز فرست کلس و هتل پنج ستاره در آن سوی دنیا نبود ... ما که از تمام دنیا سختیش را خواستیم ، به جای پرواز گفتیم پیاده میرویم ... به جای هتل پنج ستاره و تخت های گرم و نرم روی زمین می‌خوابیم ما که رستوران های لاکچری زیر دریا نخواستیم... برای ما کاسه ای آش ، تکه ای نان صمون و یک لیوان چای عراقی کافی بود ... صدایی پر از عشق که دعوتمان کند به خانه اش ... جاده ای آکنده از محبت که در هر قدمش مهر میبینی ... از فقیر ترین تا غنی ترین ، همه هستند ، همه عاشقانه محبت می‌کنند به زوار الحسین ... هر کس به نوبه خودش ... به خدا ما ها دیوانه ایم ، آخر کدام آدم عاقلی دلش تنگ میشود برای خستگی؟ برای پاهایی تاول زده ؟ برای رفتن به کشوری که زبانشان را نمیدانی ؟ برای روی زمین خوابیدن ؟ برای شرشر عرق ریختن؟ اما من دیوانه ام ، یک دیوانه که دل تنگ است ... خیلی زیاد ... دلتنگ ، برای آن دختر بچه های بین راه که شیشه عطری در دست داشتن و زوار را معطر میکردند ... برای موکب هایی که همیشه ، حتی نیمه های شب بساط پذیرایی شان برپا بود و انگار که این آدم ها خستگی ناپذیر بودند ... برای تلخی قهوه های عربی و چای عراقی.... برای خنکی هوای دم صبح ... برای حرم ... دلم دوباره صدای شلوغی میخواهد ... مردان و پسرانی که به زور و با زبان بی زبانی میخواهند ما را به موکب ها و خانه هایشان ببرند و چه ذوقی در چشمانشان می‌نشست وقتی جواب مثبت ما را می‌گرفتند ... خدایا چه کردیم که این نعمت را از ما گرفتی؟ به کدام گناه به این مصیبت دچار شدیم؟ به قول یه رفیقی باید بریم ببینیم چه غلطی کردیم که حالا به غلط کردن افتادیم ... هرچند که حاج حسین یکتا قبلاً هشدارش را بهمون داده بود و ما ... حالا که خاطراتت مرور شد ، دستت را روی سینه بگذار ، چشم سرت را ببند، چشم دلت را باز کن ... و بخون ... همون شعر معروف را بخون ... سلام آقا... که الآن روبه روتونم... من اینجام و زیارت نامه میخونم... بذار سایه ات... همیشه رو سرم باشه... قرار ما... شب جمعه... حرم باشه... حسین جانم ، حسین جانم... . پس من هم می‌خوام آرزو کنم ... اللهم ارزقنا زیارت الحسین یوم الاربعین .. دوست خوبم اگر دلت حسینی شد بنده حقیر سراپا تقصیررا دعاکن ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🏴🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹🏴 🏴🌹🌹🏴 سوّار بن مُنْعم هَمْدانی یکی از اصحاب امام حسین علیه‌السلام است. تحقیق در نام سوار نام او در منابع معتبر و زیارت ناحیه مقدسه امام علیه السلام سوّار است. ولى برخى از متأخرین با استناد به این زیارت و به اشتباه، او را سواد نامیده ‌اند آیت‌ الله خویی( ره) سوّار بن منعم و سوّار بن ابی ‌عمیر را به عنوان دو تن از شهیدان کربلا قلمداد كرده است. ولى به نظر مى ‌رسد این تعدّد ناشى از خطاى ناسخان یا اشتباه چاپى است؛ و سوّار بن ابى عمیر، همان سوّار بن منعم بن حابس بن نَهْم همدانی مى‌ باشد. به گفته مامقانی، سوّار بن منعم كه شیخ صدوق (ره) از او روایت نقل كرده است. فردى است مورد اعتماد و اطمینان. زیرا در وثاقت شهیدان کربلا هیچ ‌گونه تردیدى وجود ندارد. نام پدر سوّار را ابی حمیر، ابی خمیر، ابی صمیر، ابی خیر و حمیر نیز گفته‌ اند. 👇👇
🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹🏴 🏴🌹#سوار_بن_منعم_همدانی🌹🏴 سوّار بن مُنْعم هَمْدانی یکی از اصحاب امام
سوّار در کوفه می ‌زیست. در دوران صلح به امام حسین علیه السلام پیوست و تا روز عاشورا همراه آن حضرت بود و در نبرد نخست به سپاه کوفه حمله کرد. درباره زمان شهادتش اختلاف است. به باور برخی او در همان حمله به شهادت رسید. ولی برخی دیگر نوشته ‌اند که: «سوّار بر اثر زخم و ضربه ‌های سخت دشمن از اسب بر زمین افتاد و دستگیر شد. عمرسعد فرمان به کشتن او داد. ولی عموزاده‌ هایش میانجی ‌گری کرده او را از مرگ رهانیدند. سوّار مدت شش تا دوازده ماه نزد آنها مانده سرانجام بر اثر جراحت ‌های وارده به شهادت رسید.» اسارت سوار برخی دیگر نیز گفته ‌اند استدعای قبیله سوّار موجب آزادی وی نشد و او تا پایان عمر در زندان کوفه باقی بود. زیارت ناحیه مقدسه امام علیه السلام گزارش مربوط به اسارت وی را تأیید می‌ کند. در آن زیارت به عنوان اسیر مجروح سلام داده شده است: «السلام علی الجریح المأسُور سَوّارِ بْنِ أبی حِمْیَرِ الْفَهْمی الهَمْدانی.» ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🏴🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🏴 ...🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
خدایا باز خوبه ما از دار دنیا تو رو داریم! اونا که ندارنت چجوری زندگی میکنن...؟!
🌴 #یازینب...
#درد_دل.... 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 اربعین پنجشنبه است. اگر فردا راه بیافتیم دوشنبه می‌رسیم
...🥀 ...🌹🏴 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 سلام رفقا....💐 یه درد و دلی دارم باهاتون، زیاد سرتونو درد نمیارم.... امیدوارم حال دلتون خوب باشه اما میدونم ک الان همه دلامون گرفته: توی این هوای نیم بارونی هیچ تصوری جز بین الحرمین زیبا نیست...😔 اینکه گریه هات با بارون قاطی بشه و فقط خودتو ارباب اشک هات رو ببینین...😭 یه موضوعی خیلی به چشمم اومد که ب نظرم همتون ب فکرش بودین. ظهور اقامون و گناهی ک اربعین رو ازمون دریغ کرده ... جوری نشه که از سپاه صاحب الزمان(عج) دور بمونیم و حذف بشیم...😔 اربابمون حسین (علیه السلام ) رفتن تا دیگه عاشورایی برای امام زمانمون رخ نده... باید ب فکر گناهمون هم باشیم... چی بدتر از اینکه هرروز از هم دیگه دورتر میشیم و عزیزانمونو از دست میدیم... پس باید بلند بشیم و دلامونو پاک کنیم... مطمئنا میتونیم. رَبَّنا اَفرِغ عَلَینا صَبرا وَ ثبِّت اَقدامَنا وَ انصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرین... الهی آمین...🌹🍃 سرتونو بیشتر از این درد نیارم حلال کنین اگه پرحرفی کردم...🌺 وقت کار کردنه برای امام زمانمون، هرچی ک از دستمون بر میاد... خیلی دعا کنیم همدیگه رو... راستیییییییی ماسک و رعایت بهداشت فراموش نشه😷 زشته بچه شیعه با کرونا بمیره فقط شهادت...😊 ... ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🏴 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🏴🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🏴 ..🇮🇷🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
  داستان زیبای دو رفیق  ‌ دو شهید .... همہ جا معروف شده بودن بہ باهم بودن ؛ تو جبهه حتی اگہ از هم جدا شونم میڪردن آخرش ناخواستہ و تصادفی دوباره برمیگشتن پیش هم ...! خبر شهادت علی رو ڪه اوردن ، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت : بچم اول همه فڪر میڪردن علی رو هم مثل بچش میدونہ بہ خاطر همین داره اینجوری گریہ میڪنہ . بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی ، تو هنوز زانوهات محڪمہ ، تو باید مادر علی رو دلداری بدی . همونجوری ڪه های های اشڪ می ریخت گفت : زانوهای محڪمم ڪجا بود ؟ اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم شهید شده اونا محالہ از هم جدا بشن . 🔹 عهد بستن آخہ مادر ... عهد بستن ڪه بدون هم پیش سیدالشهدا نرن ....! مأمور سپاهی ڪه خبر اورده بود ڪنار دیوار مونده بود و بہ اسمی ڪه روی پاڪت بعدی نوشتہ شده بود خیره مونده بود .... نوشتہ بود  ...! ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوم..( قسمت ۲ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 با حرف های زن برادرم کمی آرام شدم. خدیجه دستم را گرفت و با هم رفتیم توی حیاط. از چاه برایم آب کشید. آب را توی تشتی ریخت و انگار که بچه ای باشم، دست و صورتم را شست و مرا با خودش به اتاق برد. از خجالت داشتم می مردم. دست و پایم یخ کرده بود و قلبم به تاپ تاپ افتاده بود. خواهرم تا مرا دید، بلند شد و شال قرمزی روی سرم انداخت. همه دست زدند و به ترکی برایم شعر و ترانه خواندند. اما من هیچ احساسی نداشتم. انگار نه انگار که داشتم عروس می شدم. توی دلم دلم خدا خدا می کردم، هر چه زودتر مهمان ها بروند و پدرم را ببینم. مطمئن بودم همین که پدرم دستی روی سرم بکشد، غصه ها و دلواپسی هایم تمام می شود. چند روز آن ماجرا گذشت. صبح یک روز بهاری بود. توی حیاط ایستاده بودم. حیاطمان خیلی بزرگ بود. دور تا دورش اتاق بود. دو تا در داشت؛ یکی درش به باغی که ما به آن می گفتیم باغچه. باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آنجا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود. درخت ها جوانه زده بودند و برگ های کوچکشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می درخشید. بعد از پشت سر گذاشتن زمستانی سرد، حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذت بخش بود. یک دفعه صدایی شنیدم. انگار کسی از پشت درخت ها صدایم می کرد. اول ترسیدم و جا خوردم، کمی که گوش تیز کردم، صدا واضح تر شد و بعد هم یک نفر از دیوار کوتاهی که پشت درخت ها پرید توی باغچه. تا خواستم حرکتی بکنم سایه ای از روی دیوار دوید و آمد رو به رویم ایستاد. باورم نمی شد. صمد بود. با شادی سلام داد. دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جا به جا کردم. سرم را پایین انداختم و بدون اینکه حفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم دو پا داشتم دو پا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله ها را دو تا یکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم. صمد کمی منتظر ایستاده بود وقتی دیده ببود خبری از من نیست با اوقات تلخی یک راست رفته بود سراغ زن برادرم و از من شکایت کرده بود و گفته بود: انگار قدم اصلا مرا دوست ندارد. من با هزار مکافات از پایگاه مرخصی گرفته ام، فقط به این خاطر که بیایم قدم را ببینم. و دو سه کلمه با او حرف بزنم. چند ساعت پشت باغچه خانه شان کشیک دادم تا او را تنهایی پیدا کردم. بی انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد تا مرا دید، فرار کرد و رفت. نزدیک ظهر دیدم خدیجه آمد خانه ما و گفت: قدم عصر بیا کمکم. مهمان دارم، دست تنهام. عصر رفتم خانه شان. داشت شام می ریخت. رفتم کمکش. غافل از اینکه خدیجه برایم نقشه کشیده بود. همین که اذان مغرب را دادند و هوا تاریک شد، دیدم در باز شد و صمد آمد. از دست خدیجه کفری شدم. گفتم: اگر مامان و حاج آقا بفهمند هر دویمان را می کشند. خدیجه خندید و گفت: اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ کس نمی فهمد. داداشت هم امشب نیست رفته سر زمین آبیاری. بعد از اینکه کمی خیالم راحت شد زیر چشمی نگاهش کردم چرا این شکلی بود؟! کچل بود. خدیجه تعارفش کرد و آمد توی اتاقی که من بودم. سلام داد. باز هم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم توی آن یکی اتاق. خدیجه صدایم کرد. جواب ندادم. کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کار دستی نمی کنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و صمد. کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم ایستاد وسط چهارچوب در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گفت. با لبخندی گفت:کجا؟ چرا از من فرار می کنی؟ بنشین باهات کار دارم. سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست. البته با فاصله خیلی زیاد ازمن. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6
🌴 #یازینب...
#درد_دل...🥀 #یاحسین...🌹🏴 🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 سلام رفقا....💐 یه درد و دلی دارم باهاتون،
🏴بسم الله الرحمن الرحیم🏴 #...😭 ...😔 می گویند زن های عرب دلشان که می گیرد، غصه که می افتد به جانشان، راه کج می کنند سوی حرم تو آقا!😔 می نشینند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند ، ادرکنی بحق اخیک الحسین،😔 اصلا حرم ات معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل... می گویند کارشان که گیر می کند روزگار که سخت می گیرد، یک راست می روند پشت دیوارهای روبروی حرم نبوی آدرس مزار مادرتان است می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما به شمایی که مشگل گشای دلهایی...😔 می گویند شما آقا...😔 می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما، عقده های دلش باز می شود در آن صحن، دلش آرام می گیرد... ! کرب هایم را برایت آورده ام غصه هایم را آورده ام نه راهی به مدینه دارم نه به مانده ام در این شهر پر التهاب. مانده ام در این خستگی ، نذر کرده ام امشب بنشینم گوشه ای و برای دل خسته ام بخوانم: یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ لی کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ" 😔 ...😔 ...😔 ... ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
بسم الله الرحمن الرحیم ... ذرات و کائنات همه مرده یا خموش در احتجاج بود زنی یک علم به دوش قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش آتشفشان قهر خداوند در خروش هوهوی ذوالفقار علی می رسد به گوش در هیبتی ز حیدر کرار زینب است خورشید روی قله ی نی آشکار شد کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد ناموس حق به ناقه ی عریان سوار شد هشتاد و چهار خسته به هم، هم قطار شد زیباترین ستاره ی دنباله دار شد در این مسیر نور جلودار، زینب است چشم ستاره در به در جستجوی ماه بر روی نیزه دیده ی زینب گرفت راه مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه کای جان پناه زینب و اطفال بی پناه راحت بخواب چونکه پرستار زینب است از نای من به ناله چو افتاد نای نی عالم شنید از پس آن های های نی تو بر فراز نیزه و من در قفای نی آنقدر سنگ خورده ام از لابه لای نی تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی هجران توست آتش و نیزار زینب است قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو رنگین شده است ساقه ی نی از گلوی تو در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو ای منتهای آرزویم گفتگوی تو ای نازنین بناز خریدار، زینب است پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست حتی به حال و روز دلش کاروان گریست از خنده های حرمله و ساربان گریست بر گیسوان شعله ور کودکان گریست از ضربه های دم به دم خیزران گریست بر خیل اشک قافله سالار، زینب است زینب اگر نبود اثر کربلا نبود شیرازه ای برای کتاب خدا نبود زینب اگر نبود علم حق بپا نبود این خیمه ها و پرچم و رخت عزا نبود یک یا حسین بر لب ما و شما نبود در کار عشق گرمی بازار، زینب است با این که قد خمیده ام و داغ دیده ام فتح الفتوح کرده ام هرجا رسیده ام گر نیش کعب نی به وجودم خریده ام گر طعم تازیانه چو مادر چشیده ام چون کوه ایستاده ام ای سر بریده ام در اوج اقتدار جهاندار، زینب است زینب کجا و خنده ی اشرار؟ یا حسین.. زینب کجا و کوچه و بازار؟ یا حسین.. زینب کجا و مجلس اغیار؟ یا حسین.. زینب کجا و این همه آزار؟ یا حسین.. زینب کجا و طشت و سر یار؟ یا حسین.. در پنجه های بغض گرفتار، زینب است... ... ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 میدانم که این روزها دلت بدجور برای حرم گرفته. از صبح تا شب این صدا در جانت طنین انداز می‌شود. حرم! حرم! حرم! می‌خواهی گریه کنی، گریه کن. می‌خواهی شکایت کنی، شکایت کن. اما ننشین! با گریه‌ی خالی شاید نامت در لیست زوار اربعین امسال نوشته نشود. برای چه می‌خواستی به اربعین بروی؟ برای چه می‌خواستی خود را به پیادگان مسیر عشق ارباب برسانی؟ فکر کن. میخواستی به اربعین بروی تا به شناخت برسی؟ شناخت امام؟ حال که نمی‌توانی بروی این هدف را به نیت اربعین انجام بده. هدفت چه بود؟ شناخت امام زمانت و شناساندن ایشان به جهانیان و یا حتی خانواده و دوستان. نیت کن. نیت قربة الی الحسین. یادت هست که اربعین پارسال تک تک قدم‌هایمان را نذر ظهور کردیم؟ حالا تک تک اعمالمان را نذر ظهور می‌کنیم. لیست زوار اربعین منتظر نام توست. 🏴فرا رسیدن (علیه‌السلام ) تسلیت باد🏴 ... ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🏴 #لیست_زوار_اربعین میدانم که این روزها دلت بدجور برای حرم گرفته. از صب
🏴🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🏴 ‍ این روز تکمیل انقلاب بزرگ عاشوراست و برای این روز اعمال بسیاری از سوی معصومین مطرح شده است، چنانکه امام رضا علیه‌السلام در این مورد می‌فرمایند:" براستی محرّم ماهی است که مردمان عهدجاهلیت جنگ و خونریزی را در آن حرام می‌شمردند لیکن خون‌های ما را در این ماه حلال شمردند، و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان را به اسارت کشیدند و آتش در خیمه‌های ما افروختند و آنچه در آنها زاد و توشه داشتیم به یغما بردند و حرمت رسول‌الله را در امر ما نگاه نداشتند..."  امام حسین علیه‌السلام و زیارت اربعین» در این روز زیارت امام حسین علیه‌السلام مستحب است و این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام حسن عسکری علیه‌السلام روایت ‌شده که فرمود: " علامت مؤمن پنج‌چیز است، ۱- پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شب و روز خواندن ۲- و زیارت اربعین کردن ۳- و انگشتر بر دست راست کردن ۴- و جَبین (پیشانی) را در سجده بر خاک گذاشتن ۵- و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ را بلند گفتن" . » از نماز صبح ۱۰۰ مرتبه (لاحَول ولا قوّة الا بالله العَلی العظیم) ۷۰ مرتبه تسبیحات اربعه از نماز ظهر سوره والعصر و سپس ۷۰ مرتبه استغفار اربعین ۴۰ مرتبه لا اله الا الله از نماز عشاء قرائت سوره یاسین هدیه به سیدالشهداء حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام. 📚 وسائل‌الشیعه‌ ج۱۰ ص۳۷۳ 🏴فرا رسیدن (علیه‌السلام ) تسلیت باد🏴 ... ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ....🥀 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---