eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
8.1هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
به یاد #سردار_شهید_حاج_حسن_اکبری🌷🕊 #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد
🕊🌷 فرمانده تخریب تدمر شهر سوریه خیلی عاشق روضه حضرت علی اکبر علیه السلام بود. ومثل حضرت علی اکبر علیه السلام شهید شد و پیکر مطهرش مثل تسبیحی که پاره بشه و بریزه روی زمین . حاج حسن شنیدم از پیکرت چیزی نموند حاج حسن هر وقت روضه حضرت علی اکبر علیه السلام میخونم میای جلو چشام شادی همه امام حسینی ها مخصوصا شهدا صلوات عنایت کنید💐 🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
به یاد #سردار_شهید_حاج_حسن_اکبری🌷🕊 #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد
🕊🌷بسم الربّ الشهداوالصدیقین🌷🕊 مطالب من نه تنهایادآوری بلکه بیانگر احوالات مردی است که باداشتن رشادت ها،مروت ها،پهلوانی هاوفضایل اخلاقی بادریافت مدال شهادت به کمال رسیده، شهیدجاویدالاثر،🌷🕊 شهیدمدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها،دانش آموخته ای ازمکتب ولایت است که خودمعلمی شددرتدریس خلوص وعشق وایثار،جرعه نوشی ازجام ساقی کوثرکه خودساقی گردیدبرتشنگان، وشدمدافع حرم خواهر امام حسین(علیه‌السلام) حضرت زینب(سلام الله علیها)،چیرگی برنفس راآموخت، آنهم ازبهترین معلمش ومولایش علی(علیه السلام) وچه زیبابه تصویرکشیدسیمای فتوت ومردانگی را، 🌷🕊 نشان دادکه می شوددراوج آزادگی بندگی کردولی فقط حضرت حق را. برادرم، 🌷🕊 درسال۱۳۴۹/۳/۲۴ درجنوب شهرتهران درمحله ی هاشمی فعلی درخانواده ای مذهبی وپرجمعبت به دنیا آمد. ایشان۲برادروهفت خواهردارندوفرزندششم خانواده بودند. پدرومادربازحمت فراوان وباکسب روزی حلال مشغول به بزرگ کردن۱۰فرزندبودندوپدرومادر قدکشیدن فرزندان را هرروزدرکنارانواع مشکلات میدیدند تاوقتی که جنگ شروع شد ازهمان روزهای اول درجبهه هامشغول به فعالیت،بود.مادرم تعریف می کندازیک سال بعدجنگ که قدری بزرگ شده بودهرروزبه من می گفت اجازه ی منوازپدربگیرتابه جبهه بروم. البته مسئول اعزام بسیج محله هم مخالف بود ومی گفت سنش کم است تااینکه اولین حضورش درجبهه ومخفیانه وبدون اطلاع والدین وبادستکاری درشناسنامه اتفاق افتاد‌ تااینکه درچندین بارحضوردرجبهه شهیدنشدولی به درجه جانبازی ۵۵درصدنائل آمد. درخلال جنگ درسپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام ودردوره های تکاوری،چتربازی، جنگ های چیریکی واسلحه شناسی وخنثی سازی بمب وانواع مین هاراآموخت ودردانشگاه امام حسین بادرجه استادی مشغول به تدریس به دانشجویان دررشته دافوس گردید. که بعدازشهادت یکی ازسالن های تدریس دانشگاه امام حسین بنام (سردارشهیدحاج حسن اکبری) نام گذاری شده است. ازدواج ایشان نیزحکایت عجیبی دارد. ایشان باشخصی به نام عباس کاشفی نیک که بعدهادرجبهه ودرآغوش برادرم شهیدشد، دوستی عمیقی داشتندبه طوری که باهم به جبهه می رفتندوباهم به مرخصی می آمدند. درسال های آخرجنگ هنگامی که شهید(عباس) تیرخورده بود درآغوش برادرم بودونفسهای آخررامی کشیدوبه برادرم گفت(من دراین لحظات آخرعمرم خواسته ای ازتودارم تومثل برادرم بودی ومن ازتوبسیارآموختم،می خواهم دامادخانواده ی ماشوی.)برادرم پس ازقدری تفکرگفت باشدولی من ازتوخواسته ای دارم وهنگامی که آقا امام حسین رادیدی سلام من رابه ایشان برسان وبگوکه من هم به جمع شهدابپیوندم وآرزویم شهیدشدن است،پس عباس دربغل برادرم شهید شد‌. جنگ تمام شد وبرادرم به خواستگاری خواهرشهیدعباس رفتند وشدندهم دامادو هم پسرشان،برادرم فکرشهادت بود وقولی که عباس به اوداده بود،اما حدودسی سال ازپایان جنگ گذشت وبرادرم درگیرکارهای دانشگاه وکارهای اداری بود ولی همیشه وبخصوص درایام عزاداری محرم به فکر جبهه وجنگ ودوستان شهیدش علی الخصوص عباس بود. شهیداکبری بسیارمهربان بودوبااینکه اثرات جانبازی۵۵درصدوموادشیمیایی و موج انفجار وترکش هادربدنش اذیتش می کردوبارهادربیمارستان بقیه الله بستری وعمل های مختلف انجام می دادوباهمه وعلی الخصوص کودکان وپدرومادرش واقوام وهمکارانش بسیارمهربان ورئوف بود.هرگاه به جمعی وارد می شد،همه رامهمان بستنی یاشیرینی می کرد، به خصوص کودکان را بسیار تکریم می کرد. درسرسفره ی مهمانی ها بچه هارادورخودمی نشاندودرظرف آن هاغذامی کشیدتاآن هاشروع به غذاخوردن نمی کردلب به غذانمی زد. پدرمن بهمن ماه۱۳۹۴به رحمت خدارفت،برادرمن درطول بیماری پدرم بسیارزحمت کشیدندوایشان رابه مراکزدرمانی وبیمارستان می بردند وبارهاشده بودباتوجه به مشاغل زیادشان خودش به خانه مراجعه وحتی انسولین پدرم راتزریق می کرد. خلاصه همه جوره درخدمت پدرومادربود،پس ازفوت پدرم،برادرم که بسیاروابسته ی پدرم بود،بسیاردلتنگ ایشان بودومی گفت:(دوست دارم با پدرم محشورشوم وحتی تاچهل روز به خانه ی خودنرفت ودرمنزل ودرکنارمادرم بودوهمیشه درسرمزارپدرم به مامی گفت من سال بعد درکنارپدرم خواهم بود،امافکرمیکردیم که ایشان براثراحوالات روحی حرفهایی میزندودراثرگذشت زمان حال ایشان بهترخواهدشد،ولی این طورنبودوبه واقعیت پیوست ،چهلمین روزشهادت برادرم مصادف بااولین ساگردپدرم شد. فکررفتن به سوریه این طورآغازشد،یک روزنزد مادرم رفت وازایشان کسب اجازه کردکه به من درسوریه جهت خنثی سازی بمب های به جامانده ازداعش وپاکسازی شهرهای آزادشده نیازدارند،مادرابتدامخالفت کردچون برای تنها فرزند ایشان خواستگارآمده بودوازدواج تنهافرزندش نزدیک،امابرادرم تصمیمش راگرفته بودوخلاصه مادرم راراضی کردوبه عنوان(فرمانده یگان تخریب)درشهریور۹۵به سوریه اعزام شد.
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم الربّ الشهداوالصدیقین🌷🕊 مطالب من نه تنهایادآوری #شهیدقهرمان بلکه بیانگر احوالات مردی است که ب
باتوجه به اینکه ایشان جانباز۵۵درصدبود. بار اول که به سوریه رفت مجددا مصدوم شد و بعداز درمان دوباره عازم سوریه شد و در شهر تدمر قرارگاه نصر۳ با فرماندهی یگان تخریب در بیست ودوم آذرماه نودوپنج پس از اصابت موشک به شهادت رسید و بدن بی جان او تکه تکه شد و جاویدالاثر ماند وتاکنون پیکر مطهرش به میهن اسلامی بازنگشته است.. برای شادی ارواح طیبه شهدا صلواتی هدیه کنیم.💐 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
🌹🍃 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃 :بانو بهناز ضرابی.. فصل چهاردهم ..( قسمت هشتم )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 خانم دارابی که دلش پیش من مانده بود با یک قابلمه غذا آمد توی آشپزخانه. آن قدر ناراحت بودم که صدای در را نشنیده بودم. بچه ها در را برایش باز کرده بودند. وقتی مرا با آن حال و روز دید نشست و کلی برایم حرف زد از فامیل و دوست و آشنا که هفت هشت تا بچه داشتند از خانواده هایی که حسرت یک بچه مانده بود روی دلشان، از کسانی که به خاطر ناشکری زیاد بچه سالمی نداشتند. حرف های خانم دارایی آرامم می کرد بلند شد سفره را انداخت و غذا را کشید و با اصرار خواست غذا بخورم. می گفت: گناه دارد این بچه ها را غصه نده. پدرشان که نیست. اقلاً تو دیگر اوقات تلخی نکن. چند هفته ای طول کشید بالاخره با خودم کنار آمدم و به این وضع عادت کردم. یک ماه بعد صمد آمد. این بار می خواست دو هفته ای همدان بماند. بر خلاف همیشه این بار خودش فهمید باردارم. ناراحتی ام که دید گفت: این چیزه ناراحتی ندارد خیلی هم خوشحالی دارد. خدا که دور از جان درد بی درمان نداده نعمت داده باید شکرانه اش را به جا بیاوریم زود باشید حاضر شوید می خواهیم جشن بگیریم خودش لباس بچه ها را پوشاند حتی سمیه را هم اماده کرد و گفت: تو هم حاضر شو. می خواهیم برویم بازار. اصلا باور کردنی نبود صمدی که هیچ وقت دست هایش را نمی گرفت تا سر کوچه ببرد حالا خودش اصرار می کرد با هم برویم بازار هر چند بی حوصله بودم اما از اینکه بچه ها خوشحال بودند راضی بودم. رفتیم بازار وظفریه همدان. برای بچه ها اسباب بازی و لباس خرید آن هم به سلیقه خود بچه ها. هرچه گفتم این خوب نیست یا دوام ندارد می گفت کارت نباشد می خواهیم جشن بگیریم. آخر سر هم رفتیم مغازه ای و برای من چادر و روسری خرید. یک پیراهن بلند و گشاد هم خرید که گل های ریز و صورتی داشت با پس زمینه نخودی و سفید. گفت: این آخرین پیراهن حاملگی است که می خریم. دکیر تمام شد لب گزیدم که یعنی کم آرام تر. هر چند صاحب مغازه خانمی بود و ته مغازه در حال آوردن بلوز و دامن بود و صدامیان را نمی شنید با این حال خجالت می کشیدم. وقتی رسیدیم خانه دیگر ظهر شده بود رفت از بیرون ناهار خرید و آورد بچه ها با خوشحالی می آمدند لباس هایشان را با ما نشان می دادند. با اسباب بازی هایشان بازی می کردند بعد از ناهار هم آن قدر که خسته شده بودند همان طور که اسباب بازی ها دستشان بود و لباس ها بالای سرشان خوابشان برد. فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت حس قشنگی داشتم فکر می کردم چقدر خوشبختم زندگی چقدر خوب است اصلا دیگر ناراحت نبودم به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بی حوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم. آبگوشتم را بار گذاشتم بچه ها را بردم و شستم. حیاط را آب و جارو کردم آشپزخانه را شستم و کابینت ها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود. برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در می خندید و می آمد. بچه ها دوره اش کردند و ریختند روی سر و کولش. توی هال که رسید نشست بچه ها را بغل کرد و بوسید و گفت: به به قدم خانم چه بوی خوبی راه انداختی. خندیدم و گفتم: آبگوشت لیمو است. که خیلی دوست داری بلند شد و گفت: آن قدر خوبی که امام رضا( ع) می طلبدت دیگر. با تعجب نگاهش کردم با ناباوری پرسیدم: می خواهیم برویم مشهد. همان طور که بچه ها را ناز و نوازش می کرد می گفت: می خواهید بروید مشهد؟! آمدم توی هال و گفتم: تو را به خدا اذیت نکن راستش را بگو. سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشته اند. رفتم و توی قضیه را در آوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم. گفتم: پس تو چی؟! موهای سمیه را بوسید و گفت: نه دیگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانم هاست. باباها باید بمانند خانه. گفتم: نمی روم ب هم برویم یا اصلا ولش کن من چطورها با این بچه ها بروم. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
AUD-20201210-WA0059.
9.49M
آقا جانم حسین...😭 (دلم برا کربلا پر میزنه ...😭 🎤 : کربلایی نریمان پناهی 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
یک شب از خواب برخاست ودیدکه نماز شبش قضا شده،گریه کردو گفت:خدا چه کردم که نماز شبم ازدستم رفت. حالا امروز بعضی ها نماز صبحشان هم قضا میشود امابرایشان مهم نیست. هزارتومانی اش گم شود ناراحت است اما نماز صبحش قضا شده و نگران نیست.😔 🥀 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
‏نامه ی پدری که پسرش امروز صب اعدام شده رو که خوندین، بعدش این عکسا رو خوب ببینین فقط دونفر از شهدای
سال پنجاه و هفت به دنیا آمده باشی، نامت را به عشق امام انقلاب، روح الله بگذارند، تمام دوران کودکی و نوجوانی ات در جلسات قرائت قرآن کریم و احیا و هیئات مذهبی محبان اهل بیت گذشته باشد، پدرت مسئول عالی رتبه تبلیغات اسلامی باشد،ولی تو در میانه زندگی بلغزی. بشوی مدیر یک کانال معاند که همراه با دشمن سعودی و وهابیت ابتدا علیه انقلاب و بعدتر بر علیه همان قرآن ، اهل بیت و ملتی که همان سال تولدت به پا خواستند لجن پراکنی کنی . ! بارالها زندگی ما و فرزندانمان را در مسیر اسلام و قرآن قرار ده و در همان مسیر بمیران. خداوندا عاقبت و سرنوشت همه ی ما را ختم به خیر بفرما. 🍃🌹اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد و مماتی ممات محمد و ال محمد🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#درد_دل....🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 گمانم من چندتا عذرخواهی به شما بدهکارم آقا! مثلا قرار
🌹درد_دل...🌹🍃 ...💐 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 بقول استاد مون کجای دنیا رو دیدی مخلوق به خالق خورده بگیره!!!... ۱۵۰۰ سال پیش طرف بَرْده داشت به بَرْده هرچی میگفت مجبور به اطاعت بود خدا مارو برده نیافرید!!! انسان آفرید انسان گونه رفتار کنیم... ...😔 🌹🍃🌹🍃🌹 بین تبلیغات تلویزیون یا همون پیام های بازرگانی خودمون ؛ دیدم آقایی داشت تبلیغ اسپری لکه بر میکرد بعدش یک خانوم تبلیغ کرم جوان سازی... یک لحظه با خودم گفت ای کاش میشد اسپری ای تولید میشد که لکه های گناه رو از ما جدا میکرد کاش کرمی تولید میشد که جوانی مارا به ما باز بر میگرداند تا شاید برای خدا از ته دل جوانی می کردیم... پی نوشت: حواسمون نیست خدا بهتر از اسپری و کرم بهمون داده... ولی از بس بی خیالیم قدرشو نمی دونیم ..‌ صدبار اگر توبه شکستی بازآ...🌹🍃 التماس دعا...🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb4 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🌹درد_دل...🌹🍃 #نماز...💐 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 بقول استاد مون کجای دنیا رو دیدی مخلوق به خالق خ
...🌹🍃 زدن نه اینکه اگر کسی شکست عشقی خورد یه کانال بزنه ده نفر دور خودش جمع کنه و براشون ناله کنه... اینکه برای حال خودمون کانال بزنیم و توش از بدبختی های شخصی کار ها و عقاید خودمون و... بنویسیم روز قیامت میان جلومونو میگیرن چرا وقتتو تلف کردی چرا بیهوده وقت بقیه رو گرفتی... چرا؟ کانال زدن فقط به افزایش ممبر نیست به دعوت دلِ به دعوت یک فردِ نه اینکه فقط دنبال این باشیم تعداد کانالمون الکی الکی زیاد بشه... هر خونه ای نیاز به یک پِی قوی داری پِی کانال رو باید قشنگ دربیاری... وگرنه بارون که بیاد کانالتونو با خودش می بره... . ما ها اینجا بیکار نیستیم که پست بذاریم تا عده ای بخوانند آمده ایم تا بگوییم فضا خالی نیست پست نمیذاریم حقیقت میذاریم و گه گداری حواسمان هست ماموریت اصلی ما فتح قدس است نه دلبستن به یک کانال و چند فدایت بشوم های حرام... . ..... التماس دعا... 🌹 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🥀🍂در این قرن های فراق، در این سال های دلتنگی چه اشک ها که چکیده به پای آمدنتان... چه جان های عاشقی که سوخته در هجرانتان... چه دل های بیقراری که پر و بال زده در اندوهِ غربتتان... چه چشم های منتظری که مانده در مسیرِ آمدنتان... 🕊چه خدمتگزاران دل نگرانی که تمام عمر برای گسترش نام عزیزتان عاشقانه تلاش کردند و منتظر و مغموم و اشکبار، پر کشیدند... 💫خدا شما را به ما بازرساند و این فراق جانسوز را به روشنای دلنشین و زیبای ظهورتان پیوند زند... آاااامین صبحتون مهدوی اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
سلام...🌹🍃 🍃🌹بنام آفریدگار مهربانی 🌹🍃 امروز : دوشنبه ۱۳۹۹/۰۹/۲۴ 🌹🍃 یاد بگیریم آدم‌های به موقعی باشیم! آدم‌هایی که سر وقت در برابر احساس‌ها و رفتارها عکس العمل نشان می‌دهند وبه موقع محبت می‌کنند و به موقع گله و شکایت… اینها آدم های به موقعی هستند و میتوان باآنهادوستی ومعاشرت داشته باشیم یاد بگیریم که در برابر ترس ، ناکامی ، نگرانی ، خشم و دلخوری… سکوت نکنیم پنهان کردن احساسات را دور بریزیم… اگر انسان را به زمین تشبیه کنیم یک زلزله قوی می‌تواند همه چیز را نابود کند اما پس لرزه‌های خفیف خیلی هم برای آن مفیدند!! پس از واکنش‌ها نترسیم… اگر حال خوبی داریم شادیمان راواگراز چیزی دلخوریم ناراحتی‌مان را نشان دهیم… همین احساس‌های سرکوب شده همین حرف‌هايی که به موقع گفته نشده در انسان‌ها تبدیل به عقده می‌شوند! آدمی که در طول زندگی‌اش عقده‌های زیادی را با خودش حمل می‌كند هرگز نمی‌تواند زیبا زندگی کند…!! : آدم های به موقع هیچگاه تسلیم مشکلات نمی شوند وبه موقع برای همه چیز مقاوم وصبورهستند 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
4_6028526309821384661.mp3
10.33M
...🌹🍃 | یار دلم ... اول صبح باهم.گوش بدیم😊 از اون خوبا....🌺 🎤: کربلایی محمد حسین پویانفر.. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#معرفی_شهید_ابوالضل_شیروانیان🌷🕊 نام پدر: مجتبی تاریخ تولد: ۱۳۶۲
🕊🌷بسم رب الشهداو الصدیقین🕊🌷 🌷🕊🌷🕊 نام و نام خانوادگی: حاج حسین همدانی محل تولد: آبادان تاریخ تولد : ۱۳۲۹/۹/۲۴ تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۷/۱۶ محل شهادت: حلب، سوریه محل دفن: همدان وضعیت تأهل: متأهل تعداد فرزندان: ۴ 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهداو الصدیقین🕊🌷 🌷🕊#معرفی_سردار_شهید_حاج_حسین_همدانی🌷🕊 نام و نام خانوادگی: حاج حسین همد
🕊🌷🕊🌷 سردار سرلشگر شهید حسین همدانی (ابو وهب) در سال ۱۳۲۹ در شهرستان آبادان دیده به جهاد گشود و در سن ۶۱ سالگی پس از چهل سال مجاهدت و نبرد در راه اسلام در تاریخ ۱۶ مهرماه ۹۴ در نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه به فیض شهادت نایل آمد. سردار حاج حسین همدانی در همان ابتدای جوانی در صف مبارزان انقلابی درآمد و با حضور در محضر آیت الله شهید مدنی در همدان به مبارزه به رژیم شاهنشاهی پرداخت. وی در همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال فرمان حضرت امام خمینی (ره) در جبهه مبارزه با اشرار و گروهک داخلی جان بر کف تن به مجاهدت داد و در سال ۵۹ به همراه خانم مرضیه دباغ از پایه گزاران سپاه استان همدان و بعدها کردستان بود. سردار حسین همدانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایه گذاری و تأسیس سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی استان همدان را آغاز و خود نیز به عنوان یکی از ارکان اصلی شورای عالی فرماندهی سپاه استان همدان، فعالیتش را آغاز کرد و با کمک همرزمان و پاسداران آن خطه، به پاکسازی عناصر طاغوت و عوامل فساد و نفاق برآمده و از آنجایی که چندین بار به دست ساواک دستگیر شده و مورد تعقیب بود، عوامل طاغوت را به خوبی می شناخت. با آغاز جنگ تحمیلی، لحظه ای درنگ نکرده و راه کردستان را در پیش گرفت و از آنجا که پیش از جنگ نیز به کمک مردم محروم کردستان شتافته و با دیگر دوستان و همرزمان در آنجا نیز گروهک های ضدانقلاب را می شناخت، دیری نپایید که به صف دشمن ستیزان پیوست و فرماندهی عملیات های مطلع الفجر را با پیروزی کامل تجربه کرد. حسین همدانی فرماندهی جبهه میانی سرپل ذهاب هم از دیگر گام هایی بود که در راستای مبارزه با دشمن بعثی برداشته و پس از مدتی کوتاه به همراه حاج احمد متوسلیان و شهید همت و شهید شهبازی در تشکیل و سازماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله نقش بسزایی داشت. عملیات فتح المبین و بیت المقدس آن هم با مسئولیت فرماندهی محورهای عملیاتی، تجربه ای نو در قالب هدایت تیپ و لشکر بوده که از فاتحان خرمشهر، سهمی را از آن خود کرد و سپس از تشکیل یگان های رزم سپاه به عنوان بانی و نخستین فرمانده لکشر ۳۲ انصارالحسین استان همدان، وارد میدان نبرد علیه دشمن بعثی شد. موفقیت های رزمندگان اسلام در سایه فرماندهی این سردار رشید، سبب شد تا فرماندهان روز به روز بیشتر به او اعتماد کرده و مسئولیت های سنگین تری را یکی پس از دیگر به او بسپارند. قبل از عملیات های بزرگ کربلای چهار و کربلای پنج، سردار حسین همدانی به فرماندهی لشگر ۱۶ قدس گیلان انتخاب شد تا توفیق خدمت به کشور را به همراه شرمردان گیلکی در کارنامه خود ثبت کند. از دیگر سوابق مبرز این سردار شهید، می توان به معاونت اطلاعات و عملیات قرارگاه قدس که چندین لشکر و تیپ مستقل را تحت امر داشت، اشاره کرد. همچنین حضور پررنگ وی در عملیات غرور آفرین مرصاد و مجاهدت های وی در مبارزه به منافقین کوردل از دیگر خدمات ارزنده این شهید به ایران اسلامی بود. پس از دفاع مقدس به دانشگاه فرماندهی و ستاد رفته و تحصیل تئوریک و آکادمیک هدایت یگان ها را هم به تجربیات ارزنده اش افزود و با انتصاب به عنوان فرمانده قرارگاه نجف اشرف و لشکر ۴ بعثت در غرب کشور، کارنامه ای موفق از خود به جای گذاشت. معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی و جانشینی نیروی مقاومت بسیج در دو دوره و فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله و به همراه آن، جانشینی قرارگاه ثارالله، از دیگر مسئولیت های ایشان بود و معاون مرکز راهبردی سپاه و مشاور عالی فرمانده کل سپاه و جانشینی سازمان بسیج مستضعفان از او فرمانده ای کهنه کار با کوله باری تجربه و شناخت ساخته که سبب شده است تا حساس ترین و مهمترین سپاه کشور که دارای ویژگی های خاص است، بر عهده ایشان گذاشته شود. مسئولیت های سردار حسین همدانی در هشت سال دفاع مقدس: ۱ ـ فرمانده لشکر ۳۲ انصارالحسین استان همدان ۲ ـ فرمانده لشکر ۱۶ قدس استان گیلان ۳ ـ معاونت عملیات قرارگاه قدس مسئولیت های پس از دفاع مقدس سردار حسین همدانی: ۱ ـ فرمانده قرارگاه نجف اشرف و فرمانده لشکر ۴ بعثت ۲ ـ رئیس ستاد نیروی زمینی سپاه پاسداران ۳ ـ جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج سپاه (دو دوره) ۴ ـ مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۵ ـ جانشین سازمان بسیج مستضعفان ۶-عضو هیات امنای هیات رزمندگان ۷-فرمانده سپاه محمد رسول الله تهران سردار شهید سرلشگر حسین همدانی، مفتخر به دریافت دو نشان فتح از دست مقام معظم رهبری و فرمانده کل قواست که به خاطر هدایت و فرماندهی موفق لشکرهای تحت امر در دوران دفاع مقدس بوده است. 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷#زندگینامه_سردار_شهید_حسین_همدانی🕊🌷 سردار سرلشگر شهید حسین همدانی (ابو وهب) در سال ۱۳۲۹ در شهرستا
سردار حسین همدانی آخرین ماموریتش، دفاع از حریم مطهر حضرت زینب و کمک به مردم سوریه برای رهایی از دست گروهک صهیونیستی تکفیری داعش بود، که در همین راه شهد شهادت را نوشید و در سن ۶۱ سالگی پس از سالها مجاهدت و نبرد در جبهه اسلام، ندای حق را لبیک گفت و در تاریخ ۱۶ مهرماه ۱۳۹۴ به فیض شهادت نایل گردید. پیکر شهید سردار حسین همدانی در تاریخ ۱۹ مهرماه در تهران تشییع و برای خاکسپاری به زادگاهش همدان انتقال یافت تا همرزمان این شهید در گلزار شهدای همدان آخرین وداع را با وی انجام دهند. 👇👇
🌴 #یازینب...
سردار حسین همدانی آخرین ماموریتش، دفاع از حریم مطهر حضرت زینب و کمک به مردم سوریه برای رهایی از دست
🌷🕊🕊🌷 سپاس خدای را که نعمت‌ها فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در عصر خمینی (ره) حیاتمان قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم. دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملت‌های مسلمان، مقاومت مجاهدان سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملت‌ها، عصر زوال طاغوت‌ها، عصر فروپاشی قدرت‌های استکباری و عصر برگشتن به خویشتن. خدا را هزاران شکر به خاطر نعمت‌هایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شده‌اند. زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئه‌ها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملت‌ها که سرآمد همه آن‌ها پدران، مادران، همسران و فرزندان شهیدان گران‌قدر ما هستند. چه افتخاری بالاتر از آنکه آزادگان ما و جانبازان ما و خانواده مقاومشان صبر را شرمنده کردند و ۱۰ سال در اردوگاه‌های حزب بعث صفحه زرین بر تاریخ این ملت نگاشتند. جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را بر ما تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد. خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت‌ برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع). مگر می‌توان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت‌فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامه‌دهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنه‌ها و کمین‎ها عبور می‎دهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم. بنده حقیر، حسین همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می‎کنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقع‎ها این نفس سرکش سراغ من می‎آمد و مرا گول می‎زد، وسوسه می‎شدم، نق می‎زدم، در درونم اعتراض ایجاد می‌شد اما خدا مرا کمک می‌کرد، متوجه می‌شدم، پشیمان می‌شدم، توبه می‌کردم و از خدا طلب عفو و بخشش می‌کردم و مرا می‌پذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود. خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم. از همه دوستان و آشنایان حلالیت می‎طلبم، از امام و مولایم حضرت آیت‌الله‎العظمی سید علی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا ان‌شاءالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند. از خانواده شهیدان، جانبازان و آزادگان همیشه شرمنده بودم که نمی‌توانستم خدمتگزار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند. تشکر دارم از همسر عزیزم که هم‌سنگر و همراه خوبی بودند، خداوند ان‌شاءالله این عمل شما را ذخیره آخرت قرار دهد و اما سفارش می‌کنم مثل گذشته بدهکار به انقلاب و نظام باشی نه طلبکار. قانع باش در مقابل کمبودها یا کم مهری‌ها صبر داشته باش و مراقب باش فضاسازان تو را ناسپاس نکنند، عشق به ولایت‌فقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد. فرزندانم را سفارش می‌کنم و تأکید بر حفظ ارزش‌های اسلام عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی که با حفظ ارزش‌هایش می‌توانند تأثیرگذار و مدل و الگو باشند، حجاب برتر بر شما واجب است رضایت پدر پیر شما با حفظ ارزش‌هاست. سعادتمندی و عاقبت به خیری شما را از خدای مهربان خواستارم. برای خواهرانم و برادرم و فرزندان عزیزشان آرزوی سعادتمندی دارم، بسیار دوستان خوبی داشتم که یکایک آن‌ها و زندگی با آن‌ها همیشه در ذهن و خاطراتم ماندگار است و به این دوستی مفتخر هستم. از همه آشنایان و دوستان می‌خواهم در صورت امکان یک روز برایم نماز و روزه به جای آورند؛ اگر ان‌شاءالله در آن عالم دیگر باز هم در کنار شما عزیزان باشم، جبران کنم! هیچ‌گونه بدهی ندارم و به کسی هم بدهکار نیستم، اما اگر کسی طلبکار بود بدهی را بدهید شاید یادم رفته باشد، به امید رحمت خدایم، خداحافظی با شما و طلب مغفرت. بنده گنهکار حسین همدانی هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
☘ مثل تمام شهدا، عاشق و گوش به فرمان حضرت آقا بود، سخنرانی و صحبتهای ایشان را به دقت گوش می داد. 🍃 یکبار بهش گفتم دقت کردی به وصیت نامه شهدای دفاع مقدس، اکثرا و یا شاید همشون توصیه ای درباره امام خمینی (ره) کردند، که امام رو تنها نگذارید، گوش به فرمان رهبر باشید و… بعد هم گفتم الان هم وصیت نامه شهدای مدافع حرم همینطوره. نقطه مشترک همه وصیت نامه های شهدای مدافع، توصیه شون به مطیع رهبر بودن، گوش به فرمان آقا بودنه. ☘ مکثی کرد و گفت: " باید بیشتر از اینها درباره ولایت و حضرت آقا بگویند. هرچه بگیم باز هم کمه. باید کتابها نوشته بشه و حرفها زده بشه انقدر که مهمه" ✍ به نقل از همسر شهید هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
🌹🍃 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃 :بانو بهناز ضرابی.. فصل چهاردهم ..( قسمت نهم )🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 سمیه را زمین گذاشت و گفت: اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه ام. اسمت را نوشته ام باید بروی برای روحیه ات خوب است خدیجه و معصومه را من نگه می دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم. گفتم: شینا که نمی تواند بیاید خودت که میدانی از وقتی سکته کرده مسافرت برایش سخت شده به زور تا همدان می آید آن وقت این همه راه نه شینا نه. گفت: پس می گویم مادرم باهات بیاید. این طوری دست تنها هم نیستی. گفتم: ولی چه خوب می شد خودت می آمدی . گفت: زیارت سعادت و لیاقت می خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا بکن. بگو امام رضا شوهرم را آدم کن. گفتم: شانس ما را می بینی. حالا هم که تو همدانی من باید بروم. یک دفعه از خنده ریسه رفت گفت: راست می گویی ها!اصلا تو باید این خانه باشی یا من. همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه قرار بود اتوبوس ها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم سمیه بغلم بود و مهدی را مادر شوهرم گرفته بود. خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین ها آماده شوند خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: خانم محمدی را جلوی در می خواهند. سمیه را دادم به مادر شوهرم و دویدم جلوی در. صمد روی پله ها ایستاده بود با نگرانی پرسیدم:چی شده؟! گفت: اول مژدگانی بده. خندیدم و گفتم: باشد برایت سوغات می آوردم. آمد جلوتر و آهسته گفت: این بچه که توی راه است قدمش طلاست. مواظبش باش. و همان طور که به شکمم نگاه می کرد می گفت: اصلا چطور است اگر دختر بود اسمش را بگذاریم قدم خیر. می دانست که از اسمم خوشم نمی آید به همین خاطر بعضی وقت ها سر به سرم می گذاشت. گفتم: اذیت نکن جان من زود باش بگو چی شده؟! گفت: اسممان برای ماشین در آمده. خوشحال شدم. گفتم: مبارک باشد. ان شالله دفعه دیگر با ماشین خودمان می رویم مشهد. دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: الهی آمین. خدا خودش می داند چقدر دلم زیارت می خواهد وقتی دوباره برگشتم توی سالن با خودم گفتم: چه خوب صمد راست می گوید این بچه قدر خوش قدم است اول که زیارت مشهد برایمان درست شد حالا هم که ماشین خدا کند سومی اش هم خیر باشد. هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه می کردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: خانم محمدی را جلوی در کار دارند. صمد ایستاده بود جلوی در گفتم: ها چی شده؟!سومی اش هم به خیر شد؟! خندید و گفت: نه دلم برایت تنگ شده بیا تا اتوبوس ها آماده می شوند برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم. خندیدم و گفتم: مرد خجالت بکش مگر تو کار نداری؟ گفت: مرخصی ساعتی می گیرم گفتم: بچه ها چی؟! مامانت را اذیت می کنند. بنده خدا حوصله ندارد. گفت: می رویم تا همین نزدیکی آرامگاه بابا طاهر و بر می گردیم. گفتم: باشد تو برو مرخصی ات را بگیر و بیا تا من هم به مادرت بگویم. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---