فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکالمه دیشب زن و شوهرا تو خونه
زن: صدا چیه؟
مرد: اسرائیل حمله کرده
زن: آهان، خیالم راحت شد فکر کردم بچهها بیدار شدن 😂
😂#تاثیر_گذار_بود
@yek_darsad_talaiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️🇮🇷
🔷🔹برنامه مشخص است🔹🔷
🌿@yek_darsad_talaiii
یک درصد طلایی
#رمان #رویای_نیمه_شب ❣قسمت بیستم ✨_ابونعیم انسان باتجربه ای است. نمی فهمم پس چرا این طور درمانده ا
#رمان #رویای_نیمه_شب
❣️قسمت بیست و یکم
✨ابوراجح سر برگرداند. با لبخند به من نگاه کرد و گفت: سوال خیلی مهمی است. برخاست و آمد لبه سکو نشست.
🍁_و مهم تر این است که جواب درستی برایش پیدا کنی.
کنارش نشستم.
_شما به هر درمانده ای کمک می کنید. به من هم کمک کنید تا بفهمم.
_البته فاصله هایی هست، اما نه آنقدر که تبلیغ می کنند و نشان می دهند. بین دو دوست صمیمی هم تفاوت ها و فاصله هایی هست. طبیعی است. این تفاوت ها و فاصله ها مانع دوستی شان نمی شود.هر کس چهره و رنگی دارد و به کاری مشغول است و توی خانه خودش زندگی می کند.
آگاهی و هوش دو برادر ممکن است با هم فرق داشته باشد. ایمان و پرهیزگاری آدم ها یکسان نیست. مشکل از جای دیگری است. حکومت، شخص پلیدی مثل مرجان صغیر را حاکم این شهر قرار داده که دشمن فرزندان پیامبر و شیعیان است. سیاه چال های دارالحکومه پر است از شیعیان بی گناه. شهری که اکثریت ساکنانش شیعه ان، چنین وضعی دارد. قبل از این، شیعه و سنی با هم در صلح و صفا زندگی می کردیم؛ حالا می خواهند کاری کنند که یکی مثل تو فکر کند من دشمنت هستم.
برخوردی که با ما دارند، با کافران و بیگانگان ندارند.هزاران یهودی را به این شهر کوچ داده اند تا برتری جمعیت ما را کاهش دهند. جان و مال ما را حلال می دانند. به ما نسبت های ناروا می دهند. عالمان بزرگ ما مانند سید بن طاووس و علامه حلّی، با ادب و استدلال، به این شبهه ها و تهمت ها جواب داده اند، اما آنها به حقیقت کاری ندارند. باز هم به توطئه هایشان ادامه می دهند.
ادامه دارد...
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
👈 مطالعه کتاب زیبای ""رویای نیمه شب"" را از دست ندهید.....
https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
یک درصد طلایی
#رمان #رویای_نیمه_شب ❣️قسمت بیست و یکم ✨ابوراجح سر برگرداند. با لبخند به من نگاه کرد و گفت: سوال خ
#رمان #رویای_نیمه_شب
❣️قسمت بیست و دوم
✨نزدیک به صد سال از انقراض دولت بنی عباس می گذرد؛ اما هنوز تفکری را که اشاعه داده اند بیداد می کند. هنوز ناصبی ها هستند و اگر قدرتی به دست آورند به جان شیعه می افتند.
🍁به جای آنکه منادی برابری و برادری باشند، تخم کینه و اختلاف می پاشند و ما را سرکوب می کنند تا مبادا شورش کنیم. به جای آنکه دست از بی عدالتی و خوش گذرانی بردارند، به ستم و جنایتِ بیشتر پناه می برند.دارند از درون می پوسند و مراقب تهدیدهای خیالی اند.
می بینی که ما شیعیان از این فاصله ها و بی عدالتی ها بیشتر رنج می بریم تا شما.
_من اینها را قبول دارم، ولی مدت هاست سوالی توی ذهنم جست و خیز می کند که شما شیعیان باید به آن جواب بدهید. شاید در این صورت، مشکل حل شود.
_با کمال میل سوالت را می شنوم و اگر پاسخش را بدانم می گویم.
_در زمان پیامبر، این همه مذهب های جورواجور نبود. حالا چرا هست؟ شاید حکومت و مرجان صغیر می خواهند کاری کنند که همه دوباره یکی شویم.
_خیلی دوست دارم در این باره حرف بزنیم تا حقیقت روشن شود، ولی شنیده ام که دارالحکومه مرا زیر نظر دارد و از ساده ترین حرف هایی که می زنم، ناراضی است. این جا رفت و آمد زیاد است. خبرچین ها همه جا هستند. باید در خلوت صحبت کنیم.
به مسرور نگاه کردم. حالا داشت با قاشقی چوبی از توی دو کیسه، سدر و حنا برمی داشت و در کاسه هایی کوچک می ریخت.
_یعنی چی کسی خبر می برد؟
_نمی دانم، ممکن است کسانی با ظاهر مشتری بیایند و بروند و به نقل از من، حرف های نامربوطی بزنند. کسی که از خدا نمی ترسد، هر کاری می کند!
ادامه دارد...
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
👈 مطالعه کتاب زیبای ""رویای نیمه شب"" را از دست ندهید.....
https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
#نماز_شب
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانيم
💠آیت الله خوشوقت:
🔸تصميم بگير؛ اگر تا به حال #نمازشب نخوانده ای، خيلی به خودت ضرر زده ای.
🔸اگر می خواهی جلوی ضرر را بگيری، از امشب تصميم بگير و بلند شو، نيم ساعت بلند شو، كم كم درست می شود ان شاءالله.
📿نماز شب به نیابت از اعضای محترم کانال#یک_درصد_طلایی
🌱🌷اگر دوست داری اعضای کانال رو در ثواب هات #شریک کنی به آیدی زیر پیام بده:
@farzane_zare
🍃@yek_darsad_talaiii
#عهدی_با_مولا
🌱أینَ المُضطَرُّ الّذِی یُجَابُ إذا دعی؟
🌱وعده ما هر روز صبح دعای عهد 🌾 همراه با شما اعضای کانال#یک_درصد_طلایی
🍀@yek_darsad_talaiii
🌱
✨شده به این فکر کنی ؟
🤔یاصاحب الزمان (عج)، آقاجانم
من به تو میخواهم نزدیک شوم....
👌🏻بهت پیشنهاد می کنم این کلیپ را حتما ببینی.....👇🏻👇🏻👇🏻
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🌱تنها کافیه صادقانه نیت کنیم👌🏻
👈🏻#امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دستمان را میگیرند😍
🌱
🎙#استاد_پناهیان
https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
#گزارش_تصویری
💫 گپ و گفت دوستانه تو یه دورهمـے کاملا دخترونهღ 🌸
یه روز خوب و بیاد موندنے😉👌
کنار گل دخترای پایه هفتم مدرسه عروج
کلی راجع به امام زمان و دشمناشون ( اسراییل و امریکا) صحبت کردیم.
🏷تبیین #معارف_مهدوے، بحث #دشمن_شناسے
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
🟢شماره کارت جهت واریز هزینه:
5859837010479307🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
#تست_هوش
🤔تعداد پیامبران الهی چند نفر است ؟
و از میان چند پیامبر، رسول بودهاند؟
الف) 124هزار _ 313
ب ) 114هزار _ 313
ج ) 124هزار _ 110
د ) 114هزار _ 110
👈لینک پاسخگویی به سوال:
https://EitaaBot.ir/poll/9o5kr
⬅️طرح یکدرصدطلایی
🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
☘️https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
یک درصد طلایی
#رمان #رویای_نیمه_شب ❣️قسمت بیست و دوم ✨نزدیک به صد سال از انقراض دولت بنی عباس می گذرد؛ اما هنوز
#رمان #رویای_نیمه_شب
❣قسمت بیست و سوم
✨مشتری محترمی با سر تراشیده و ریش خضاب کرده از صحن بیرون آمد. ابوراجح سه حوله گلدار و اعلا را به او داد تا دور کمر ببندد و روی شانه و سرش بیندازد.
🍁شانه و بازوهای او را مالش داد و از شیشه ای که در آن مشک بود، کمی به ریش حنایی رنگش مالید. مسرور، ظرف انگور را مرتب کرد و جلویش گذاشت. کمک کرد لباس بپوشد.
فکری ناراحت کننده، ذهنم را به خود مشغول کرد. شاید ابوراجح می خواست ریحانه را به مسرور بدهد. لابد اگر مسرور ریحانه را خواستگاری می کرد، جواب رد نمی شنید. از کودکی نزدش کار کرده بود و ابوراجح به او احتیاج داشت. بارها دیده بودم که مسرور، مانند شیعیان با دست های افتاده نماز می خواند.
ابوراجح ترجیح می داد دخترش را به مسرور بدهد تا روزی که ضعف و پیری او را از پا می انداخت، دامادش حمام را اداره کند و نوه هایش بعدها وارث حمام شوند. همه چیز علیه من بود. انگار زمین و آسمان دست به دست هم داده بودند تا ریحانه را از من بگیرند.
آن مشتری محترم، موقع رفتن، مدتی از نزدیک به قوها نگاه کرد و انعام خوبی به مسرور داد. مسرور با خوشحالی کفش های او را جلوی پایش جفت کرد. چند قدمی هم همراهی اش کرد و برگشت. شنیده بودم پدربزرگِ زمین گیری دارد. ابوراجح هوای آن پیر از کار افتاده را هم داشت و کمک هایی به او می کرد.
گاهی در نبود مسرور، ریحانه و همسرش را به خانه شان می فرستاد تا آنجا را خوب تمیز کنند. یک بار هم شاهد بودم که نیمی از غذایی را که ریحانه آورده بود، کنار گذاشت تا مسرور به خانه ببرد. شک نداشتم مسرور در انتظار روزی بود که ریحانه را بانوی خویش ببیند.
مسرور ظرف انگور را دوباره آورد و جلوی من گذاشت. سعی کرد لبخند بزند. از بازی روزگار حیرت کردم. روزی ریحانه، هم بازی من بود و مسرور به من حسادت می کرد و حالا مسرور، ریحانه را در چنگ خود می دید و من به او غبطه می خوردم.
ادامه دارد...
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
👈 مطالعه کتاب زیبای ""رویای نیمه شب"" را از دست ندهید.....
https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9