عندما تعلم أنك لست الأولويه، لا تُحارب
"وقتی دانستی که اولویت او نیستی، نجنگ
✍ اورج جورول
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺩﺳﺘﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﻭ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺎ ﺷﻌﺮﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺮﻳﻪﻫﺎ ﭘﻒ میکنند...
#ﺳﺠﺎﺩ_ﺭﺷﯿﺪﯼ_ﭘﻮﺭ
آهنگ صدای تو پر از شور اذان است
جذّاب تر از "جاذبه ی "ماه" بَنان است!
چشم تو نه یاقوت و عقیق و نه زمرّد
فیروزه ترین معدن الماس جهان است!
شیرینی لبخند تو خرمای جنوب است!
دلچسب تر از بامیه های رمضان است!
گل بوسه ی تو قند تر از قند فریمان!
یا نه... عسل خالص کوه سبلان است!
حلوای لبت باسلوق اصل مراغه ست!
خوشمزه تر از نان کُماج همدان است!
با شهد لبت کم شد اگر رونق سوهان
از بخت بد حاج حسین و پسران است!
در وصف وجودت چه بگویم، چه نگویم؟
چشم و لب و قد تو چنین است و چنان است!...
#فرهاد_شریفی
پلک بر هم بزن اين چشم اذان پخش کند
اشهَدُ انّ " تو" در کل جهان پخش کند
خنده بر لب بنشان حالت لبخند تو را
بدهم "حاج حسين و پسران" پخش کند
بغلم کن همه جا ! شهر حسودی بکند
چشم تو بین زنان تیر و کمان پخش کند
باد با موی تو هر لحظه تبانی کرده
راز ديوانگی ام را به جهان پخش کند
بشود فاشِ همه راز اشارات نظر!
قصه عشق مرا نامه رسان پخش کند
شعر من خوبترین شعر جهان است اگر
آنچه از روی تو دیده ست زبان پخش کند
وصف زیبایی تو در همه ابیاتم
آب درياشده تا قطره چکان پخش کند
...
درد یعنی تو نباشي بغلم ناز کنی
راديو لحظه اي آواز بنان پخش کند
#علی_صفری
من سال ها با عشق جنگیدم
یک روز تنهایی شکستم داد
می خواستم مال خودم باشم
چشمانت اما کار دستم داد
دلخوش به زانوی خودم بودم
آغوشت این سر را بد عادت کرد
آرام بودم مثل چشمانت
عشقت مرا اهل حسادت کرد
جوری حسودم کرده ای دیگر
از کوه و دارآباد بیزارم
از هر کسی که دوستش داری
از "حامد بهداد" بیزارم
لعنت به هر چیزی که می خواهی
لعنت به چتر و روز بارانی
لعنت به هر کس دوستش داری
لعنت به چشمان "علیخانی"
ای کاش میشد ساعتی جای
ان سینه ریز لعنتی باشم
اصلا برای دیدن ذوقت
گاهی "جواد عزتی" باشم
روزی به من هم گوش خواهی کرد
اندازه "باران پاییزی"
روزی که از من شعر خواهی خواند
روزی که مثل من غم انگیزی..
#علی_صفری
سبزه ها را گره زدم به غمت
غم از صبر، بیشتر شده ام
سال تحویل زندگیت به هیچ
سیزده های در به در شده ام
سفره ای از سکوت می چینم
خسته از انتظار و دوری ها
سال هایی که آتشم زده اند
وسط چارشنبه سوری ها
بچه بودم... و غیر عیدی و عشق
بچه ها از جهان چه داشته اند؟!
در گوشم فرشته ها گفتند
لای قرآن «تو» را گذاشته اند!
خواستی مثل ابرها باشی
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتم
سیزده روز گریه ام کردی
ماه من بود و عشق دیوانه!
تا که یکدفعه آفتاب آمد
ماهی قرمزی که قلبم بود
مُرد و آرام روی آب آمد
پشت اشک و چراغ قرمزها
ایستادم! دوباره مرد شدم
سبزه ای توی جوی آب افتاد
سبز ماندم اگرچه زرد شدم
«وانْ یکاد»ی که خواندم و خواندی
وسط قصه ی درازی ها!!
باختم مثل بچه ای مغرور
توی جدی ترین بازی ها!
سبزه ها را گره زدم اما
با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟
مثل من ذره ذره می میرند
همه ی سال های بی تحویل!
برای با تو بودن من به هر در میزنم؛ حتی
"فلسطین" میشوم اما؛ به "اِشغالم" نمیآیی..
#علی_علیخانی
خواهر کوچکم از من پرسید
پنج وارونه چه معنا دارد؟
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت زده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم
مهران پسر همسایه
پنج وارونه به مینو میداد
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم
بعد ها وقتی غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد...!
#لاادری
https://eitaa.com/yekfenjantaamol
درس زیاد می خواندم
و هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد
زیرش خط می کشیدم
"قانون اول نیوتن"
همیشه یکی از سوال های امتحانی بود
قانون جاذبه هم
گفتم جاذبه
یاد چشم های مادرم افتادم
یاد چشم های بی بی
یاد چشم های تو
و چشم...
عضو مهمی ست
اگر نه زن ها
اینقدر با دقت، رو به آینه
زیرش با مداد خط نمی کشیدند
#حمید_جدیدی
ای پاسخ بی چون و چرای همه ی ما
اکنون تویی و مسئله های همه ی ما
کو آنکه در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ی ما
ای گریه ی شب های مناجات من از تو
لبخند تو آیین دعای همه ی ما
تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همه ی ما
ای ابر اگر از خانه ی آن یار گذشتی
با گریه بزن بوسه به جای همه ی ما
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما
گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همه ی ما
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ی ما
#فاضل_نظری