eitaa logo
|¦ یه خانوم طلبه ¦|
60 دنبال‌کننده
115 عکس
19 ویدیو
2 فایل
🔸تجربیات یک طلبه جامعه‌الزهرا(س) از زندگی طلبگی؛ مستقیم، جزئی و از نزدیک🌱 🔸این‌جا حرفاتون رو بگید و نظر بدید: https://harfeto.timefriend.net/16818811499078
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠💠 کانال جامعه‌الزهرا یه گزارش از کاروان اربعین امسالش گذاشته. 👇 https://eitaa.com/jz_news/16156 یاد پارسال و سفر خودمون افتادم... 💔 تو این کانال سفرنامه می‌نوشتم: https://eitaa.com/arbaeennevesht از یه جا به‌بعد دیگه فرصت نمی‌شد بنویسم، صوت ضبط کردم. بعضیاش خیلی بامزه شده چون وسطش خوابم برده یا یکی داد زده بفرمااااا هله بیکمممم😂 خودم یادم رفته بود، چند وقت قبل یه پوشه تو گوشی دیدم پر صوتای شلوغ... تازه یادم اومد، نشستم گوش دادم و پرت شدم اربعین ١۴٠١. حیف که قابل پخش نیست. 😅 💠💠 🔘@yekkhanometalabe
💠💠 دوم مرداد رفتم مصاحبه سطح سه. تو جامعه‌الزهرا درس از سطح دو شروع می‌شه 🙄😄 یعنی با دیپلم وارد می‌شی، چهارسال تو مقطع عمومی درس می‌خونی و مدرک سطح دو می‌گیری. دو ترم آخر دروست گرایشی می‌شه و نهایتا اگه خواستی سطح سه بخونی انتخاب می‌کنی همون گرایش رو ادامه بدی یا یه رشته تخصصی دیگه. خلاصه من دوم مرداد رفتم برای مصاحبه تخصصی سطح سه، تو رشته‌ی طویل‌الاسم "تربیت دینی کودک و نوجوان". این فرمی که می‌بینید رو دادن پر کردیم. ازین شکلات خوشمزه‌ها و شربت آبلیمو هم بود. یه روز پرخاکی هم بود. هی باد میومد، حیاط پر از گرد و خاک بود، هوای توی سالن‌ها هم حتی دم داشت. فرمش یه سری مشخصات کلی میخواست و یه سری سوال که چرا اومدم این رشته و مطالعم چی بوده و تجربیات درباره مسائل مختلف و توصیف خودم از دید همه و سوالات تحلیلی و... اینا. خوب بود در کل. خلاصه سوالا رو پر کردم و تحویل دادم و رفتم نشستم پشت در اتاقی که قرار بود توش مصاحبه بشم. یهو دیدم در اتاق بعدی باز شد و به خانمی که وقتی اومدم رفته بود تو، ازش اومد بیرون. آقا چشمتون روز بد نبینه. این خانم لرزان و لنگان اومد بیرون، چهره رنگ‌پریده و کبود، آخر نتونست تا ته سالن بره، تقریبا خودشو انداخت رو صندلی روبروی من. شانسی برقای سالنم هی قطع و وصل می‌شد، عین فیلم ترسناکا😂 حالا من موندم که خدایا یه مصاحبه ساده‌س دیگه... ادامه دارد. 😄 💠💠 🔘@yekkhanometalabe
|¦ یه خانوم طلبه ¦|
💠💠💠 یه نفر این پیام رو گذاشته بود،الان دیدم. نمیدونم چه زمانی گذاشته🤦‍♂ دوست گرامی اگه هنوز مصاحبه
💠💠 تو پرسیدین که اسم کتابای سطح دوی جامعه‌الزهرا چیه. به طور خلاصه ما تو صد و نود واحد درسی، کتابای مختلفی تو این زمینه‌ها می‌خونیم: ١. ادبیات عرب: صرف ساده ١ و ٢، مبادی ٢و۴ (درس نحو ١تا٣)، دروس فی‌البلاغه ( درس بلاغت، شبیه علوم‌فنون فارسیه😄)، تجزیه و ترکیب و... ٢. علوم قرآنی : قرائت قرآن ١و٢، علوم قرآنی (که تالیف خود جامعه‌ست)، مفاهیم قرآنی ١و٢ (که ویژه حوزه تدوین شده)، منتخبی از تفسیر المیزان ٣. علوم تاریخی و حدیثی: دانش حدیث، درسنامه صحیفه سجادیه، درسنامه سیره حضرت زهرا، آشنایی با نهج‌البلاغه، تاریخ اسلام آقای پیشوایی، تاریخ تشیع آقای یاوری سرتختی، تاریخ ائمه آقای رسول جعفریان ۴. فقه و اصول فقه : درسنامه احکام ١و٢ آقای فلاح‌زاده، منتخب تحریر‌الوسیله‌ی امام، منتخب عروه‌الوثقی، بخش حج و صلاة و صوم و زکات از کتاب لمعه، حلقه اولی و ثانیه از حلقات شهید صدر (یه مجموعه سه جلدی درباره اصول فقه) ۵. علوم عقلی: منطق ١ که اسم کتابش یادم نیست، منطق مظفر (منطق ٢و٣ مونه)، آموزش فلسفه آقای عبودیت( فلسفه ١و٢)، آموزش عقاید که اسمشو دقیق یادم نیست فقط کتابش خاکی رنگ بود🙄😄، کلام جدید آقای برنجکار (خیلی کتاب باحالی بود انصافا)، عقاید استدلالی ۶. مباحث سیاسی: تاریخ انقلاب نشر معارف(علت نصف دعواهای سیاسی امروز رو تو همون کتاب خوندیم 😶) ، اندیشه سیاسی امام خمینی همون نشر، نظام سیاسی در اسلام (اگه اشتباه نگم اسمشو😂🤦‍♂️) فکرکنم همه رو گفتم به جز دروس گرایشی. بعلاوه دروس مهارتی که هر طلبه حداقل دوسه تا باید بگذرونه... 💠💠 🔘@yekkhanometalabe
|¦ یه خانوم طلبه ¦|
💠💠 دوم مرداد رفتم مصاحبه سطح سه. تو جامعه‌الزهرا درس از سطح دو شروع می‌شه 🙄😄 یعنی با دیپلم وارد می‌
💠💠 ... منشی خانمه رو صدا زد که بیا کاراتو بکن بری. ولی وقتی رفت پیشش، دید حالش خیلی بده، یکم آرامش داد و شربت بهش داد و اینا. خلاصه من هم‌چنان در اون سالن دم گرفته دم در اتاق مصاحبه نشسته بودم که یهو دیدم خانمه داره میاد سمتم. همون‌جوری لنگان و لرزان. آروم آروم شربتشو می‌خورد و همون‌جوری که بهم نگاه نمی‌کرد میومد سمتم. نزدیکم که رسید یه آن یاد فیلمای شبکه چهار افتادم. که وسط اردوگاه کار اجباری، که حرف زدن زندانیا با هم ممنوعه😂 یه نفرو که شکنجه کردن میاد و زیر لبی یه جور که نگهبانا نفهمن بهت یه رازی میگه و می‌ره. آخه خانمه بدون اینکه روشو بچرخونه طرفم، با یه لبخند کاملا ساختگی، زیرلبی و در حال رد شدن بهم گفت:" یه چیزی نگین که براتون بد بشه..." و بعد رفت! 😐😂🤦‍♂ اون وسط برقم قطع و وصل شد. کلا یه بار قطع و وصل شد که همین‌جا بود. صادق باشم. 😄 حالا من که می‌دونستم مصاحبه اصولا چیز وحشتناکی نیست، ولی خب تعجب کرده بودم از حالت بنده‌خدا. ناراحت شدم😅 از اون طرف به اهل خانه پیام می‌دادم که اوضاع این‌جوریه. اونا هم وسط غش و ضعف پیام می‌دادن که:" اگه در خطری سه بار بکوب به در" منم می‌کوبیدم به میز و صوتشو. 😂 هی می‌گفتم الان خانم منشی فکر می‌کنه مشکل روانی دارم ردم می‌کنه. خدا رو شکر گوشیم خاموش شد قبل رفتن. القصه! نوبت رسید و ما رفتیم تو، دیدیم عه! مصاحبه‌گرا که دوتاشون استادای خودمن! سلام و علیک گرمی کردم و نشستم. درسته که چندان مضطرب نبودم، ولی این‌قدری استرس داشتم که طبق عادت بد همیشگی صبحونه نخورده بیام و همش خدا خدا می‌کردم وسط مصاحبه ضعف نکنم... 💠💠 🔘@yekkhanometalabe
یه جا خوندم طرف نوشته بود: هیچی اندازه این صحنه کسالت‌آور و خسته‌کننده نیست. جواب یه نفر: معلومه تاحالا با مدرسه اردو نرفتی! نزدیک شهادت امام رضاست. و من یاد اولین اردویی که با مدرسه رفتم مشهد. این عکسو اون‌جا گرفتیم برای سایت مدرسه.
🔘🔘 اولین باری که با مدرسه رفتم مشهد، کلاس دوازدهم بودم. همه اردو سال پایینی بودن ولی ما یه کوپه دوازدهمی بودیم که چون سال قبل مشهد نرفته بودیم واسمون جا باز کردن. قبلش نمازشب و نماز حاجت و هرچی بلد بودم خونده‌بودم که اسمم دربیاد و بابا بذاره و... شاید اولین دفعه‌ای که نماز شب خوندم!😄 یه نصف‌شب فانتزی برفی تو اسفندماه بود که رسیدیم مشهد. هیچ‌وقت یادم نمی‌ره. اتوبوس با شیشه‌ی بخار گرفته پیچید تو خیابون منتهی به باب‌الجواد که چراغ برقاش شبیه فانوسای تو کارتون‌ها بود و برفا دور چراغا می‌چرخیدن می‌افتادن زمین. حسینیه‌مون دو کوچه قبل از خونه پدری "آقا" بود. مام یهو اکلیلی گشته، زدیم تو فاز تولید محتوا و یادگاری عاطفی و سریع عکس گرفتیم که ببریم برای مدیر سایتمون تو مدرسه😶😄 (نخندید اون موقعا اینا خیلی سطح بالا بود😄) 🔘🔘 🔘@yekkhanometalabe
یادش بخیر 🌱
🔘🔘 یه صبحی از اون اردو، مهمون امام رضا شدیم. بیرون مهمانسرا کلی تو صف بودیم و تو هوای سرد "ها" می‌کردیم و با بخارش خوش بودیم. بعدم رفتیم تو پک صبحونه سرد و عدسی داغ و چایی و... چقد مشهد تو زمستون خوش می‌گذشته ها🥲 یه عصری هم تو حسینیه نشسته‌بودیم پای صحبت‌های خانم ع. عزیز. استاد اخلاق مامان و مهربون مدرسه. از طلبه‌های خوب روزگار که به ما می‌گفت شما که رشتتون معارفه، "طلبچه‌" اید. 😄 یه شبی هم، امشب، یادش افتادم که می‌گفت امام رضا رضاست، چون واسطه‌ی رضایت خداست. چون هیچ کس از کسی راضی نمی‌شه، هیچ کس به توفیقی نمی‌رسه و خوشحال نمی‌شه، هیچ نفس مطمئنه‌ای به مقام رضا نمی‌رسه، مگه با وساطت امام رضا و مقام رضای ایشون. ❤️ من مطمئنم غذای حضرتی ما فقط صبحونه نبود. هم اون صبح، هم اون عصر هم امشب، مهمون مهمانسرای حضرتی بودیم.🥺 آقا جون از ما راضی باش. ما که نمیدونیم مقام رضوان الهی چیه، ولی می‌دونیم خیلی بالاست. ما رو بهش برسون. دست ما و هرکی این پیامو می‌خونه بذار تو دست امام زمانمون. ما رو بطلب بیایم پیشت! ❤️ 🔘🔘 🔘@yekkhanometalabe
💠💠 زنگ زدم بهش که :" اگه یه برنامه تفریحی بریزیم پایه‌ای؟" می‌گه:" من کلا آدم برنامه تفریحی‌ای ام(😶😂) ، فقط برنامه مذهبی نباشه ها! من پایه‌ی برنامه مذهبی نیستم." آخه دوست عزیز! فامیل گرام! دارم می‌گم برنامه تفریحی. 😐 وقتی می‌گم تفریح، اگه بگم تفریح، ینی تفریح میشه تفریح، چون تیم‌ملی می‌شه تفریح! 😐 ببین آدمو به کجا می‌کشونید آخه.😒 اینم از اون هاست که ما طلبه‌ها داریم. بله، ظرفیت آدما برای برنامه‌های مذهبی متفاوته. خیلی از طلبه‌ها و غیرطلبه‌ها رنگ و بوی این برنامه‌ها تو زندگی‌شون زیاده. بله، خیلی وقتا آدم از برنامه‌های مذهبی هم حس خوب و نشاط می‌گیره و توشون خوش می‌گذرونه. بله، به‌خاطر خط و خطوط مذهبی سراغ یه سری از تفریحات و محیط‌ها نمی‌رم. نه که نشه، می‌شه ولی نمی‌خوام. ولی خب زنگ زدم بهت می‌گم بیا بریم تفریح. 😐 ذائقه تم می‌شناسم. ینی می‌دونم وقتی بخوام با تو برم تفریح رو چیا میشه حساب کرد واسه اومدنت. واسه حرم و جمکران پایه‌های دیگه‌ای رو انتخاب می‌کنم خب. هر حال خوب کنی که اسمش تفریح نمی‌شه. با تو می‌خواستم برم لیزرتگ بانوان ولی تو لیاقتشو نداشتی. 🤪 انگار چون طلبه‌م بلد نیستم تفریح کنم. مخاطب‌شناسی و درک از اطرافیان هم که چون کوچیک‌ترم حتما ندارم. دیگه فرقی نداره ده سالمه یا بیست یا سی یا چهل. مرسی اه. 😐😂 پ. ن: یه بارم به یکی از آشنا ها یه موردی رو معرفی کردم که داداش دوستم بود. پسر مدیر باشگاه ورزشی بود. دختر ندیده گفت نه. موندم چرا، آخه از همه جهات فرهنگی و اخلاقی و مذهبی و مالی و سنی و... به هم می‌خوردن. بعدا فهمیدم که چون طلبه‌م فکرکرده دوستمم عین خودمه و داداشش هم. ولی خب خودش بعدا پشیمون شد اما دیگه کار از کار گذشته بود... 😂 💠💠 🔘 @yekkhanometalabe
|¦ یه خانوم طلبه ¦|
💠💠 زنگ زدم بهش که :" اگه یه برنامه تفریحی بریزیم پایه‌ای؟" می‌گه:" من کلا آدم برنامه تفریحی‌ای ام(😶
💠 💠 🔸این‌جا حرفاتون رو بگید و نظر بدید: https://harfeto.timefriend.net/16818811499078 کانالو به دوستاتونم معرفی کنید. 💠 💠 🔸تجربیات یک طلبه جامعه‌الزهرا(س) از زندگی طلبگی؛ مستقیم، جزئی و از نزدیک🌱
💠💠 امروز روز از مقطع تخصصی نگارنده تو جامعه‌الزهراست. اولین روز سطح سه. به عبارتی یک مهرمونه. 😂 تو دوازده سال مدرسه، هر سال اول مهر انگار بار اولم بود که می‌رفتم مدرسه. شور و حال اول مهری داشتم. بعد از ورود به حوزه هم تاحدی مونده‌بود حسش. الان امروز یه ذوق کمرنگی اون ته‌مها مونده. 😅 البته کلا هر مقطعی رنگ خاص خودشو داره. 😄 معمولا اول ترم کسی کتاب به دست نمیره سر کلاس. میریم ببینیم اوضاع چطوره تو حذف و اضافه کدوم درسا می‌مونه، بعد میریم می‌بینیم منبعش چیه، بعد می‌گردیم از ترم قبلیا و گروه تبادل کتاب طلبه‌ها پیدا کنیم کتابو، بعد دیگه اگه نشد میریم برای خرید😄 بعضی وقتا به ترم ما که می‌رسه منبع عوض می‌شه. بعضی وقتا هم می‌بینی یه منبع سیصد سال عوض نمی‌شه. خودم کتاب بلاغت رو از قفسه بابام پیدا کردم، مال سال شصت و هشت اینا بود. 😄 البته از همین اول کاری جدول دروس رو بررسی کردم و میدونم تو این سه سال چه درسایی قراره خونده بشه... 💠💠 🔘 @yekkhanometalabe