eitaa logo
yosefpoor.ir
820 دنبال‌کننده
87 عکس
75 ویدیو
4 فایل
مسعود یوسف پور آموزش ادبیات | مجموعه آثار @Brandravaaj 💠 کارگاه شعر: @madras8 💠 کارگاه گرافیک: @ravaaj
مشاهده در ایتا
دانلود
36.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
4️⃣ به روایتِ سلمان / دختر خدیجه کاری از چایخانه امــــام هادی علیه الســلام پژوهـــش : حجـــه الاســـلام سعیـــد ســروی ویرایش متن و نریشن: مسعود یوسف‌پور 👈 مدرس هشت / کانال اشعار
25.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
5️⃣ به روایتِ سلمان / روزۀ نور کاری از چایخانه امــــام هادی علیه الســلام پژوهـــش : حجـــه الاســـلام سعیـــد ســروی ویرایش متن و نریشن: مسعود یوسف‌پور 👈 مدرس هشت / کانال اشعار
29.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
6️⃣ به روایتِ سلمان / هجوم کاری از چایخانه امــــام هادی علیه الســلام پژوهـــش : حجـــه الاســـلام سعیـــد ســروی ویرایش متن و نریشن: مسعود یوسف‌پور 👈 مدرس هشت / کانال اشعار
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
💠 شب شعر آیینی «زخم بهشت» در مشهد برگزار شد | شهرآرانیوز این شب شعر با اجرای دکتر الهامی و حضور شاعران ولایی مشهــد، در تالار فردوسی جهاد دانشگاهی برگزار شـــد. متن خبر و سروده ها: 👈 کلیک کنید
هدایت شده از شعر هیأت
دوری تو را بهانه کردن خوب است شِکوِه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون می‌گریم یلداست... انار دانه کردن خوب است 📝 @ShereHeyat
گزارش تصویری اختتامیه یازدهمین جشنواره استانی شعر دفاع مقدس و مقاومت خراسان رضوی – 30 آذرماه 1402- سبزوار https://defapress.ir/639657
yosefpoor.ir
به شهید غیرت...حمیدرضا الداغی: صدای شیون ریل قطار می‌آید به چشم های ترم شهر، تار می‌آید که گفته یاد تو پژمرده؟ بعد رفتن تو هنوز بوی گل از سبزوار می‌آید تو از قبیله مردان غیرتی و قیام که در مصاف ستم سر به دار می‌آید پدر به گوش پسر از تو گفت و باور داشت بزرگ می شود و مرد بار می‌آید در آن خزان ستم بار، لاله خونت نوید داد که فردا بهار می‌آید چراغ راه من و ماست داغ الداغی چراغ در شب ظلمت به کار می‌آید مسعود یوسف پور ( این غزل ارتجالا و پیش از اختتامیه شعر دفاع مقدس در سبزوار سروده شده است) https://eitaa.com/m_yousofpoor
■ برای ام البنین علیها السلام...مادر ابالفضلی های عالم چگونه وصف کنم، فخر بانوان عرب را زنی که برده ابالفضل از او به ارث، ادب را زنی ز قوم رشادت، ز خاندان شجاعت که شرح داده عقیل از همین قبیل، نسب را یکی از آنهمه عامر که جدّ مادری اوست که خود گرفته به بازی سرِ سنان غضب را بنی کلاب، همان شرزه شیر کز دم شمشیر به بزم رزم، قفاخور کند سگان عرب را مگر ز سفره ام البنین مدد شود این طبع که الکن است قلم گاه مدح، لام لقب را زنی که بر تن عباس کرده بافه ی غیرت چنان که یاد علی کرد هر که دید سلب را مهِ عشیره و عبدلله ست و جعفر و عثمان هماره چارقد ستر، آن عفیفه ی رب را یگانه ای ست که بسته ز چارسوی حوادث چهار فرزندش، راهِ قوم جنگ طلب را به شرح جنگ ابوفاضلش چه گویمت؟ این بس که ذوالفقار علی واکند دومرتبه لب را برید دشمن دون سر، از آن نخیل تناور که مرگ را خوش می داشت، چون عرب که رطب را برید دست و نبرید عهد دوست، گواهم علم که دید یزید و سرود بانگِ عجب را اگر چه او همه صبر و رضاست، شاکر از آنم که چشم مادر غیرت ندید بزم طرب را نگفت جعفر و عباس...گفت وای حسینم به درک او نرسیدم ز من مپرس سبب را گریسته ست همه عمر در هوای محرم چنان که گویی پلکش به صبح دوخته شب را مسعود یوسف پور https://eitaa.com/m_yousofpoor
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
قَالَ علیٌ عليه السلام كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ ....... ما همانیم که در فتنه به دستور امیر شتر ما نه سواری به کسی داد، نه شیر سنگ اندازیِ این قوم مُذَبذَب آئین بذر پاشیدنِ باد است در آغوش کویر گاه سبزینه لجن، گاهی خونابه بنفش نه شما رنگ شناسید، نه ما رنگ پذیر دادِ آزادی تان از قفسِ نفس رواست ای شمایان که اسیرید! اسیرید! اسیر فقر این دردِ جهانگیر به جنگ آمده است فتنه آنجاست که خون میچکد از دستِ وزیر صبر کن ای قلم! ای زخمی مضراب ستم که صبور است و بصیر است علمدارِ مسیر پرچمی روز دهم سوخت...امان از فتنه مینویسم ششم دی، تو بخوان هجده تیر https://eitaa.com/m_yousofpoor
23.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 شعرخوانی مسعود یوسف پور ______________________________ • ویژه برنامه: پهلوان قاسم • شبکه خراسان رضوی _____________________________ 📝 پهلوانی که حاج قاسم بود... 👈 عضویت: https://eitaa.com/m_yousofpoor
⬛ برای ریحانه... رسید جـــان به لــب از داغ ناگهـانــی تو نداشت تــاب زمیـن، جانِ آسمـــانـی تو کنون که نیست علمــدار، در دل آتش به عهــــدۀ که میفتــــد نگاهبانـــــی تو؟ دو ساله بودی و یادآور سه ساله شدی فــدای صـــورتِ یکــدســـت ارغوانــی تو نفس کشیدم و یادت نفس برید از من چـو آه بود و چـه کوتــــاه، زندگانـــــی تو به غیر آهنِ داغ ای شکوفــۀ این باغ! نبــود هیـچ کســــی گرمِ همزبانـــی تو لبـــاسِ صورتـــــی و گوشــــــوارۀ قلبـــی چه قلب ها که شکستند از نشانی تو مسعود یوسف پور | صفحه شاعر