eitaa logo
آموزش آسان لغات قرآنی (یُسریٰ)
4.6هزار دنبال‌کننده
216 عکس
85 ویدیو
2 فایل
﷽ وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَىٰ ✨ اين كانال جهت يادگيرى آسان و ريشه اى لغات قرآنى و به خاطرسپارى طولانى مدت و همیشگی آنها طراحى شده است الهم عجّل لولیّک الفرج✨ یُسرے http://yusra.ir :آدرس سایت @yosrapv : ارتباط بامدیرکانال
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا سلام امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ق ل د ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: قلاده معنای اصلی این ریشه، پیچیدن و گرد کردن 🌀 و بستن است که از مصادیق آن، پیچیدن و بستن گردن بند دور گردن و یا گردآوری کردن و جمع کردن مال در خزینه و بستن در آن💰است. 🔸قِلادَة، به تابیده ای از ریسمان، زنجیر، نوار، حلقه، طوق و ... گفته می شود که به گردن می اندازند. قِلادَة، به هر چیزی که چیز دیگری را در برگیرد، نیز گفته می شود. قلاده، به معنای نشانه نیز هست. جمع آن می شود قَلائِد. 🔰 این واژه در قرآن کریم به هر چیزی مانند گردن بند و نعل و مانند آن گفته می شود که به گردن شتر 🐪یا گاو 🐄و گوسفندِ 🐑 قربانی می اندازند تا به عنوان نشانه و علامتی برای قربانی باشد. 🔸قَلّادَة بر وزن فَعّالَة نیز اسم آلت از این ریشه بوده به معنای قِلادَه است و به گردن‌بندی گفته می‌شود که بر گردن حیوانات به ویژه سگ ها می آویزند. √ از واژه قلاده به عنوان واحد شمارش سگ سانان و گربه سانان هم استفاده می شود. ⚠️نکته: قِلادَة در زبان عربی بیشتر به گردن بند زینتی که توسط انسان ها به کار می رود و یا به عنوان نشانه برای حیوانات اهلی استفاده می شود، گفته می شود و ظریف تر از قَلّاده است. قَلّادَة، که می تواند صیغه مبالغه هم باشد، بیشتر به زنجیر یا گردن بند کلفتی که به گردن حیوانات وحشی می آویزند تا آنها را کنترل کنند، گفته می شود (تشدید در این کلمه نشانه شدت است) 🔸تَقلید، مصدر از باب تَفعیل بوده به معنای قلاده بر گردن کسی کردن یا چیزی به گردن ستور قربانی انداختن، تا شناخته شود، است. √ این باب همچنین به معنای ادای کسی را در آوردن، کورکورانه از کسی پیروی کردن، خود را به جای دیگری جا زدن و شبیه کردن است. ★در این رابطه می توان گفت، همان طور که وقتی به گردن حیوانی قلاده می بندیم، وادارش می کنیم دنبال ما بیاد و از دستور ما و مسیر حرکت ما تقلید و پیروی کند و در حقیقت  زمامش را در دست می گیریم؛ کسی هم که از دیگری تقلید می کند، گویا بندی نامرئی به گردن خود آویخته و دنبال او افتاده و اختیار خود را به دیگری سپرده است. ♻️ در واقع می توان گفت قلاده بستن، مقدمه ای برای تقلید و دادن زمام خود به دست دیگری است. √ معنای دیگر این باب، واگذار کردن و منصوب کردن، چیزی را به گردن گرفتن یا به خود بستن است؛ در واقع کسی که به کاری گماشته می شود نیز باید کارهای سپرده شده را بی چون و چرا گردن گرفته و اجرا کند. ⚠️ نکته: اصطلاح "طوق بندگی" نیز مثالی از این دست است که کنایه از سر سپردگی و اطاعت بی چون و چرا از خداوند است. √ زیر طوق یا یوغ یا قِلد کسی رفتن، یعنی مطیع و منقاد او شدن. 🔸 مُقَلِّد، اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای تقلید کننده است. 🔸مِقْلاد بر وزن مِفْعال، اسم آلت بوده به معنای کلید است که برای بستن چیزی که گردآوری و جمع شده است، استفاده می شود مثل قلاده که دور گردن می پیچد و جمع آن می شود مَقالید. مِقلاد، به معنای گنجینه و خزینه نیز به کار رفته است که برای حفظ گنج بسته می شوند. √
مِقلاد
، مانند مِفتاح به معنای کلید 🔑 است؛ ولی در مِفتاح، بیشتر وجه گشودن 🔓و در مِقلاد، وجه بستنِ 🔒کلید، مورد نظر است. √ مِقلاد، به معنای گنجینه و خزینه نیز به کار رفته است، چرا که برای حفظ و نگه داری گنج نیز نیاز به جمع آوری آن در یک جا و بستن درب گنجینه 💰 است. 🔰 در قرآن کریم آمده است که مقالید 🔐 یا کلیدهای خزائن 💰آسمان ها و زمین در دست خداوند است که کنایه از آن است که زمام امور به دست اوست و تمام رزقها و روزی های عالم در قبضه قدرت خداوند است که هر وقت بخواهد در رزق را باز كرده 🔓يا می بندد🔒. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه: 🔺مِقْلاد: کلید، گنجینه، خزینه، جمع آن می شود > مَقالید 🌿 مثال: لَّهُ مَقَالِيدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَ ٱلْأَرۡضِ يَبْسُطُ ٱلرِّزْقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقْدِرُۚ إِنَّهُۥبِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ: كليدهای آسمان‌ها و زمين از آن اوست، روزى را براى هر كس بخواهد گشاده مى‌كند، و براى هر كه بخواهد تنگ مى‌گيرد، که او به هر چيزى داناست 🔺قِلادَة: گردن بند، گلو بند، قربانی نشاندار، جمع آن می شود > قَلائِد 🌿 مثال: جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلْكَعْبَةَ ٱلْبَيْتَ ٱلْحَرَامَ قِيَٰمًا لِّلنَّاسِ وَٱلشَّهْرَ ٱلْحَرَامَ وَٱلْهَدْيَ وَٱلْقَلَـٰٓئِدَۚ: خداوند كعبه را كه«بيت الحرام»است و ماه حرام و قربانى [بى‌نشان] و قربانى نشان‌دار را مايۀ قوام [امور] مردم قرار داده است 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
به نام خدا سلام امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ق ر د ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: قرد معنای اصلی این ریشه، تجمّع در چیزی همراه با تقطّع است. برای یادگیری بهتر می توانیم این ریشه را معرّب "گرد" در زبان فارسی در نظر بگیریم، کما اینکه قَرد در زبان عربی به گَردن نیز گفته می شود. 🔤 در زبان فارسی، از ریشه «گرد» مشتقات زیادی داریم مثل: گِردو، گَردن، گُرده (پشت) و گَرد. 🔤 در زبان عربی نیز، از ریشه «قرد» مشتقات متعددی داریم که در برگیرنده معانی تجمّع و تقطّع یا جمع شدن (گِرد آمدن) و پخش شدن (گَرد شدن) است، یعنی در عین اینکه چند چیز، جدا از هم و منقطع هستند ولی به صورت مجموعه ای گرد هم آمده و در ارتباط با هم دیده می شوند و باب تفعّل در اینجا نشاندهنده کثرت است. مثل تجمّع نوع خاصی از ابرهای متراکم که بر روی هم انباشته و سوار می شوند و به آنها ابرهای پشته پشته☁️ ☁️ ☁️ یا تکه تکه و در عربی "سحاب قرد" گفته می شود و به انگلیسی می شود: cirrocumulus 🔸به میمون 🐒🐒🐒هم چون برای حیله کردن دور هم جمع می شوند، تا چیزی از انسان بدزدند و همچنین با دستها و دم دراز خود دور درخت می پیچند، قِرد گفته می شود. جمع آن می شود: قِرَدَة ‌√ معنای دیگر این ریشه، خدعه و حیله است (پیچاندن 🌀 و دور زدن) به شیطان 👺 هم به خاطر حیله کردن قِرد گفته می شود. √ این ریشه در مورد جمع کردن مال 💰و پخش شدن ذرات سرمه در چشم نیز به کار می رود. 🔸قُرد و قُراد به کنه یا حشره ای شبیه شپش گفته می شود که به بدن شتر می چسبد. این حشره ها گرد بوده به صورت ذرات ریز فراوان به پوست می چسبند و به دلیل خاصیت تجمعی که دارند به این نام نامیده شده اند. این حشره بیماری ای که ایجاد می کند شبیه جوشهای فراوان پوستی یا بیماری پیسی با لکه های متعدد پوستی (لکه لکه) و ریزش موی تکه ای (تکه تکه) است. این ریشه در مورد گردیدگی و جمع شدگی زبان 👅 (لکنت زبان و بریده بریده حرف زدن یا درمانده شدن از سخن گفتن و ساکت شدن) و جمع شدن و پیچان شدن مو (فرفری شدن) نیز به کار می رود که توالی پیچ و تابهای متعدد مو هست. 🔸ابو قِردان، به لک لک (دارای لکه) گفته می شود. √ معنای دیگر این ریشه، بیچارگی و درماندگی است که با درهم پیچیدن (گِرد شدن) و جمع شدن فردِ مفلوک و زمین گیر شدن یا به زمین چسبیدن او همراهست. 🔸قَرَد به تنه یا شاخ خرمایی 🌴که برگهایش را دور ریخته باشند گفته می شود، چون هر سال یک ردیف از برگهای نخل را می بُرند که جای آنها به صورت بریده بریده و پلکانی دیده می شود که با شمردن آنها سن نخل را تخمین می زنند. 🔸قَرد، همچنین مصدر از این ریشه بوده به معنای فراهم آوردن و گرد کردن است. √ این ریشه با ریشه [ق ل د] نیز ارتباط اشتقاقی داشته که به معنای پیچیدن و گرد آوری کردن و تقلید کردن است. 🌀 قِرد یا میمون نیز به پیچ و تاب خوردن ( قر و فر) و ادا و شکلک در آوردن و تقلید کردن (قِلد) شناخته می شود. 🔰 این ریشه در قرآن کریم، در مورد اصحاب سَبت به کار رفته است که در آن، جمعی از بنی‌اسرائیل که در ساحل یکی از دریاها زندگی  می‌کردند، به‌ عنوان امتحان، مکلّف شدند صید ماهی 🦈را در روز شنبه تعطیل کنند؛ از قضا ماهی‌ها در روز شنبه بیشتر در روی آب آشکار  می‌شدند، بنابراین دور هم جمع شده دست به حیله زدند و در کنار دریا حوضچه‌هایی ترتیب دادند و راه آن را به دریا گشودند. روزهای شنبه راه حوضچه‌ها را باز می‌کردند که ماهی فراوان همراه آب وارد آنها می‌شدند و به هنگام غروب که ماهیها می‌خواستند به دریا باز گردند، راهشان را می‌بستند و سپس در روز یکشنبه شروع به صید آنها می‌کردند. خداوند در مقابل این مکر و حیله و مخالفت فرمان الهی، آنها را مجازات نموده و مسخشان کرد. بنا به قولی، پیر مردانِ سرجنبانانِ شکم پرست و شهوت پرستشان به خوک 🐖 و جوانان مقلّد چشم و گوش بسته که اکثریت را تشکیل مى دادند به میمون 🙉 تغییر چهره دادند. در بعضی منابع ، علت این مسخ شدن را خوی سرکشی و لجاجت و حیله گری که در میمون دیده می شود، دانسته اند. و حالا می پردازیم به مثال قرآنی این ریشه: 🔺قِرْد: میمون، بوزینه، جمع آن می شود >  قِرَدَةَ 🌿 مثال: فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَٰسِـِٔينَ: پس به آنان گفتيم به شكل بوزينگانى رانده شده و خوار درآیید 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
2️⃣ریشه [ ع ج ل ] معنای اصلی این ریشه، شتاب کردن و جلو انداختن چیزی از وقت خود است. 🔸عَجَلَة، اسم مصدر از این ریشه بوده به معنای شتاب کردن است. √ عجله، ناشی از ضعف و محدودیت و ضیق نفس است و انسان از آنجایی که ضعیف و محدود آفریده شده است، عجله می کند. 🔸عاجِل، اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای شتابنده، سریع، فوری و اکنون است. عبارت "خداوند شفای عاجل عطا فرماید" دعا برای بهبودی سریع بیمار است. عاجِلَة، مونث عاجل است. √ به دنیا، عاجله گفته میشود چون زودگذر بوده و سریع به پایان میرسد. 🔸به گوساله، عِجْل یا عَجول گفته میشود، چون بسیار شتابان و پر تحرک بوده، بر خلاف مادرش که باوقار و کم تحرک است؛ و نیز زود رشد کرده تبدیل به گاو می شود. 🔰 در داستان سامری که در قرآن کریم آمده، نشان می دهد که اهل دنیا یا عاجِلَة، گوساله یا عِجل را که مظهر سرعت و شتاب و تحرک و جذبه های این دنیای زودگذر است، انتخاب می کنند، در مقابلِ آجِلَة یا آخرت که حیات معنوی بعد از آن است. 🔸تَعجیل، مصدر از باب تَفعیل بوده به معنای عجله کردن و جلوتر انداختن چیزی از وقت خود است. 🔸اِسْتِعْجال، مصدر از باب استفعال بوده به معنای طلب شتاب کردن است. 🔸عِجالة: بر وزن فِعالَة، مصدر بوده به معنای عجله و شتاب کردن است و به آنچه زود برای مهمان فراهم کنند و و به هرچه سردست مهیا کنند، گفته می شود. 🔸عِجالتاً: یعنی فوراً، فعلاً، به طور موقت، از روی عجله و مختصر؛ بر خلافِ سرفرصت یا مفصّل. و حالا میپردازیم به مثالهای قرانی این ریشه: 🔺عَجَلْ، عَجَلَة: شتاب 🌿مثال: خُلِقَ الْاِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ: انسان، از شتاب آفریده شده است 🔺عَجِلَ: شتاب کردن 🌿مثال: فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ: پس درباره آنها شتاب نکن 🌿مثال: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْانِ: و در خواندن قرآن شتاب مکن 🔺اِعجال: برانگیختن کسی را بر سرعت و شتاب، پیشی گرفتن و سبقت گرفتن از کسی 🌿مثال: وَ ما اَعْجَلَکَ عَنْ قًوْمِکَ: و چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت بشتابی 🔺تَعْجیل: عجله کردن، جلوانداختن 🌿 مثال:عَجِّلْ لَنا قِطَّنا: سهم ما را جلو بیانداز 🌿مثال: فَعَجَّلَ لَکُمْ هٖذِهِ: این را برای شما پیش انداخت 🌿مثال: وَلَوْ یُعَجِّلُ الّلهُ لِلنّاسِ ِالشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُمْ بِالْخَیْرِلَقُضِیَ اِلَیْهِمْ اَجَلُهُمْ: و اگرخدا با همان شتابی که مردم برای خود خیر را می طلبند در رساندن شر به آنان تعجیل میکرد، قطعا مرگشان فرا رسیده بود 🔺اِسْتِعْجال: طلب شتاب کردن 🌿مثال: وَ یَسْتَعْجِلونَکَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ: و از تو طلب شتاب در سیئه قبل از حسنه میکنند 🌿مثال: فَلاتَسْتَعْجِلونِ: پس مرا به عجله نیندازید 🔺عاجِلَة: چیزی که زود درآید، دنیا 🌿مثال: اِنَّ هَٖؤُلاءِ یُحِبّونَ الْعاجِلَة: آنها زندگی زودگذر دنیا را دوست دارند 🔺عَجول: شتابزده 🌿مثال: کانَ الاِنسانُ عَجولاً: و انسان همواره شتابزده هست 🔺عِجْلْ: گوساله 🌿مثال: فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ: پس گوساله ای فربه آورد 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
🔸تَنْعیم مصدر از باب تفعیل بوده به معنای نعمت دادن و مرفّه کردن است. 🔸تَنعُّم مصدر از باب تفعّل بوده به معنای برخورداری و در ناز و نعمت به سر بردن است. √ مُتَنَعِّم اسم فاعلی از این باب بوده به معنای بهره مند از نعمت است 🔸 نُعامیٰ به باد جنوب گفته می شود که بسیار لطیف و نشاط آور است. 🔸 نُعمان بر وزن فُعلان ( مثل سلطان، برهان، لقمان) اسم از این ریشه بوده به نرمی و نعمت گفته می شود. √ نعمان لقب پادشاهان 🤴 حیره قبل از اسلام بود. √ به خون❣️نیز چون نوعی غذای رقیق و لطیف است که تغذیه بدن را به عهده دارد و نعمت وسیع و گسترده ای است که مانند سفره یا خوان در تمام بدن کشیده شده، نُعْمان گفته می شود. √ به رنگ سرخ 🔴 نیز چون رنگ خون است به طور مجاز، نُعمان گفته می شود. √ به شقایق 🥀 نیز که گیاهی با گلبرگهای بسیار نرم و لطیف و به رنگ سرخ مثل خون است شقایق نعمان یا لاله کوهی گفته می شود. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه: 🔺نِعْمَ: خوب، نیکو، چه نیکو...است، خوشا... 🌿 مثال: وَوَهَبْنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيْمَٰنَۚ نِعْمَ ٱلْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ: و سليمان را به داود بخشيديم، چه نيكو بنده‌اى بود به راستى او بسيار رجوع كننده [به خدا] بود 🌿مثال: وَإِن تَوَلَّوْاْ فَٱعْلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَوْلَىٰكُمْ نِعْمَ ٱلْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ ٱلنَّصِيرُ: و اگر از دين خدا روى برگرداندند، بدانيد كه خدا مولاى شماست كه او بهترين مولا و بهترين يارى‌ رسان است 🔺نِعِمّا: چه نیکو 🌿مثال: إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِۦٓۗ: نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن موعظه مى‌كند 🔺نَعْماء: نعمت 🌿مثال: وَلَئِنْ أَذَقْنَٰهُ نَعْمَآءَ بَعْدَ ضَرَّآءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ ٱلسَّيِّـَٔاتُ عَنِّيٓۚ إِنَّهُۥ لَفَرِحٌ فَخُورٌ: و اگر بعد از رنجى كه به او رسيده نعمتى به او بچشانيم مى‌گويد بدىها از من دور شد به يقين او شادمان و فخرفروش است 🔺نَعَم: بله 🌿 مثال: قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ لَمِنَ ٱلْمُقَرَّبِينَ: گفت: آرى! و بی گمان شما از مقرّبان خواهيد بود 🔺نَعَم: چهارپا مثل گوسفند، جمع آن می شود اَنعام 🌿 مثال: وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ ٱلنَّعَمِ: و كسى كه از شما عمدا شكارى را بكشد كفّارۀ آن نظير همان شكار است از چارپايان اهلى 🌿 مثال: أَمَدَّكُم بِأَنْعَٰمٍ وَبَنِينَ: با چهارپايان و فرزندان ياريتان كرده 🔺نِعمَت: نعمت، جمع آن می شود اَنْعُم 🔺اِنعام: نعمت بخشیدن 🌿 مثال: شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ: شكرگزار نعمتهاى او بود 🌿مثال: يَٰبَنِيٓ إِسْرَـٰٓءِيلَ ٱذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ ٱلَّتِيٓ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ: اى بنى اسرائيل، نعمتى را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد بياوريد 🔺نَعیم: نعمت فراوان 🌿 مثال: فِي جَنَّـٰتِ ٱلنَّعِيمِ: در باغهای پر نعمت‌ جای دارند 🔺ناعِمَة: متنعّم، برخوردار و شاداب، آنکه از شادی در پوست خود نمی گنجد 🌿 مثال: وُجُوهࣱ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ: چهره‌هايى در آن روز خرسند و با طراوتند 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
🆚 تفاوت کلمات بله، آری و چرا در زبان فارسی: در زبان فارسی، دو واژه «بلی» و «آری» در پاسخ استفهام ثبوتی به کار می رود; برخلاف واژه «چرا» که اختصاص به سؤال منفی دارد. از آن جا که «بلی» در کلام عرب برای ابطال نفی سابق و اثبات خلاف آن به کار می رود، مناسب ترین معادل آن در زبان فارسی واژه «چرا» است; زیرا تمام ویژگی هایی که برای «بلی» در نظر گرفته شده، برای «چرا» نیز در زبان فارسی منظور گردیده است. 📚 در بعضی منابع، بَلَیٰ را در اصل بَلْ دانسته اند (نظیر بلکه یا چرا در فارسی) که برای از بین بردن سکون و نیکو کردن کلمه، الفی در آخر افزوده اند، چون اگر بل بود شنونده منتظر سخن دیگری بود. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه: 🔺بلاء:آزمایش 🌿 مثال:وَءَاتَيْنَٰهُم مِّنَ ٱلْأٓيَٰتِ مَا فِيهِ بَلَـٰٓؤٌاْ مُّبِينٌ:آيات و نشانه‌هايى براى آنان آورديم كه در آن امتحان آشكارى بود 🌿 مثال:إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلْبَلَـٰٓؤُاْ ٱلْمُبِينُ: اين ابتلا همان امتحانى است كه (حقيقت حال اهل ايمان را) روشن مى‌كند 🔺بَلَوَ: آزمودن 🌿 مثال:إِنَّا بَلَوْنَٰهُمْ كَمَا بَلَوْنَآ أَصْحَٰبَ ٱلْجَنَّةِ: ما آنها را آزموديم، همان‌گونه كه صاحبان باغ را آزمايش كرديم 🌿 مثال:الَّذِي خَلَقَ ٱلْمَوْتَ وَٱلْحَيَوٰةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْغَفُورُ:آنكه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و او شكست‌ناپذير و آمرزنده است 🌿 مثال:هُنَالِكَ تَبْلُواْ كُلُّ نَفْسٍ مَّآ أَسْلَفَتْ: در آن هنگام هركس جزاى آنچه از پيش انجام داده خواهد ديد. 🌿 مثال:وَنَبْلُوكُم بِٱلشَّرِّ وَٱلْخَيْرِ فِتْنَةً: و شما را برای امتحان به بد و نيك مبتلا كنيم 🔺اِبْلاء:آزمودن 🌿 مثال:وَلِيُبْلِيَ ٱلْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَآءً حَسَنًا إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ: و براى آنكه مؤمنان را به آزمونى نيكو از سوى خود بيازمايد، كه خدا شنوا و داناست 🔺ابتلاء: آزمودن 🌿 مثال: وَإِذِ ٱبْتَلَىٰٓ إِبْرَٰهِـیمَ رَبُّهُۥ بِكَلِمَٰتٍ: و چون پروردگار، ابراهيم را با مسائلى بيازمود 🌿مثال:وَٱبْتَلُواْ ٱلْيَتَٰمَىٰ حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغُواْ ٱلنِّكَاحَ: و يتيمان را چون به حد بلوغ برسند، بيازماييد 🌿 مثال:إِنَّا خَلَقْنَا ٱلْإِنسَٰنَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَٰهُ سَمِيعَۢا بَصِيرًا:ما انسان را از نطفۀ به هم آميخته‌اى آفريديم و او را از حالتی به حالتی در آوردیم پس او را شنوا و بینا قرار دادیم 🔺مُبْتَلِی‮: آزمایش کننده، جمع آن می شود مُبْتَلین 🌿 مثال:إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَٰتٍ وَإِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ: البتّه در اين داستان نشانه‌هايى است، و همانا ما آزمايش‌كنندگانيم 🔺بَلَیٰ: آری، بله، چرا 🌿 مثال: قَالُوٓاْ أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِيكُمْ رُسُلُكُم بِٱلْبَيِّنَٰتِۖ قَالُواْ بَلَىٰۚ: مى‌گويند: آيا پيامبرانتان با دلايل روشن نزد شما نيامده بودند؟ مى گويند: چرا [ آمده بودند] 🔺بَلِیَ: کهنه شدن، فرسوده شدن، زوال یافتن 🌿مثال: فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ ٱلشَّيْطَٰنُ قَالَ يَـٰٓـَٔادَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَىٰ: پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: اى آدم! آيا تو را به درخت جاودان و سلطنتى كه كهنه نمى‌شود راهنمايى كنم‌ 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 ⚠️ تبصره: ریشه [ بل ] نیز شباهت به ریشه [ بلو ] داشته وقتی کلمه "بَلَیٰ" بدون فتحه و الف آخر بیاید فقط بر اعراض کردن و مطلق تحول از حکم سابق دلالت دارد. ♻️ کاربردهای سه گانه حرف بَل: 1️⃣ ابطال ما قبل و تصحیح ما بعد 🌱 مثال:إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ ءَايَٰتُنَا قَالَ أَسَٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ⭐️ كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ که در آیه اول اساطیر بودن قرآن ابطال و در آیه دوم زنگار بودن اعمال بر قلوبشان اثبات شده است. 🌱 مثال:اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ 🌱مثال:أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ که قسمت اول آیه، اِبطال و قسمت دوم اِثبات شده است. 2️⃣ تصحیح ماقبل و ابطال ما بعد (انتقال از غرضی به غرض دیگر) 🌱 مثال:صٓۚ وَٱلْقُرْءَانِ ذِي ٱلذِّكْرِ⭐️ بَلِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ 🌱 مثال:قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى ..⭐️ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا که در هر دو مثال، آیه اول صحیح است و آیه دوم انتقال به غرض دیگری خلاف جمله اول است. 3️⃣ برای بیان حکم اول و ترقّی 🌱مثال:بَلْ قَالُوٓاْ أَضْغَٰثُ أَحْلَٰمِۭ بَلِ ٱفْتَرَىٰهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ:بلکه گفتند این سخنان خوابهای پریشان است نه بلکه بالاتر از آن گفتند! گفتند افتراست، بعد بالاتر از آن گفتند شاعر است (زیرا شاعر در قرآن کسی است که طبع دروغگویی دارد) 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه: 🔺خَیْر: بهتر، بهترین 🌿 مثال: وَلَلْأٓخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ ٱلْأُولَىٰ: و همانا آخرت براى تو بهتر است از دنيا 🌿 مثال: وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيٌرُ ٱلْمُنزِلِينَ: و بگو: پروردگارا! مرا در منزلگاهى پربركت فرودآور كه تو بهترين فرودآورندگانى 🌿 مثال: أَصْحَٰبُ ٱلْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُّسْتَقَرࣰّا وَأَحْسَنُ مَقِيلًا: اهل بهشت آن روز قرارگاه بهتر و استراحت‌گاه نيكوتر دارند 🌿مثال: هُنَالِكَ ٱلْوَلَٰيَةُ لِلَّهِ ٱلْحَقِّۚ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا: آنجا ولايت و حكمفرمايى خاص خدای بر حق است او بهترين ثواب و عقاب را می دهد. 🌿 مثال: وَٱلْبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّـٰلِحَٰتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَّرَدًّا: و نیکیهای ماندگار از لحاظ ثواب و نتيجه، در پيشگاه خدايت بهتر است 🌿مثال: بَقِيَّتُ ٱللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ: باقيماندۀ خدا بهتر است براى شما اگر ايمان داريد 🌿مثال:ِ وَٱللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰٓ: و خداوند بهتر و پاينده‌تر است 🌿 مثال: قَالَتْ إِحْدَىٰهُمَا يَـٰٓأَبَتِ ٱسْتَـٔۡجِرْهُۖ إِنَّ خَيْرَ مَنِ ٱسْتَـٔۡجَرْتَ ٱلْقَوِيُّ ٱلْأَمِينُ: يكى از آن دو زن به پدر گفت:او را اجير كن كه بهترين اجير آن‌كس است كه هم نيرومند باشد و هم امين 🌿 مثال: مَن جَآءَ بِٱلْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا: هركس نيكى آورد، براى او (پاداشى) بهتر از آن خواهد بود 🔺خَیْر: خوبی، مال و ثروت، نعمت، غنیمت، اسبان 🌿مثال: وَإِذَا مَسَّهُ ٱلْخَيْرُ مَنُوعًا: و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى‌شود و بخل مى‌ورزد 🌿مثال: وَإِنَّهُ لِحُبِّ ٱلْخَيْرِ لَشَدِيدٌ: و همانا او علاقه شديدى به مال دارد 🌿 مثال: لَّا يَسْـَٔمُ ٱلْإِنسَٰنُ مِن دُعَآءِ ٱلْخَيْرِ: انسان هرگز از درخواست نيكى و نعمت (ثروت خواهی) خسته نمى‌شود 🌿 مثال: فَقَالَ إِنِّيٓ أَحْبَبْتُ حُبَّ ٱلْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي: و گفت من علاقه به اسبان را بر ياد خدا ترجيح دادم 🌿مثال: فَإِذَا ذَهَبَ ٱلْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلْخَيْرِ: پس همين‌كه ترس از ميان رفت، زبان‌هاى تند و خشن (خود را) بر شما مى‌گشايند، در حالى كه نسبت به خير (مال و غنيمت) بخيل هستند 🌿مثال: فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ: و اگر كسى عمل خيرى را داوطلبانه انجام دهد برايش بهتر است و اينكه روزه بگيريد برايتان بهتر است 🌿 مثال: إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ ٱلْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا ٱلْوَصِيَّةُ: هرگاه مرگ كسى از شما فرا رسيد اگر مالى بر جاى گذاشت وصیت کند 🔺خَیِّر: نیکوکار، جمع آن می شود اَخْیار 🌿مثال: وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ ٱلْمُصْطَفَيْنَ ٱلْأَخْيَارِ: و آنان در پيشگاه ما از برگزيدگان و نيكانند 🔺خَیْرَة: نیکی، نیکو و پسندیده از هر چیز، زن خوب، جمع آن می شود خَیرات 🌿 مثال: فِيهِنَّ خَيْرَٰتٌ حِسَانٌ: در آن جا [زنانى] نيك سيرت و زيبا رويند 🌿مثال: أُوْلَـٰٓئِكَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلْخَيْرَٰتِ وَهُمْ لَهَا سَٰبِقُونَ: چنين كسانى در کارهای نیک شتاب نموده بدان سبقت مى‌گيرند 🌿 مثال: نُسَارِعُ لَهُمْ فِي ٱلْخَيْرَٰتِ: در رساندن نيكى‌ها شتاب مى‌كنيم‌ 🔺خِیَرَةُ: اختیار، حق انتخاب 🌿 مثال: وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ ٱلْخِيَرَةُ: و پروردگار تو هر چه را بخواهد، مى‌آفريند و انتخاب مى‌كند؛ موجودات در برابر او اختيارى ندارند 🔺اِختیار: برگزیدن 🌿 مثال: وَٱخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُۥ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَٰتِنَا: و موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد براى وعده‌گاه ما برگزيد 🌿مثال: وَأَنَا ٱخْتَرْتُكَ: و من تو را برگزيدم 🔺تَخَیُّر: برگزیدن 🌿 مثال: وَفَٰكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ: و از ميوه‌ها هر چه اختيار كنند 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
🔹تَرکیب مصدر از باب تفعیل بوده به معنای قرار دادن چیزی بالای چیز دیگر یا سوار کردن اجزای یک چیز بر یکدیگر و سر هم کردن است. 🙂 ترکیب، به هيئت و شكل و صورت نیز گفته می شود، چون اجزای صورت نیز در کنار هم یا بالای هم قرار می گیرند. ترکیب همچنین به آميختگى و اختلاط دو ماده يا بیشتر كه از حيث صورت و طبيعت مختلف باشند، و ایجاد یک ماده جدید، گفته می شود. 🆚 در نقطه مقابل ترکیب، تجزیه قرار دارد. 🔸مُرَکَّب اسم مفعولی از این باب بوده به معنای ترکیب شده از چند جزء است. مونث آن می شود مُرَکَّبة و جمع آن می شود مرکّبات. √ به میوه‌هایی که پوست کلفت داشته و در داخل پوسته، متشکل یا مرکب از چند قطعه قابل جدا شدن باشند مرکبات می گویند مثل پرتقال🍊و لیمو🍋 √ مُرَکَّب به جوهر هم گفته می شود چون یک ترکیب پیچیده از اجزایی مانند رنگدانه‌ها، حلال‌ها، رزین‌ها و روان‌کننده‌هاست. 🔹تَراکُب، مصدر از باب تفاعل بوده (مثل تراکم) به معنای قرار دادن چیزی روی چیز دیگر یا انباشتن است. 🔸مُتَراکِب، اسم فاعلی از این باب بوده (بر وزن متراکم) به معنای روی هم نشسته یا سوار شده است. 🔰 منظور از مُتراکِب در قرآن کریم، دانه‌هایی ‌هستند که‌ روی يكديگر چیده شده‌اند ‌نظیر خوشه‌های گندم‌ و جو و ساير حبوبات‌ ‌که‌ از آنها تعبير به سنبل‌ یا خوشه ميكنند. 🔹اِرتِکاب، مصدر از باب اِفتعال است. باب افتعال به معنای انتخاب یا انجام آگاهانه چیزی است (بر وزن انتخاب و اختیار) و ارتکاب نیز به معنی انجام آگاهانه یک فعل است، مثل سوار شدن از روی اختیار. این ریشه به کنایه در مورد انجام گناه یا معصیت نیز به کار می رود (سوار شدن بر گناه یا انجام گناه) 🔸مُرْتَکِب، اسم فاعلی از این باب بوده به معنای سوار شونده، برنشیننده، دچار شونده و به جا آورنده است. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه: 🔺رَکْب: کاروان 🌿مثال: إِذْ أَنتُم بِٱلْعُدْوَةِ ٱلدُّنْيَا وَهُم بِٱلْعُدْوَةِ ٱلْقُصْوَىٰ وَٱلرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ: هنگامى كه شما در كنارۀ نزديكتر و آنها در كنارۀ دورتر بودند و كاروان پائين‌تر از شما بود 🔺رَکوب: وسیله سواری 🌿مثال: وَذَلَّلْنَٰهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَكُوبُهُمْ وَمِنْهَا يَأْكُلُونَ: و آنها را رامشان كرديم. بر بعضى سوار مى‌شوند و از گوشت بعضى مى‌خورند 🔺رُکْبان: سواران 🌿 مثال: فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا: و اگر[از دشمن]ترسان بوديد، در حال راه رفتن يا سواره[نماز را به جاى آوريد] 🔺رِکاب: شتران 🌿 مثال: وَمَآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنْهُمْ فَمَآ أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ: و آنچه را خداوند از (اموال) آنان به رسولش بازگرداند (شما براى آن زحمتى نكشيده)، نه اسبى برآن تاختيد و نه شترى رانديد 🔺رَکِبَ: سوار شدن مثال: وَخَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ: و براى ايشان مانند آن، چيزى آفريديم كه بر آن سوار شوند 🌿 مثال: لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ: كه شما از حالى به حال ديگر منتقل مى‌شويد 🌿 مثال: فَٱنطَلَقَا حَتَّىٰٓ إِذَا رَكِبَا فِي ٱلسَّفِينَةِ: پس به راه افتادند، تا وقتى كه سوار كشتى شدند 🌿 مثال: وَقَالَ ٱرْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ ٱللَّهِ مَجْرٰىٰهَا وَمُرْسَىٰهَ: و گفت: در آن [ كشتى] سوار شويد روان شدنش و لنگر انداختنش به نام خداست 🔺ترکیب: سوارنمودن، ساختن، به هم پیوستن 🌿 مثال: فِيٓ أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ: به هر صورتى كه خواست تو را تركيب نمود 🔺مُتَراکِب: بر هم نشسته یا چیده شده، انبوه 🌿مثال: نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا: و از آن دانه‌هاى بر هم چیده شده را خارج مى‌كنيم 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
به نام خدا سلام امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ر ک م ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: تراکم معنای اصلی این ریشه، سوار شدن چیزها بر روی یکدیگر و تجمّع آنهاست. 🔹تَراکم، مصدر از باب تفاعل بوده به معنای جمع آوری و انباشتگی است. 🌀 تراکم یا دانسیته استخوان یعنی انباشتگی مواد معدنی استخوان. 🔸مُتراکِم اسم فاعلی از این باب بوده به معنای جمع شده، انبوه و فشرده است. 🔹مَرْکوم اسم مفعولی از این ریشه بوده به معنای روی هم جمع شده یا انباشته شده است. 🔹رُکْمَة، به گِل فشرده و جمع شده گفته می شود. 🔹رُکام، اسم از این ریشه بوده به معنای انبوه و پشته و توده است مثل توده ابر یا توده شن. ☁️ رُکام یا سحاب مرکوم به ابرهای انبوه یا کومولوس گفته می شود. ابرهای کومه‌ای یا کومولوس (cumulus) ابرهایی سفید و پف‌دار هستند که در ارتفاع پایین تشکیل می‌شوند؛ این ابرها ظاهری پنبه‌ای و نرم دارند و اغلب به صورت توده‌ای و انباشته دیده می‌شوند. 🔰 این ریشه در قرآن کریم در توصیف ابرهای متراکم ☁️ به کار رفته است. این ریشه همچنین در احوال جهنمیان به کار رفته است که در روز قیامت به حالت متراکم و روی هم افتاده وارد دوزخ 🔥می شوند و این ضیق و فشار و تنگنا، نقطه مقابل سعه ای است که در بهشت وجود دارد. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه: 🔺مَرکوم: متراکم 🌿 مثال: وَإِن يَرَوْاْ كِسْفًا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ سَاقِطًا يَقُولُواْ سَحَابٌ مَّرْكُومٌ: و اگر پاره سنگى را در حال سقوط از آسمان بينند [باز ايمان نياورند و] گويند: ابرى متراكم است 🔺رُکام: متراکم، انباشته، انبوه 🌿 مثال: أَلَمْ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا: آيا نديدى كه خدا ابر را (از هر طرف) براند و به هم در پيوندد و باز انبوه و متراكم سازد 🔺رَکِمَ: انباشته کردن 🌿 مثال: لِيَمِيزَ ٱللَّهُ ٱلْخَبِيثَ مِنَ ٱلطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ ٱلْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىٰ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ: تا آنکه خدا پلید را از پاکیزه جدا سازد و پلیدان را بعضی با بعضی دیگر درآمیزد و با هم گرد آورد آن‌گاه همه را در آتش دوزخ افکند 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
3️⃣ ریشه [ب ت ر] معنای اصلی این ریشه بریدن و قطع کردن و ناقص کردن است و بیشتر در مورد بریدن دم به کار می رود و چون فرزند نیز عقب و نسل انسان است، این ریشه در مورد کسی که بی فرزند و مقطوع النسل است به کار می رود. 🔸اَبتَر و بَتْراء یعنی چیزی که کامل نیست، ناقص است. √ خطبه بَتراء، به خطبه ای گفته می شود که با نام خدا آغاز نشود و در آن بر پیامبر ﷺ صلوات فرستاده نشود. √ رسول اکرم ‌‌‌‌ﷺ فرموده است: هر کاری که با نام و یاد خدا شروع نشود اَبْتَر است. 🔰 این واژه به طور کلی در قرآن کریم و روایات اسلامی به معنای "بی‌فرجام"، "بی‌تبار" و یا "کسی که نسلی ندارد"و بعد از رحلتش هیچ نام و خاطره ای از او باقی نمی ماند، به کار می رود. و حالا می پردازیم به مثال قرآنی این ریشه: 🔺اَبْتَر: دم بریده، بی نسل 🌿 مثال: إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ ٱلْأَبْتَر: و بدان كه دشمنت ابتر و بى‌تبار خواهد بود 4️⃣ ریشه [ ب ت ت] معنای اصلی این ریشه، بریدن و قطع کردن و تمام کردن و فیصله دادن چیزی است و در هر دو مورد مادی (مثل بریدن طناب) و معنوی (مثل تصمیم نهایی و قاطع) به کار می رود. «اتّخذ قرارًا باتًّا» یعنی تصمیم قطعی و برگشت‌ناپذیر گرفت. 🔸واژه «البتّه» نیز از این ریشه بوده به معنای قطعی و حتمی است و در اصل اسم مرّة بوده (بَتْتَة ⇦بَتَّة) به معنی قطع و یکبار بریدن، که الف و لام زائد در اول آن آورده اند که عوض فعل عامل است (ال+ بَتَّة ⇦ البتّه) به معنی «قطعاً» و «بدون شک» این واژه بیشتر برای تأیید و تاکید یا اضافه کردن نکته‌ای استفاده می‌شود. (این ریشه در قرآن نیامده است) 5️⃣ ریشه [ب ت ل] این ریشه دراصل، به معنای جدا کردن و فاصله انداختن میان دو چیز است، به‌صورتی که دیگر به هم وصل نباشند. 🔸بتول، از القاب حضرت زهرا و حضرت مريم عليهما السلام میباشد، به معنای كسی كه از غیر خدا بريده و به خدا پيوسته و یا از مردان منقطع شده و ازدواج نکرده و نیز به معنای پارسا و پاکدامن است. 🔸تَبْتیل و تَبَتُّل، به ترتیب مصدر از باب تفعیل و تفعّل بوده به معنای بریدن است. و حالا میپردازیم به مثال قرآنی این ریشه: 🔺تَبْتیل، تَبَتُّلْ: بريدن، از دنيا بريدن و به خدا روى آوردن 🌿مثال: وَ اذْكُرِاسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ اِلَيْهِ تَبْتيلاً: و نام پروردگارت را ياد كن و تنها به سوی او منقطع شو. 6️⃣ ریشه [ب ت ک] معنای اصلی این ریشه، بریدن و قطع کردن است. این ریشه در مورد بریدن یکی از اعضای بدن به ویژه گوش 👂به کار می رود؛ مخصوصا وقتی این کار با گرفتن و بریدن از ریشه انجام شود، مثل کندن گوش با دست یا بریدن آن از پایه. این ریشه، در مورد کشیدن و کندن چیزی هم استفاده می شود مثل کندن پر مرغ و مو و پشم. 🔸باتِک، اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای برنده و قاطع است. 🗡سیف باتِک، یعنی شمشیر بُرّان. 🔨 پُتک نیز به نظر می رسد فارسی همین ریشه بوده، چیزی است که آهنگران با آن آهن و پولاد را می کوبند یا می شکنند. √ عمده‌ترین کاربرد پتک برای تخریب است و از آن برای خراب‌کردن دیوار و یا شکستن سنگ‌ها در معادن استفاده می‌کنند. 🔸بَتْکَة، به معنی بریده و قطعه است. 🔰 این ریشه در قرآن کریم در مورد بعضی از چهارپایان به کار رفته که اعراب جاهلی به نشانه حرام بودن بهره مندی از آنها گوش آنها را می شکافتند یا به کلی قطع می کردند. و حالا می پردازیم به مثال قرآنی این ریشه: 🔺تَبتیک: شکافتن 🌿 مثال: وَلَأٓمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ ٱلْأَنْعَٰمِ: و به آنها فرمان می دهم تا گوش های چهار پايان را بشکافند [یا قطع کنند] 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
🔰 بر این مبنا، در آیات ششم و هفتم سوره طارق نیز، خلقت انسان از نطفه و خارج شدن آن از صلب و ترائب، اشاره به ساخته شدن مایع منی توسط خون دارد. 💀استخوانهای پهن، شامل جمجمه، ستون فقرات، کتف، ترقوه، جناغ سینه، دنده ها، لگن خاصره و قسمت پروگزیمال یا ریشه استخوان های بلند در بالغین به طور همزمان فعّالیّت خونسازی دارند. ♻️ طبق مطلب فوق، به این نتیجه می رسیم که اکثر استخوان های بدن انسان با شرکت در خونسازی در تولید منی نقش دارند، که به طور کلی از آن به صلب و ترائب (استخوانهای سخت و نرم) تعبیر شده؛ که عمومیت و فراگیری را می رساند، مثل کاربرد واژه های «رطب و یابس» و «برّ و بحر» در اشاره به فراگیر بودن علم خداوند در قرآن کریم. √ ترائب همچنین کنایه از افراد همگون و هم سن و سال است. 🔸تُرَبات به انگشتان دست 🖐یا سرانگشتان گفته می‌شود. 🔸 تَرِبَ، فعل ثلاثی مجرد از این ریشه بوده به معنای خاک نشینی است و به مردی که از فقر و ناداری خاک نشین شده ‌«تَرِبَ الرجلُ» گفته می شود. «تَرِبَتْ یداک!» نفرین است؛ یعنی: خیر نبینی! امیرالمومنین علیه السلام هنگامیکه اهل کوفه را سرزنش نمود فرمود: يا أَهْلَ الْكوفَةِ ... تَرِبَتْ أَيْديكُمْ یعنی: ای اهل کوفه دستتان در خاک باشد (از خیر محروم باشید) 🔸اِتْراب مصدر از باب اِفعال بوده به معنای خاک آلود کردن است. معنای این باب، هم «ثروتمندی و بی نیازی» است گویا به اندازه خاک، به او مال رسیده است و هم «کم مال شدن» است؛ گویا از شدت فقر به خاک نشسته است. √ معنای دیگر این باب هم سال بودن است. «اَتْرَبَ» یعنی ثروتمند یا کم مال شد، همسال شد. 🔸مُتْرِب اسم فاعلی از این باب بوده هم به فرد غنی گفته می شود یعنی مالش به اندازه خاک زیاد شده است؛ و هم به مرد فقیر خاک نشین گفته می شود. ⚠️ نکته: ❇️ ریشه [ ر ت ب ] نیز ارتباط اشتقاقی با ریشه [
ت ر ب
] داشته به معنی پی در پی به دنبال هم آمدن است و نظم و ترتیب (ترتُّب یا مرتّب بودن) و رتبه و مرتبه تصویری از همین معنا هستند. و ریشه [ ت ر ب ] در اصل پیوستگی اشیاء با رتبه یکسان به یکدیگر است. ⚡️ترب = رتب + رتب ❇️ ریشه [ ت ب ر] که پیش تر به آن پرداخته شد نیز ارتباط اشتقاقی با ریشه [ ت ر ب ] داشته به معنای پی در پی بریدن و قطع کردن است؛ بر خلاف [ ت ر ب ] که پیوستن و الصاق پی در پی است. ⚡️تبر= رتب - رتب و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه: 🔺تُراب: خاک 🌿 مثال: أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبًا أَءِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ: آیا اگر خاك شديم، بار ديگر آفرينش تازه‌اى پيدا خواهيم كرد 🌿 مثال: وَيَقُولُ ٱلْكَافِرُ يَٰلَيْتَنِي كُنتُ تُرَٰبَۢا:و كافر گويد: اى كاش خاك بودم 🔺تِرْب: هم سال، جمع آن می شود اَتراب 🌿 مثال: عُرُبًا أَتْرَابًا: همسرانی شوهر دوست و هم سن و سال 🌿 مثال: وَعِندَهُمْ قَٰصِرَٰتُ ٱلطَّرْفِ أَتْرَابٌ: و نزد آنان همسرانى است كه تنها چشم به شوهرانشان دوخته‌اند، و همسن و سالند 🔺مَتْرَبَة: فقر شدید، درماندگی سخت 🔺ذا مَتْرَبَة: دارای فقر شدید، به خاک نشسته 🌿 مثال: أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ: يا مستمندى خاك‌نشين را 🔺تَریبَة: استخوان سینه، جمع آن می شود تَرائِب 🌿 مثال: يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ ٱلصُّلْبِ وَٱلتَّرَآئِبِ: كه از ميان صلب و سينه بيرون آيد 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
به نام خدا سلام امروز می خواهیم راجع به ریشه [ ص ن و ] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از: صنف و صنو معنای اصلی این ریشه، خارج شدن یک یا چند فرع از یک اصل است که همگی از یک جنس و یک ریشه هستند، مثل جدا شدن دو تنه درخت از یک بُن. این ماده از نظر لفظ و معنا به مادّه‌ی [ صنف ] به معنای دسته و گروه نیز بسیار نزدیک است چون اعضای یک صنف شبیه هم بوده و از یک سنخ هستند و حرف «و» در [ صنو ] نشانه پیوستگی و عطف چیزهای هم سنخ است. از مصادیق این اصل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: √ دو نخل🌴🌴که از یک بُن روییده‌اند. √ دو چاه نزدیک هم که از یک چشمه حفر شده‌اند. √ دو فرزند که از یک پدر 👨‍👦‍👦 زاده شده‌اند. 🔸 صَنْو یا صِنو به معنای مثل و مانند، نظير، همتا، همانند، لِنگه، مشابه و بديل است و به برادرتنى، پسرعمو، همزاد و یکی از دو قلو (قل) نیز گفته می شود. 🔸صَنْو یا صِنْو به هر واحد از چند تنه درخت گفته می شود که همه از یک ریشه رسته اند. ✖برای یادگیری بهتر این ریشه، می توانیم کلمه «ثنو» به معنای دوتایی (از ریشه ثنی) و ریشه «صنف» به معنی گروه
همسان
و کلمه «سان» به معنی مثل و مانند را در نظر بگیریم✖ 💫️ امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه نامه ۴۵ فرموده: «وَ اَنَا مِنْ رَسُولِ اللّهِ کَالصِّنْوِ مِنَ الصِّنْوِ وَالذِّراعِ مِنَ الْعَضُدِ» یعنی: «من و پیغمبر مانند دو درخت توأم هستیم که یک ریشه داشته باشد، و من‌ برای او مانند ساعد برای بازو هستم» که این حدیث نشاندهنده معیّت و پیوستگی امیرالمؤمنین علیه السلام با پیامبر اکرم ﷺ است. ✌️تثنیه صنو می شود: صنوان یا صنیان. 🖐جمع صنو می شود: أَصْنَاء و صِنوان. √ معنای دیگر این ریشه، بیکار و معطّل و بی مصرف است، یعنی چیزی که مستقل و اصیل نبوده و به صورت فرعی به چیز دیگر الصاق شده است؛ از این رو به شیء ای که در وسط و بین دو چیز قرار گرفته باشد به طوریکه نتوان گفت دقیقا متعلق به کدام سمت است صنو گفته می شود، مثل سنگی که بین دو کوه قرار گرفته یا آب اندکی که بین دو کوه جمع شده یا چوب بی مصرف که به درد کاری نمی خورد و یا چیزی که در حاشیه بوده و با اهمیت نیست، مثل حاشیه پیراهن. شبیه این مفهوم در زبان فارسی کلمه «نخودی» است که مثلا در بازیها، نخودی در عین اینکه متعلق به هر دو گروه است، عضو اصلی هیچ کدام نیست. 🔰 این ریشه در قرآن کریم در مورد انواع مختلف درختان خرما و در تفسیر آیات مربوط به خلقت و تنوع در طبیعت به کار رفته است. صِنْوْ به معنای شاخه و جوانه ایست که از بیخ تنه اصلی درخت روئیده است. √ دو یا سه نخله خرما که از یک بن می رویند هر یک، صِنو آن دیگری می گردد. 🍁 صنوان به معنای درختان دو ساق یا چند ساق به هم پیوسته است که از یک ریشه ➿ روییده‌اند (مثل دو قلوها که از یک شکم زاییده شده اند) 🍁 غیر صنوان به معنای درختان تک ساق یا ناپیوسته هستند که از ریشه‌های جداگانه ➰ ➰روییده‌اند. ♻️ نکته: پس نتیجه می گیریم ماده [صنو] هم مثل ماده [ترب] پیوستن اشیاء شبیه به هم است؛ با این تفاوت که اشیاء در ترب، هم رتبه بوده ولی در صنو، با اینکه شبیه و از یک صنف هستند، ولی این شباهت از نوع پدر و پسری یا اصلی و فرعی است. ⚡️ترب = رتب + رتب ⚡️صنو = صنف + صنف و حالا می پردازیم به مثال قرآنی این ریشه: 🔺صِنْو: مثل، همانند، همسان، مشابه؛ جمع آن می شود: صِنْوان 🌿مثال: وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ: و نخلهای توأمان (چند ساق، پیوسته، مشابه) و غیر توأمان (تک ساق، ناپیوسته، غیر مشابه) 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir
🔸ناصِب اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای رنج دهنده یا به زحمت افتاده است، مؤنث آن می شود ناصِبَة. 🔰 مراد از «عاملةٌ ناصِبَةٌ» در قرآن کریم، تلاش نامشروع در دنیاست که باعث رنج آخرت است. 🔸ماده [ ن ص ب ] همچنین به معنای برپا کردن جنگ، دشمنی و آشکار ساختن دشمنی است. 🔸ناصِبی، صفت نسبی بوده و در اصطلاح به کسی گفته می شود که با حضرت علی (ع) دشمنی بورزد و یا بغض و کینۀ او و اهل بیت را در دل داشته باشد. برخی تظاهر و آشکار کردن دشمنی را در ناصبی بودن شرط می دانند. فرقه ناصبیّه به فرقه ای گفته می شود که به «نصب» امام از سوی مردم معتقدند نه به «نصّ» الهی که از جانب خداوند مقرر شده است. 🔸نَصّاب بر وزن فَعّال صیغه مبالغه بوده به معنای بسیار نصب کننده است. این واژه در زبان فارسی، اسم شغل بوده ولی در زبان عربی، به کلاهبردار و آنکه به کاری گماشته شود که از او خواسته نشده، گفته می شود. 🔸مَنصوب اسم مفعولی از این ریشه بوده به معنای گمارده شده و بر پا داشته شده است. 🔸نِصاب، به معنای اصل، مرجع و حدّ و اندازه از چیزی است. نِصاب مال، آن مقدار از مال است که زکات بر آن واجب است. نِصاب قانونی، نصف یا کمی بیش از نصف در هر چیزی است. √ نِصاب، همچنین به آنچه چیزی بر آن نصب می شود گفته می شود: نصاب السِّكّين: جایی که تیغه‌ی چاقو در آن قرار می‌گیرد (دسته‌ی چاقو). نصاب الشمس: جایگاه غروب خورشید، از آن‌رو که خورشید در آن پنهان می‌شود. ‼️(فرو رفتنِ تیغه در دسته ← مانند فرو رفتنِ خورشید در افق) 🔸مَنْصَب یا مَنْصِب به معنای اصل و تبار و مقام و شرف و پست اداری است. 🔸اِنْتصاب مصدر از باب افتعال بوده به معنای برخاستن و برای کاری قیام کردن، تعیین کردن و گماشتن است. و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه: 🔺نَصَبْ: رنج و خستگی 🌿 مثال: لَا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ: در حالتى كه هيچ رنج و زحمت در آنجا به آنها نرسد و هرگز از آن بهشت ابد بيرونشان نكنند 🔺نُصْب: رنج و مشقت 🌿 مثال: وَٱذْكُرْ عَبْدَنَآ أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيْطَٰنُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ: و به يادآور بندۀ ما ايّوب را زمانى كه خداى خويش را خواند و گفت شيطان مرا به رنج و عذاب انداخته است 🔺نُصُبْ: بت، جمع آن می شود اَنْصاب 🌿 يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلْخَمْرُ وَٱلْمَيْسِرُ وَٱلْأَنصَابُ وَٱلْأَزْلَٰمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ ٱلشَّيْطَٰنِ: اى اهل ايمان! همانا شراب و قمار و بت‌هايى كه [براى پرستش] نصب شده و پاره چوب‌هايى كه به آن تفأل زده مى‌شود، پليد و نجس و از كارهاى شيطان است 🔺نَصْب: پرچم، نشان و علامت، جمع آن می شود نُصُب 🌿 مثال: يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ ٱلْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَىٰ نُصُبٍ يُوفِضُونَ: روزى كه شتابان از قبرها بيرون آيند، چنان كه گويى به‌سوى نشانه های نصب شده مى‌دوند 🔺نَصیب: بهره 🌿 مثال: أُوْلَـٰٓئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُواْ وَٱللَّهُ سَرِيعُ ٱلْحِسَابِ: اين گروه به سبب آنچه انجام داده‌اند، نصيب وبهره‌اى از فضل خدا دارند؛ و خداوند، سريع‌الحساب است 🔺نَصَبَ: برپاداشتن، کوشیدن 🌿 مثال: فَإِذَا فَرَغْتَ فَٱنصَب: پس هروقت (از كارى) فراغت يافتى (براى كار جديد) خود را به تعب انداز 🌿 مثال: وَإِلَى ٱلْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ: و به كوه‌ها (بنگر) كه چگونه در جاى خود نصب گرديده 🌿 مثال: نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَآءُ: رحمت خود را به هر كس كه بخواهيم مى‌رسانيم 🔺ناصِبَة: رنج کشیده 🌿 مثال: عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ: عمل كرده و رنج برده‌اند 🔺عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/yosra_Quran 🔺مشاهده از سایت 👇🏻 http://yusra.ir