اربــابـــ
♥️[اربــابـــ]🕊 ♥️به قلم•°•فاطمه.ج•°•♡ #part_21 ༄•┄┅┄┄〔♥️🖇〕┄┅┄┄•༄ +تو که نباید امیدت رو با این
♥️[اربــابـــ]🕊
♥️به قلم•°•فاطمه.ج•°•♡
#part_22
༄•┄┅┄┄〔♥️🖇〕┄┅┄┄•༄
_خب بزار حدس بزنم آبشار یا غار یا..یا..ع چه بدونم بگو دیگه
به کنجکاویش خندیدم و سری تکون دادم
+نچ نمیشه خودت میبینی
_بگو چقدر راه مونده؟
+الان می رسیم تو فقط چشم هات رو ببند و زیر چشمی هم نگاه نکن
_ای بابا باشه غار علیصدر رو که نشون نمیدی که .
آروم زدم روی بازوش
+سوال حرف دیگه بسه چشمات رو ببند
کنار سنگ چرخش نگه داشتم
+خب خانمی چشمت رو باز کن
قیافش واقعا دیدنی بود آروم خندیدم جوری که خودش نفهمه
_یزدان بیا جلو
رفتم پیشش
_خم شو
+چیزی شده؟
_خم شو
خم شدم که دستش اومد بالا یکی آروم زد تو سرم
+خاک تو سرت که قبلا اینجا رو به من نشون ندادی..
༄•┄┅┄┄〔♥️🖇〕┄┅┄┄•༄
join↝🕊❥••@young_master
《 هࢪ گونه کپے بࢪداࢪی حتے با نام نویسنده از ࢪمان پیگࢪد قانونے و الهے داࢪد 》