اربــابـــ
♥️[اربــابـــ]🕊 ♥️به قلم•°•فاطمه.ج•°•♡ #part_26 ༄•┄┅┄┄〔♥️🖇〕┄┅┄┄•༄ #دلارام بازم میگم بابامونه
♥️[اربــابـــ]🕊
♥️به قلم•°•فاطمه.ج•°•♡
#part_27
༄•┄┅┄┄〔♥️🖇〕┄┅┄┄•༄
#دلارام
از خونه زدم بیرون روی موتور مهام نشستم بعد چند دقیقه من رو جلو در خاتون پیاده کرد
مواظب خودت باش قبل هشت هم خونه باش
+چشم داداش
فعلا خدافظ
_خدافظ
تا مهام دور بشه صبر کردم و بعد در خونه خاتون رو زدم
+بله کیه؟
_منم خاتون
در رو باز کرد عینکش رو گذاشت
+دلارام جان تویی؟ بیا تو مادر منتظرت بودم
با لبخند وارد شدم
نگاه به حیاط بهم ریخته انداختم
با خنده گفتم
+معلومه خیلی کار داریم
خاتون سریع تکون داد
+مادر چرا صورتت زخم شده ؟
با لکنت گفتم
_چیزه خاتون هیچی نیست خورده جایی.
+باشه عزیز جان
༄•┄┅┄┄〔♥️🖇〕┄┅┄┄•༄
join↝🕊❥••@young_master
《 هࢪ گونه کپے بࢪداࢪی حتے با نام نویسنده از ࢪمان پیگࢪد قانونے و الهے داࢪد 》