eitaa logo
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
726 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
15 فایل
این کانال راهیان نور است روایتگرِ. هشت سال دفاع مقدس؛ سیره شهدا و فرماندهان؛ آزادگان؛ مدافعان حرم ؛ راهیان نور؛ جبهه مقاومت؛ گام تمدن ساز، روایت پیشرفت، جهاد تبیین امام و رهبری می باشد مطالب خود را ارسال بفرمایید آی دی ادمین: @Yousefiravi کپی آزاد 🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 دانشجوی شهید ▫️ تاریخ تولد:28 بهمن 1338 ▫️ نام پدر:سید علی اکبر ▫️ شهرستان: اهواز ▫️ تحصیلات: دانشجوی سال سوم دانشگاه جندی شاپور اهواز ▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه ▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف دوم- قبر ششم 🔹 روایت عاشقی: 1️⃣ درس خوان بود. سال 56، معدل دیپلمش 5/18 شد. بعد هم خیلی زود اسمش رفت توی قبولی های پزشکی دانشگاه اهواز. سال سوم بود که سایه شوم جنگ افتاد روی آب و خاک مان. دو سه روز مانده به عملیات هویزه، محمد علی از خیلی ها خیلی جدی حلالیت طلبید و رفت تا چند روز بعد که خبر مفقود شدنش را همراه حسین علم الهدی آوردند؛ بابا اما باور نکرد! می گفت مثل حضرت یعقوب (علیه السلام) چشم به راه یوسفم می مانم... 2️⃣ گلزاری قشنگ با طبیعتی معصوم. قبرهایی منظم و چهره های جوان با نگاه های نافذ گیرا... میان قبرها می دویدم. هر چه می رفتم تمام نمی شد. آن قدر جلو رفتم تا رسیدم به یک سالن بزرگ تو در تو. به دنبال صدایی آشنا رفتم توی یکی از سالن ها. انگار کلاس دانشگاه بود. ایستاده بود توی جایگاه استاد، بلند بلند حرف می زد. رفتم جلو تا چهره اش را بهتر ببینم. خودش بود.؛ همان که توی آن عکس معروف، کنار عمویم [شهید علم الهدی] ایستاده بود. سید محمد علی حکیم. صورتش را برگرداند طرفم. خیلی قرص و محکم چند بار پشت سر هم گفت: «به همه بگو من شهید شده ام. من همان روز، همان جا شهید شدم. تو این را به همه بگو.» از خواب که پریدم، اذان شروع شده بود. هنوز صدایش توی گوشم زنگ می زد:«من شهید شده ام.» 👤 راوی: خانواده شهید حکیم 📕 منبع: کتاب 📡@yousefi_ravi باماهمراه باشید
✍️ یک شهید؛ یک خاطره... 🌷 دانشجوی شهید ▫️ تاریخ تولد:28 بهمن 1338 ▫️ نام پدر:سید علی اکبر ▫️ شهرستان: اهواز ▫️ تحصیلات: دانشجوی سال سوم دانشگاه جندی شاپور اهواز ▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه ▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف دوم- قبر ششم 🔹 روایت عاشقی: 1️⃣ درس خوان بود. سال 56، معدل دیپلمش ۱۸.۵ شد. بعد هم خیلی زود اسمش رفت توی قبولی های پزشکی دانشگاه اهواز. سال سوم بود که سایه شوم جنگ افتاد روی آب و خاک مان. دو سه روز مانده به عملیات هویزه، محمد علی از خیلی ها خیلی جدی حلالیت طلبید و رفت تا چند روز بعد که خبر مفقود شدنش را همراه حسین علم الهدی آوردند؛ بابا اما باور نکرد! می گفت مثل حضرت یعقوب (علیه السلام) چشم به راه یوسفم می مانم... 2️⃣ گلزاری قشنگ با طبیعتی معصوم. قبرهایی منظم و چهره های جوان با نگاه های نافذ گیرا... میان قبرها می دویدم. هر چه می رفتم تمام نمی شد. آن قدر جلو رفتم تا رسیدم به یک سالن بزرگ تو در تو. به دنبال صدایی آشنا رفتم توی یکی از سالن ها. انگار کلاس دانشگاه بود. ایستاده بود توی جایگاه استاد، بلند بلند حرف می زد. رفتم جلو تا چهره اش را بهتر ببینم. خودش بود.؛ همان که توی آن عکس معروف، کنار عمویم [شهید علم الهدی] ایستاده بود. سید محمد علی حکیم. صورتش را برگرداند طرفم. خیلی قرص و محکم چند بار پشت سر هم گفت: «به همه بگو من شهید شده ام. من همان روز، همان جا شهید شدم. تو این را به همه بگو.» از خواب که پریدم، اذان شروع شده بود. هنوز صدایش توی گوشم زنگ می زد:«من شهید شده ام.» 👤 راوی: خانواده شهید حکیم 📕 منبع: کتاب 📡@yousefi_ravi باماهمراه باشید
✍️ یک شهید؛ یک خاطره... 🌷 دانشجوی شهید ▫️ تاریخ تولد:28 بهمن 1338 ▫️ نام پدر:سید علی اکبر ▫️ شهرستان: اهواز ▫️ تحصیلات: دانشجوی سال سوم دانشگاه جندی شاپور اهواز ▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه ▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف دوم- قبر ششم 🔹 روایت عاشقی: بابا رفته بود پشت بام. عادت همیشگی اش بود. آخر ماه که می شد می افتاد پیِ ماه. این بار محمد علی 3 ساله را هم با خودش برده بود. پایین که آمدند، حالش حسابی دگرگون بود. می گفت محمد علی خواب دیده ، ماه را زیر پتویش در بغل گرفته است. یاد خواب حضرت یوسف (ع) افتاده بود. می ترسید دست تقدیر از سید محمد علی جدایش کند. کرد؛ منتها 18 سال بعد. همان وقت که خبر مفقود شدن سید محمد علی را برایش آوردند. بابا باور نکرد. می گفت مثل حضرت یعقوب (ع) چشم براه یوسفم می مانم. تا آخر ماند. توی وصیتنامه اش هم برای محمد علی سهم الارث نوشت. اما انگار همیشه هم یوسف ها به آغوش پدر باز نمی گردند. گاهی می مانند پیش خدا تا بشوند عزیز عرش. 👤 راوی: خانواده شهید حکیم 📕 منبع: کتاب 🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇 📡@yousefi_ravi 👈