eitaa logo
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
744 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
15 فایل
این کانال راهیان نور است روایتگرِ. هشت سال دفاع مقدس؛ سیره شهدا و فرماندهان؛ آزادگان؛ مدافعان حرم ؛ راهیان نور؛ جبهه مقاومت؛ گام تمدن ساز، روایت پیشرفت، جهاد تبیین امام و رهبری می باشد مطالب خود را ارسال بفرمایید آی دی ادمین: @Yousefiravi کپی آزاد 🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام – : لَیْسَتِ الْعِبادَهُ کَثْرَهُ الصّیامِ وَالصَّلاهِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَهُ کَثْرَهُ التَّفَکُّرِ فی أمْرِ اللهِ. «مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۸۳، ح ۱۲۶۹۰» امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه نیست، بلکه عبادت با تفکّر و اندیشه در قدرت بی منتهای خداوند در امور مختلف می باشد. 🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇 📡@yousefi_ravi 👈
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کسانی که ایثار را هم شرمنده کرده اند . تصویر تیرخوردنش را در تلویزیون زیاد دیدیم. حالا خودشو ببینیم و روایت رو از خودش بشنویم گرامی باد یاد خاطره مدافعان انقلاب اسلامی در ۸سال دفاع مقدس 🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر حماسه علی ناصح فر احمد چلداوی که مترجم صحنه فجیع شکنجه علی قزوینی بود نقل می‌کنه: "یکی از بعثیا اومد دنبالم و بردنم توی اتاقی که علی رو شکنجه می‌دادن که ترجمه کنم. دیدم علی رو به چوب فلک بستن و دو نفر از بعثیا دو طرف چوب فلک رو بالا نگه داشتن و علی کُرده داره با کابل میزنه و خون از کف پاهاش جاری بود و پوستش کنده شده بود. علی حتی یه بار هم ناله نکرد و با همون آرامش همیشگی به بعثیا نگاه می کرد." احمد میگه: "بعثیا از من خواستن به علی بگم به امام توهین کنه و جونش رو نجات بده، من که نگران بودم مبادا علی زیر شکنجه شهید بشه بهش گفتم : علی تقیه کن و چیزی که ازت میخوان انجام بده. علی فقط بهم نگاه کرد و لبخند زد و سکوت کرد. " علی با سکوتش بر عظمت امام خمینی(رحمه الله علیه) و حقانیت راه آن امام بزرگوار مهر تاییدی زد و حتی حاضر نشد تقیه کنه و به امامش کوچکترین اهانتی بکنه. احمد میگه: "افسر بعثی به من گفت حالیش کن اگه توهین نکنه آنقدر شکنجه می‌شه تا زیر شکنجه کشته بشه"، اما علی هم‌چنان مقاومت کرد. چند روز متوالی علی رو می زدن و شکنجه می‌کردن تا آخرش بعثیا بستوه اومدن. بدن کوفته شده علی رو انداختن توی یکی از آسایشگاهها و اعلام کردن این فرد ممنوع الملاقاته و هر کس باهاش تماس بگیره و حرف بزنه کتک می‌خوره، ولی بچه ها توجهی نکردن و شروع کردن به مداوا و مراقبت از علی و مدتها طول کشید تا خوب شد. 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید 🏴🏴🏴
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ خاطره ارسالی #دختری در راهیان نور، اهل کشور کانادا #عــاشــقـانـ
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ خاطره ارسالی در راهیان نور، اهل کشور کانادا (دسـت هــاےخـالـے) توی این حال و هوا بودم که جلوی یه ساختمان بزرگ، با دیوارهای بلند نگه داشت ... رفت زنگ در رو زد ... یه خانم چادری اومد دم در ... چند دقیقه با هم صحبت کردند ... و بعد اون خانم برگشت داخل ... . دل توی دلم نبود ... داشتم به این فکر می کردم که چطور و از کدوم طرف فرار کنم ... هیچ چیزی به نظرم آشنا نبود ... توی این فکر بودم که یک خانم روگرفته با چادر مشکی زد به شیشه ماشین ... . انگلیسی بلد بود ... خیلی روان و راحت صحبت می کرد ... بهم گفت: "این ساختمان، مکتب نرجسه. محل تحصیل خیلی از طلبه های غیرایرانی ... راننده هم چون جرات نمی کرده من غریب رو به جایی و کسی بسپاره آورده بوده اونجا "... از خوشحالی گریه ام گرفته بود ... چمدانم رو از ماشین بیرون گذاشت و بدون گرفتن پولی رفت ... . اونجا همه خانم بودند ... هیچ آقایی اجازه ورود نداشت ... همه راحت و بی حجاب تردد می کردند ... اکثر اساتید و خیلی از طلبه های هندی و پاکستانی، انگلیسی بلد بودند ... . حس فوق العاده ای بود ... مهمان نواز و خون گرم ... طوری با من برخورد می کردند که انگار سال هاست من رو می شناسند ... . مسئولین مکتب هم پیگیر کارهای من شدند ... چند روزی رو مهمان شون بودم تا بالاخره به کشورم برگشتم ... یکی از اساتید تا پای پرواز هم با من اومد ... حتی با وجود اینکه نماینده کشورم و چند نفر از امورخارجه و حراست بودند، اون تنهام نگذاشت ... . سفر سخت و پر از ترس و اضطراب من با شیرینی بسیاری تموم شد که حتی توی پرواز هم با من بود ... نرفته دلم برای همه شون تنگ شده بود ... علی الخصوص امیرحسین که دست خالی برمی گشتم ... . اما هرگز فکرش رو هم نمی کردم بیشتر از هر چیز، تازه باید نگران برگشتم به کانادا باشم ... . ادامه دارد... 🥀 🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید 🥀
راهیان نور از خراسان جنوبی و طبس شهریور ۱۴۰۳ باغ موزه دفاع مقدس همدان
آنان که به من بدی کردند ، مرا هشیار کردند ... آنان که از من انتقاد کردند ، به من راه و رسم زندگی آموختند ... آنان که به من بی اعتنایی کردند ، به من صبر وتحمل آموختند ... آنان که به من خوبی کردند ، به من مهر و وفا ودوستی آموختند ... پس خدایا : به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی واخروی من شدند ، خیر ونیکی دنیا وآخرت عطا بفرما . شهید دکتر چمران 📡 @yousefi_ravi باماهمراه باشید
28.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 خوشـا آنانکه مردانه مرده اند... 📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید شهیدان اهل قلم 🎙 : ‌‌‌‌برادر ، اگر من از فیض شهادت در راه خدا برخوردار شدم و به صف اصحاب اباعبدالله الحسین (ع) پیوستم ، مبادا بگذاری كه جای من در جبهه خالی بماند. باید بر آن عهد وفاداری كه با اماممان بسته‌ایم استوار بمانیم و عباس‌گونه وجود خود را وقف استمرار و استقرار ولایت كنیم. برادر، هرگز اجازه نده كه اسلحه‌ی من بر زمین بیفتد. همه‌ی آینده‌ی دنیا امروز به ما و آنچه كه می‌كنیم وابسته است. خداوند بر ما جوانان منت نهاده و وظیفه‌ی تحول كره‌ی زمین را به سوی آینده‌ی روشن قسط و عدل بر عهده‌ی ما نهاده است. و برادر، باز هم سفارش می‌كنم، مبادا اسلحه‌ی من بر زمین بیفتد. خدایا چگونه تو را شكر گویم بر اینكه مرا در اینچنین زمانه‌ای به جهان آورده‌ای؟ زمانه‌ی قیام ، عصر بیداری... هزاران سال از آغاز حیات بشر بر این کره ی خاکی می گذرد و همه ی آنان تا به امروز مرده اند و ما نیز خواهیم مرد و بر مرگ ما نیز قرن ها خواهد گذشت. خوشــــا آنانکه مردانه مرده اند و تو ای عزیز! میدانی تنها کسانی مردانه می میرند که مردانه زیسته باشند... یاد شهدایمان بخیـــــر... 🌸 یاد باد یاد مردان مرد... 🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇 📡@yousefi_ravi 👈
ازدل خاک فکه،استخوانهای جوانی از وطن را يافتند, در جيب لباسش برگه اي بود: «بسمه تعالي.جنگ بالاگرفته است . مجالي براي هيچ وصيتي نيست. تاهنوز چند قطره خوني در بدن دارم ، حديثي ازامام پنجم ع مينويسم: «بتو خيانت ميکنند ، تومکن! توراتکذيب ميکنند ، آرام باش! تو را ميستايند، فريب مخور! تو را نکوهش ميکنند، شکوه مکن! مردم شهر از تو بد ميگويند ، اندوهگين مشو! همه مردم تو را نيک ميخوانند ، مسرور مباش!!! آنگاه ازماخواهي بود»… ديگر نايي در بدن ندارم ؛ خداحافظ دنیا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌"کوچه شهدا"💫 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ خاطره ارسالی #دختری در راهیان نور، اهل کشور کانادا #عــاشــقـانـہ
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ خاطره ارسالی در راهیان نور، اهل کشور کانادا (اسـیــر و زخـمــے) از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود ... صورتش مملو از خشم ... وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد ... رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود ... اولین بار بود که من رو با حجاب می دید ... مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند ... پدرم تا خونه ساکت بود ... عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده ... . وقتی رسیدیم همه متحیر بودند ... هیچ کس حرفی نمی زد که یهو پدرم محکم زد توی گوشم ... با عصبانیت تمام روسری رو از روی سرم چنگ زد ... چنان چنگ زد که با روسری، موهام رو هم با ضرب، توی مشتش کشید ... تعادلم رو از دست داد و پرت شدم ... پوست سرم آتش گرفته بود ... . هنوز به خودم نیومده بودم که کتک مفصلی خوردم ... مادرم سعی کرد جلوی پدرم رو بگیره اما برادرم مانعش شد ... . اون قدر من رو زد که خودش خسته شد ... به زحمت می تونستم نفس بکشم ... دنده هام درد می کرد، می سوخت و تیر می کشید ... تمام بدنم کبود شده بود ... صدای نفس کشیدنم شبیه ناله و زوزه شده بود ... حتی قدرت گریه کردن نداشتم ... . بیشتر از یک روز توی اون حالت، کف اتاقم افتاده بودم ... کسی سراغم نمی اومد ... خودم هم توان حرکت نداشتم ... تا اینکه بالاخره مادرم به دادم رسید ... . چند تا از دنده ها و ساعد دست راستم شکسته بود ... کتف چپم در رفته بود ... ساق چپم ترک برداشته بود ... چشم چپم از شدت ورم باز نمی شد و گوشه ابروم پاره شده بود ... . اما توی اون حال فقط می تونستم به یه چیز فکر کنم ... امیرحسین، بارها، امروز من رو تجربه کرده بود ... اسیر، کتک خورده، زخمی و تنها ... چشم به دری که شاید باز بشه و کسی به دادت برسه ادامه دارد... 📡@yousefi_ravi باماهمراه باشید
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴به مناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری 🌱، فیلمی دیده نشده از هجوم نیروهای تروریستی ارتش آمریکا به حرمین شریفین امام هادی🌱 و امام حسن عسکری🌱 در سامرا،٢٣سال پیش 😭😭😭😭😭😭 آرامش و آسایش امروز زیارت اهل بیت ع در عراق حاصل خون شهدا و مجاهدت حاج قاسم عزیز است 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
.... دا .... ۱۴.mp3
9.43M
🥀هو الشهید🥀 📔🌹      ❇️ خاطرات سیده زهرا حسینی   🌹 🖌 به اهتمام  : سیده اعظم حسینی 🌹 قسمت :  # پایان قسمت اول🌹 🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید