eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
جبهه فقط جنگ نبود! زندگی جریان داشت به معنای واقعی ... @yousof_e_moghavemat
👈 😅 ✔ 🤭 💓 «...عملیات والفجر- ۸ که به پایان رسید، خداوند این توفیق را نصیب بنده کرد تا به اتفاق کادرهای ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ برویم به ملاقات حضرت آیت‌الله که در آن زمان کشور را به عهده داشتند. در محل ریاست جمهوری، ایشان ما را به حضور پذیرفتند و بعد از دریافت گزارش عملکرد لشکر در عملیات از حاج‌آقا کوثری، صحبت‌های جالبی با ما داشتند که احتمالاً بایستی در آرشیو سوابق موجود باشد. بعد از آن که وقت دیدار به آخر رسید، وقتی داشتند از پلکان انتهای سالن بالا می‌رفتند، دفعتاً معاون لشکر، با همان روحیه‌ی شاد و بذله‌گویی خاص خودش با صدای بلند گفت: برای رفع سلامتی ریاست جمهور... مکث کرد و چیزی نگفت. همه‌ی حضّار متحیر به رضا خیره شدند. حتّی آقا هم سر به عقب چرخاند تا ببیند چه کسی بوده. رضا تا دید آقا سر به عقب چرخاند، و به او نگاه می‌کند، با لبخند ادامه داد: بعث عراق اجماعاً ! همه‌ی حضّار، با خنده، زدند زیر صلوات، آقا هم خندید.» 🥰 🔶️ مصاحبه‌ی شفاهی حسین بهزاد با عبّاس برقی. 🔰 منبع زیرنویس: کتاب - سرگذشت نامه به قلم گل‌علی بابایی، صفحه ۸۳. توضیح تصویر: نشسته از سمت راست وکنار ایشان و @yousof_e_moghavemat
سایت رهبر انقلاب در سالگرد شهادت شهید صیاد شیرازی، بیانات منتشر نشده آیت‌الله خامنه‌ای در مورد این شهید را منتشر کرد. @yousof_e_moghavemat
و تو همه را دیدی . . . ذُنُوبُنَا بَینَ یَدَیکَ نَستَغفِرُکَ اللهُمَّ مِنهَا! رویی نمانده که سرم را بلند کنم ، برای گناهانی که تو همه را دیدی؛ ندید بگیر تمام‌ گناهانی را که دیدی .. @yousof_e_moghavemat
پروانه‌وار دورِ سر من به گردش است فکر و خیالِ نیمه شب ِ شهر کربلا‌ء.. @yousof_e_moghavemat
تازه دیپلمش را گرفته بود که جنگ شروع شد. با دوستانش عازم جبهه غرب شد. اوایل آذر ماه 59 وقتی همراه با همرزمانش از سردشت به سنندج می‌رفت، طی حمله گروهک کومله‌، از ناحیه گلو دچار جراحت سطحی شد. در راه درمانگاه با دوستانش در کمین کومله‌ قرار گرفتند و به این ترتیب اسیر شد. پس از شکنجه‌ی فراوان حتی گوشت بدنش را بریدند تا به خیال خودشان از او اطلاعات بگیرند. در نهایت روز ۹ آذر ماه ۵۹ تیر خلاص را به قلبش زدند و بعد از شهادتش او را در کنار جاده رها کردند. مادر و خواهرش نیز در اثر بمباران بعثی‌ها در خمین به شهادت رسیدند. @yousof_e_moghavemat
وَ اَقبِل عَلَیَّ اِذا ناجَیتُک خدایا؛ وقتی صدات کردم میشه روتو از من بر نگردونی من فقط خودتو برای حرفای دلم دارما.. @yousof_e_moghavemat
● علی آقا دلیل رفتن به سوریه را در وصیتنامه خود ذکر کرده است. او در این وصیتنامه گفته است که من به علت احساس نیاز خودم به تزکیه و آمرزش گناهانم، بهترین و مقدس‌ترین مکان را میدان مبارزه جهان اسلام با کفر جهانی یافتم و امیدوارم در این راه مقدس که میدان مبارزه اسلام ناب محمدی (ص) با تکفیر و الحاد و اسلام آمریکایی است، خداوند مرا لایق بداند و جان ناقابلم را بپذیرد. ●او همچنین در فرازی از وصیتنامه‌اش بیان کرده است:« عاجزانه از درگاه خدا می‌خواهم که پر افتخارترین و با عزت‌ترین مرگ که شهادت است را به این بنده حقیر هدیه دهد تا فردای قیامت در محضر پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) و خاندان عصمت و طهارت (ع) رو سیاه و شرمنده نباشم.» ‌‌✍راوی: همسر بزرگوار شهید @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۵۰ 🌺 ابراهیم از نوجوانی مهربان بود... هوا خیلی سرد بود. اما نمی‌خواست ما رو توی خرج بندازه. دلم نیومد؛ همان روز رفتم و یک کلاه براش خریدم. روز بعد کلاه رو سرش کرد و رفت. اما ظهر که اومد بی‌کلاه بود! بهش گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگه بگم دعوام نمی‌کنی؟ گفتم: نه مادر! چیکارش کردی مگه؟ گفت: یکی از بچه‌ها با دمپایی میاد مدرسه؛ امروز هم سرما خورده بود دیدم کلاه برای او واجب‌تره... 🌹خاطره ای از نوجوانی سردار شهید ابراهیم امیرعباسی 📚منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم ۵ ، صفحه ۵ @yousof_e_moghavemat