eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۹۷ ✍ ایده‌ی جالبِ شهیدباکری برای کمک به فقرا وقتی شهردارِ ارومیه بود ، 2800 تومان حقوق می‌گرفت . یک روز بهم گفت: بیا هر چی توی این ماه خرجی داریم رو بنویسیم ، تا اگه چیزی اضافه اومد بدیم به فقرا... همه چیز رو نوشتم. آقامهدی مبلغِ مورد نیازمون رو برداشت ، مابقیِ حقوقش رو هم لوازم‌التحریر خرید و داد به یکی از کسانی‌که از قبل شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. بعد هم گفت: این هم کفاره ی گناهانِ این ماه‌مون.... 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مهندس مهدی باکری 📚منبع: یاگادران3 « کتاب مهدی باکری » صفحه 14 @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۳ 🌺 ببینید دغدغه‌ی این آقا داماد شهید چقدر زیباست... به درخواستِ خودم مهریه ‌ام شد تفسیر المیزان. جایِ آینه و شمعدان، دورتا دورِ سفره ‌ی عقد رو کتابِ تفسیرالمیزان چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، می‌ارزید به شگونی‌که آینه و شمعدان می‌خواست داشته باشه. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ، ولی فتح الله نذاشت پخت کنیم! می‌گفت: حالا که این همه آدمِ ندار و گرسنه داریم، چطور شبِ عروسی چنین غذایِ‌گران‌قیمتی بدهم؟!!! برنج‌ها را بسته‌بندی کردیم و به خانواده هایِنیازمند دادیم. وقتی برنج‌ها رو می‌دادیم، فتح الله بهشون می گفت: این هدیه ی امام خمینی است... 📌خاطره‌ای از زندگی خبرنگار شهید فتح‌الله ژیان‌پناه 📚منبع: کتاب « خدا بود و دیگر هیچ نبود» ، صفحه ۴۰ @yousof_e_moghavemat
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۹۷ ✍ ایده‌ی جالبِ شهیدباکری برای کمک به فقرا وقتی شهردارِ ارومیه بود ، 2800 تومان حقوق می‌گرفت . یک روز بهم گفت: بیا هر چی توی این ماه خرجی داریم رو بنویسیم ، تا اگه چیزی اضافه اومد بدیم به فقرا... همه چیز رو نوشتم. آقامهدی مبلغِ مورد نیازمون رو برداشت ، مابقیِ حقوقش رو هم لوازم‌التحریر خرید و داد به یکی از کسانی‌که از قبل شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. بعد هم گفت: این هم کفاره ی گناهانِ این ماه‌مون.... 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مهندس مهدی باکری 📚منبع: یاگادران3 « کتاب مهدی باکری » صفحه 14 @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۴۲ 🌺 شهیدی که با دیگران مهربان بود ، مانند پدر... تازه تلویزیون خریده بودیم. مجید بُرد و بخشید به خانواده ای که فرزندان زیادی داشتند... رفته بودیم خونه‌ی یکی از دوستانِ مجید که پدرش فوت شده بود. مجید دخترِ دانش آموزِ خونه رو بُرد بازار و برای او مانتو، مقنعه و کیف خرید. وقتی خواستیم برگردیم شهـرمون ، پـول‌ِ کرایه هم نداشت. وقتی بهش اعتراض کردم، گفت: غصه نخور، خدا می‌رسونه... 🌹خاطره‌ای از زندگی سردار شهید مجید رشیدی کوچی 📚منبع: کتاب راز یک پروانه، صفحه ۱۸۸ @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۴۶ 🌺 مهربان بودن یعنی این.... بخوان و لذت ببر..‌‌. باید با اتوبوس می‌رفت مدرسه. امـا گاهی پیـاده می‌رفت تا پولش رو جمع‌کنه و برای خواهرش چیزی بخـره و خوشحالش کنه... می‌گفت: دوسـت دارم زندگی‌ام طوری باشه که اگر کسی به فرش زیر پایم نیاز داشت ، کوتاهی نکنم... عروسی که کرد، پدرش یک فرش ماشینی بهش هدیه داد؛ عبدالله هم فرش رو داد به یک نیازمند و برای خودش موکت خرید... 🌹خاطره‌ای از زندگی علمدار روایتگریِ شهدا حاج‌عبدالله ضابط 📚منبع: کتاب شیدایی ، صفحات ۱۱ و ۱۹ @yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۵۰ 🌺 ابراهیم از نوجوانی مهربان بود... هوا خیلی سرد بود. اما نمی‌خواست ما رو توی خرج بندازه. دلم نیومد؛ همان روز رفتم و یک کلاه براش خریدم. روز بعد کلاه رو سرش کرد و رفت. اما ظهر که اومد بی‌کلاه بود! بهش گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگه بگم دعوام نمی‌کنی؟ گفتم: نه مادر! چیکارش کردی مگه؟ گفت: یکی از بچه‌ها با دمپایی میاد مدرسه؛ امروز هم سرما خورده بود دیدم کلاه برای او واجب‌تره... 🌹خاطره ای از نوجوانی سردار شهید ابراهیم امیرعباسی 📚منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم ۵ ، صفحه ۵ @yousof_e_moghavemat