📝 متن خاکریز خاطرات ۱۷۶
🌸 شهدا در شرایط تحریم اقتصادی چگونه زندگی کردند؟
#متن_خاطره
یه روز خونه ی ما دعوت بودند. برای ناهار دو نوع غذا درست کرده بودیم. سید احمد تا متوجه شد ، سریع ما رو صدا کرد و گفت: « مگه شما نمیدونید که زمانِ تحریمِ اقتصادی است؟ اگه دوباره دو نوع غـذا درست کنید ، من نخواهم خورد. »
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید سید احمد رحیمی
📚منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران خراسان
#مسئول #تحریم_اقتصادی #شهیدرحیمی #خراسان #قناعت #سادهزیستی
@yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۸۴
🌸 مهریهی معنوی برای ازدواج
#متن_خاطره
مهریۀ من یک جلد کلامالله مجید بود و یک سکۀ طلا. سکه را که بعد از عقد بخشیدم، اما آن یک جلد قرآن را سیدمحمدعلی بعد از ازدواج برایم خرید و در صفحهی اولش نوشت: امیدم به اینست که این کتاب اساسِ حرکتِ مشترکِ ما باشد، نه چیز دیگر؛ چرا که همه چیز فناپذیر است، جز این کتاب... حالا هر چند وقت یکبار که خستگی بر من غلبه میکند، این نوشته ها را میخوانم و آرام میگیرم.
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید سیدمحمدعلی جهانآرا
📚منبع: کتاب بانوی ماه ۵ ، صفحه۱۴ به روایت همسر شهید
#شهیدجهانآرا #ازدواج #قرآن #سادهزیستی #مهریه
@yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۳
🌺 ببینید دغدغهی این آقا داماد شهید چقدر زیباست...
#متن_خاطره
به درخواستِ خودم مهریه ام شد تفسیر المیزان. جایِ آینه و شمعدان، دورتا دورِ سفره ی عقد رو کتابِ تفسیرالمیزان چیدیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمون میداد، میارزید به شگونیکه آینه و شمعدان میخواست داشته باشه. برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم ، ولی فتح الله نذاشت پخت کنیم! میگفت: حالا که این همه آدمِ ندار و گرسنه داریم، چطور شبِ عروسی چنین غذایِگرانقیمتی بدهم؟!!! برنجها را بستهبندی کردیم و به خانواده هایِنیازمند دادیم. وقتی برنجها رو میدادیم، فتح الله بهشون می گفت: این هدیه ی امام خمینی است...
📌خاطرهای از زندگی خبرنگار شهید فتحالله ژیانپناه
📚منبع: کتاب « خدا بود و دیگر هیچ نبود» ، صفحه ۴۰
#شهیدژیانپناه #ازدواج #سادهزیستی #تقوا #گذشت #نیکوکاری #انفاق
@yousof_e_moghavemat