شهید هریری : «میروم تا انتقام سیلی مادرم را بگیرم»
زیبایی چهره شهید حسین هریری باعث شده بود در جبهه مقاومت اسلامی به «قمر فاطمیون» معروف شود.
او که به تازگی نامزد کرده بود، دوست نداشت ازدواجش مانعی برای دفاع از حریم اهل بیت شود. بنابراین با همسرش شرط کرد همچنان رزمنده مدافع حرم باشد و مدتی پس از نامزدی به سوریه رفت و قدم به حجله شهادت گذاشت.
#شهید_حسین_هریری
#مدافع_حرم
@yousof_e_moghavemat
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 مصاحبه با دو رزمنده، دو برادر، دو دانش آموز
🎞 #ببینید معرفت، ایمان و بصیرت دو نوجوان بسیجی را در دوران #دفاع_مقدس
🌴 تربیت شدگان مکتب امام
@yousof_e_moghavemat
#فرازی_از_وصیت_نامہ
خــدایا!
همیشه خواستم ڪه
سـراسر وجــودم را
از عشق خودت پُر ڪنی...
#استوری
#سردار_دلها
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
✅ پست ۸۳
🚷 مرحلهی چهارم نبرد؛ در هزارتوی کمینها و کشتارگاهها
🔶 از سحرگاه شنبه ۲۸ آبان ۱۳۶۲، #محمد_ابراهیم_همت ؛ فرمانده لشکر۲۷محمّدرسولاللهﷺ به محض ادای فریضهی صبح، روزِ کاری پُرمشغلهای را آغاز کرد. چرا که قرار بود در شامگاه همین روز، لشکر تحت فرماندهی او به همراه سایر یگانها، قدم به میدان معرکهی چهارم از عملیات #والفجر4 بگذارد.
🔸#همت پس از اقامه نماز صبح، از ساعت ۶:۴۰ دقیقه، نخستین نشست کاری خود در این روز را با سیدجعفر تهرانی؛ مسئول جدید واحد طرح و عملیات آغاز کرد. پس از عزیمت تهرانی، همت گزارش آخرین وضعیت رزمندگان گردان تخریب را از جعفر جهروتیزاده؛ فرمانده این گردان دریافت کرد. مقارن ساعت ۱۰:۳۰ صبح، سعید قاسمی به منظور ارائه گزارش درباره آخرین ماموریتهای شناسایی انجامگرفته در منطقه، وارد پادگان گرمک شد و به اتفاق اکبر زجاجی، مشغول قدمزدن و صحبت در محوطه پادگان شدند.
🔷 همّت پس از گفتگو با سعید قاسمی، به سمت یال گنبدی رفت تا با عباس کریمی دیدار کند و آخرین وضعیت گردانها را جویا شود. او سپس به محل استقرار نیروهای گردان حبیببنمظاهر رفته و سرگرم گفتگو با داوود صادقی؛ معاون این گردان شد. سپس مقارن ساعت ۱۴:۲۵ مجدداً مشغول گفتگو با سیدجعفر تهرانی و جعفر جهروتیزاده و دریافت آخرین گزارشها شد. بعد از آن به قرارگاه مقدّم حمزه رفته و با سیدرحیم صفوی مذاکره کرد. #همت با نگرانی خاصی به رحیم صفوی گفت:
«...من از صبح دنبال مرتضی[قربانی؛ فرمانده لشکر۵ نصر] میگردم. پیدایش نمیکنم. الآن باید یک نفر از طریق قرارگاه، یک جوری او را پیدا کند و به او بگوید که گردان صبّارش را حرکت بدهد و در سمت چپ ارتفاع ۱۹۰۰ مستقر کند و آنجا را بپوشاند واگرنه دشمن از چپ، نیروهای مرا درب و داغان میکند...»
🔻بعد از این مذاکره، همّت به سمت سنگر فرماندهی سیدمحمدرضا دستواره؛ فرمانده تیپ۳ ابوذر در پشت خاکریز خلوزه رفت. او پس از توجیه عباس کریمی؛ فرمانده تیپ۲ سلمان و دستواره، در ساعت ۱۷:۱۰ در کنار خاکریز قرارگاه تاکتیکی لشکر۵ نصر، سرگرم صحبت با محمدعلی جعفری؛ فرمانده قرارگاه مقدم حمزه شد. #همت بسیار ناراحت و خشمگین از دست فرمانده لشکر۵ نصر؛ مرتضی قربانی به علّت کوتاهی کردن در مورد ارسال گردان صبار به سمت مواضع لشکر۲۷، به خلوزه برگشت؛ چون طبق قراری که روز قبل گذاشته شده بود، این گردان بایستی میآمد و در سمت چپ لشکر۲۷ وارد عمل میشد و از آنجایی که راهش دورتر بود، میبایست چند ساعت قبلتر از غروب آفتاب راه میافتاد و در آنجا مستقر میشد تا با دستور حمله در ساعت ۲۲:۰۰ با دشمن درگیر میشد که لشکر۲۷ از سمت چپ ضربه نخورد.
#عملیات_والفجر4_کوهستان_آتش
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای اشرار و قاچاقچیان مسلحی که مرید حاج قاسم سلیمانی شدند، چه بود؟
🎤از زبان امین شریعتی بشنوید (شریعتی، از فرماندهان دوران جنگ تحمیلی و دوست حاج قاسم)
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
امام حسن عسکری علیه السلام میفرمایند:
لا يَشغَلْكَ رِزقٌ مَضمونٌ عن عَمَلٍ مَفروضٍ
مبادا [سرگرم شدن به] روزى ضمانت شده، تو را از كار واجبى باز دارد
ميزان الحكمه جلد4 صفحه430
🌸🌺💐فرا رسیدن میلاد با برکت امام حسن عسکری پدر بزرگوار آقا امام زمان را شاد باش عرض میکنیم🌸🌺💐
#استوری
#حدیث_امام_حسن_عسکری
#ولادت_امام_حسن_عسکری
@yousof_e_moghavemat
°
ما برای رفتن شما گریستیم
و شما خندهکنان پرگشودید
اشک ما بر خاک چکید و
لبخند شما به افلاک رسید...
#رزمندگان
#شهدا
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
پیام یادگاری سردار شهید
حاج قاسم سلیمانی
حاجی چیزی برایم بنویس که یادگار بماند...
#استوری
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
شب است و در شبِ ما
خوش نشینی تان
زیباست ...
#فرماندهان_لشکر۴۱ثارالله
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(نفر دوم نشسته از سمت چپ)
#شهید_حاج_قاسم_میرحسینی (نفر اول نشسته از سمت راست)
@yousof_e_moghavemat
سلام....
امروز قطرات باران در ثانيه هاي تنهايي من،
مرا به ياد دلگويه اي براي تو انداخت.
دلگويه اي از غريبه بودن و غريبه ماندن.
دلگويه اي پر از اشک،
اشک هايي که ديگر تابي براي ماندن ندارند و فرو مي لغزند تا شايد به دل تو برسند.
در دنيايي که من گم شده ام و غريب مانده ام
تو را مي خواهم تا دستم را بگيري.
تويي که تنها آشناي مني.
در اين شهر که تمام روشني هاي تبديل به تاريکي شده است من چشمان پر نور و عاشق تو را مي خواهم.
کاک احمد دوست داشتني من،
در اين ثانيه ها و لحظات تنهايي
فقط تو مي تواني به داد من برسي.
تويي که هيچ کس شبيهت نيست و نشد.
برايت هميشه نوشتم اما همين نوشتن شايد کمي درد دوري و تنهايي من را تسکين بخشد و مرا تسلي دهد.
دلم مي خواست يک بار به من سيلي مي زدي شايد از بند دنيا و آدم هايش رهايي مي يافتم.
خسته ام از دنيا و بازي هايش،
داغانم و دلم فقط تو را مي خواهد براي لحظه اي،
دقيقه اي
حتي ثانيه اي.....
اما تو هميشه مرا به صبر فراخواندي
اما عزيزترينم اين صبر تا به کي ؟
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#جاوید_الاثر_احمد_متوسلیان
#جاوید_نشان_احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
@yousof_e_moghavemat