جریان رودخانۀ زمان تند است؛
تندتر از اروندی که
با قوّتِ عشق از آن گذشتید !
کاش میشد از اروند زمان گذشت
و به شما رسید .....
🥀 #غواصان #تخریب
#لشکر_21_امام_رضا علیهالسلام
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
✨﷽✨
#خاطرات_شهید
●می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.
●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.
●چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.
✍روای: مادر شهید
#شهید_محمدحسین_دستواره
#سالروز_ولادت
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
خورشید شو...
و پنجره ها را بگشا...
لبخند بزن...
که روحمان تازه شود...
#شهید_قاسم_سلیمانی نفر وسط تصویر
#شهید_حسین_پورجعفری نفر سمت چپ
#شهید_ابومهدی_المهندس نفر سمت راست
@yousof_e_moghavemat
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
#خاطرات_شهدا
#شهید_حسین_خرازی
با اتوبوس میبرمت تا حالت جا بیاد
مرخصی داشتیم و قرار شد با #حاج_حسین بریم اصفهان .
#حاجی گفت : بیا با اتوبوس بریم .
بهشگفتم : با اتوبوس؟
توی اینگرما؟
#حاج_حسین تا این حرفم رو شنید ، گفت :
گرما ؟!!!
پس بسیجی ها توی گرما چیکار میکنن؟
من یه دفعه باهاشون از فاو اومدم شهرک هلاک شدم .
پس اونا چی بگن ؟
با اتوبوس میبرمت اصفهان تا حالت جا بیاد
📚یادگاران7 «کتاب شهید خرازی » ، صفحه 33
@yousof_e_moghavemat
نمایی از یک قرنطینهی عملیاتی ...
#قرنطینه ...
به معنای استقرار در یک مکان و انتظار
برای آغاز عملیاتی ڪه زمان و مکانـش
مجهول بوده و محرمانه تلقی میشد!
این مدت زمان از یک هفته تا دو سهماه
به طول میکشید.. و رزمندگان با اجرای
برنامههای متنوع مانع از ایجاد خستگی
و کلافگی در این ایام انتظار میشدند.
•
زمستان ۱۳۶۶ ؛ موقعیت ۲۵
منطقه عمومی کربلای۵
جمع رزمنده ها
تیپ ۲۰۱ ضدزره ائمه (ع)
#رزمندگان
#شهدا
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
خوابیدن رویِ سنگ و خاک ،
با تـــــــو
خواب پُر زِ آرامـش ،
با مــــــن
🌴 دوران #دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
امام حسن عسکری علیه السلام:
لا يَشغَلْكَ رِزقٌ مَضمونٌ عن عَمَلٍ مَفروضٍ
مبادا [سرگرم شدن به] روزى ضمانت شده، تو را از كار واجبى باز دارد
ميزان الحكمه جلد4 صفحه430
#حدیث_امام_حسن_عسکری
#السلام_علیک_یا_حجت_ابن_الحسن_المهدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#طرح_مهدوی
@yousof_e_moghavemat
✾࿐ᭂ༅•❥♡❥•༅ᭂ࿐✾
❤️وقتی #کار_فرهنگی را شروع میکنید
با اولین چیزی که باید مبارزه کنیم
خودمان هستیم..
وقتی که کارتان میگیرد و دورتان
شلوغ میشود تازه اول مبارزه است
اگر فکر کردید شیطان بهراحتی
میگذارد شما برای حزبالله
نیرو جذب کنید..هرگز..🌿
#شهید_مصطفیصدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
#مدافع_حرم
#به_یاد_شهدا
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@yousof_e_moghavemat
▫️ عملیات آبی-خاکی بدر در ساعت ۲۳روز ۱۹ اسفند ماه سال ۶۳ با #رمز یا #فاطمه_الزهرا (س) شروع شد. رمز موفقیت عملیات هم در ضربتی بودن و سرعت آن بود، اما از همان ابتدا، مشکلات، یکی پس از دیگری رخ نشان داد. در بعضی محورها خط به راحتی شکسته شد و حتی برخی رزمندگان از دجله هم عبور کردند اما در بعضی دیگر، رزمندگان با مقاومت سرسختانه عراقیها روبرو شدند. بعضی جاها هم کمبود قایق و امکانات، باعث تاخیر در رسیدن نیروها شد. دجله هم از آن چیزی که فرماندهان تصور کرده بودند، عریضتر و پرآبتر بود.
▫️منطقه عملیاتی بدر، کوچکتر از منطقه عملیاتی خیبر بود که سال قبل از آن انجام شد. قرار بود عملیات بدر در غرب هورالهویزه که از شمال به ترابه و از جنوب به القرنه و فرات و کانال صوییب محدود میشد، انجام شود. قسمتی از این منطقه به عرض ۲ و طول ۹ کیلومتر خشکی بود و بقیه را آب هور پوشانده بود. هورالهویزه در شرق و هورالحمار هم در غرب این منطقه بود. #جاده_العماره_بصره و رودخانه دجله هم از این محدوده می گذشت.
#عملیات_بدر
#سالروز_عملیات
#نوزدهم_اسفند_1363
@yousof_e_moghavemat
🌿 خیال خوب شما لبخند می شود به لبم؛
⚪️ وگر نه این من دیوانه، غصه ها دارد...
#رزمندگان
#شهدا
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
#چشم_به_راه
(زندگی شهید حاج محمد ملایی عرب)
صالح علیزاده
#شهدا #دفاع_مقدس
قطع رقعی
جلد شومیز
مصور
عروج اندیشه
بها ۲۰٫۰۰۰تومان
کتاب #چشم_به_راه برش هایی از زندگی شهید #حاج_محمد_ملایی_عرب است. کتاب از زبان همسر شهید نوشته شده است.
شهید ملایی از شهدای گرانقدر دوران دفاع مقدس است که پس از سال ها برای اولین بار کتابی در خصوص زندگی این شهید نوشته شده است.
برشی از متن کتاب :
گویی به یک سفر زیارتی یا سیاحتی می رود، آنقدر سبک بال وخوشحال بود که انگار جنگی در کار نبود، نه ترسی، نه دلهره ای و... هيچ نیروی منفی در نگاهش نبود. شوق نگاهش هنگام رفتن به کودکی می ماند که به آغوش مادر می رود. سرعت قطار بیشتر شد وقطار دور ودورتر شد، نمی توانستم چشم از قطاری که دیگر دیده نمی شد بردارم.
#معرفی_کتاب
#کتاب_شهدایی
#کتاب_ارزشی
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
@yousof_e_moghavemat