eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
285 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
29.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 خاطره‌ شنیدنی خانم از امدادگران دوران دفاع مقدس و هم‌رزم در حضور رهبر انقلاب 🌷 @yousof_e_moghavemat
🌊نگاه دریایی‏‌شان نهیب‌مان می‏‌ زند که نشستن ؛ قانون تبار ما نیست به یادمان می‏‌آورد که به رسم آفتاب، در رگ درختان حماسه جاری باشیم ... @yousof_e_moghavemat
🌸 🌺ْعن فاطمةالزهراعلیها السلام: 《شیعَتُنا مِنْ خِیارِ اهْلِ الْجَنَّةِ وَکُلُّ مُحِبّینا وَ مَوالى اَوْلیائِنا وَ مُعادى اعْدائِنا وَ الْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا》 شیعیان و پیروان ما و همچنین دوستداران اولیاء ما و آنان که دشمن دشمنان ما باشند، و نیز آنهایى که با قلب و زبان تسلیم ما هستند بهترین افراد بهشتیان خواهند بود🌺 بحارالانوار،ج۶۸ص۱۵۵ @yousof_e_moghavemat
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍حاج قاسم سلیمانی: کسی که نتواند سربازان خودش را در خط مقدم حفظ بکند، خطش سقوط کرده. سقوط خط من به این نیست که دشمن برود. سقوط خط من این است که اصلا نیروی دست خودم متفرق بشوند. اگر مسجدی نیروی دست خودش یعنی محیط دور خودش سقوط کرد؛ یعنی امام جماعت سقوط کرده است. این خطش شکسته شده است، دشمن وارد خطش شده است. این نتوانسته خوب مراقبت کند، دیدبانی خوبی نداشته است، ارتباط خوبی نداشته است، جاذبه‌ی خوبی نداشته است، همت خوبی نداشته است. @yousof_e_moghavemat
🏴 شهادت و مجروحیت تعدادی از زائران حرم مطهر احمدبن‌موسی، شاهچراغ (ع) را به ملت شهیدپرور تسلیت عرض می‌نماییم. @yousof_e_moghavemat
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین بیاد پایین، تا با من عکس بگیره انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود... قبل جبهه هم کمتر خونه بود، راستش همیشه بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم... آره فقط خدا خواست اینجوری تربیت بشه... موقع رفتنش بهش گفتم هر جا میخواهی برو، خدا به همرات من سه تا از بچه هام رو، هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار میکنم، خدا ان شاالله این هدیه ناقابل من رو قبول کنه پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)... چند سالی بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در همش می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بمونه خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره... راوی: مادر 🌷 @yousof_e_moghavemat
یکی از بی ریا ترین عزاداری ها ...و حضور در جهادی که رنگ و بوی داشت و @yousof_e_moghavemat
مَرد می‌خواهد گذشتن از دلبستگی‌ها گذشتند، تا بمانیم ..! در میان جمعیت، چهره شبیه به‌هم دو رزمنده‌ی نوجوان که پدرشـان هـمراه‌ شان بود، نگاهـم را به خـود جلب کـرد. ابتدا می‌ خواستم با لنـز تله و از دور عکاسی کنم که انبوه نیروهـای اعزامی و بدرقه‌کنندگان نمی‌گذاشت کادر درستی ببندم. چاره‌ای جز نزدیک شدن نداشتم، برخلاف جهتِ حرکت کاروان رزمندگان، از میان مردم راهـم را باز کردم و به آنان نزدیک شدم. پـدر عرق‌ چینی سفید بر سَر داشت و دو پسر لباسهای خاکی‌رنگ که بسیار بزرگتر از قالب تنشان به نظر می‌رسید، پوشیده بودند . پـدر دست بر شانه‌ ی دو پسرش گذاشتـه بود و داشت آنـان را تا پـای اتوبوس‌ ها همراهی می‌ کـرد ... عکاس : سعید صادقی @yousof_e_moghavemat
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج‌قاسم با روح، بدن، عقل، عاطفه، قلب و با تمام وجود در جنگ ۳۳ روزه همراه ما بود... 🔻روایت سیدحسن نصرالله از همراهی حاج‌قاسم با مردم لبنان و رزمندگان مقاومت در جریان جنگ تموز 🎥 بازنشر بخشی از ؛ «او با ما بود» به‌مناسبت سالروز پیروزی لبنان در جنگ ۳۳ روزه مقابل رژیم صهیونیستی @yousof_e_moghavemat
📜 نامه به فرمانده سپاه پاوه درخصوص آخرین هماهنگی‌ها برای اجرای عملیات برادر همت سلام علیکم از خداوند متعال می‌خواهم که به مسلمانان صبر و ثبات‌قدم و استواری در راهش عطا کند. یَدُالله مع‌الصابرین. استدعامند است وسائل و مهمات و سلاح‌هایی را که در روز عملیات توسط آمبولانس این سپاه به آنجا تخلیه شد و همراه با اسرا را به برادر رضا غزلی تحویل دهید که به مریوان بیاورند. ضمناً استدعامند است جهت بررسی هرچه بیشتر عملیات به مریوان بیایید. شاید تا زود است با هم‌فکری بتوانیم کاری انجام دهیم. والسلام. و من‌الله‌التوفیق متوسلیان ۶۰/۱۰/۱۴ - رضا غزلی، از مسئولین اطلاعات-عملیات سپاه مریوان. @yousof_e_moghavemat
💠خیلی وقتها سوریه پیش حاجی بودم. فرقی نداشت در جلسه بودیم یا در خلوت یا یک جمع خودمانی چند دقیقه ای تعبیر همیشگی حاجی بود، می گفت:» موعظه مون بکن تا غافل نشیم، روضه بخون سبک بشیم و شسته بشیم.» آن روز خواست روضه بخوانم. گفتم:« حاجی من روضه هیئتی بلد نیستم بخونم روضه هام روضه روایتیه ، بخونم؟» - بخون روضه روایتی بخون. -گفتم:« حاجی رزمنده ای بود با اسم جهادی ابراهیم. فرمانده برام تعریف میکرد میگفت وسط عملیات بهم بیسیم زد و گفت:«اسماعیل روضه مادر برام بخون. صداش سخت می اومد فهمیدم پهلوش تیر خورده.» تا این را گفتم حاجی زد زیر گریه . گفتم:« حاجی خودم دستور دادم هر جور شده از وسط میدون جنگ بیارنش عقب، برده بودنش بیمارستان الحاضر. رفتم بالای سرش. 💠 دیدم خون دهنش رو گرفته. نمیتونست حرف بزنه . حاجی، سه روز بود باهاش آشنا شده بودم ولی خیلی سخت بود این طور میدیدمش. لخته خونای دهن ابراهیم رو کنار زدم. دیدم انگار داره با چشماش دنبال کسی میگرده . گفتم:«ابراهیم تورو خدا این لحظه های آخر اگه مادر سادات رو دیدی یه یازهرا بگو.» گریه حاج قاسم بلندتر شد. گفتم:«حاجی، لب وا کرد و گفت یا ز ... نتونست حرفش رو تموم کنه. شهید شد . حاجی، مادرمون حضرت زهرا تو این جبهه ها هست.» داد حاج قاسم بلند شد. طول کشید تا آرام شود. 🗣راوی: حجت الاسلام کاظمی کیاسری @yousof_e_moghavemat