#نجوایمهدوی
⚘کاش می شد
زیر باران نگاهت خیس شد
تا که دل را
از غم غصه بشوییم⚘
#طرح_مهدوی
#اللهمعجللولیکالفرج
#دعای_فرج
#دعای_سلامتی_امام_زمان
#السلام_علیک_یا_حجت_ابن_الحسن_المهدی
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتی از راننده #حاج_قاسم سلیمانی از تصادف در مسیر ماموریت و واکنش عجیب سردار سلیمانی...
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
#آزادی_قدس_شریف
👊نابودی اسرائیل آرزوی مشترک جوان های انقلاب
💐
#حاج_احمد_متوسلیان
#شهید_مهدی_لطفی
#مدافع_حرم
💐
✒مرصاد
#قدس_خرمشهر_دیگر_میشود
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
رئیس کچلها ...
به من می گفتند، تو عامل مخرب جبهه هايی
هروقت كه می رفتم جبهه همه چيز را به هم
می ريختم و سر بـه سر بچه هـا می گذاشتم
تا روحيه بگيرند...در جريان يكیاز عملياتها
يكروز به عمليات مانده بود و من هم مسئول
تداركات بودم. اين كه بچهها شاد شـوند و در
عمليـات بـا روحيـه ی بيشـتری شرکـت ڪنند
به نيروهای تداركاتی اعلام كردم دستور آمده
بچه هـای تدارڪات بايـد سَر هايشـان را از تَه
بتراشند! بچهها كه ازاين حرف من جا خورده
بودند همه اعتراض كردند و می گفتند: « چرا
بايد اين كار را بكنيم »؟ من هم فكری کردم و
گفتم تراشيدنسرها برای اينست كه رزمندگان
توي خط بتوانند براحتی بچه های تدراكات را
شناسايیكنند.همه قبول كردند و شروع كرديم
سر همه نيروهارا كچل كرديم. اولين آنها شهيد
ميركمالی بود..فردای آنروز برای عمليات آماده
میشديم،يكیاز فرماندهان وقتی ديد بچههای
تداركات كچل كردهاند،گفت«شما چرا اينطوری
شده ايد، كـی گفتـه شـما کچـل کـنيد؟ »
اينرا كه گفت همه بچهها مرا نشان دادند ومن
هم گفتم«من دستور دادم، مگر رييس تداركات
نيستم ؟؟ خوب به نـظرم رسید بـرای شناسايی
بچههایتداركات در منطقه عملياتی اين بهترين
كار است.» البته همينطور هم شد و كچل كردنِ
بچههایتداركات بهشناسايی ودر دسترسبودن
آنها توی عمليـات خيلی کـمك كـرد.
راوی: محمد حصاری
منبع: ماندگاران ، حسن شكيبزاده
نشر شاهـد سال ۱۳۹۰
#جنگ_به_روایت_تصویر
@yousof_e_moghavemat
#شهید_فتح_الله_ژیان_پناه
#تولد:تهران،1335
#شهادت:سرپل ذهاب،1359
#مزار:بهشت زهرا
#ازدواج_به_سبک_شهدا
سفره عقدمان بابقیه سفره ها فرق داشت، بجای آینه وشمعدان،تفسیرالمیزان راچیده بودیم دورتادورسفره،برکتی که این تفسیر به زندگی مان می داد،می ارزیدبه هزاران شگونی که آینه شمعدان می خواست داشته باشد.
برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم؛ولی فتح الله نگذاشت بازش کنیم،می گفت«حالا که این همه آدم نداروگرسنه داریم،چطورشب عروسی غذای گرون قیمت بدیم؟»
برنج هارابسته بندی کردیم و دادیم به خانواده های نیازمند.فتح الله برنج هارامی داددست مردم ومی گفت:«این هدیه حضرت امام خمینیه.»
(به روایت همسرشهید)
@yousof_e_moghavemat
🌱به کجا برم سری را
که نکرده ام فدایت ...
#یاحسینعلیهالسلام
#ارباب
#شلمچه
#طلائیه
#هویزه
#فکه
#پاسگاهزید
#علقمه
#استوری
@yousof_e_moghavemat
🔸شهید شوشتری ، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه، نزدیک ۲ساعت یک سرباز وظیفه مقابل یکی از مقرهای سپاه در منطقه دلگان سیستان و بلوچستان نگهش داشت به این جهت که حکم ماموریت همراهش نبود و سرباز نمیشناختش، بعد همان سرباز را ۱۰روز مرخصی تشویقی داد.
#شهید_نور_علی_شوشتری
#سرباز
@yousof_e_moghavemat
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 روایت بغض آلود سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از عملیات خیبر؛
هر کس از عملیات خیبر تا انتهای جنگ حتی یک ساعت در مناطق جنگی حضور داشته، جانباز شیمیایی است.
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
#هـرآیـہیـڪدرس
░ وان تطع اکثر من فی الارض
یضلوک عن سبیل الله ░
و اگر از اکثر مردم روی زمین پیروی کنی
تو را از راه #خـــدا گمراه خواهند کرد
سوره انعام آیه۱۱۶
#یک_آیه_قرآن
@yousof_e_moghavemat
به گفته خانواده شهید طاهره هاشمی، وی یک شب قبل از شهادتش شهید مظلوم بهشتی و یارانش را با دو تن از اعضای انجمن اسلامی محل(شهید امان الله قدیر و شهید فضلی) را در خواب دیده و مژده شهادتش را از زبان آنها برای خانواده اش تعریف می کند. شهید طاهره هاشمی در ششم بهمن 1360 در حالیکه برای رزمندگان اسلام که برای مقابله با جنگ های محارب در شهر مستقر بودند و مشغول جمع آوری غذا بود، مورد رگبار ملحدین قرار گرفت و به سوی معبود شتافت.
#شهیده_طاهره_هاشمی
#تاریخ_شهادت_ششم_بهمن_1360
@yousof_e_moghavemat
#ازشهید_بودن_تا_شهید_شدن
همیشه لباس کهنه میپوشید. آخرش هم اسمش پای لیست دانشآموزان کم بضاعت رفت.
مدیر مدرسه داییاش بود. همان روز عصبانی به خانه خواهرش رفت.
مادر عباس بابایی، برادرش(مدیر مدرسه) را پای کمد برد و ردیف لباسها و کفشهای نو عباس را نشانش داد. گفت عباس میگوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد.
#شهید_عباس_بابایی
@yousof_e_moghavemat
یبار حاج حسین خرازی
که فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) بود
رفت نزدیک در دژبانی یه بچه بسیجی اونجا نگهبانی میداد. حاج حسین رو به جا نیاورد
وگفت: کارت داری؟
حاج حسین گفت: نه
اون بسیجی هم در جواب حاجی گفت:
راهت نمی دهم
حاج حسین به خاطر نداشتن کارت مدتی رو توی آفتاب ایستاد.
در واقع اون بسیجی حاجی رو بیرون توی آفتاب نگه داشت و راهش نداد.
بعد که مسئول دژبانی اومد از اون بسیجی پرسید:چی شده؟
اونم گفت: "ایشون چون کارت نداشت راهش ندادم."
مسئول دژبان بهش گفت: ایشون آقای خرازی فرمانده لشکر هستن. چطور راهشون ندادی؟
بعد شروع کرد به معذرت خواهی از حاج حسین اما حاجی با همون لبخند همیشگی و آرومش گفت: این بسیجی وظیفش رو درست انجام داد. یعنی معتقد بود باید اون بسیجی دژبان رو تشویق کرد!
#شهید_حسین_خرازی نفردوم از سمت راست
@yousof_e_moghavemat