eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 *همپای صاعقه* 📙 ☑️ علی بور بور ، معاون گردان سلمان نیز از قُجه ای خاطرات عجیبی دارد: ... والله من فقط می توانم برادر قُجه ای را در یک کلمه معرفی و خلاصه کنم و آن این که او بود. این مرد در طی آن یک هفته ای که ما در خاکریز کنار جادۀ آسفالت اهواز-خرمشهر درگیر بودیم، خدا شاهد است که یک شب هم نخوابید. هیچ کدام از بچّه ها ندیده بودند او حتی یک وعده غذایش را بنشیند توی سنگر و بخورد. بعضی مواقع که بچه ها قوطی کمپوتی باز می کردند و به او می دادند، همان طور که داشت برای سرکشی به نیروها به این طرف و آن طرف می رفت، آن را توی راه می خورد. مدام در جلوی دشمن بود و آر . پی . جی می زد. آنقدر آر . پی . جی زد که خدا شاهد است گوش هایش کر شده بود و از آنها خون می آمد... ◼️ آن روز ، با حضور در خط مقدم و در دست گرفتن هدایت عملیات گردان های عمّار و انصار توانسته بود حلقۀ محاصرۀ دشمن را بشکند و خود را به مواضع گردان سلمان برساند؛ اما وقتی به آنجا رسیده بود که لحظاتی قبل، به شهادت رسیده و فقط تعداد انگشت شماری از نیروهایش باقی مانده بودند. زیر آن آفتاب سوزان، اجساد بی جان شهدا و پیکرهای بی رمق مجروحان گردان سلمان، دور تا دور جسد خونین حسین بر خاک مقتل افتاده بودند. پس از شهادت ، شهید شدن ، بزرگی بود که در جریان حملۀ « الی بیت‌المقدس » بر دل دریایی نشست... ⚪️ علی میر کیانی، حالت روحی را در آن روز این گونه توصیف می کند: ... با شهادت حسین ، خط تقریباً آرامش نسبی پیدا کرد و همزمان با آن، به نزد ما آمد. وقتی قضیۀ شهادت حسین را برایش تعریف کردم، حالت چهره اش تغییر کرد؛ ولی سعی کرد ناراحتی اش را بروز ندهد؛ اما ناراحتی او وقتی شدت پیدا کرد که به او گفتم : حسین چقدر سختی کشید تا توانست خط را نگه دارد. به : حسین وقتی از رسیدن نیروهای کمکی ناامید شده بود، گفت *خدا کند یک تیری بیاید و به این سرِ ما بخورد تا آن عقبی ها بفهمند اینجا چه خبر است و نیروی کمکی بفرستند. این قضیه را که به گفتم، دیدم به سختی آه کشید و بعد اشک توی چشم های خسته اش حلقه زد و بر گونه هایش لغزید... http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ✔ 📢 در پی آزادسازی خرّمشهر و اعلام رسمی پایان ، فرماندهان ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ جهت دیدار با خانواده‌های معظم شهدا به تهران بازگشتند. اصولاً یکی از خصایل ستوده‌ی و همرزمانش این بود که پس از هر عملیات، در راه اقامه‌ی این سنّت حسنه پیشگام می‌شدند و در حد مقدور، به خانه‌ی رزمندگانی که شهید شده بودند، سر می‌زدند و از خانواده‌های آنها دلجویی می‌کردند. 📥 💠 📸 خرداد ۱۳۶۱، پس از فتح خرمشهر، زرین شهر اصفهان، منزل - نفر دوم سمت چپ: شادروان حاج آقا قجه ای (پدر حسین). نفر دوم از راست: سردار شهید محسن نورانی (فرمانده اعجوبه یگان ذوالفقار) 🌟 ⚘ ✍ سردار شهید ؛ فرمانده دلاور و خستگی ناپذیر از ۲۷ ، سردار دشمن شکن سپاه اسلام که در مریوان، با سردار جاوید نشان آشنا شد و به سبب لیاقت و شجاعت وصف ناپذیری که داشت، فرماندهی عملیات سپاه مریوان را عهده دار شد و پس از فتح دزلی، فرمانده سپاه دزلی شد و با تشکیل تیپ ۲۷ به همراه دیگر سرداران نامی لشکر۲۷ به جنوب آمد. به دستور ، فرماندهی گردان سلمان را به عهده گرفت. در عملیات بسیار خوش درخشید و در آخرین عملیاتش - عملیات الی بیت المقدس - پس از پنج شبانه روز مقاومت جانانه و عاشورایی - بدون آب و غذا، بدون امکانات و بدون هیچگونه نیروی کمکی - در برابر تانکهای مدرن و ضدضربه دشمن در غرب جاده اهواز خرمشهر، ایستگاه گرمدشت ، سرانجام در روز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۱، به شهادت رسید. اکثریت فرماندهان دفاع مقدس، مقاومت دلیرانه و جاودانه او و بچه های گردانش را اولین کلید می دانند و از او به عنوان نام برده می شود.🙂⚘🚩 . . . @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💕 ☆ ♡ فیزیک بسیار جذّابی داشت. اندام ورزش‌کاری و بدنی عضلانی و بسیار قوی داشت. قهرمان کشتی آزاد کشور بود. در همان ملاقات اول، ازش پرسیدم: "شما کشتی‌گیر بوده‌ای؟" لبخندی زد و گفت: روی تشک می‌رفتم. پرسیدم: "کجا کشتی می‌گرفتی؟" هرچقدر بیشتر سماجت می‌کردم، از شدّت خجالت و حیا، به پیشانیش عرق نشسته بود. با آن بدن ورزیده و آماده، بین فرماندهان گردان‌ها خیلی شاخص بود. از حیثِ کشش بدنی هم هیچگاه کم نمی‌آورد. از حیث خصائل اخلاقی هم؛ حجب و حیا و افتادگی‌اش سرآمد همگان بود. خیلی افتاده، خاکی و بی‌ادعا بود. خودش و بچه‌های گردانش در آن پنج شش شبانه‌روز بسیار طاقت‌فرسای در ایستگاه گرمدشت - در غرب جاده‌ی اهواز - خرمشهر، اگر مقابل تانک‌های لشکر ۳ زرهی دشمن و همچنین کماندوهای تیپ ۱۹ نیرو مخصوص عراق آن مقاومت عاشورایی را از خود به نمایش نمی‌گذاشت، معلوم نبود سرنوشت عملیات الی بیت‌المقدس چگونه رقم بخورد!!! مثل شیر بر دشمن متجاوز می‌خروشید... حاج‌احمد و حاج‌همت خیلی التماسش کردند تا بیاید عقب. مردانه ایستاد و گفت: یا مقاومت می‌کنیم و خرمشهر را آزاد می‌کنیم یا همگی اینجا می‌شویم... سردار عاشورایی خرمشهر سردار پس از پنج شبانه‌روز درگیری سهمگین و بی‌وقفه با تانک‌های متجاوز بعثی، بدون آب و غذا، بدون امکانات و بدون هیچ‌گونه نیرو و تجهیزات پشتیبانی، در اوج مظلومیت در حال شلیک آر.پی.جی به سمت تانک‌های دشمن با اصابت تیر مستقیم تانک به درجه‌ی رفیع شهادت نائل گشت. ☆ ♡ به یاد ، کلید فتح خرمشهر سردار دلاور و شجاع ۲۷_محمدرسول_الله_ﷺ فرمانده‌ی اسطوره‌‌ای 🚩⚘🌤🌸💕 •°• °•° @yousof_e_moghavemat