💗 حاج احمد 💗
😎 #سپاه_تعطیله_بریم_عروسی 😄
✔
🔻
🎁 آسایش و امنیتی که در #مریوان حاکم شده بود، علاوه بر مردم بومی منطقه، رزمنده های حاضر در این شهر را هم آسوده خاطر کرده بود. طوری که آنها را به فکر #ازدواج و تشکیل زندگی میانداخت. کما اینکه چند نفر از نیروهای سپاه مریوان در همان شرایط جنگی تن به #ازدواج دادند.
جواد اکبری یکی از کسانی که دُم به تَله داد و در #مریوان #ازدواج کرد، میگوید:
"...آن روز حمّام کرده بودم و لباس تمیز #سپاه به تن داشتم. من نیروی داوطلب بودم و لباس سپاه نمی پوشیدم؛ امّا آن شب استثنائاً لباس #سپاه پوشیدم. #حاج_احمد اوایل شب در #مریوان حضور نداشت و ساعت یک نیمه شب بود که تازه از راه رسید. ما با بچّه ها در حیاط ایستاده بودیم که #حاجی آمد. می خواستم جریان ازدواجم را به #حاج_احمد بگویم، امّا نمی شد. مدام نیروهای مریوانی، غیر مریوانی و افراد بسیج و سپاه با او کار داشتند.
نمیدانم چه شد که یک دفعه جلو رفتم و با صدای بلند گفتم:😬
...بس کنید دیگر. نوبتی هم که باشد نوبت من است. من هم با #حاج_احمد کار دارم.😧
بعد هم دست #حاج_احمد را گرفتم و او را کنار کشیدم. گفت: جواد چی شده؟
گفتم: میخواهم چیزی به تو بگویم.
گفت: جریان چیست؟
گفتم: #حاجی من می خواهم ازدواج کنم!😄
گفت: چی؟ ازدواج کنی؟ با چه کسی؟
گفتم: با یکی از خواهرهای امدادگر مشغول در بیمارستان. الان هم آمده ام اینجا شما را دعوت کنیم که در جشن ما شرکت کنی.🤗
#حاجی رو به بچهها کرد و گفت: #سپاه_تعطیل_است ؛ راه بیفتید برویم به جشن عروسی.😄
با همان لباس گرد و خاکی به منزل مجتبی عسگری رفتیم. یک اتاق خانم ها بودند و یک اتاق آقایان. در همان اتاق ها هم سفره شام پهن شد. چند عکس یادگاری هم با #حاج_احمد انداختیم.😎
آن شب چون ما تا آخر شب منتظر #حاجی مانده بودیم، به همین دلیل نتوانستیم شام خوبی تهیه کنیم؛ ناچار چند #هندوانه و #خربزه گرفتیم و شام عروسی به خلق الله، نان و هندوانه و خربزه دادیم. ساده بود؛ امّا خیلی چسبید..."🍉🍉🍉
📸 تصاویر #شب_عروسی سردار جواد اکبری - جانشین #حاج_احمد_متوسلیان در سپاه مریوان
#زندگینامه_احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد
#احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
🆔 @yousof_e_moghavemat